منو
X

تصویر
مرجان معنوی شاد
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
80%

دقت

0%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

0%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

مرجان معنوی شاد هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۸۸، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “نقش سطوح خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی در شیوه های فرزندپروری آن ها و تاثیر آن دو بر خود پنداره فرزندانشان” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه شهید بهشتی

دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی

پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

نقش سطوح خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی در شیوه های فرزندپروری آن ها و تاثیر آن دو بر خود پنداره فرزندانشان

استاد راهنما:

دکتر عصمت دانش

اساتید مشاور:

دکتر کتایون خوشابی

محمد رضا حسن زاده توکلی

دانشجو:

مرجان معنوی شاد

شهریور ۱۳۸۸

فهرست مطالب

عنوان

فصل ۱: کلیات پژوهش

مقدمه

موضوع پژوهش و ابعاد آن

ضرورت انجام پژوهش

اهداف

سوالات

تعریف متغیرها

خودپنداره

شیوه های فرزند پروری

خشم

ناتوانی های یادگیری

کودکان عادی

خلاصه فصل

فصل ۲: مبانی نظری و پیشینه پژوهش

بخش اول: ناتوانی های یادگیری

ناتوانی های یادگیری چیست؟

انواع ناتوانی های یادگیری

دوره های مختلف در تعریف ناتوانی های یادگیری

نظریه های مربوط به ناتوانی های یادگیری

دیدگاه گستره زندگی درباره ناتوانی های یادگیری

روش های عمده شناسایی و تشخیص

ویژگی های دانش آموزان دچار ناتوانی یادگیری

علل ناتوانی های یادگیری

بخش دوم: خشم

خشم چیست؟

نظریه های خشم

دیدگاه شناختی

دیدگاه زیستی- شناختی

بخش سوم: دیدگاه شناختی

خشم و پرخاشگری

بخش سوم: شیوه های فرزندپروری

شیوه های فرزندپروری

الگوی بامریند

الگوی شیفر

ارتباط مادر و کودک

بخش چهارم: خودپنداره

خودپنداره چیست؟

مراحل پرورش خودپنداره

خودپنداره در طول دو سال اول زندگی

خودپنداره در اوایل کودکی

خودپنداره در ۶ تا ۱۲ سالگی

ابعاد خودپنداره

سه عملکرد خودپنداره

عوامل شکل گیری خودپنداره

نظریه های مربوط به خودپنداره

نظریه پردازان شناختی

تعلیم و تربیت اسلامی

روانشناسی تجربی

رویکرد پدیدار شناختی

نظریه اجتماعی

خودپنداره و عزت نفس

بخش پنجم: پپیشینه پژوهش

خلاصه فصل

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

طرح پژوهش

جامعه

حجم نمونه و روش نمونه گیری

ابزار گردآوری اطلاعات

پرسشنامه خشم اسپیلبرگر

مقیاس خودپنداره کودکان آهلووالیا

پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند

پرسشنامه جمع آوری داده های جمعیت شناختی

مراحل اجرایی پژوهش

خلاصه فصل

فصل ۴: نتایج پژوهش

داده های جمعیت شناختی بررسی سوالات پژوهش

خلاصه فصل فصل ۵: بحث و نتیجه گیری

سوالات محدودیت ها و پیشنهادات پژوهش

منابع

منابع فارسی

منابع انگلیسی

پیوست ها

پرسشنامه خشم اسپیلبرگر

پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند

پرسشنامه خودپنداره کودکان آهلووالیا

پرسشنامه جمعیت شناختی

چکیده

چکیده:

هدف از این پژوهش على – مقایسه ای تعیین نقش سطوح خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی در شیوه های فرزندپروری آنها و تاثیر آن دو بر خودپنداره فرزندانشان است. به این منظور، دو گروه نمونه ۸۲ نفری از هر دو جنس، در گروه سنی ۸ تا ۱۲ سال، شامل گروه کودکان دارای ناتوانی های یادگیری و گروه کودکان عادی به شیوه در دسترس، انتخاب شدند. سپس پرسشنامه های خشم اسپیلبرگر (۱۹۹۹) و شیوه فرزند پروری بامریند (۱۹۹۱) توسط مادران و پرسشنامه خودپنداره کودکان آهلووالیا (۱۹۶۱) توسط کودکان تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون های رگرسیون لجستیک، مجذور کای، رگرسیون، تحلیل واریانس چند متغیری مورد تحلیل قرار گرفتند و یافته های زیر به دست آمد:

*ناتوانی یادگیری کودکان در رابطه میان خشم و شیودهای فرزندپروری نقش تعدیل کننده ندارد. » بیشتر مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری در مقایسه با مادران کودکان عادی از شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه استفاده می کنند.

*خشم مادران در رابطه میان ناتوانی یادگیری و شیوه های فرزندپروری نقش تعدیل کننده ندارد

* مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری در مولفه های احساس خشم، واکنش خشمناک، برون ریزی خشم، درون ریزی خشم، کنترل برونریزی خشم و کنترل درون ریزی خشم با مادران کودکان عادی تفاوت معناداری دارند

* خشم و شیوه های فرزندپروری می توانند مولفه های خودپنداره رفتاری، خودپنداره تحصیلی و شادی را توجیه کنند

* مولفه های خودپنداره کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی تفاوت معناداری دارند.

واژه های کلیدی: خودپنداره، خشم، شیوه های فرزند پروری، مادران، ناتوانی های یادگیری

مقدمه

یکی از طبیعی ترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند، خانواده است. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به استقلال کودکان است (نریمانی، آقا۔ محمدیان و رجبی، ۱۳۸۶). هیچ بستری از نظر قدرت و گستره تاثیره با سیستم خانواده برابری نمی کند خانواده بر رشد عقلانی، هیجانی ، اجتماعی (برک ۱۳۸۴)، تحریک هوشی، سلامت عاطفی، رشد خودپنداره و عزت نفس تاثیر گذار است (لرنر ، ۱۳۸۴). هر فکری که والدین در مورد خودشان به عنوان پدر و مادر، فرزندانشان و پرورش آنها، به عنوان عقاید والدین، دارند، بر محیط خانواده تاثیرگذار است (کاپلان هستینگز، لانگاسه و مولتون ،۲۰۰۲).کودک در محیط خانواده با معیارهای اخلاقی، ارزش های اجتماعی و کیفیت روابط انسانی آشنا می شود این تجاربه، رفتار، نگرش ها، آرمان های تحصیلی، نوع حرفه، اعتقادات مذهبی، سیاسی و اقتصادی او را تا حد زیادی مشخص می کند (احدی و بنی جمالی، ۱۳۸۴). تاثیر خانواده بر فرایند تحول چنان بارز است که با وجود اختلافات موجود در زمینه های مختلف، صاحب نظران روان شناسی در مورد اهمیت خانواده و تاثیر آن بر رشد، دارای نقطه نظر مشترک هستند. اکثر روان شناسان صرف نظر از مکتبی که به آن معتقدند کنش های متقابل میان والدین و فرزندانشان را اساس رشد کودک تلقی می کنند (درویزه، ۱۳۸۳). در خانواده، روابط انضباطی والدین، بافت اصلی را تشکیل می دهد که در آن کودکان راهبردهای مربوط به کنترل خود و دیگران را یاد می گیرند. در این مسیر، هر خانواده بر حسب شرایط ویژه خود، شیوه فرزند پروری خاصی را برمی گزیند (وندرزندن ، ۱۳۸۱). شیوه های فرزندپروری را به عنوان یک فرایند هدفمند در جهت تامین بقا و تحول کرد که سراسر زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد (حقوقی و لانگ ، ۲۰۰۴) می توان مجموعه ای از رفتارها دانست که تعاملات والد – فرزند را در طول دامنه گسترده ای از موقعیت ها، توصیف می کند (علیزاده و انداریس، ۲۰۰۲).رابطه والدین و کودک، دو جانبه و کنش بین آنها متقابل است. از آنجایی که جنس، سن، خلق، شیوه درک و واکنش کودک نیز رفتار والدین را تحت تاثیر قرار می دهد (وندرزندن، ۱۳۸۱)، حضور کودک دچار ناتوانی های یادگیری می تواند شرایط ویژه ای را برای خانواده ایجاد کند، به گونه ای که والدین کودکان دچار ناتوانی های بادگیری ممکن است با چالش هایی مواجه شوند که شاید هرگز سایر والدین آن را تجربه نکنند (کاکاوند، ۱۳۸۵).اصطلاح ناتوانی های یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه می شوند، و در عین حال در چهارچوب سنتی کودکان استثنایی نمی گنجند (کریمی، ۱۳۸۲). دانش آموزانی که با عنوان افراد مبتلا به ناتوانی های یادگیری در یک دسته طبقه بندی می شوند، گروهی ناهمگن را تشکیل می دهند و ویژگی های گوناگونی دارند که از مشکلات تحصیلی، تا مشکلات هیجانی، اجتماعی و شناختی در تغییر است (وست وود، ۱۳۸۱). والدین کودکان با ناتوانی های خاص، به دلیل شرایط خاصی که در مسیر پرورش کودک خود دارند، تجارب مختلفی نسبت به والدین دیگر خواهند داشت. ناتوانی های کودکان واکنش هایی مانند خشم، انکار، احساس گناه، اندوه، بی کفایتی، حمایت بیش از حد، طرد، همانندسازی با کودک ناتوان و عدم تحمل کودک را در والدین برمی انگیزد (کاکاوند، ۱۳۸۵).از سوی دیگر، یکی از زمینه های مهم رشد شخصی و اجتماعی برای دانش آموزان دوره ابتدایی خودپنداره به عنوان تصوری که مردم راجع به خودشان دارند، است. این جنبه از رشد کودکان فوپا تحت تاثیر تجربیات در خانه قرار دارد (اسلاوین، ۱۳۸۵). روان شناسان سالها است به چگونگی تشکیل خودپنداره کودکان علاقه مندند، خودپنداره محصول بازخوردهایی است که همسالان کودک، والدین و معلمانش می دهند و ارزیابی کودک از تجارب ذهنی خودش است. (کاپلان، ۱۳۸۱). والدین با تشویق و تحسین آنها در تلاش و پیشرفت و همچنین فراهم کردن فرصتهایی برای اینکه فعالیت های مورد علاقه شان را انجام دهند، در این زمینه موثر خواهند بود (گیلسپی ، ۲۰۰۲).

موضوع پژوهش و ابعاد آن

مهم ترین مساله و شاید از مشکل آفرین ترین مسائل مربوط به یک کودک دچار ناتوانی در خانواده، بعد تربیتی او است، بیشترین بار تربیتی بر عهده مادر است. وجود کودک ناتوان از هر نمونه می تواند موجب سنگینی بار تربیتی بر دوش مادر باشد، این بار تربیتی و ناکامی های پی در پی مادر در تربیت فرزند ممکن است به پرخاشگری منجر شود. همچنین احساس خشم و پرخاشگری از جمله مراحل واکنش اندوه است که به دنبال شوک ناشی از فقدان فرد مورد انتظار ایجاد می گردد (نریمانی و همکاران، ۱۳۸۶).این روند در ابعاد گوناگون باعث تفاوتهایی میان والدین کودکان با ناتوانی های خاص و خانواده های کودکان عادی می شود. برای نمونه سلامت روانی والدین کودکان استثنایی (نریمانی و همکاران، ۱۳۸۶) و واجد اختلال نقص توجه و بیش فعالی (رحیم زاده، پوراعتماد، سمیعی کرانی و زاده محمدی، ۱۳۸۷) پایین تر از والدین کودکان عادی است. همچنین میان والدین کودکان با ناتوانی های خاص و خانواده های کودکان عادی از نظر افسردگی، اضطراب و پرخاشگری تفاوت معناداری وجود دارد (نریمانی و همکاران، ۱۳۸۶). به همین ترتیب نتایج پژوهش خانبانی و نشاط دوست (۱۳۸۴) نشان داد، میزان پرخاشگری و تنیدگی والدین دانش آموزان عقیمانده ذهنی آموزش پذیر بیشتر از والدین کودکان غیر عقب مانده ذهنی است همچنین از نظر سطح محیط خانوادگی و دریافت حمایت اجتماعی والدین کودکان دچار ناتوانی های یادگیری پایین تر از خانواده کودکان عادی بود (هیمن و برگر ۲۰۰۸)در تایید این مساله که حضور کودک با شرایط خاص، والدین را تحت تاثیر قرار می دهد، پژوهش ها نشان داده اند که شیوه های فرزندپروری مادران کودکان دارای اختلال های افسردگی، اضطرابی و وسواس فکری و عملی (رمضانی، محمد اسماعیل، رئوفیان مقدم و عسگری مقدم، ۱۳۸۲)، اختلالات رفتاری (فطین حوره ۱۳۷۵) و دانش آموزان تیزهوش با مادران کودکان عادی متفاوت است (خانبائی و افروز، ۱۳۸۵)با این حال بعضی پژوهشها هم این مساله را تایید نمی کنند، برای مثال حسینیان، پورشهریاری و کلانتری (۱۳۸۶) نشان دادند که تفاوت میان شیوه های فرزندپروری مادران دانش آموزان ناشنوا و شد وا معنادار نیست، بیغم (۱۳۷۹)، به این نتیجه دست یافت که ارتباط بین ابتلا به اختلال وسواس – جبری و شیوه های فرزند پروری اقتدار منطقی، آزاد گذاری و استبدادی از نظر آماری معناداری نیست.از سوی دیگر، شیوه های فرزند پروری هم می تواند به طرق مختلف پر کودک تاثیر گذار باشد. پژوهش ها نشان داده اند که شیوه های فرزندپروری بر تحول شناختی کودکان موثر است (انولا ۲۰۰۰، هیکمن ، ۲۰۰۰ کاوامورا ، ۲۰۰۲، به نقل از تیلر، بستی گاریسون و بنپیا بلاک ۲۰۰۲). همچنین میزان خودکارآمدی و سلامت روان دانش آموزان، متأثر از شیوه های فرزندپروی والدین آنهاست (حسینی نسب احمدیان و روان بخش، ۱۳۸۷)، و همین طور شیوه های مختلف تربیتی بر میزان خودپنداره فرزندان تاثیر گذار است (البرزی و مزیدی، ۱۳۸۳). پژوهش ها نشان می دهند که فرزند پروری یکی از مهم ترین عوامل در تحولات مشکلات رفتاری است شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه با کاهش رفتارهای مثبت همراه است. این والدین کنترلی روی رفتار کودکان خود ندارند، بنابراین اکثر این کودکان بی کفایت هستند (آنولا و تورمی، ۲۰۰۵). نوجوانان دارای والدین مستبد، نسبت به نوجوانان دارای والدین مقتدر افسرده تر هستند ( تقوی و کلانتری، ۱۳۸۵).در همین راستا مطالعات مختلف نشان می دهد فرزندانی که متعلق به خانواده های قاطع هستند، نسبت به همسالانشان که در خانواده های استبدادی و سهل گیر رشد می کنند، از نظر روانی – اجتماعی شایستگی بیشتری دارند. آنها مسئولیت پذیر، منضبط، خلاق، کنجکاو و دارای اعتماد به نفس هستند (مظلوم) ۱۳۸۲)، فرزندان والدین مستبد، کمتر شاد هستند، موفقیت تحصیلی کمتری دارند و روابطشان با هم همسالانشان ضعیف است (علیزاده و آندرایس، ۲۰۰۲).در نظام خانواده، کودکانی که ویژگی هایشان باعث می شود که بزرگ شدن آنها با سختی و مرارت همراه باشد، به احتمال بیشتری مورد خشم و بدرفتاری قرار می گیرند. علاوه براین، خلق و خوی خشمگینانه والدین و رفتار مشکل ساز کودک از عوامل تعیین کننده و آغازگر خشم می باشد (شکوهی و زمانی، ۱۳۸۷)چنگ، شوارتژه دودی و مکبرد (۲۰۰۳) در پژوهشی خود به این نتیجه رسیدند که شیوه والدین سخت گیر بر روی افزایش پرخاشگری کودک در مدرسه تاثیر مستقیم دارد. این مساله ممکن است با پیامد ایجاد خودپنداره منفی در کودک همراه باشد. همچنین دریافتند کودکانی که اغلب از طرف مادرانشان مورد انتقاد کلامی قرار می گیرند، تمایل به استادهای فرد سرزنش گرانه در مورد اتفاقات منفی دارند.در پژوهش حاضر به تعیین نقش سطوح خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی در شیوه های فرزندپروری و تاثیر آن بر خودپنداره فرزندانشان پرداخته شده است. با توجه به اهمیت روشهایی که والدین فرزندان خود را تربیت می کنند یکی از مسائل پژوهش حاضر بررسی شیوه های فرزندپروری ( آزاد گذاری، استبدادی و اقتدار منطقی) کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی خواهد بود. مساله دیگری بررسی چگونگی تاثیر خشم تجربه شده توسط مادران پر شیوه های فرزندپروری در دو گروه مادران کودکان دچار نانوایی های یادگیری و عادی است و در آخر، چگونگی تاثیر خشم تجربه شده و شیوههای فرزند پروری مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی بر خودپنداره فرزندانشان تعیین می شود.

ضرورت انجام پژوهش

خانواده، به عنوان مهم ترین شکل دهنده پیشینه هر کودک، می تواند جزء اساسی ترین موارد پژوهشی باشد. با توجه به مجهولائی که در زمینه شیوه های فرزندپروری مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری وجود دارد، ضروری به نظر می رسد تا اطلاعاتی در این زمینه جمع آوری شود. در همین راستا در طی درمان برای درمانگران سوالاتی در زمینه شیوه های فرزندپروری مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و چگونگی تاثیر آن بر روند درمانی فرزندانشان ایجاد می شود که پژوهش حاضر می تواند پاسخگوی آنها باشد.گاهی ممکن است، کار انفرادی با کودک دچار ناتوانی های یادگیری کافی نباشد و همکاری خانواده در بهبود خدمات یاری رسان خواهد بود (کندال، ۱۳۸۴). با تعیین روند تجربه شده توسط آنها، خانواده را در جهت کمک به گروههای درمانی آماده خواهیم کرد. همچنین از آنجایی که دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری طیف وسیعی از کودکان دچار ناتوانی را دربر می گیرند (لرنر، ۱۳۸۴)، با بررسی هر چه بیشتر در این حوزه، می توان شرایط مناسب تری را در جهت بهبود و ایجاد موقعیت های آموزش و پژه فراهم کرد.چرخه شکست تجربه شده توسط کودکان دچار ناتوانی های یادگیری، آنها را از تلاش برای کسب موفقیت باز می دارد، با شناسایی عوامل موثر در خود پنداره، که در این پژوهش سطوح خشم و شیوه های فرزندپروری مادران است، می توان از ایجاد آن پیشگیری کرد. با بررسی عوامل تعیین کننده خودپنداره، که در این پژوهش شیوه های فرزندپروری مادران در نظر گرفته شده است، اطلاعاتی در زمینه ایجاد خودپنداره سالم و معیوب کسب خواهیم کرد و به این ترتیب، گامی در مسیر شناسایی علل ایجاد خودپنداره سالم به عنوان یکی از ابعاده اصلی پیشرفت هر فرد برداشته خواهد شد. از سوی دیگر کودکان دچار ناتوانی های یادگیری در بزرگسالی، بیشتر درگیر رفتارهای پرخطر مثل استفاده از الکل یا مواد مخدر و پرخاشگری خواهند شد (مکتامارا و وروایک و ویلوگی ، ۲۰۰۴). برای آگاهی از چرایی این مساله باید در زمینه خانواده و شیوه های فرزندپروری و خشم تجربه شده مادران بررسی هایی این چنین انجام شود، تا به این ترتیب در جهت ایجاد محیط مطلوب و حمایتگر به منظور جلوگیری از پیشرفت این روند اطلاعات کافی داشته باشیم.در همین راستا با درک والدین کودکان دچار ناتوانی های بادگیری، بالاخص مادرانی که بار تربیتی بیشتری بر دوش دارند و با بررسی تجربیات ویژه آنها، ناشی از فقدان فرد مورد انتظار، می توانیم برنامه های آموزشی را برای مدیریت رفتاری مادران ترتیب دهیم. پس در این پژوهش با بررسی خشم تجربه شده داده هایی در این حیطه بدست خواهیم آورد.این پژوهش در زمینه کودکان عادی هم بررسی های مشابهی را انجام داده است که با استفاده از نتایج آن در جهت هموار ساختن مسیر آموزشی و تحصیلی آنها نیز اطلاعاتی به دست می آید.

اهداف

*تعیین سطوح خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی

* تعیین شیوه های فرزند پروری مادران کودکان دچار ناتوانی های پادگیری و عادی

*شناسایی نقش سطوح خشم مادران در شیوه های فرزندپروری فرزندان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی

* تعیین تاثیر شیوه های فرزندپروری و خشم مادران در خودپنداره فرزندان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی

سوالات پژوهش

۱-آیا سطوح مختلف خشم با شیوه های فرزندپروری متفاوتی در مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری

و عادی همراه است؟

۲- آیا شیوه های فرزندپروری مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری متفاوت از مادران کودکان عادی

است؟

٣- رابطه ناتوانی های یادگیری با شیوه های فرزندپروری مادران در سطوح مختلف خشم چگونه است؟

  1. آیا مؤلفه ها و میزان خشم مادران کودکان دچار ناتوانی های یادگیری متفاوت از مادران کودکان عادی

است؟

۵- آیا خشم و شیوه های فرزندپروری مادران در خودپنداره کودکان دچار ناتوانی های یادگیری و عادی تاثیر

دارد؟

۶ . آیا مؤلفه های خودپنداره کودکان دچار ناتوانی های یادگیری با کودکان عادی متفاوتند؟

تعریف متغیرها

ناتوانی های یادگیری

اصطلاح ناتوانی یادگیری بر ناتوانی آن گروه از کودکان دلالت دارد که در یک یا چند فرایند روان شناختی پایه مربوط به درک زبان با کاربرد آن، گفتاری یا نوشتاری اختلال دارند که این اختلال به صورت ناتوانی دور گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن با انجام دادن محاسبات ریاضی جلوه گر می شود. این اصطلاح عارضه های چون معلولیت های ادراکی، آسیب مغزی، اختلال جزئی کار کرد مغز، نارساخوانی، و زبان پریشی رشدی را شامل می شود. اما آن دسته از مشکلات یادگیری را که اساسا نتیجه معلولیت های دیداری، شنیداری، یا حرکتی، یا عقب ماندگی ذهنی، اختلال هیجانی، با وضع نامساعد محیطی، فرهنگی، یا اقتصادی است، دربرنمی گیرد (لرنر، ۱۳۸۴). این متغیر، متغیر مستقل پژوهش است.تعریف عملیاتی انواع مختلف ناتوانی های یادگیری کودکان، توسط یک نفر روانپزشک کودک و نوجوان و یک نفر روانشناس بالینی تشخیص داده شده است.

خشم

خشم توسط اسپیلگر (به نقل از شکوهی و زمانی، ۱۳۸۷) این گونه تعریف شده است: ” یک حالت روانی- زیستی که با تنش ماهیچهای و برانگیختگی سیستم عصبی خودکار همراه است و دامنه آن از ناراحتی خفیف تا عصبانیت و غضب شدید تغییر می کند. این متغیر در سوال سه متغیر تعدیل کننده در سوال چهار متغیر وابسته و در سوالات یک و پنج متغیر پیش بین می باشد.تعریف عملیانی: نمراتی که مادر از طریق اجرای پرسشنامه بیان صفت و حالت خشم اسپیلبرگر در خرده مقیاس های مختلف احساس خشم، نیاز شدید به بیان کلامی خشم، نیاز شدید به بیان فیزیکی خشم، خلق و خوی خشمگین، واکنش خشمناکه برون ریزی خشم، درون ریزی خشم، کنترل پرونریزی خشمه کنترل درون ریزی خشم و شاخص کلی دریافت می کند.

شیوه های فرزند پروری

دانش، تکریمی و نفیسی (۱۳۸۶) به نقل از شعاری نژاد (۱۳۸۱) شیوه های فرزند پروری را روش هایی که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری رشد و تکامل آنها در دوران کودکی و ویژگی های شخصیتی و رفتار بعدی آنان تاثیر فراوان و عمیقی دارد، تعریف می کنند. به معنای دقیق کلمه شیوه فرزند پروری می تواند بیانگر الگوی دقیق پرورش کودک باشد ( کاپلان و همکاران، ۲۰۰۲). این متغیر در سوالات یک و سه متغیر ملاک، در سوال دو متغیر وابسته و در سوال پنج متغیر پیش بین است.تعریف عملیاتی: منظور از نوع شیوه فرزند پروری بالاترین نمره ای است که مادر از بین سه نمره بدست آمده از پرسشنامه بامرینده دریافت می کند.

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی مرجان معنوی شاد روانشناس، مرجان معنوی شاد مشاور، مرجان معنوی شاد روان درمانگر، مرجان معنوی شاد روانپزشک، مرجان معنوی شاد متخصص اعصاب و روان، مرجان معنوی شاد روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
مرجان معنوی شاد
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر