منو
X

تصویر
نیلوفر السادات سید پورمند
روانشناس بالینی و فردی
(5)
آمار این متخصص
(5) رای
60%

دقت

80%

مفید بودن

93%

دانش و مهارت

0%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

نیلوفر السادات سید پورمند هستم، فارغ التحصیل از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تربیت معلم در مقطع کارشناسی ارشد در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “مدل ساختاری نشانگان افسردگی در جمعیت غیر بالینی: نقش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه تربیت معلم

دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد

عنوان

مدل ساختاری نشانگان افسردگی در جمعیت غیر بالینی: نقش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری

استاد راهنما:

دکتر شهرام محمد خانی

استاد مشاور:

دکتر حمید رضا حسن آبادی

نگارش:

نیلوفر السادات سید پورمند

اسفند ۱۳۹۰

چکیده:

مطالعات انجام شده بر روی گروه های دانشجویی دامنه ی بالایی از اختلال افسردگی را نشان می دهد. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی روابط ساختاری بین متغیرهای نشخوار فکری، باورهای فراشناختی و علائم افسردگی بر اساس مدل اختلالات هیجانی کارکرد اجرایی خود نظم بخش ( REF­- S) ولز و متیوز (۱۹۹۴) در جمعیت غیر بالینی بود. چهار صد و یک دانشجوی دختر و پسر (با میانگین سنی ۰۱/ ۲۱ سال و انحراف استاندارد ۹۶/ ۱) انتخاب شدند تا به پرسشنامه های نشخوار فکری، مقیاس باورهای فراشناختی، مقیاس باورهای فراشناختی مثبت، مقیاس باورهای فراشناختی منفی و پرسشنامه افسردگی بک پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که نشخوار فکری در جمعیت غیر بالینی به صورت مستقیم با افسردگی مرتبط می باشد و این بر عکس جمعیت بالینی بود که باورهای فراشناختی منفی رابطهی بین نشخوار فکری و افسردگی را میانجیگری می کرد. همچنین نتایج نشان دادند که در افراد افسرده هر دو گونه باور فراشناختی منفی دربارهی نشخوار فکری (غیر قابل کنترل بودن و آسیب، پیامدهای اجتماعی)، ارتباط بین نشخوار فکری و افسردگی را میانجی گری می کند. اما این یافته ها برای افراد غیر افسرده مشابه نبود که فقط یک نوع فراشناختی منفی (کنترل ناپذیری و آسیب)، این رابطه را میانجیگری می کرد. بنابراین، این مدل در افراد غیر افسرده با اندکی تغییرات در ساختار آن کاربرد دارد.

واژگان کلیدی

نشخوار فکری؛ باورهای فراشناختی؛ نشانگان افسردگی؛ مدل معادلات ساختاری

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

ضرورت پژوهش

هدف های پژوهش

سوالات پژوهش

فرضیه های پژوهش

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

فصل دوم: مبانی نظری

مقدمه

ویژگی های تشخیصی اختلال افسردگی اساسی

افسردگی غیر بالینی

همه گیر شناسی

مدل های تبیینی افسردگی

مدل شناختی بک

مدل زیر سیستم های شناختی منعامل

نظریه ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی

نظریه فراشناختی

انواع فراشناخت

دانش فراشناختی

تجربه های فراشناختی

راهبرد های کنترل فراشناختی

مدل کار کرد اجرایی خود نظم بخش

مدل فراشناختی اختلال افسردگی

مؤلفه های مدل فراشناختی افسردگی

نشخوار فکری

سیک پاسخ نشخواری

سیک پاسخ توجه گردانی

نشخوار فکری و افکار خود آیند منفی

نشخوار فکری و توجه معطوف به خود و خود آگاهی شخصی

نشخوار فکری و نگرانی

عملکرد نشخوار فکری

باورهای فراشناختی

مدل فراشناختی افسردگی در نمونه غیر بالینی

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

مقدمه

طرح کلی پژوهش

شرکت کننده گان

ابزارهای اندازه گیری متغیرهای پژوهش

پرسشنامه نشخوار فکری

مقیاس باورهای مثبت دربارهی نشخوار فکری

مقیاس باورهای منفی دربارهی نشخوار فکری

پرسشنامهی افسردگی بک

روش تجزیه و تحلیل آماری داده ها با توجه به فرضیه های پژوهشی مطرح شده

روش اجرا

ملاحظات اخلاقی

فصل چهارم: نتایج

توصیف آماری

شاخص های برازش مدل

بررسی مدل پیشنهادی تحقیق

آزمون فرضیه ها

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

بحث و تبیین فرضیه های پژوهش

نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش

پیشنهاد های پژوهش

پیشنهاد های کاربردی

فهرست منابع

پیوست ها

چکیده لاتین

عنوان لاتین

مقدمه

نتایج حاصل از مطالعات همه گیر شناسی، افسردگی را شایع ترین اختلال روان پزشکی گزارش نموده اند سگال، ویلیامز و تیزدل، ۲۰۰۲)، این در حالی است که این اختلال در اکثر موارد مزمن و عود کننده میباشد کنی و ویلیامز، ۲۰۰۷) علاوه بر این، به طور تقریبی دو سوم از بیماران افسرده به خودکشی می اندیشند و ۱۰ تا ۱۵ درصد آنها از این طریق به زندگی خود خاتمه می دهند (سادوک و سادوک، ۲۰۰۷)، به همین دلیل افسردگی همواره یکی از مهم ترین مسایل بهداشت روان بوده است.افسردگی به قدری شایع است که سرماخوردگی روان پزشکی لقب گرفته است، چنان که ۲۰-۱۵ درصد بزرگسالان از سطح قابل توجهی از نشانه های افسردگی رنج می برند. افسردگی همچنان به عنوان یک مسئله بحث برانگیز در بهداشت روانی مورد توجه است، به گونه ای که هنوز تحقیقات زیادی پیرامون آن انجام میشود (سلیگمن و روزنهان، ۱۹۹۶). بر اساس مطالعات انجام شده در ایران شیوع افسردگی در زنان ٪ ۵/۳۰ و در مردان ٪۷/ ۱۶ است (کاویانی، احمدی ابهری، نظری و هرمزی، ۱۳۸۱).همچنین مطالعات انجام شده بر روی گروه های دانشجویی نشان میدهد که بر ۷۸ %از دانشجویان دانشگاه از بعضی از نشانه های افسردگی رنج می برند و ۴۶ % آنها تا اندازه ای دچار افسردگی شدید هستند که نیاز به خدمات تخصصی دارند (امینی و فرهادی، ۱۳۸۰). با توجه به شیوع بالا و پیامدهای روانی، اجتماعی و اقتصادی افسردگی تلاش برای درک علل پدید آیی و روش های موثر درمان و پیشگیری از آن بسیار ضروری میباشد.

بیان مسئله:

در حال حاضر افسردگی چهارمین بیماری شایع در جهان محسوب می شود و بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی ۳۴ میلیون نفر در جهان از افسردگی رنج می برند و طبق برآوردهای انجام شده پیش بینی می شود تا سال ۲۰۲۰ این بیماری به دومین بیماری رایج در جهان بدل شود (قایم محمدی، ۱۳۸۳) بر پایه مدلهای نظری (به عنوان مثال تیزدل و برنارد، ۱۹۹۲) و یافته های تجربی، نشخوار فکری فرآیند شناختی محوری در افسردگی است؛ و نشخوار فکری در حفظ و تداوم نشانه های افسردگی در گروه افسردهی بالینی (کوهنر و وبر ۱۹۹۹؛ نولن ھو کسما، ۲۰۰۰) و شروع افسردگی در گروه غیر افسرده (جاست و آلوی . ۱۹۹۷؛ نولن – هوکسیما، پار کر و لارسون، ۱۹۹۴؛ اسپاسو جویس و آلوی، ۲۰۰۰) دخیل است.رویکردهای مختلفی در زمینهی فهم و تبیین اختلال افسردگی مطرح شده اند که در این میان می توان به رویکرد شناختی اشاره کرد که طی ۴۰ سال گذشته درک خوبی از تأثیر شناخت بر بهزیستی روان شناختی فراهم آورده است، رویکردهای شناختی بر این فرض استوار است که پاسخهای هیجانی به واسطهی تعبیر و تفسیرهای منفی از تجارب شکل می گیرد، مدل افسردگی بک با معرفی مثلث شناختی در تولید عقاید منفی، شروع، توسعه و تداوم خلق افسرده را تبیین کرد (کوچرن و رابینوویتز، ۲۰۰۰)نظریه ی بک در تاریخچه ی نظریه های شناختی- رفتاری از آن جهت حائز اهمیت است که بر تأثیر باورهای منفی بر خلق و رفتار تاکید می کند و به تأثیر تفکر بر خلق می پردازد (پایا جورجیو و ولز، ۲۰۰۴). رویکرد بک تقدم باورها و نگرش های منفی بر افت خلق را مورد توجه قرار می دهد. تحقیقات نظری یک و توصیف پدیدهی اختلال هیجانی در چهارچوب نظریهی طرحواره، هنوز هم توضیحات مفید بالینی و غنی در مورد اختلال های هیجانی در اختیار ما قرار می دهد. با این حال، مشکلات نظریہی شناختی کلاسیک توسط چندین نظریه پرداز مدل ساختاری نشانگان افسردگی در جمعیت غیر بالیتی: نقش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری مورد توجه واقع شده است. به عنوان مثال تیزدل و برنارد (۱۹۹۳) چهار مشکل را برای نظریه ی شناختی مطرح می کنند و شواهدی ارایه می نمایند که نشان میدهند :

۱-افکار منفی ممکن است بیش از آن که پیش آیند افسردگی باشند، نتیجه ی افسردگی باشند. ٢. نگرش های ناکارآمدی که در خلال دوره های افسردگی افزایش می یابند پس از بهبودی به حالت

طبیعی باز می گردند.

٣. این مدل فقط با یک سطح شناخت سر و کار دارد.

۴. مدل شناختی بین باورهای سرد و گرم (هیجان و منطق) تمایز قائل نمی شود. |

همان گونه که ولز و متیوز” ( ۱۹۹۴ ) اشاره کرده اند، اگر طرحواره را تنها به عنوان اطلاعات نامربوطی بنگریم که درمانگر میتواند آنها را از ذهن بیمار پاک کند و به جای آن فرضیات واقعی تری را جایگزین کند، این دیدگاه نمی تواند مثمر ثمر باشد. مردم باورها را شکل می دهند و به طور فعال بر اساس قوانین درونی، آنها را مورد تجدید نظر قرار می دهند. بنابراین آنچه حائز اهمیت است، فرمول بندی پردازش شناخت درونی و قوانین و مکانیسم هایی است که موجب می شود تا بیماران به تعبیر و تفسیر باورهای ناسازگار بپردازند. آنچه مورد نیاز است، ارائه یک چهارچوب شناختی کامل در مورد تعامل بین دانش خود و آشفتگی هیجانی است.در طی ۲۰ سال گذشته نظریه ی رو به رشدی شکل گرفته است که تاکید می کند شناخت کافی نیست پاور ۲۰۱۰) و باورهای منفی الزام به الگوهای تفکر مختل و تداوم ناراحتی هیجانی منجر نمی شوند (ولز، ۲۰۰۹) در همین راستا، طی دهه ی گذشته نظریه و درمان فراشناختی مطرح شد که به انقلابی در درمان اختلالات هیجانی منجر گردید. این نظریه معتقد است که به جای محتوا باید به فراشناختها پرداخت که پردازش محتوا را بر عهده دارند. در واقع آنچه هیجان و نحوه ی کنترل آن را تعیین می کند نه چیستی افکار فرد، بلکه چگونگی تفکر و پاسخ وی به افکار منفی خودش است (ولز، ۲۰۰۹).اصل بنیادین مدل فراشناختی آن است که اختلال روان شناختی با فعال شدن نوعی سبک تفکر ناسازگارانه، موسوم به سندرم شناختی- توجهی مرتبط است. در بسیاری از افراد، دوره های هیجانی و ارزیابی منفی (مانند مدل ساختاری نشانگان افسردگی در جمعیت غیر پالیتی: نقش باورهای فراشناختی و نشخوار فکریغمگینی، اضطراب، خشم، احساس بی ارزشی) منفرد و گذرا هستند. با این وجود، سندرم توجهی- شناختی اثراتی دارد که افراد را در اختلال های بلند مدت و مکرر گرفتار می سازد. سندرم شناختی- توجهی شامل نوعی سبک تفکر تکرار شونده، به صورت نگرانی یا نشخوار فکری متمرکز بر تهدید و رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه (مانند سرکوب افکار، اجتناب، مصرف مواد) است. این سبک پیامدهایی دارد که به حفظ و تداوم هیجان ها و تقویت افکار منفی منجر می شود. به طور کلی، سندرم شناختی- توجهی موجب تداوم احساس تهدید در فرد می شود. این سندرم پیامد کنترلی است که فراشناختها بر ارزیابی و مقابله دارند. فراشناختها به اطلاعات مربوط به افکار و احساسات درونی و راهبردهایی که ماهیت مقابله و تفکر را کنترل می کنند، اطلاق می شود (ولز، ۲۰۰۹).سندرم شناختی- توجهی، شامل پردازش مفهومی افراطی به صورت نگرانی و نشخوار فکری است. این فرآیندها زنجیره های طولانی از افکار عمدتا کلامی هستند که در آن شخص تلاش می کند به سؤال هایی دربارهی معنای رویدادها (مانند «چرا من چنین احساسی دارم») پاسخ دهد (تولنهوکسیما، ۱۹۹۱). نشخوار فکری، خصیصه ی محوری سندرم شناختی- رفتاری در افسردگی است که در پاسخ به افکار منفی، غمگینی و تجربه ی فقدان، فعال می شود. به همین دلیل مدل فراشناختی اختلال افسردگی اساسی؟ (MDD)، بر درک علل نشخوار فکری و حذف این فرایند ناسازگارانه تمرکز می کند. سندرم شناختی توجهی باعث تداوم غمگینی و باورهای منفی شده و به دوره های افسرده ساز منجر می شود (ولز، ۲۰۰۹؛ تیزدل و برنارد، ۱۹۹۳).بر اساس مدل فراشناختی، نشخوار فکری راهبردی است که با هدف خود تنظیمی، توسط رخدادهای درونی مانند افکار «هیچ کس مرا دوست ندارد» برانگیخته می شود. نشخوار فکری بیشتر معطوف به گذشته است و به درک و یافتن معنی مربوط می شود. یافته های تجربی نشان می دهند که نشخوار فکری افسرده زا است، پس به چه دلیل تعدادی از افراد گرایش به آن را حفظ می کنند؟ (نولن و هوکسیما، ۱۹۹۱) یک تبیین بالقوه این است که افرادی که نشخوار فکری می کنند باورهایی درباره ی آن دارند که گرایش آنها به نشخوار را تشویق می کند. باورهایی درباره ی فرآیند تفکر مثل اینکه تفکر چگونه عمل می کنند، چگونه کنترل می شود، چه تفکری نرمال است و هم چنین باورها در مورد عملکرد و پیامد نوع خاصی از تفکر، باورهای فراشناختی نامیده می شوند.سندرم شناختی- توجهی از دانش و باورهایی که از لحاظ ماهیت فراشناختی اند ناشی می شود در حیطه ی باورهای شناختی معمولی دربارهی خود و جهان قرار نمی گیرند. باورهای فراشناختی، باورهایی دربارهی افکار و فرآیند آنها هستند (جانک و همکاران، ۲۰۰۳) یعنی باورها یا دانشی که فرد درباره افکار خود دارد (کلارک پوردون و ونگ، ۲۰۰۳). پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۳) دو دسته باور فراشناختی مثبت و منفی را که از نشخوار فکری حمایت می کنند معرفی کرده اند: نوع اول باورهای مثبت هستند که رابطه ی نزدیکی با گرایش به نشخوار فکری در پاسخ به خلق افسرده دارند (مثلا نشخوار فکری به من کمک می کند تا مقابله کنم). با افت خلق و شدت یافتن نشانه های افسردگی نوع دوم باورهای منفی بروز می کند این باورها دو نوعند. نوع اول مربوط به غیر قابل کنترل بودن و آسیب زا بودن افکار منفی هستند و نوع دوم مربوط به پیامدهای اجتماعی و بین فردی است. تولید این دو دسته باور منفی منجر به تجربه ی افسردگی می شود (پاپا جورجیو و ولز، ۲۰۰۳). بر اساس مدل فراشناختی، افسردگی در اثر فعال شدن نشخوار فکری و الگوهای پاسخ دهی ناسازگارانه تداوم یافته و تشدید می شود. یک برانگیزاننده ی رایج این فرایندها، فکر منفی دربارهی خود، آینده با جهان یا نشانه هایی مانند احساس خستگی، بی انگیزه بودن یا غمگینی است. عامل برانگیزاننده، موجب فعال سازی باورهای فراشناختی مثبت دربارهی لزوم درگیر شدن در پردازش ذهنی مداوم با در فکر فرو رفتن در مورد معنی و علل این رویداد می شود. هم چنین باورهای فراشناختی مثبت به اهمیت پایش و بازبینی علایم و نشانه هایی مربوط می شوند که چون حاکی از شروع افسردگی هستند، تهدیدآمیز تلقی می گردند (ولز، ۲۰۰۹).

مدل فراشناختی افسردگی شامل مؤلفه های زیر است:

(۱) باورهای فراشناختی مثبت دربارهی لزوم نشخوار فکری به عنوان روشی برای غلبه یافتن بر احساس افسردگی و یافتن پاسخ هایی به مسایل؛

(۲) باورهای فراشناختی منفی دربارهی کنترل ناپذیری نشخوار فکری، آسیب پذیری روان شناختی خود و خطر تجربه های افسرده ساز (۳) کاهش فرا آگاهی از نشخوار فکری؛

(۴) سندرم شناختی- توجهی (نشخوار فکری، پایش تهدید و رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه).

پاپا جورجیو و ولز (۲۰۰۳) بر اساس مدل ( S – REF) اختلالات هیجانی شواهد تجربی فراهم آوردهاند که از روابط بین نشخوار فکری، افسردگی و فراشناخت حمایت می کنند. بر طبق این مدل باورهای مثبت دربارهی مزایا و منافع نشخوار فکری احتمالا به فرد انگیزه میدهد تا درگیر فرآیند نشخوار فکری شود، زمانی که نشخوار فکری فعال می شود افراد این فرآیند را به صورت مضر و غیرقابل کنترل (باورهای منفی یک ارزیابی می کنند و احتمالا پیامدهای اجتماعی و بین فردی آسیب رسان (باورهای منفی دو) به وجود می آیند. فعال سازی باورهای منفی و ارزیابی دربارهی نشخوار فکری در تجربه ی افسردگی نقش دارد. بنابراین تعدادی از چرخه های معیوببین نشخوار فکری، افسردگی و باورهای فراشناختی خاص ممکن است مسئول نگه داری و تداوم تجارب افسرده وار باشد. باورهای فراشناختی مثبت، باعث تفکر مداوم دربارهی معنی و علل علایم و شرایط زندگی فرد می شوند و این فرایند مداوم موجب تداوم و تشدید علایم افسرده ساز می شود. در نتیجه ی تداوم علایم افسردگی و عوامل روانی- اجتماعی، باورهای فراشناختی منفی وی فعال شده یا تقویت می شوند. این باورها باعث تداوم نشخوار فکری و رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه می شوند، چون شخص معتقد است که دیگر کنترلی بر موقعیت ندارد.همچنین، باورهای فراشناختی منفی شامل کاهش آگاهی از فرایند تشخوار فکری است، به طوری که تداوم فرایند نشخوار فکری، آن را به صورت یک عادت آشنا در می آورد که پیامدهای خطرناک محدودی دارد و در نتیجه توجه شخص به آن معطوف نمی شود. در عوض، شخص، خود افسردگی را خطر عمده قلمداد می کند.پاسخ های افسرده ساز مانند کاهش رفتار، از دست دادن انگیزه و تغییر در الگوی تفکر که بخشی از اختلال افسردگی محسوب می شوند، نیز در نشخوار فکری دخیل هستند. برخی از بیماران فعالیتهای خود را کاهش میدهند تا زمان بیشتری برای فکر کردن به مشکل خود داشته باشند، اما این کاهش فعالیت و ناتوانی در مقابله با مشکلات می تواند منجر به پیامدهای اجتماعی شود که افکار منفی را افزایش می دهند. برای مثال، احساسات و افکار گناه آلود و بی کفایتی ناشی از ناتوانی در انجام تکالیف، می توانند به عنوان بر انگیزاننده های گستردهی نشخوار فکری عمل کنند (ولز، ۲۰۰۹).پاپا جورجیو و ولز (۲۰۰۱) به بررسی باورهای فراشناختی دربارهی نشخوار فکری در افسردگی اساسی عود کننده، پرداخته اند. بر اساس مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش اختلالات هیجانی ولز و متیوز (۱۹۹۶، ۱۹۹۴) فرایند تکرار شونده به عنوان استراتژی مقابله با روش ارجح ارزیابی قلمداد می شود که پیامدهای منفی بسیاری برای خود تنظیمی هیجانی دارد. پس اگر فردی با باورهای مثبت، خلق افسرده را تجربه کند، نشخوار فکری را به عنوان استراتژی مقابله برای تنظیم خلق فعال می کند. زمانی که باورهای منفی فعال شد حالات افسردگی نیز به طبع آن تشدید می شود. پس باورهای منفی و مثبت و تعامل آنها در افسردگی نقش مهمی دارند (پاپا جورجیو و ولز، ۲۰۰۱). رولوفس و همکاران (۲۰۰۷) مدل فراشناختی افسردگی را در فارغ التحصیلان مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که فرضیه های مرکزی مرتبط با نمونهی بالینی، در نمونه های غیر بالینی نیز تایید شد اما یک مسیر اضافه باید حذف و مسیر دیگری ارائه گردد تا به یک مدل خوب و متناسب دست یافت. تفاوت بین دو نمونه در فراشناختهای مرتبط با پیامدهای اجتماعی بود که با نشانه شناسی افسردگی در افراد غیر بالینی غیر مرتبط است اما رابطه ی مثبتی با افراد افسردهی بالینی دارد. به علاوه در نمونه های غیر بالینی نشخوار فکری هم به صورت مستقیم، و هم غیرمستقیم با باورهای فراشناختی منفی دربارهی غیر قابل کنترل و آسیب زا بودن، به نشانه های افسردگی منجر می شود (رولوفس، ۲۰۰۷) با این حال در نمونهی بالینی نشخوار فکری فقط به صورت غیر مستقیم با هر دو جنبهی فراشناختهای منفی منجر به نشانه های افسردگی می شود (پاپا جورجیو و ولز، ۲۰۰۳). این یافته ها تا حدی مشابه یافته های پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۳) بود که مسیر مستقیمی را برای نشخوار فکری به نشانه های افسردگی ترسیم کردند، اما در مورد ماهیت باورهای فراشناختی منفی که میانجی ارتباط بین نشخوار فکری و نشانه های افسردگی بود، تفاوت داشت. در یک مطالعه اولیه، پاپا جورجیو و ولز (۲۰۰۳) مدل فراشناخت نشخوار و افسردگی را در یک نمونه بالینی گسترده آزمون و در یک نمونه غیر بالینی از طریق مدل سازی معادلات ساختاری، اعتبار آن را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داده که ارتباطات مفروض در نمونه بالینی مورد تأیید قرار گرفته اما یک مسیر اضافی تر باید توصیف شود تا به الگویی بهتر در نمونه غیر بالینی دست یابیم (رولوفس و همکاران، ۲۰۰۷).یک تفاوت بین دو گروه نمونه این است که فراشناختهای مربوط به غیر قابل کنترل و مضر بودن نشخوار فکری در نمونه غیر بالینی با نشانه شناسی افسردگی مرتبط نمی باشد، اما در نمونه افسرده بالینی رابطه مثبتی بین این دو وجود دارد. به عبارت دیگر در نمونه غیر بالینی، نشخوار فکری می تواند مستقیم یا غیرمستقیم از طریق عقاید فراشناخت منفی در مورد پیامدهای اجتماعی نشخوار به نشانه های افسردگی بینجامد (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۳، مطالعه دوم). بنابراین در نمونه بالینی، نشخوار می تواند به صورت غیرمستقیم از طریق غلیه فراشناختهای منفی به افسردگی بینجامد (پاپا جورجیو و ولز، ۲۰۰۳، مطالعه اول). بر این اساس باورهای مثبتدرباره ی نشخوار فکری رابطه ی نزدیکی با گرایش به نشخوار در پاسخ به خلق افسرده در هر دو نمونه ی بالینی و غیر بالینی دارد. باورهای منفی به طور کامل (مدل بالینی) و تا حدی (مدل غیر بالینی در روابط بین نشخوار فکری و نشانه های افسردگی را میانجی گری می کند. رولوفس و همکاران (۲۰۰۷) اظهار می دارند که افرادی که از نظر هیجانی آسیب پذیرتر هستند درگیر نوعی تفکر نشخوار گونه یا نگران کننده میشوند که این عقاید فراشناخت، کنش و عملکرد آنها را هم تحت تأثیر قرار می دهند.در این الگو نشخوار و نگرانی به طور مستقیم (از طریق طولانی کردن و یا غیرمستقیم از طریق فراشناختهای منفی به واسطه افزایش ارزیابی های تهدید کننده افکار و هیجان ها در ایجاد اختلالات هیجانی از جمله افسردگی نقش دارند (ولز و متیوز، ۱۹۹۴؛ رولوفس و همکاران، ۲۰۰۷). |به دنبال این مدل، پاپاجورجیو و ولز ( ۲۰۰۳ ، ۲۰۰۴ ) یک الگوی فراشناختی بالینی از نشخوار و افسردگی طرح ریزی کردند. در این الگوی بالینی آنها عنوان کردند که فراشناختهای مثبت موجب فعال شدن نشخوار فکری می شود. به طور اختصاصی تر فراشناختهای مثبت شامل این عقایدند که نشخوار یک راهبرد مفید و مؤثر جهت کاهش ناهمخوانی بین موقعیت کنونی فرد و موقعیت مطلوب و ایده آل (هدف) است (به طور مثال، برای فهم احساساتم لازم است در مورد افسردگی نشخوار کنم») با این حال زمانی که نشخوار در کاهش این ناهماهنگی بی فایده است، تفکر نشخواری، موجب کاهش خلق و تلاش برای حل مسئله می شود. نتیجه این فرایند، فعال شدن فراشناختهای منفی است. این نوع از فراشناخت می تواند به دو نوع تفکر تقسیم شود: ۱- باورهای مربوط به غیرقابل کنترل و مضر بودن نشخوار (نشخوار فکری من غیر قابل کنترل است) و ۲- باورهای مربوط به پیامدهای بین فردی و اجتماعی نشخوار (اگر نشخوار کنم، دیگران مرا طرد خواهند کرد. این فراشناختهای منفی فرض می شود در ایجاد افسردگی نقش دارند (رولوفس و همکاران، ۲۰۰۷).شواهد تجربی نشان می دهند که هم باورهای منفی و هم باورهای مثبت در مورد نشخوار، در رابطه بین نشخوار و افسردگی در نمونه های غیر بالینی همانند نمونه بیمارانی که از نظر بالینی افسرده اند، میانجی گری می کنند (پاپا جورجیو و ولز، ۲۰۰۱ الف، ب، ۲۰۰۳).همان طور که اشاره شد در خصوص کاربرد مدل فراشناختی در مورد جمعیت غیر بالینی یافته های پژوهشی متناقض هستند و تفاوت هایی در مورد مفروضهها و مسیرهای علی بین متغیرهای مدل وجود دارد. با توجه به این که افسردگی غیر بالینی پدیده شایعی است، ارزیابی مدل فراشناختی افسردگی در جمعیت بالینی می تواند راه را برای تدوین برنامه های پیشگیرانه بار نموده و مبنای مداخلات علمی برای کاهش آسیب پذیری شناختی و فراشناختی شود (ولز، ۲۰۰۹). با این حال مطالعات محدودی در این زمینه انجام شده است که عمدتا در خارج از کشور می باشد. با توجه به اهمیت بالینی دیدگاه فراشناختی در تبیین و درمان افسردگی (دونالدسون و متیوز، ۲۰۰۷: رولوفس” و پاپا جورجیو، ۲۰۰۷) پژوهش حاضر به منظور ارزیابی مدل فراشناختی افسردگی (ولز و پاپا جورجیو، ۲۰۰۴) در جمعیت غیر بالینی انجام شد. در پژوهش حاضر نقش مستقیم و غیر مستقیم باورهای فراشناختی مثبت و منفی و فرایند نشخوار فکری در قالب یک مدل مفهومی (شکل ۱) مورد ارزیابی قرار گرفت. سؤالی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار می گیرد از این قرار است:

آیا مدل پیشنهادی درباره روابط مستقیم و غیر مستقیم باورهای فراشناختی و نشخوار فکری با داده های تجربی برازش دارد؟

ضرورت پژوهش

افسردگی همچنان به عنوان یک چالش بهداشت روانی باقی است، به گونه ای که هنوز کارهای زیادی پیرامون آن بایستی انجام شود، نتایج حاصل از مطالعات همه گیری شناسی، اختلال افسردگی را شایع ترین اختلال روان پزشکی گزارش نموده اند (سگال ، تیزدل و ویلیامز، ۲۰۰۲)، این در حالی است که این اختلال در اکثر موارد مزمن و عود کننده می باشد (جاد، ۱۹۹۷، به نقل از کنی و ویلیامز، ۲۰۰۷). به علاوه خودکشی به عنوان فاجعه آمیزترین پیامد افسردگی (گلدنی، ۲۰۰۷)، با روند رو به افزایش خود در بسیاری از کشورها (کومار، ۲۰۰۳) همواره در حیطه ی برجسته ترین معضل بهداشت روان مطرح بوده است.بدین ترتیب رویکردهای روان درمانی خاص برای پیشگیری و درمان اختلال افسردگی و خودکشی معرفی شدهاند. از میان این رویکردها، رویکردهای شناختی- رفتاری سنتی در مقایسه با رویکردهای قدیمی تر مانند…

 

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه تربیت معلم
  • رشته تحصیلی روانشناسی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی نیلوفر السادات سید پورمند روانشناس، نیلوفر السادات سید پورمند مشاور، نیلوفر السادات سید پورمند روان درمانگر، نیلوفر السادات سید پورمند روانپزشک، نیلوفر السادات سید پورمند متخصص اعصاب و روان
تخصص ها
  • روان‌شناسی بالینی
تصویر
نیلوفر السادات سید پورمند
روانشناس بالینی و فردی
(5)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر