منو
X

تصویر
فرح هاشمی
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

60%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

0%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

فرح هاشمی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد در سال ۱۳۹۲، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینی مشکلات رفتاری هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه فردوسی مشهد

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینی مشکلات رفتاری هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی

استاد راهنما:

دکتر سید امیر امین یزدی

استاد مشاور:

دکتر حسین کارشکی

نگارش:

فرح هاشمی

زمستان ۱۳۹۲

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: مقدمه پژوهش

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت

اهداف پژوهش

فرضیه های پژوهش

سوال پژوهش

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

فصل دوم: پیشینه پژوهش

تعریف مشکلات رفتاری – هیجانی

ویژگی های کودکان دارای مشکلات رفتاری – هیجانی

الگوهای آسیب شناسی اختلالات

الگوی زیست شناختی

الگوی روان پویایی

الگوی شناختی

الگوی رفتاری

الگوی شناختی- رفتاری

الگوی آسیب پذیری به استرس

الگوی اجتماعی – فرهنگی

مزاج کودک

محیط خانوادگی

مشکلات روانی والدین

فقر

سبک تربیتی والدین

اقتدار منش

قدرت گرا

بی کفایت

طلاق تئوری ذهن

رویکرد نظریه – نظریه

رویکرد پیمانه ای

رویکرد شبیه سازی

رویکرد اجتماعی – فرهنگی

متغیرهای اثرگذار بر تئوری ذهن

همدلی

پژوهش های انجام شده در زمینه مشکلات رفتاری- هیجانی کودکان طلاق

پژوهش های انجام شده در زمینه ارتباط تئوری ذهن و همدلی با مشکلات رفتاری – هیجانی

نتیجه گیری و مدل نظری تحقیق

فصل سوم: روش پژوهش

طرح پژوهش

جامعه آماری

روش نمونه گیری و حجم نمونه

ابزار پژوهش

نظام سنجش مبتنی بر تجریه آخنباخ

پرسشنامه نظریه ذهن پیشرفته

مقیاس همدلی

شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهارم: یافته های پژوهش

مقدمه

تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها

تجزیه و تحلیل استنباطی فرضیه ها و سوالات تحقیق

فرضیه اول

فرضیه دوم

فرضیه سوم

سوال پژوهش

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

مقدمه

تئوری ذهن و مشکلات رفتاری- هیجانی

همدلی و مشکلات رفتاری- هیجانی

مقایسه مشکلات رفتاری – هیجانی در کودکان طلاق و عادی

آیا همبستگی بین تئوری ذهن و همدلی با مشکلات رفتاری- هیجانی در دو گروه کودکان طلاق و عادی متفاوت است؟

محدودیت های پژوهش

پیشنهادات پژوهش

منایع

چکیده:

هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش شوری ذهن و همدلی در پیش بینی مشکلات رفتاری – هیجانی دانش آموزان خانواده های عادی و طلاق می باشد. قالب پژوهش، چند روشی است که به روش على – مقایسه ای و نیز به روش همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه پنجم و ششم مقطع ابتدایی شهر مشهد است که در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ مشغول به تحصیل هستند. نمونه آماری شامل ۲۹۳ دانش آموز بود که از این تعداد ۳۱ نفر را دانش آموزان والدین طلاق گرفته و ۲۶۲ نفر را دانش آموزان خانواده های عادی تشکیل می دادند که به شیوه خوشهای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه تئوری ذهن، همدلی و فرم گزارش والدین از نظام سنجش مبتنی بر تجربه اخباخ بود که دو پرسشنامه شوری ذهن و همدلی را دانش آموز و فرم گزارش والدین را سرپرست دانش آموز تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها و به منظور پیش بینی مشکلات رفتاری- هیجانی کودکان از طریق تشوری ذهن و همدلی از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد، به منظور مقایسه مشکلات رفتاری- هیجانی دو گروه کودکان طلاق و عادی از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری و به منظور بررسی همبستگی نشوری ذهن و همدلی با مشکلات رفتاری – هیجانی در دو گروه خانواده های طلاق و عادی از فرمول ۲ فبشر استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل سایر داده ها از نرم افزار SPSS16استفاده شد. نتایج نشان داد که تئوری ذهن قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری – هیجانی در دانش آموزان خانواده های عادی است، اما این متغیر نتوانست مشکلات رفتاری هبجلی دانش آموزان خانواده های طلاق را پیش بینی شد. بین توانایی همدلی و مشکلات رفتاری هیجانی در هیچ کدام از دو گروه کودکان عادی و طلاق رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که بر اساس گزارش والدین، کودکان طلاق، مشکلات رفتاری- هیجانی بالاتری نسبت به کودکان خانواده های عادی داشتند. مقایسه همبستگی بین تئوری ذهن و همدلی با مشکلات رفتاری – هیجانی در کودکان عادی یا طلاق نشان داد که بین همبستگیهای به دست آمده در دو گروه از لحاظ آماری تفاوت معنادار وجود ندارد. در تبیین نتایج به دست آمده می توان گفت که دو توانایی تئوری ذهن و همدلی تنها عوامل موثر در بروز و یا عدم بروز مشکلات رفتاری – هیجانی کودکان نمی باشند و نیز با در نظر گرفتن این نکته که در این پژوهش مشکلات رفتاری – هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق به گونه ای معنادار بالاتر از دانش آموزان خانواده های عادی به دست آمد توجه به فضای روانی – اجتماعی خانواده هایی که کودکان طلاق در آن پرورش می یابند و همچنین خلق و خوی کودک حائز اهمیت است.

واژگان کلیدی: تئوری ذهن، همدلی، مشکلات رفتاری- هیجانی، طلاق، دانش آموزان

فصل اول:

بیان مسئله:

دوره های زندگی انسان در چرخه زندگی یعنی از تولد تا مرگ هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار است همچنان که اکثر روان شناسان و پژوهشگران روان شناسی معتقدند که دوره کودکی و نوجوانی از مهم ترین دوره های زندگی بشر است و دورهی “شدن” نامیده می شود یعنی شخصیت انسان در دورهای کودکی شکل گرفته و این شدن و تحول کیفی در دوره های مختلف بعدی تکامل می یابد (کجباف و همکاران، ۱۳۹۰) بنابراین ایجاد محیط فیزیکی و اجتماعی سالم و مناسب برای کودکان از اهمیت ویژهای برخوردار است و در صورتی که محیط مناسبی برای رشد کودک فراهم نشود تحول کودک دشوار و در نتیجه با مشکلات متعددی از جمله مشکلات رفتاری و هیجانی مواجه خواهد شد. اختلالات هیجانی رفتاری به شرایطی اطلاق می شود که در آن پاسخ های هیجانی و رفتاری در مدرسه با هنجارهای فرهنگی، سنتی و قومی تفاوت داشته باشد به طوری که بر عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار در کلاس و سازگاری در محیط کار نیز تاثیر منفی بگذارد(غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۸).دانش آموزانی با اختلالات هیجانی و رفتاری معمولا درگیر در رفتارهایی مانند برخاشگری کلامی و فیزیکی هستند و کمبودهایی در اکتساب و عملکرد مهارت های اجتماعی دارند که به طور متقی توانایی آنها را برای برقراری ارتباط موفقیت آمیز با همسالان و بزرگسالان و نیز تجربه تحصیلی شان را تحت تاثیر قرار می دهد (لان و همکاران، ۲۰۰۸)، پژوهش ها در حوزه مشکلات رفتاری نشان می دهد که مجموعه ای از عوامل از قبیل تقص ژنتیک و رشد نایافتگی عصبی با عوامل اجتماعی و خانوادگی در بروز این اختلال ها نقش دارند (زرگر، محمدی بهرام آبادی و یساک نژاد، ۱۳۹۱). در این میان خانواده که اصلی ترین هسته هر جامعه و کانون حفظ سلامت و بهداشت روانی است نقش مهمی ایفا می کند (زهراکار، ۱۳۸۷) بنابراین وقوع رخدادهای منفی در خانواده می تواند کودکان را دچار اختلالات رفتاری و هیجانی کند و سلامت روان آنان را به مخاطره اندازد. از جمله این وقایع استرس زا می توان به طلاق والدین اشاره کرد.طلاق والدین یکی از مهمترین چالش هایی است که کودکان هر جامعه ای ممکن است با آن روبه رو شوند، طلاق پدیدهای است که در جوامع امروزی با سرعت زیادی در حال افزایش است و آثاری زیان آور از نظر اقتصادی، اجتماعی و به خصوص روانی بر والدین و کودکان دارد (بانکی، امیری و اسعدی، ۱۳۸۸) جدایی و طلاق برای تمام اعضای خانواده استرس بزرگی محسوب می شود. تجربه طلاق، سازگاری زوجین و فرزندان آنها را در تمام ابعاد روان شناختی، جسمانی، اجتماعی و هیجانی) تحت تاثیر قرار می دهد و باعث کاهش عملکرد و ناکارآمدی اعضای خانواده پس از طلاق می گردد (بلالی، اعتمادی و فاتحی زاده، ۱۳۹۰). طی چهل سال گذشته طلاق والدین به عنوان علت دامنه ای از مشکلات هیجانی و رفتاری پایدار و جدی در کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شده است و خانواده های طلاق گرفته به طور گسترده ای به عنوان ساختارهای به طور جدی معیوب به وسیله متخصصان سلامت روان به تصویر کشیده شده اند (کلی و امری ، ۲۰۰۳). یافته ها همواره بر این نکته تاکید داشته است که کودکان والدین طلاق گرفته در طی فرایند جدایی (طلاق) والدین استرس زیادی را تجربه می کنند و به اعتقاد والرشتاین و بلیک سلی همه کودکان طلاق کودکی و نوجوانی شان را در سایه طلاق می گذرانند. این کودکان تفاوتهایی را در روابط بین فردی، رفتار مدرسه، پیشرفت تحصیلی، عزت نفس و تجربه می کنند (گیت لی و شوبل ، ۱۹۹۳) چندین مطالعه بین المللی گزارش کرده اند که استعداد و پیشرفت آموزشی کودکان طلاق در مقایسه با کودکان خانواده های سالم پایین است (قمری و فکور ۱۳۸۹). همچنین کودکان خانواده های طلاق نسبت به خانواده های دووالدی با احتمال بیشتری دچار فقر و سایر مشکلات از قبیل اعتماد به نفس پایین و ترک تحصیل می شوند (حکیم شوشتری و همکاران، ۱۳۸۷). کال، بیر و بیر نیز نشان دادند کودکان طلاق معدل درسی پایین تری نسبت به کودکانی که متعلق به خانواده های سالم هستند دارند (بانکی، امیری و اسعدی، ۱۳۸۸). همچنین آنها دریافتند که معلمان به صورت مکرر کودکان طلاق را در مقایسه با کودکانی که از خانواده های سالم هستند دارای مشکلات رفتاری و نگرشی شناسایی می کشند (کرامر و اسمیت ،۱۹۹۸).کودکان پیش دبستانی که والدینشان طلاق گرفته اند در مقایسه با کودکان بزرگتر احتمال بیشتری دارد که خود را مسئول طلاق والدین بدانند و ترس از رها شدن داشته باشند (لئون ، ۲۰۰۳). کودکان والدین طلاق گرفته در این باره که چگونه از آنها مراقبت می شود، با چه کسی زندگی می کنند و از بین پدر و مادر کدام یک را انتخاب کنند دچار نگرانی و سردرگمی هستند. این کودکان احساس فقدان، عطردشدگی و ناتوانی برای بیان هیجاناتشان را دارند (محمود و همکاران ، ۲۰۱۱). بالبی نیز در کار خود تجربه ی درد و نگرانی ای را که کودکان هنگام جدایی از والدین دارند توصیف نمود. از نظر بالی رفتار گربه، عصبانیت و مخالفتی که هنگام جدایی های موقتی کودکان از مادر دیده می شود و در جدایی طولانی عمیق تر و دردناک تر است در مراحل بعدی زندگی به صورت رفتارهای نورونیک و بزه کارانه ظاهر می شود (درویزه، ۱۳۸۲). این کودکان همچنین اضطراب بالایی را در شکل دلبستگی های ماندگار در مراحل رشدی بعدی از جمله بزرگسالی تجربه می کنند (والرشتاین ، ۱۹۹۱).به دلیل اینکه طلاق والدین باعث بوجود آمدن مشکلات متعددی در زندگی کودکان می شود. پژوهشگران به بررسی عواملی پرداخته اند که اثرات زیانبار ناشی از طلاق را کاهش می دهد. به عنوان مثال در تحقیقی نشان داده شد که اثرات منفی طلاق با تعداد خواهر و برادرها مرتبط است یعنی به میزانی که تعداد خواهر و برادرها افزایش می یابد اثرات منفی طلاق کاهش پیدا می کند (سان و لی ، ۲۰۰۹) اهمیت حضور پدر برای کودکان در سال بعد از طلاق نیز از مواردی است که در پژوهشها مورد توجه قرار گرفته است. در پژوهشی به منظور بررسی این موضوع سازگاری ۵۱ کودک از ۳۰ خانواده طلاق گرفته در ۱۲ ماه قبل از مصاحبه تحقیقاتی با استفاده از فهرست رفتار لویزوبل اندازه گرفته شد. یافته های این پژوهش نشان داد عدم حضور پدر نمره ناسازگاری کودکان را بالا برده است و این ناسازگاری برای کودکان ۷ تا ۱۳ ساله در مقایسه با کودکان ۳ تا ۶ ساله بیشتر بود (جاکوبسن ، ۱۹۷۸). در پژوهش دیگری نیز با عنوان اثرات فقدان پدر روی رشد شخصیتی در دختران نوجوان این نتیجه به دست آمد که دختران زنان مطلقه رفتار جنسی زودهنگام با جنس مخالف، ارتباطات غیر کلامی مانند گشاده رویی و حساسیت متقابل و جستجوی توجه را در برخورد با مردان بروز دادند در مقابل در دختران زنان بیوه جلوگیری از بروز احساسات، سخنی اجتناب و خویشتن داری در برابر مردان مشاهده شد (هترینکتون ، ۱۹۷۲)کیفیت رابطه والد- کودک، خلق و خوی کودک و سلامت جسمی و روانی والدین نیز از عوامل اثرگذار بر کیفیت زندگی کودکان طلاق می باشد (گیت لی و شوبل، ۱۹۹۳). رابطه والد- کودک در خانواده های طلاق گرفته می تواند تحت تاثیر مشکلات اقتصادی قرار گیرد به این معنی که محدودیت ها و مشکلات مالی در خانواده های تک والدی توانایی والدین را برای تربیت کردن و رسیدگی به فرزندانشان محدود می کند (مگنوسون و دانکن ، ۲۰۰۶). به بیان دیگر فشار ناشی از مشکلات مالی رفتار های والدین را تحت تاثیر قرار می دهد، این والدین از روش های انضباطی خشن استفاده می کنند. فاقد عاطفه و حمایت کافی در ارتباط با فرزندانشان هستند و نظارت کافی بر کودکان ندارند که این موضوع به نوبه خود سلامت روانی کودک را تحت تاثیر قرار می دهد (تریسی و همکاران ، ۲۰۰۸)، أماتو نیز بیان می کند چندین عامل در سازگاری کودکان خانواده های طلاق می تواند موثر واقع شود از جمله: میزان و کیفیت تماس با پدر یا مادری که حضانت را بر عهده ندارد، مهارت ها و سازگاری روان شناختی والدینی که حضانت کودک را برعهده دارنده سطوحی از تعارض بین فردی که قبل از طلاق و به دنبال طلاق وجود دارد و تعدادی از وقایع استرس زای زندگی که همراه و به دنبال طلاق رخ می دهد (آماتو ، ۱۹۹۴). علاوه بر موارد مطرح شده توضیحات متناسب با سن کودکان درباره جنبه های روان شناختی و قانونی فرایند طلاق احتمالا می تواند از سلامت روانی و سازگاری این کودکان حمایت کند (پروت و پروت ،۱۹۹۹). آسیب شناسان رشدی نیز اهمیت توجه به سطح رشد شخصی را برای سازگاری کودک با یک تغییر مهم در زندگی برجسته می کنند و بر این نکته تاکید دارند که چگونه محدودیتها و توانایی های رشدی کودکان بر سازگاری شان با طلاق والدین اثر می گذارد (لئون، ۲۰۰۳). در ارتباط با سطح رشد شخصی و شناختی کودک می توان به دو عامل تئوری ذهن و همدلی اشاره کرد.تئوری ذهن به عنوان نسبت دادن حالات دهی مانند خواسته ها، تمایلات و باورها به دیگران مورد اشاره قرار گرفته است (ولم و همکاران ، ۲۰۰۶)، تشوری ذهن توانایی است که به فرد کمک می کند تا با توجه به احساس ها، باورها و لیت های دیگران توصیف و تبیین درستی از رفتارشان داشته باشد (قمرانی و البرزی، ۱۳۸۴) و مهارتی پیچیده در شایستگی اجتماعی و شناخت اجتماعی کودک است (ساندویست و رونبرگ، ۲۰۱۰). از طرف دیگر همدلی به عنوان توانایی برای استنباط کردن و سهیم شدن در تجربیات هیجانی دیگران توصیف شده است (ولم و همکاران ، ۲۰۰۶). همدلی به فرد امکان می دهد احساسات و حالات ذهنی اشخاص دیگر را در بافت های اجتماعی به صورت هیجانی استنباط کند (اسچلد روترز و همکاران ، ۲۰۰۷)، در انگیزه رفتار نوعدوستانه و پاسخ های رفتاری ما نقش کلیدی ایفا می کنند و پایه و اساسی انگیزشی و عاطفی برای رشد اخلاقی است (دستی ، ۲۰۱۱). بنابراین فرایندهای ذهنی مانند تئوری ذهن و همدلی ما را برای قضاوت کردن در مورد پیامدهای اجتماعی رفتار توانمند می سازند (رنیرز و همکاران ، ۲۰۱۲) به بیان دیگر موفقیت تعامل اجتماعی به توانایی کشف فرایندهای هیجانی و شناختی در دیگران بستگی دارد (ولم و همکاران ، ۲۰۰۶). در پژوهش های گوناگون این دو توانایی به عنوان عوامل پیش بینی کننده مشکلات رفتاری- هیجانی (مانند اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و س) مورد بررسی قرار گرفته اند به عنوان مثال در پژوهشی یک الگوی پیچیده از ارتباط بین اضطراب اجتماعی و تئوری ذهن پیدا شد. به این صورت که نوجوانان دختری که تئوری ذهن پیشرفته تری داشتند اضطراب اجتماعی بیشتری را در مواجه با غریبه ها و موقعیت های اجتماعی جدید در مقایسه با نوجوانان دختر با مهارتهای تئوری ذهن پایین تجربه کردند اما در پسران نتایج بر خلاف دختران بود به این معنی که پسرانی با تنوری ذهن پیشرفته اضطراب اجتماعی کمتری را تجربه کردند (کلوپر ، ۲۰۱۰). در ارتباط با افسردگی و تئوری ذهن نیز می توان به پژوهشی اشاره کرد که در آن دو گروه از افراد افسرده با یکدیگر مقایسه شدند؛ بعد از گذشت یک سال از درمان بیمارانی که کمبودهایی در تئوری ذهن داشتند در خطر بالاتری برای بازگشت مجدد به دوره افسردگی اساسی قرار داشتند و همچنین عملکرد اجتماعی پایین تری بعد از بهبودی نشان دادند (کانیا ، ۲۰۰۹)، ارتباط بین تئوری ذهن، همدلی و پرخاشگری نیز در پژوهش ها به اثبات رسیده است. رابطه منفی همدلی با پرخاشگری در پژوهش میلر و آیزنبرگ در سال ۱۹۸۸ مشخص شده است، کودکان پرخاشگر معمولا در خواندن نشانه های هیجانی، در ک دیدگاه طرف مقابل و مدیریت خشم مشکل دارند (واحدی و فتحی آذر، ۱۳۸۵).با در نظر گرفتن این نکته که عمده پژوهش های انجام شده در ارتباط با وضعیت مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان طلاق عواملی مانند کیفیت رابطه والد- کودک، تعداد خواهر و برادرها، خلق و خوی کودک، سلامت جسمی و روانی والدین و … را بررسی کرده اند لزوم پژوهشی که بتواند مشکلات رفتاری و هیجانی این کودکان را با توجه به دو عامل تئوری ذهن و همدلی بررسی کند احساس می شود، همچنین در این پژوهش تلاش می شود تا با مقایسه دانش آموزان خانواده های عادی و طلاق اطلاعات دقیق تری درباره میزان مشکلات رفتاری- هیجانی هر دو گروه به دست آید. بنابراین این سوالات قابل طرح است که آیا تئوری ذهن و همدلی قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری هیجانی کودکان طلاق می باشد؟ آیا پین میزان مشکلات رفتاری – هیجانی دانش آموزان خانواده های عادی و طلاق تفاوت وجود دارد؟ و آیا وضعیت طلاق می تواند رابطه تئوری ذهن و همدلی مشکلات رفتاری- هیجانی را تحت تاثیر قرار دهد؟

اهمیت و ضرورت

خانواده نخستین نهادی است که در آن فرد با تعامل دوسویه با والدین، شیوهی دانش اندوزی درباره جهان را می آموزد. بیشتر بررسی ها نشان دهنده اهمیت ساختار خانواده مانند جو عاطفی، اقتصادی و فرهنگی خانواده بر رشد شخصیت فرزندان بوده است (درویزه، ۱۳۸۴). لذا تزلزل پایه های خانواده باعث بوجود امدن پیامدهای مخرب می شود که فرزندان به عنوان اولین قربانیان این پیامدها دچار آسیب های روان شناختی بسیار می شوند. یکی از مولفه های متزلزل کننده پایه های خانواده طلاق می باشد (قمری و فکور، ۱۳۸۹). با اینکه اکثریت کودکان خانواده های طلاق گرفته بعد از یک دوره انتقال اولیه برخوردی منطقی و موفقیت آمیز با طلاق دارند و از موقعیت زندگی جدیدشان سود می برند (میز و همکاران ، ۲۰۱۱) اما عده کثیری نیز دچار مشکلات هیجانی، رفتاری، اجتماعی و … می شوند. برای این کودکان مدرسه تنها محیطی است که آنها برای نشان دادن نیازهای هیجانی شان می توانند مداخلائی دریافت کنند به همین دلیل معلمان و مشاوران در میان نخستین کسانی هستند که می توانند علائم اختلالات را در دانش آموزان متوجه شوند و آشفتگی هیجانی آنان را کاهش دهند تا به این طریق کود کان بتوانند فعالیت های روزانه مانند یادگیری و بازی را از سر بگیرند (محمود و همکاران، ۲۰۱۱). در واقع مدرسه فرصتی بی همتا و جایگاهی اساسی برای بهبود زندگی و ارتقای سلامت روان کودکان و نوجوانان است. و بیش از سه چهارم کودکانی که خدمات سلامت روان دریافت می کنند در آموزش و پرورش مشغول به تحصیل هستند (کاوه و همکاران، ۱۳۸۱). از این رو یافته های احتمالی این پژوهش می تواند به معلمان و مشاوران کمک کند تا در صورت نیاز با آموزش مناسب و موثر نئوری ذهن و همدلی و ارائه برنامه ای سازماندهی شده در قالب خدمات آموزشی مناسب، سازگاری و سلامت روان این کودکان را افزایش دهند و باعث شوند این کودکان مراحل رشد را با موفقیت طی کنند و در بزرگسالی به انسانهایی سالم و خودشکوفا تبدیل شوند.

اهداف پژوهش

بررسی وضعیت مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی در مشهد

بررسی نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینی مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی در مشهد

فرضیه های پژوهش

تئوری ذهن و همدلی قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی است.

مشکلات رفتاری – هیجانی در دانش آموزان خانواده های طلاق بالاتر از خانواده های عادی است.

فرضیه های فرعی پژوهش

تئوری ذهن قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری – هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی است.

همدلی قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان خانواده های طلاق و عادی است.

سوال پژوهش

آیا همبستگی متغیرهای تئوری ذهن، همدلی و مشکلات رفتاری – هیجانی در دانش آموزان خانواده های عادی و طلاق متفاوت

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

مشکلات رفتاری- هیجانی

تعریف مفهومی: مشکلات رفتاری – هیجانی طیف وسیعی از اختلال های درونی (افسردگی، انزوا و گوشه گیری، اضطراب) و برونی (پرخاشگری، نارسایی توجه و بیش فعالی، اختلال سلوک و اختلال رفتار مقابله ای) می باشد که در کودکان و نوجوانان مشاهده می شود (عماری و همکاران، ۱۳۹۰)

تعریف عملیاتی نمره ای است که از اجرای فرم گزارش والدین از نظام سنجش أخباخ به دست می آید. مقباس های این ازمون عبارتند از: انزوا طلبی، شکایات بدنی، اضطراب و افسردگی، نابهنجاریهای اجتماعی، مشکلات نفکر، مشکلات توجه بزهکاری و رفتارهای پرخاشگرانه (موسوی و احمدی، ۱۳۹۰).

تئوری ذهن

تعریف مفهومی: تئوری ذهن اشاره به توانایی انسانها در نسبت دادن حالات ذهنی به خود و دیگران دارد. با درک ذهنی گرایانه از رفتارها، فرد می تواند رفتارهای دیگران را در که تبیین و پیش بینی نماید (امین یزدی، ۱۳۸۳).

تعریف عملیانی: نمره ای است که از اجرای پرسشنامه نظریه ذهن پیشرفته که توسط هابه در سال ۱۹۹۴ ساخته شده است به دست می آید.

همدلی

تعریف مفهومی: همدلی به عنوان توانایی عاطفی برای تجربه هیجان های دیگران تعریف شده است (بریانت، ۱۹۸۲ به نقل از ابوالقاسمی، ۱۳۸۸).

تعریف عملیانی: شهرهای است که از اجرای مقیاس همدلی که توسط ایزنبرگ، فیس، اسکالر، کارلو و میلر در سال ۱۹۹۱ بر اساس مقیاس بریانت (۱۹۸۳) ساخته شده است به دست می آید.

وضعیت طلاق در این پژوهش دانش آموزان دو دسته هستند دانش آموزان خانواده های عادی و دانش آموزان خانواده های طلاق گرفته که در ارتباط با دانش آموزان خانواده های طلاق گرفته دانش آموزانی انتخاب می شوند که حداقل یک سال از جدایی والدینشان گذشته باشد، به منظور دسترسی به دانش آموزان والدین طلاق گرفته دانش آموزانی انتخاب شدند که از طریق معلم و مدرسه به عنوان کودکان طلاق معرفی شدند.

فصل دوم:

مقدمه:

دوران کودکی زمان رسش جسمی، رشد عقلی – فکری و بالندگی اجتماعی هیجانی است وضعیت ایده آل و مطلوب این است که در این دوره، برای کودکان در چارچوب ایمن و محفوظ خانواده ای مهربان، شبکه اجتماعی حمایتی و فرصت کافی برای بازی و کاوش مهیا شود (کی، ۱۳۹۰) تا کودکان به عملکرد هیجانی و اجتماعی مناسب دست یابند. رشد هیجانی برای همه انسانها نوعی چالش است، کودکان طی دورهای کمتر از یک دهه از درک هیجانی محدود به افرادی دارای شبکه هیجانی تبدیل می شوند. با بالا رفتن سن تعداد و پیچیدگی تجارب هیجانی و نیز مطالبات برای نحوهی ابراز هیجان افزایش می یابد (متین، ۱۳۸۸)، تحقیقات نشان می دهد که کودکان با سطوح بالاتر رشد هیجانی و اجتماعی تمایل دارند که مسیر رشد مثبتی در گل رشد و بلوغ، موفقیت های تحصیلی و بافت های اجتماعی داشته باشند (ایساو، ۱۳۸۹). با این وجود برای تعداد قابل ملاحظه ای از کودکان این دوران با چالش های زیست شناختی رفتاری و اجتماعی همراه است، چالش هایی که می توانند به طور نامطلوب رشد کودکان را تحت تاثیر قرار دهند (کی، ۱۳۹۰) و آنان را دچار انواع مشکلات رفتاری – هیجانی کنند. بنابراین با توجه به این موضوع که هر جامعه ای برای پیشرفت و رشد در ابعاد مختلف اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی نیاز به افرادی دارد که از نظر روانی و جسمانی سالم باشند و با توجه به این که کودکان امروز صاحبان بلافصل آینده جامعه هستند سلامتی و بیماری آنان در سلامتی و بیماری جامعه فردا و نسلهای آینده اثراتی قابل توجه خواهد داشت، بنابراین لازم است به سلامت روانی – اجتماعی این قشر عظیم بیشتر توجه شود و گام هایی اساسی در جهت پیشگیری و درمان بیماریها و اختلالات روانی و رفتاری آنان برداشته شود (غیاثی و همکاران، ۱۳۸۷).تعریف مشکلات رفتاری – هیجانی اصطلاح اختلالات رفتاری معمولا در مورد بیشتر کودکان دچار تضاد به کار می رود. این اصطلاح بدون آنکه تعریف شود تقریبا از حدود ۸۵ سال پیش در فرهنگ و ادبیات روان شناسی وارد شده است. از آن هنگام معلمان، پزشکان، روان شناسان، پرستاران و افراد دیگری که به مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان علاقه مندند از این اصطلاح برای بیان مقصود خویش استفاده کردهاند و البته تعریفی واحد و مورد پذیرش همه اراته نشده است (محمدی و نادری، ۱۳۹۰). و پژوهشگران تعاریف گوناگونی از آن ارائه داده اند از جمله هرینگ مینویسد: ” فردی که به علت جسمی یا تأثیرات محیطی به طور مزمن دارای یکی از ویژگی هایی چون:

۱-ناتوانی در یادگیری متناسب با بهره هوشی، توانایی حسی- حرکتی و رشد فیزیکی

۲- ناتوانی در ایجاد و حفظ روابط اجتماعی مناسب

۳- ناتوانی در پاسخگویی به شرایط زندگی روزمره

۴- رفتارهای افراطی گوناگونی که گستردگی آن از فعالیت بیش از اندازه با بیش فعالی و پاسخ های ناگهانی تا رفتارهای افسرده گونه و گوشه گیرانه کشیده شده است، می باشد فردی یا اختلال رفتاری است (میرزاجانی، ۱۳۸۸).

از سوی دیگر وود” معتقد است که در تعریف اختلالات رفتاری باید چهار عامل را در نظر گرفت. این عوامل عبارت است از:

۱-­علت با علل آشفتگی: بدین معنی که پاسخ این سوال که چه چیز با چه کسی سبب آشفتگی شده است؟ روشن گردد.

۲- شرح و گزارش رفتار نامناسب: به عبارت دیگر لازمست مشکل رفتاری به خوبی و روشنی توصیف گردد.

-۳ زمینه و موقعیت در این مورد بایستی مشخص گردد که در چه زمینه و موقعیتی مشکل رفتاری رخ می نماید.

۴- مشاهده گر: بسیار ضروریست که معلوم گردد چه کسی رفتار را به عنوان اختلال رفتاری مورد شناسایی و توجه قرار داده است (نرافی و نادری، ۱۳۷۳)

در تعریف دیگری از وزارت آموزش و پرورش کلمبیای بریتانیا (۲۰۰۱) اختلال رفتاری یک اصطلاح عام است که به گروه نامتجانسی از اختلالات اشاره دارد. این اختلالات به ایجاد روابط ناکافی و نامناسب بین دانش آموزان با یک یا چند عامل از عوامل محیطی شامل کلاس درس، مدرسه، خانواده، همسالان و جامعه می انجامد. اختلالات هیجانی- رفتاری شامل پاسخ های قابل قبول کودک یا نوجوان به عوامل تنش زای محیطی نمی شود. این اختلالات بر اساس داده های حاصل از منابع مختلف در مورد کار کردهای هیجانی با رفتاری فرد شناسایی می شوند و باید دست کم در دو موقعیت متفاوت که یکی از آنها مدرسه است بروز کند. این اختلالات می توانند به طور همزمان با سایر معلولیت ها ظاهر شود این اختلالات اسکیزوفرنی، نارسایی توجه و ناسازگاری را نیز در بر می گیرند (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۸). بعضی از پژوهشگران نیز اختلالات رفتاری را به دو دسته بزرگ تقسیم کرده اند: اختلالات رفتاری درونی سازی که شامل مواردی مانند افسردگی و اضطراب هستند که با دنیای درونی فرد سرو کار دارند که با تعارضهای روانی و هیجانی همراه است و اختلالات رفتار برونی سازی شامل مواردی است که به مشکلات فرد با دیگران ارتباط دارد (تکلوى، ۱۳۹۰) به عبارت دیگر مشکلات درونی سازی شده از نظر ماهیت درون فردی …

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه فردوسی مشهد
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی فرح هاشمی روانشناس، فرح هاشمی مشاور، فرح هاشمی روان درمانگر، فرح هاشمی روانپزشک، فرح هاشمی متخصص اعصاب و روان، فرح هاشمی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
فرح هاشمی
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر