منو
X

تصویر
دکتر آذرخش مکری
روانپزشک
(5)
آمار این متخصص
(5) رای
80%

دقت

80%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

40%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

دکتر آذرخش مکری هستم، فارغ التحصیل روانپزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۷۶، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی نسبت کارکرد نیمکره های مغز در بیماران روانی به کمک تصاویر دو نیمه شده” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علوم پزشکی تهران

دانشکده پزشکی

پایان نامه:

جهت دریافت درجه تخصص روان پزشکی

موضوع:

بررسی نسبت کارکرد نیمکره های مغز در بیماران روانی به کمک تصاویر دو نیمه شده

استاد راهنما:

جناب آقای دکتر مجید صادقی

 نگارش:

آذرخش مکری

سال ۱۳۷۶

فهرست مطالب

کلیات

مقدمه

تصاویر Chimeric چیست و چه خواصی دارد؟

رابطه درک غیر قرینه در تصاویر دو نیمه با سایر پدیده های نوروپسیکولوژیک و شناختی

تمایز نیمکره ها در بیماری های مختلف روانی

اهداف

روش

بحث و نتایج

منابع و مراجع

چکیده:

کارکرد نیمکره ها در انسانها حالت غیر قرینه دارد و بعضی وظایف عالی تر شناختی بیشتر مرتبط با یک نیمکره هستند. بعنوان مثال فهم کلام، زبان و منطق در اکثر افراد راست دست در نیمکره چپ متمرکز است و توانایی های فضایی – بینایی و تشخیص عواطف و هیجانات در چهره مختص نیمکره راست می باشد. این نوع تقسیم کار در بعضی بیماریهای روانی کاهش یافته و یا بهم می خورد. جهت سنجش نسبت فعالیت نیمکره ها در شناسایی هیجان و عواطف در چهره از یکسری تصاویر دو نیمه شده استفاده شد. ۱۶ اسلاید تصاویر Chimeric که در هر یک ۲ عکس قرینه – یکی دارای خنده در سمت راست و دیگری در سمت چپ – تعبیه شده بود. تهیه گردید. تصاویر فوق به ۲۰ بیمار اسکینر و فرنیک، ۲۵ بیمار افسرده. ۲۰ بیمار مانیک و ۲۰ نفر سالم بعنوان گرده کنترل نشان داده شد. (تمامی افراد راست دست بودند)مشخص شد که افراد سالم بطور متوسط حدود ۱۲ مورد از ۱۶ عکس دارای خنده در سمت چپ را در مقایسه با تصویر دارای خنده در نیمه راست. خندان تر گزارش کردند. میزان گرایش به نیمه چپ در تعیین خندان بودن تصاویر در بیماران افسرده و مایک تفاوت معنی داری با گروه کنترل نداشت. ما در سیماران اسکینر و فر نیک بصور واصح از گرایش به سمت چپ کاسته شده بود (د۹ مورد از ۱۶ عکس) . در نتیجه بنظر می رسد حالت سوگیری یکطرفه و غیر قرینگی فعالیت نیمکره ها لااقل در مورد تشخیص هیجان در چهره در بیماران اسکینر و فر نیک در مقایسه با افراد سالم کاهش یافته است.

مقدمه:

در انسان و حتی بعضی نخستی های عالیتر (primates در مورد استفاده از اندامها در امور مختلف یک عدم تقارن وجود دارد. در اکثر امور استفاده از عضو یکطرف بر عضو طرف مقابل ارجح است . بعنوان مثال بین حدودا ۹۰ تا ۹۷ درصد مردم جهان | راست دست هستند و برای نوشتن از دست راست استفاده می کنند . بعبارت دیگر نواحی حرکتی دست واقع در قشر مغزی لوب پیشانی و قدام شیار رولاندیک در طرف چپ که مسئول حرکات دست راست هستند، فعالتر و تکامل یافته تر از نواحی مشابه خود در طرف راست مغز می باشند .این مسئله در مورد نواحی مرتبط با درک و بیان کلام نیز بوضوح وجود دارد . | ضایعات نواحی گیجگاهی و قدامی در صورت بروز در سمت چپ به احتمال بیشتری باعث حالات آفازی (زبان پریشی) می شوند . ( Adams 1993 Bishop1990 ) بنظر می رسد تکلم و فهم کلام ، قسمت عمده ای از حافظه کلامی . توانایی خواندن و نوشتن، محاسبات ریاضی و شناسایی اجسام بکمک دست از طریق لمس کردن وابستهبه نیمکره غالب (چپ) است و توانایی درک اهنگ کلام و شناسایی اصوات , درک روابط بینایی – فضایی visuospatial و سوگیری orientation بیشتر وابسته به نیمکره معیوب یا راست می باشد. (۱۹۹۲ Skuster)صدمه به نیمه راست در ضمن در مقایسه با صدمه به بیمکره چپ با میرال بیشتری غفلت neglect همراه است، در حالت غفلت یا neglect فرد قادر به ادراک می باشد ولی آنچه درک کرده برای وی اهمیت ندارد و طوری رفتار می کند که گویا آرچه توسط حواس درک شده است اصلا وجود ندارد در این حالت فرد به وقایعی که در محدوده خاصی از فضا اتفاق می افتد نیز بی تفاوت و بی توجه می شود . صدمه به نیمکره راست معمولا با غفلت از نیمه فضای چپ left hemispatial field همراه است.(۱۹۸۹ Skuster 1990, Springer) در مورد پدیده Ineglect در قسمتهای بعدی بیشتر بحت خواهیم کرد.تشخیص چهره ها از وظایف نواحی پس سری ccipital) و گیجگاهی تحتانی است. صدمه به این نواحی باعث حالت prosopagnosia می شود که در آن فرد قادر به شناختن چهره اشخاص نمی باشد (۱۹۹۳Adams) البته در prosopagnosia ممکن است توانایی های مختلفی صدمه ببیند: گاهی فرد نه تنها قادر به شناختن چهره نیست بلکه قادر به مقایسه چند چهره با یکدیگر و تصمیم در مورد یکسان بودن یا نبودن آنها نیز می باشد. از روی مطالعه بیماران مختلف و کمک گرفتن از قواعد اولیه نور پسیکولوژی Bruce و young مدل شناختی خود را در مورد شناسایی چهره ارائه دادند (شکل ۱)در این مدل با مشاهده چهره ابتدا یک کدگزاری ساختاری صورت می گیرد . در صورت صدمه به این ناحیه و فرد چهره ها را بصورت تصاویری مخدوش درک خواهد کرد و حتی قادر به تعیین یکسان یا غیر یکسان بودن تصاویر سیز نیست بعد از گدگذاری مدولهای ( modules ) مختلفی شروع به فعالیت می کنند . یک مدول دانایی به اصطلاح لب خوانی دارد و قادر به تجزیه و تحلیل حرکت لبها و چهره ها و استنتاح کلمات أداء شده است.مدول دیگری چهره را شناسایی می کند یعنی سمبول کلامی semantic معادل آنرا از حافظه دراز مدت استخراج کرده و به آن متصل می سازد و هویت صاحب چهره را آشکار می کند. یک مدول جداگانه دیگر وظیفه تشخیص نوع هیجان در چهره را داراست و مشخص می کند فرد در حال خنده، گریه، خشم و یا غیره … است.البته ماده دیگری نیز وجود دارند که وظیفه شناسایی سن . جنس نژاد چهره زا دارد. جالب اینکه چهار مدول فوق مستقل از یکدیگرند و هر یک ممکن است بدون دخالت با درگیری دیگران دچار اشکال شود . بعنوان مثال ممکن است فردی قادر به شناسایی چهره باشد ولی نتواند نوع هیجان صاحب چهره را تشخیص دهد یا ممکن است نوع هیجان را شناسایی کند ولی نداند صاحب چهره زن است یا مرد و یا اینکه من است با جوان . (۱۹۹۰ Ellis).توانایی مدول تشخیص دهنده هیجان در چهره در نیمکره راست به مراتب بیشتر از نیمکره چپ است و صدمات نیمکره راست با احتمال بیشتر عدم توانایی در تشخیص هیجان چهره همراه است. احتمالا فعالیت این مدول بیشتر وابسته به نواحی parietotemporal نیمکره راست است . (۱۹۹۳ Springer).

تصاویر Chimeric چیست وچه خواصی دارند؟ در اساطیر یونان Chimera جانوری است اسطوره ای که دارای سر بز . بدن شیر و دم اژدها بوده است (۱۹۸۹ Grinal) منظور از Chimeria اصولا هر نوع شی یا جسمی است که از تلفیق چند جسم جداگانه ساخته شده باشد. در مورد تصاویر به عکسهایی اطلاق می شود که اجزاء آن متعلق به یک شخص یا یک حالت ثابت شخص نبوده و از آمیختن فرضأ چند چهره مختلف با چهره یک فرد در حالات مختلف ایجاد شده است.تصاویر Chimera مورد استفاده در آزمون ، شامل یک فرد است که نیمی از صورت او (فرضنیمه چپ یا راست) از نظر بیان هیجانی خنثی است و نیمه دیگر در حال لبخند زدن یا خندیدن است . از آنجائیکه تمامی اینگونه بوده اند و همگی از ۲ نیمه تشکیل شده اند . به این تصاویر من بعد در این متن تصاویر دو نیمه شده یا دو نیمه ای اطلاق می شود.

جهت تهیه تصاویری که مورد استفاده قرار دادیم:ابتدا یک عکس از فرد در حال عادی گرفته شد. سپس عکس دیگری در حالیکه فرد لبخند می زد یا آشکارا می خندید. با همان قمع و کادر بندی تهیه شد . تصویر أخیر مورد برش قرار گرفت و یک نیمه آن بر روی خط وسط تصویر خنثی چسبانیده شد دفت بعمل آمد تا اجزا صورت کاملا بر هم منطبق شوند . در این حالت ما تصویری داریم که یک نیمه ای دارای بیان هیجانی است و نیمه دیگر حالت خنثی دارد. در مرحله بعد دو اسلاید از هر عکس تهیه شده گرفته شد: مجموعا ۱۶ عکس و در نتیجه ۳۲ اسلاید بدست آمد. با برگرداندن یک اسلاید و تعبیه آن در کنار اسلاید مشابه قبلی .اسلاید مرکبی بدست آمد که شامل ۲ عکس بود. در یک عکس نیمه چپ دارای بیان عاطفی و در عکس دیگر نیمه راست در حالت خنده با لبخند بوده است . البته مجموعه اسلایدها طوری منظم شد که بطور متوسط نیمی از آنها (۸ أملاید) تقدیر دارای نیمه چپ خندان در بالا و در نیمی دیگر تصویر دارای نیمه چپ خندان در پایین هر اسلاید واقع شده باشد.بدین ترتیب در یک اسلاید هم بیان هیجانی در نیمه چپ وود دارد و هم در نیمه راست. چنانکه در مبحث قبلی اشاره شد، نیمکره راست در شناسایی هیجانات ارجحیت بیشتری دارد و بیان عاطفی چهره را سریعتر و کاملتر از نیمکره مقابل ارزیابی می کند. با توجه به این مسئله اکثر افراد بایستی تصویر دو نیمه با حالت لبخند با خنده در سمت چپ میدان (یعنی ناحیه ای که توسط نیمکره راست ارزیابی می شود) را در مقایسه با تصویر دیگر یعنی دارای بیان عاطفی قسمت راست میدان بینایی خندان تر ارزیابی کنند.این مسئله در واقع اساس آزمون تصاویر دو نیمه را تشکیل می دهد . اکثریت افید راست دست معتقدند که آن تصویری که دارای لبخند در سمت چپ است خندان تر از تصویر قرینه خود است .مشخص شده است که اکثریت جمعیت راست دست بشری در ارزبابی سیال عاطفی تصویر دو نیمه دارای هیجان در نیمه چپ را ارجح و رساتر می دانند در یکی از کارهای اولیه که توسط Levy صورت گرفته است گرایش به انتخاب نیمه چپ در افراد راست دست کاملا واضح بود (۱۹۹۴ Levy 1983. Magnussen)همچنین Roszkowski نشان داد که این گرایش پایدار بوده و در زمانهای مختلف نسبتا ثابت است ، بخصوص در افراد راست دست که بسیار ثابت تر است . (Riszkowski 1982) غلبه و جهت گیری بتفه میدان چپ بقدری قوی و آشکار است ( robust ) که با تغییر دادن میان بیان عاطفی و هیجانی تغییر محسوسی نمی کند . بعبارت دیگر چه در حد لبخند ساده چه در حد خنده آشکار باشد باز نیمکره راست تفوق خود را نشان خواهد داد ، تغییرات جزنی در وضعیت خلقی مشاهده گر تصاویر نیز چندان بر این مسئله اثر نمی گذارد و سوگیری بنفع میدان چپ حفظ می شود . در آزمایشی مشاهده شد که اگر در آزمودنی خلق شاد و یا غم القاء شود چندان تفاوتی در پاسخهای وی در مورد تصاویر دو نیمه شده ایجاد نمی شود. (۱۹۹۲Harris) هنگامی که آزمودنی ها مورد سنجش قرار می گیرند. زمان پاسخ دهی به آنها متفاوت است و از حالت تقریبا فوری تا چند ثانیه تأخیر در تصمیم گیری مشاهده می شود. طبق تحقیقات انجام شده هر قدر زمان واکنش سریعتر باشد و آزمودنی زودتر نظر خود را اعلام کند . به احتمال بیشتری نیمه جب میدان را بر خواهد گزید. بر عکس آنهائیکه دیتر جواب می دهند ارجحیت کمتری در تصاویر می بیند. یعنی انتخاب میدان در جمعیت متعارف یک توزیع زنگوله ای دارد: عده ای غلبه یا سوگیری بسیار واضح است و سریعا پاسخ می دهند و نیمه چپ را بر می گزینند و تعداد های غلبه یا ارجحیتی وجود ندارد و با تأخیر پاسخ می دهند و پاسخهای آنها نیر تصادفی است و غلبۀ خاصی در میدانها مشهود نیست . سایر اعضای جمعیت نیز در پی این دو منتهی الیه واقع می شوند. ((۱۹۹۰ Wirsten)چنین بنظر میرسد که حالت غیر قرینه بودن و گرایش به انتخاب نیمه چپ میدان بینائی صرفا مختص به شادی نیست و در مورد خشم، غم و شادمانی و حالت غافلگیری و Surprise نیز مسئله مصداق دارد. (۱۹۹۳Christmiin)Luh طی تحقیقات خود نشان داد که تفوقتی میدان چپ بیتانی از همه در مورد درک هیجانات و بیان عواطف مصداق دارد. این تفوق غیر قرینه و سوگیری در مورد سنجش جنسیت به میزان زیادی کاهش می یابد . یعنی اگر تصویر دو نیمه ای ساخته شود که نیمی از آن زن و نیمی دیگر مرد باشد و از آزمودنی خواسته شود تا جنس صاحب عکس را مشخص کند غلبه میدان چپ بینائی به مقدار زیادی در مقایسه با حالت تعیین بیان عاطفی کاهش نشان می دهد. در مورد درک شکل بخصوص در مورد غیر چهره این تفوق و سوگیری تقریبا از بین می رود (۱۹۹۴ Luh) یعنى اگر برای سنجش جنسیت ، شکل و رنگ شدت روشنایی ، هیجان چهره و … به وجود مدولهای جداگانه ای معتقد باشیم . مدول مربوط به درک هیجانات چهره حالت غیر قرینه دارد اما سایر موارد بیشتر قرینه هستند.تفوق نیمه چپ میدان بینائی جهت درک عواطف صرفا مختص انسان نیست و در حیوانات تعالیت بخصوص نحستی ها یا Primates نیز مشاهده می شود.در تحقیفی شامپانزه ها را با تصاویر عادی که صاحب چهره در آن لبخند می زند . جهت کار خاصی شرطی کردند، بعنوان مثال شامپانزه می آموزد که هرگاه اهرم واقع در بر عکس فرد حمدان را فشار دهد . پاداش خاصی دریافت خواهد کرد. در مرحله دوم آزمایش بجای تصاویر عادی از شما و در نیمه استفاده در داد، یعنی بختر فی قمه به ( چپ یا راست می خندید و طرف دیگر از نظر بیان عاطفی خنثی بود. مشخص شد که حیوان در ۶۲ درصد موارد تصویری را خندان فرض می کرده است که لبخند یا خنده در طرف چپ واقع شده باشد . بعبارت دیگر تفوق میدان چپ بینائی در ادراک عواطف در شامپانزه ها نیز تا حدی وجود دارد . (۱۹۹۳ Morris).بعضی گزارشات تأیید نشده خواص جالب دیگری را به تصاویر دو نیمه نسبت می دهند . بعنوان مثال مطالعه Schiff مدعی است اگر برای مدتی نواحی حسی – حرکتی یک نیمکره را تحریک کنیم ؛ میزان غیر قرینه بودن پاسخها تغییر خواهد کرد . در تحقیق وی از آزمودنی ها خواسته شد مدتی یک وسیله ورزشی حلقوی شکل را مرتبا با دست چپ یا راست فشار دهند. بدینوسیله افزایش فعالیت به ترتیب در نیمکره راست یا چپ ایجاد می شد . او نشان داد ، همین افزایش گذرای فعالیت در نواحی حسی – حرکتی یک نیمکره بر پاسخ وی تا مدت زمان کوتاهی بر انتخاب یک نیمه میدان بینائی جهت بیان عواطف و هیجانات در تصاویر دو نیمه شده موثر است. (Schiff 1993)اما تفوق درک عواطف و هیجانات در یک نیمکره در کدام مرحله درک بینائی اتفاق می افتد ؟ در این باره مستقیما تحقیقی صورت نگرفته است اما از مطالعات چنین بر می آید که شناخت چهره (recognition) اصولا در مراحل دیر تر و بعد از In است تحقیقات Flahcerty نشان داده است که غیر قرینه بودن میدانهای بینائی لااقل در مورد شناخت چهره ها در زمانهای اولیه مشاهده تصویر صورت نمی گیرد. حالت یکطرفه شدن terilization ها در مراحل د برتر شناخت چهره است و مدعی است که غیر قرینه بودنهای ادراکی تنها با مراحل دیر تر و عالیتر پردازش اطلاعات ظاهر می شود. (۱۹۹۴ Flahierty)اما چرا نیمکره راست مغز در شناسایی عواطف مهارت بیشتری دارد ؟ پاسخ به این سئوال در واقع نیاز مند پاسخ به سئوال جامع تری است که چرا پدیده های عالیتر مغزی و پردازش اطلاعات در مغز حالات غیر قرینه دارند ؟ همانطور که در ابتدا متذکر شدیم. غیر قرینه بودن صرفا مختف شناسایی هیجان در چهره نیست . شناخت چهره . با کلام و زبان و فعالیتهای ظریف حسی و حرکتی همگی غیر قرینه هستند , مضمون کلیت اینست که اصولا نیمکره راست با عواطف مرتبط است و نیمکره چپ بیشتر به منطق . کلام و ریاضیات می پردازد . نیمکره راست بیشتر کلگرا holistic است و کار کرد نیمکره چپ بیشتر حالت جز گرا و تجزیه ای دارد . (۱۹۸۹ Springer) | البته اینکه چرا مسئله به این شکل است ، فعلا پاسخ قانع کننده ای برای آن بافت نشده است. Manning در تمام پاسخ گویی به سوال اینکه چرا نیمکره راست در درک هیجانات چهره کارآمدتر است. فرضیه جالبی را مطرح می سازد . او مدعی است اکثر مادر ها کودک خود را در گهواره با تخت به گونه ای می خوابانند که مادر همواره در نیمه چپ بینایی کودک واقع می شود. یعنی سر کودک در سمت راست و پای وی در سمت چپ مادر است و کودک از بدو تولد ، مادر خود را در سمت چپ خود مشاهده می کند پس نیمکره راست در ادراک عواطف ، شناخت چهره و امور مشابه ماهرتر بار می آید. | البته مشابه این مسئله در مورد راست دست بودن اکثر جمعیت نیز بیان شده است ، این فرضیه مدعی است مادران اکثرا کودک خود را در سمت راست خود بغل می کنند . در نتیجه در سمت راست کودک آزادتر می ماند و باعث افزایش مهارت در نیمه راست (به ویژه دست راست) می شود، هر دو فرضیه فوق با تحقیقات اخیر مردود شناخته شده اند و بنظر می رسد عادات مادر در بغل کردن یا در گهواره خواباندن کودک تأثیری در مسئله غیر قرینه بودن ندارد. (۱۹۹۵ Bishop 1990  , Turnbull).حالت غیر منتظره بودن کارکرد نیمکره ها از بدو تولد وجود دارد و مقدار زیادی از آن موروثی است .

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علوم پزشکی تهران
  • رشته تحصیلی روانپزشکی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی دکترا تخصصی
  • کلمات کلیدی دکتر آذرخش مکری روانپزشک، دکتر آذرخش مکری روانشناس، دکتر آذرخش مکری مشاور، دکتر آذرخش مکری روان درمانگر، دکتر آذرخش مکری متخصص اعصاب و روان
تخصص ها
  • روانپزشکی
تصویر
دکتر آذرخش مکری
روانپزشک
(5)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر