منو
X

تصویر
زهرا معمار زاده
مشاور خانواده
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
60%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

زهرا معمار زاده هستم، فارغ التحصیل مشاوره در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در سال ۱۳۸۹، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کودکان کم توان ذهنی و مادران کودکان عادی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مرودشت

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه برای درفات درجه کارشناسی ارشد گرایش مشاوره

عنوان:

بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کودکان کم توان ذهنی و مادران کودکان عادی

استاد راهنما:

دکتر لادن معین

استاد مشاور:

دکتر سوسن سهامی

نگارش:

زهرا معمار زاده

زمستان ۱۳۸۹

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

اهداف تحقیق

فرضیه های تحقیق

تعاریف نظری و عملیاتی

فصل دوم: پیشینه تحقیق

مقدمه

مبانی نظری

بهداشت روانی

راه های افزایش بهداشت روانی

مذهب و بهداشت روانی

هوش هیجانی

هوش هیجانی و خودشکوفایی

هوش هیجانی و سلامت

هوش هیجانی و یادگیری

هوش هیجانی و ارتباطات

علایم هوش هیجانی پایین

علایم هوش هیجانی بالا

هوش هیجانی و تربیت فرزند

نظریه های هوش هیجانی

پیشینه تحقیقات

فصل سوم: روش تحقیق

مقدمه

روش تحقیق

جامعه آماری

نمونه و روش نمونه گیری

ابزار تحقیق

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهارم: تحلیل داده ها

مقدمه

تحلیل اطلاعات توصیفی

تحلیل فرضیه های پژوهش

فصل پنجم: نتیجه گیری

یافته ها و نتیجه گیری

پیشنهادات

محدودیت های تحقیق

منابع فارسی

منابع انگلیسی

پیوست

چکیده:

هدف از پژوهش حاضر انجام آن بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی مدارس ابتدایی نواحی چهارگانه شهر شیراز بود. در این پژوهش از پرسشنامه بهداشت روان SCI۹۰ و پرسشنامه هوش هیجانی باران استفاده گردید و جامعه آماری مورد نظر مادران کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی شهر شیراز بود. نمونه پژوهش شامل ۸۰ نفر از مادران کودکان کم توان ذهنی و ۸۰ نفر از مادران کودکان عادی بود که با استفاده از روش تصادفی انتخاب شدند. نتایج پژوهش در ارتباط با تفاوتهای گروهی در نمره کل بهداشت روانی و هوش هیجانی نشان می دهد که میان مادران کودکان عادی و مادران کودکان کم توان ذهنی در بهداشت روانی در سطح ۰۰۱/ ۰ تفاوت معنادار مشاهده شده است. بر این اساس مادران کودکان کم توان ذهنی در نمره کل بهداشت روانی (اضطراب، افسردگی، پرخاشگری) نمرات بیشتری را کسب کرده اند. بنابراین مادران کودکان کم توان ذهنی نسبت به مادران کودکان عادی از بهداشت روانی کمتری برخوردارند. و همچنین میان مادران کودکان عادی و مادران کودکان کم توان ذهنی در نمره کل هوش هیجانی در سطح ۰۰۱ / ۰ تفاوت معنادار مشاهده شده است بر این اساس مادران کودکان عادی در هوش هیجانی نمرات بیشتری را کسب کرده اند. بنابراین مادران کودکان عادی نسبت به مادران کودکان کم توان ذهنی از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند.

کلید واژه: کم توان ذهنی هوش هیجانی بهداشت روان

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه

کم توانی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته و دارند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نیستند. سالیانه هزاران نفر از این کودکان به دنیا می آیند و نگهداری و مراقبت های منحصر به فردی را طلب می نمایند. کودک کم توان ذهنی کودکی است که کار کرد هوشی وی به طور معناداری زیر حد متوسط است، معمولا کم توانی ذهنی چنین کودکانی به وسیله یک آموزش هوشی با نمره پایین به همراه کار کرد ضعیف اجتماعی تعیین می شود ( افروز، ۱۳۷۵)، البته در بسیاری از مواقع این کودکان تربیت پذیر هستند. کودکان کم توان ذهنی تربیت پذیر به گروهی از کودکان کم توان ذهنی اطلاق می شود که دارای بهره هوشی ۵۰-۲۶ هستند و از نظر سنی در محدوده ۱۲-۷ ساله قرار دارند(افروز، ۱۳۷۵). باید قبول داشت که کودک استثنایی اول یک کودک است (با همه خصوصیات و صفات یک انسان ) و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوت های استثنایی نسبت به سایر کودکان و همین ویژگی ها و خصوصیات است که والدین چنین کودکانی باید خودشان را با آن سازگار کنند اما با این وجود، بسیاری از خانوادها و بخصوص مادران نمی توانند به راحتی با این مسئله کنار بیایند و به علت داشتن کودک کم توان ذهنی تحت تنش های جسمی، روانی و اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و به شکل های مختلفی این تنش ها را تحمل می کنند. به عنوان مثال برخی از مطالعات نشان داده اند که والدین چنین کودکانی از نظر برخی ویژگی های شخصیتی و روانشناختی در مقایسه با والدین کودکان عادی دارای یک سری مشکلات هستند اما با این وجود و از آنجا که این مشکلات و اختلالات به صورت طیف گسترده ای هستند که گاه مرز دقیقی نیز با سلامت روان برای آنها مشخص نشده است. در فهم و ادراک آن دچار مشکل هستند و به همین دلیل و به مرور زمان ممکن است به دلیل عدم آگاهی، این افراد از لحاظ سلامت و بهداشت روانی شرایط نامناسب تری را تجربه نمایند.اصطلاح بهداشت روان برای توصیف سطح بهزیستی شناختی، هیجانی و برای نشان دادن مبتلا نبودن به اختلالات روانی به کار می رود. به گفته سازمان جهانی بهداشت ( WHO ۲۰۰۱  ) هیچ تعریف رسمی برای بهداشت روان وجود ندارد و همه تفاوت های فرهنگی، ارزیابی شخصی و نظریه های تخصصی رقیب بر شیوه تعریف این اصطلاح اثر می گذارد. با این حال به عنوان یک تعریف کلی همگان تقریبا توافق دارند که بهداشت روان توانایی برقراری توازن در زندگی و مقاومت در برابر مشکلات و توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمی است (گنجی، ۱۳۸۵) بهداشت روانی خود دارای ابعاد چندگانه ای است. بطور معمول سه بعد زیر برای بهداشت روانی در نظر گرفته می شود.

افسردگی: افسردگی احساس پیشرونده اندوهناکی است که ممکن است بعد از هر رویداد حزن آمیز و یا فشار آوری شروع شود و تا مدت ها بعد از آن ادامه یابد و با الگوی تفکر نامناسب که هر رویدادی را بلایی می کند، مشخص می شود (نجاریان و همکاران، ۱۳۷۲؛ به نقل از سارامون و ساراسون، ۱۹۸۷).

اضطراب: اضطراب حالتی است که با اثرات روانشناختی و فیزیولوژیکی معمولا حالت های هیجانی ناخوشایندی همراه با برانگیختگی فیزیولوژیکی و اجزای شناختی تشویش، گناه و احساس یک بلای قریب الوقوع (نجاریان و همکاران، ۱۳۷۳؛ به نقل از سارامون و ساراسون(۱۹۸۷).

پرخاشگری: اغلب واکنشی است انفجاری و آتشین نسبت به محرومیت و ناکامی، چون کودک نمی تواند خواسته های خود را به تعویق بیندازد. پرخاشگری شدید یا غلیظ و خشک بروز می دهد یا ممکن است به علت احساس رنجش عمیق کودک بر اثر بی عدالتی با تبعیض والدین باشد. (میلانی فر، ۱۳۷۹).

امروزه مشخص شده است که مشکلات روانی از قبیل افسردگی اضطراب و پرخاشگری فشار ملاحظه پذیری بر جوامع وارد می کند. و این فشارها هر سال رو به گسترش است. پژوهش ها حاکی از آن است که شیوع یک ساله اختلالات اضطرابی قریب ۱۷٪ است (کلر و بولند ۱۹۹۸، لکروبیر، ۲۰۰۱). با این روند، پیش بینی می شود که در سال ۲۰۲۰، افسردگی بعد از ناراحتی قلبی، بالاترین رقم هزینه ها را در سیستم بهداشتی جوامع به خود اختصاص دهد. این آمارهای نگران کننده سازمان های جهانی را بر آن داشته است که چند برنامه پیشگیرانه طراحی نمایند. این برنامه ها که به صورت اختصاصی از اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات حوزه سلامت روان پیشگیری می کنند، بر شناسایی عوامل خطر ویژه هر اختلال و انتخاب جمعیت در معرض خطر برای انجام مداخلات مبتنی هستند (کسلر و همکاران، ۱۹۹۴) یکی از عواملی که در این برنامه ها مورد توجه محققین قرار گرفته است. هوش هیجانی است.

هوش هیجانی یک ویژگی شخصیتی است که ارتباط نزدیکی با بهداشت روانی دارد و بر اساس برخی از مطالعات انجام شده رابطه آن با بهداشت روانی مشخص شده است. از نظر این محققین هوش هیجانی ساختاری است که ارتباط بین فشارهای زندگی و سلامت روان را تعدیل می کند (سیاروچی، دیان و اندرسون    ۲۰۰۰) اگر بخواهیم هوش هیجانی را در یک جمله تعریف کنیم آن را توانایی فرد در جهت خودآگاهی هیجانی و اجتماعی می دانیم گلمن یکی از نظریه پردازان هوش هیجانی ، معتقد است هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می شود. دو مهارت اول روی خود فرد و دو مهارت آخر بیشتر روی تماس با دیگران تمرکز دارداین چهار مهارت عبارتند از:

۱-خود آگاهی:

توانایی فرد در شناسایی هیجان های خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید

۲-خود مدیریتی:

یعنی اینکه فرد بتواند واکنش های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کند.

۳- آگاهی اجتماعی:

این موضوع اغلب به این معناست که طرز تفکر و احساسات دیگران درک می شود حتی زمانی که خود فرد همان احساسات یا تفکرات را ندارد.

۴- مدیریت رابطه:

توانایی در به کار گیری آگاهی از هیجان های دیگران به منظور موفقیت در کنترل و مدیریت تعامل ها.

هوش هیجانی سازه ای است که اقسام متعددی دارد. یکی از اقسام آن، هوش هیجانی اجتماعی است که باراون بر آن تاکید کرده است. هوش هیجانی اجتماعی نقطه تلاقی توانمندی هاء مهارت ها و تسهیل کننده های هیجانی و اجتماعی فرد است که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. این مجموعه مشخص می کند که ما تا چه اندازه در درک و ابراز وجود خود، درک دیگران، برقراری ارتباط با آن ها و مقابله با نیازها و مشکلات زندگی روزمره به شیوه های اثربخش عمل می کنیم (باران، ۲۰۰۰) از منظر هوش هیجانی اجتماعی، هیجان ها، مهارت ها و توانمندی های اجتماعی و فردی پدیده های مهم زندگی انسان هستند که در بر گیرنده اطلاعات ارزشمندی درباره چگونگی حل مسائل روز هستند و بدین ترتیب کاربرد هوشمندانه آن ها عامل ضروری در سازگاری جسمانی و روان شناختی است (مایر و سالووتی، ۱۹۹۷).مدل های مختلفی برای تبیین هوش هیجانی اجتماعی ارائه شده است. این مدل ها در یکی از دو رویکرد توانایی مدار یا مختلط قرار می گیرند (کانون و رانزین، ۲۰۰۵). رویکرد توانایی مدار به گونه ای از هوش اشاره دارد که بازتاب توانایی پردازش اطلاعات هیجانی است. در مقابل، رویکرد مختلط معتقد است که هوش هیجانی متشکل از عناصر رویکرد توانایی و صفات شخصیت است (کاروسو، ۲۰۰۲)یکی از مهمترین مدل های هوش هیجانی اجتماعی که در رویکرد مختلط قرار می گیرد، مدل هوش هیجانی اجتماعی بار- اون است. از نظر باران (۱۹۹۷) . هوش اجتماعی عبارت است از مجموعه ای از توانایی ها، کفایت ها و مهارت های غیر شناختی که توانایی فرد برای کسب موفقیت در مقابله با ضرورت ها و فشارهای محیطی را تحت تأثیر قرار می دهد این مدل شامل پنج عامل کارکرد درون فردی، مهارت های بین فردی، سازش پذیری، مدیریت استرس و خلق عمومی است. مطالعات بار اون و محققین دیگر نشان داده است که این مدل می تواند در بهداشت روان و موفقیت زندگی افراد نقش داشته باشد. به عبارت دیگر این مطالعات نشان داده اند که بهداشت روان و هوش هیجانی مفاهیمی مرتبط به هم هستند انجمن کانادایی بهداشت روانی نیز نشان داده است که بهداشت روانی و هوش هیجانی مفاهیمی از هم بیگانه نیستند. این انجمن، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است که قسمت اول آن شامل تسلط بر هیجان های خود است.

بیان مساله

بزرگ کردن فرزندان یکی از بزرگ ترین و دشوار ترین مسئولیت هایی است که بزرگسالان در زندگی بر عهده دارند. اما بعضی از مردم دچار مشکلات عاطفی با فشارهایی در زندگی هستند که مانع از آن می شود که والدین خوبی باشند. (یاسایی، ۱۳۷۷؛ به نقل از هنری ماسن و همکاران، یکی از عواملی که می تواند والدین را دچار مشکل و پافشار روانی نماید، تولد کودک کم توان ذهنی است. وجود کودک معلول ،زمینه ای را برای تغییر رفتار اعضا خانواده فراهم می کند و موجب بروز احساسات و عکس العمل های متضاد و تشدید نیازها، ایجاد نیازهای جدید، نگرش های متفاوت و رفتارهای مختلف می شود و بهداشت روانی، تعامل روانی اجتماعی و روابط والدین را تحت تأثیر قرار می دهد (ابراهیمی درچه ۱۳۷۶). فابر” یکی از اولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجاد شده در خانواده هایی که پی به معلولیت کودک خود برده اند را مورد بررسی قرار داده است. یکی از رایج ترین این استرس هاء واکنش اندوه است. این واکنش، سمیل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است. به عبارت دیگر، داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن یک کودک طبیعی است و آگاهی از اینکه کودک با مشکل متولد شده است و این مشکل ادامه خواهد یافت، فرایندی از اندوه را موجب می شود که شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو هستند (کوهستانی، میرزمانی، ۱۳۸۵) در میان اعضای خانواده، صادرات بیش از هر کسی در مواجهه با تولد کودک کم توان ذهنی آسیب می بینند و از لحاظ ویژگی های مختلف شخصیتی همچون بهداشت روان و هوش هیجانی دچار اختلال می شوند. شاید به همین دلیل است که در تحقیقاتی از این نوع، مادران بیش از هر کس دیگری مورد توجه هستند. در واقع تحقیقات متعددی در زمینه بهداشت روانی و با هوش هیجانی مادران کودکان غیر عادی انجام شده است و نتایج مثبتی بدنبال داشته است اما به نظر می رسد که در مورد مادران دارای کودک کم توان ذهنی این تحقیقات کافی نیست و هنوز برخی از جنبه های بهداشت روانی و هوش هیجانی آن ها بدرستی تبیین نشده است و اطلاعات کمی باره وضعیت این دو سازه وجود دارد. به همین دلیل مشاوران در ارائه خدمات مشاوره ای خود با سوال های بی جواب متعددی روبرو هستند. مهمترین سوال این است که در مقایسه با مادران دارای کودک عادی، وضعیت بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران دارای کودک کم توان ذهنی به چه صورت است. آیا تفاوت معناداری بین این دو گروه مشاهده می شود. و با توجه به اینکه بهداشت روانی و هوش هیجانی خود دارای ابعاد و یا عوامل چندگانه ای هستند، وضعیت هر کدام از این ابعاد با عوامل در هر دو گروه چگونه است.پژوهش حاضر با توجه به این مسائل حل نشده ” بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی شهر شیراز” را مد نظر قرار داده است تا در صورت دستیابی به نتایجی روشن بتواند راه کارها و پیشنهادهایی برای خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی، مسولین امر و مشاوران داشته باشد.در پژوهش حاضر از مدل هوش هیجانی بار آن استفاده می شود و هوش هیجانی مادران در چهار بعد (خودآگاهی هیجانی خود مدیریتی آگاهی اجتماعی مدیریت رابطه اندازه گیری و با هم مقایسه می گردد. بهداشت روان صادرات نیز در سه بعد (پرخاشگری، اضطراب، افسردگی) سنجیده و با هم مقایسه می گردد

اهمیت و ضرورت پژوهش

انجام تحقیق و پژوهش در مورد هوش هیجانی، بهداشت روانی و خانوداده های کودکان کم توان ذهنی از جهات مختلف دارای اهمیت است. اول این که بهرغم افزایش توجه و تمرکز روی هیجان ها و هوش هیجانی و بهداشت روانی در سال های اخیر، میزان بی اطلاعی عمومی از آنها بسیار زیاد است. از بین کسانی که در جوامع غربی روی آن ها آزمون انجام گرفته فقط ۲۶ درصد می توانستند به هنگام بروز هیجان ها آن ها را به دقت و به طور صحیح شناسایی کنند. یعنی دو سوم افراد معمولا تحت کنترل و تسلط هیجان هایشان قرار دارند و هنوز در شناسایی آنها و استفاده کردن از آنها به نفع خود مهارت پیدا نکرده اند این مطلب از آن جهت قابل تائید است که ما در مقابل مشکلاتی که با آن ها روبرو می شویم اغلب مهارت زیادی برای کنترل و مدیریت هیجان هایمان نداریم. تصمیم گیری خوب علاوه بر داشتن اطلاعات واقعی، به بسیاری از چیزهای دیگر نیاز دارد. زمانی ما می توانیم تصمیم صحیح و به جا بگیریم که بتوانیم از اطلاعات خود بهره ببریم و هیجان های خود را کنترل کنیم (برادبری و گریوز، ۲۰۰۵). گرچه این مطلب به نوعی در مورد همه افراد جامعه صدق می کند اما گروه های خاصی نیز وجود دارند که به دلیل وضعیت و یا جایگاه خاص خود بیشتر نیازمند این آگاهی ها هستند. مادران یکی از این گروه ها هستند. پژوهشگران دریافته اند که امکان انتقال هیجانات منفی از مادران به نوجوانان بسیار زیاد است، به ویژه زمانی که مادران تحت فشار قرار داشته باشند، کیفیت عملکرد مادران یکی از بهترین تعیین کننده های رفتار و سلامت بچه هاست. عدم سلامت روانی مادران، پیامدهای منفی بسیار از جمله مشکلات سازگاری بیشتر، کاهش عزت نفس و کارکرد اجتماعی نامطلوب را برای کودکان به همراه می آورد (ارسون و گیلمن، ۱۹۹۹ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۸۴). از طرفی دیگر آمار ها نشان می دهند که کودکان کم توان ذهنی، حدود ۲/۲ درصد از جمعیت هر جامعه ای را تشکیل می دهند. بر این اساس برآورد می شود که حدود یک میلیون و پانصد هزار کودک کم توان ذهنی در ایران وجود داشته باشد (سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۴). بنابراین خانواده های کودکان توان ذهنی گروه کثیری از افراد جامعه را تشکیل می دهند و چون تولد یک کودک کم توان ذهنی در خانواده می توانند سبب تشدید اختلافات زناشویی و جدایی ، تحمل بار سنگین اقتصادی و تحمل صحبت های دیگران در ارتباط با کودک معلول و بسیاری از مسائل دیگر شود، ضروری است که وضع هیجانی و روانی والدین کودکان معلول بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و با ارائه خدمات مشاوره ای مناسب به اصلاح و رفع مشکلات و ناسازگاری روانی آن ها اقدام شود. در واقع یکی از رسالت های مهم مشاوران در حیطه روانشناسی کودکان کم توان ذهنی پرداختن به مسائل خانواده های این افراد است تا مشکلات این خانواده ها در رابطه با کم توانی ذهنی فرزندانشان مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد و راه حل های مناسبی برای آن ارائه گردد. مشاوره و هدایت خانواده ها می تواند اعضای آن را از فشار عاطفی و روانی رهایی بخشد و در کل جو خانواده اثر مثبتی داشته باشد. به همین دلیل پزوهش حاضر بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی شهر شیراز را برای خود ضروری تشخیص داده است تا بدین وسیله بتواند راه حل هایی برای برخی از نیازهای ویژه ای که در این زمینه وجود دارند بیابد.

اهداف تحقیق

هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر تعیین و مقایسه هوش هیجانی و بهداشت روانی مادران دارای کودک کم توان ذهنی و مادران دارای کودک عادی است تا بدین وسیله بافته های جدیدی در باره این دو سازه بدست آید و بتوان از این یافته ها در جهت کمک به والدین کودکان کم توان ذهنی و مشاوران استفاده کرد. بر همین اساس اهداف زیر برای پژوهش حاضر در نظر گرفته شده اند.

هدف کلی

بررسی و مقایسه بهداشت روانی و هوش هیجانی مادران کم توان ذهنی و کودکان عادی شهر شیراز.

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
  • رشته تحصیلی مشاوره
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی زهرا معمار زاده روانشناس، زهرا معمار زاده مشاور، زهرا معمار زاده روان درمانگر، زهرا معمار زاده روانپزشک، زهرا معمار زاده متخصص اعصاب و روان، زهرا معمار زاده روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی مشاوره
تصویر
زهرا معمار زاده
مشاور خانواده
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر