الهه محمدی
روانشناس بالینی و فردی
آمار این متخصص
دقت
مفید بودن
دانش و مهارت
رفتار بالینی
وقت شناسی
هزینه اقتصادی
من الهه محمدی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی عمومی از دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۵، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی تاثیر شرطی سازی ارزشیابانه ی زیر آستانه ای بر تغییر نگرش” می باشد که در ادامه بخشی از کلیات پژوهشی آن را مشاهده می کنید:
بیان مسئله: نگرشها را میتوان به عنوان ارزشیابی از موضوعات که اطلاعات راجع به آن موضوعات را خلاصه میکنند، تعریف کرد. یک موضوع نگرش شامل هر چیزی است که فرد میتواند در ذهن خود داشته باشد، مانند اشیا، افراد، گروهها و عقاید. یک نگرش را میتوان به صورت موافق یا ، مخالف با یک موضوع نگرشی در نظر گرفت. اما تنها بیان جهت نگرش نسبت به موضوع نگرش کافی نیست. غالبا لازم میآید که نیرومندی نگرش، یعنی درجهی موافقت یا مخالفت دقیقا مشخص شود. ترکیب نیرومندی و جهت نگرش والانس خوانده میشود. نگرشها نسبت به نیرومندیشان از ثبات و دوام برخوردارند، اما این امر بدین معنا نیست که آن ها غیر قابل تغییرند، در واقع نگرش ها میتوانند تحت شرایط تغییر کنند. تغییر نگرش به این شکل تعریف شده است که ارزشیابی فرد از یک موضوع نگرش از یک میزان به میزان دیگری تغییر کند، و معمولا در ارتباط با نگرشهای اولیه میباشد. قطبی شدن و ناقطبی شدن دو مفهوم اصلی در تعریف تغییر نگرش به حساب میآیند، که اولی هنگامی اتفاق می افتد که فرد در جهت نگرش اولیهی خود حرکت کرده به آن قوت میبخشد، و دومی هنگامی که در جهت خنثی شدن حرکت مینماید. نگرشها همچنین میتوانند از عدم وجود به بدست آوردن قدری والانس تغییر کنند، بدین معنی که از سطح خنثی عبور کرده و ارزش آن ها تغییر کند. پژوهشها چندین فرایند متفاوت که ارتباط بین موضوع نگرش و ارزشیابی را تعیین می کنند شناسایی کردهاند. بعضا از این تاثیرهای درونی نسبتا مستقیم بوده و غالبا به فرایندهای تفکر واسطه ای اندک در مقایسه با انواع تاثیرها نیاز دارند. در مقابل فرایندهای دیگری برای تغییر نگرش وجود دارند که به تلاش شناختی بیشتری نیازمندند، از جمله این فرایندها میتوان متقاعدسازی را نام برد. در اینجا برخی از فرایندهای تغییر نگرش را نام خواهیم برد که در واقع پردازش عاری از تفکر و حتی ناآگاهانه میباشند. این فرایندها عبارتند از: رویارویی محض: شواهد نشان میدهند که رویارویی هرچه بیشتر با یک محرک علاقه به آن محرک را افزایش میدهد؛ شرطی سازی و تقلید: روانشناسان در بررسی چگونگی رفتار اکتسابی مردم سه اصل عمده را شناسایی نمودند: یادگیری از طریق مجاورت، یادگیری از طریق تقویت، یادگیری از طریق مشاهده. پژوهشگران نگرش این فرایندها را در راستای کسب نگرشها به کار بردند. در اینجا ما به بررسی یادگیری از طریق مجاورت محرک ها میپردازیم. ما ممکن است چیزی یا شخصی را دوست داشته باشیم به این دلیل که رویارویی با آن با تجربه ی عاطفی مثبت که از سایر منابع نشات گرفته، همراه است. یا ممکن است نسبت به چیزی بیعلاقه باشیم زیرا که با یک محرک آزارنده همراه بوده است. این فرایند تحت عنوان شرطی شدن ارزشیابانه شناخته میشود. کروسنیک و همکاران در پژوهشی نشان دادند که شکل گیری نگرشها میتواند بدون آگاهی هشیارانه از آنچه باعث به وجود آمدن آن نگرش ها شده است انجام بگیرد، و همیشه بر پایه ی استدلال های آگاهانه نیست، بلکه گاهی بر پایه ی ادراکات ناهشیار میباشد. ممکن است دو فرایند مختلف در شرطی سازی کلاسیک انسان اتفاق بیفتد: شرطی سازی علامتی و شرطیسازی ارزشیابانه (EC). در آزمایشهای استاندارد شرطیسازی ارزشیابانه، نشان داده میشود که صرف نمایش محرکه ای جفت شده ی خنثی با محرک مورد علاقه یا مورد نفرت، باعث میشود که محرک خنثی ارزش مثبت یا منفی پیدا کند. طبق تعریف، شرطیسازی ارزشیابانه تغییر در ارزشیابی یک محرک شرطی به خاطر جفت شدن با یک محرک غیرشرطی مثبت یا منفی میباشد. محرک خنثی اولیه محرک شرطی، و محرک دارای ارزش مثبت یا منفی که با آن جفت شده، محرک غیرشرطی خوانده میشود. اثر شرطیسازی ارزشیابانه به طور قابل توجهی قوی بوده است، و در بیش از ۲۵۰ تحقیق ثبت شده است. برای مثال، تحقیقات نشان دادهاند که شرطی سازی ارزشیابانه در تغییر نگرش نسبت به برندهای مصرفی، افراد ناشناس، شخصیتهای کارتونی، خود و مردمی از نژادهای دیگر موثر بوده است. شرطی سازی ارزشیابانه در این پژوهش عبارت است از ایجاد نگرش مثبت نسبت به یک فرد از طریق جفت کردن واژه های مثبت با نام وی. مباحثات زیادی در مورد نقش آگاهی از ارتباط بین محرک شرطی و غیرشرطی (خنثی و مثبت/منفی) در شرطی سازی ارزشیابانه صورت گرفته است. هیچ تحقیق دیگری در زمینه ی شرطی سازی ارزشیابانه اینقدر مورد توجه نبوده است. برای مثال، از ۲۸۲ مقاله چاپ شده در سایک اینفو در ژانویه ی ۲۰۱۴ که شرطی سازی ارزشیابانه را در عنوان یا چکیده ی خود داشتهاند، ۶۹ مورد واژه ی “آگاهی” را نیز داشتهاند. یعنی حدود ۲۵ درصد از تحقیقات در این زمینه، مستقیما به این موضوع میپردازند. به نظر میرسد در مقابل هر مقاله ای که بیان میکند شرطی سازی ارزشیابانه بدون آگاهی رخ میدهد، مقاله ی دیگری وجود دارد که به نقش آگاهی در این زمینه می پردازد. همانطور که عنوان شد، یکی از سوالات اساسی در زمینه ی شرطی سازی ارزشیابانه این است که آیا امکان دارد که شرطی سازی ارزشیابانه در غیاب آگاهی از وابستگی CS-US به هنگام رمزگذاری اتفاق بیفتد یا خیر. متاسفانه تحقیقات شواهد در هم آمیخته ای را در مورد وجود آگاهی در شرطی سازی ارزشیابانه فراهم میکنند. یکی از رویکردهای آزمایشی که میتواند شواهد نیرومندی برای شرطی سازی ارزشیابانه بدون نیاز به آگاهی فراهم سازد، نمایش زیرآستانهای محرکها میباشد. در واقع اثبات این امر دلالت های نظری و عملی زیادی دارد. اثباتشرطی سازی ارزشیابانه ی بدون آگاهی نشاندهنده ی این امر است که نگرشها میتوانند از طریق فرایندهای ضمنی صورت بگیرند، و به مکانیزم یادگیری غیرگزاره ای دلالت دارد. در زمینهی شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای نیز پژوهشها به نتایج متفاوتی دست یافته اند. مطالعاتی وجود دارند که نشان میدهند شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای توانایی تغییر نگرش را ندارد. برای مثال هوفمن، دی هاور، پروگینی، باینز و کرومبز (۲۰۱۰) در فراتحلیلی نشان دادند که اثر شرطی سازی ارزشیابانه با محرک غیرشرطی زیرآستانه ای به طور معناداری کوچکتر از زمانی بودند که این محرک به صورت فراآستانهای نمایش داده میشد. در مورد نمایش زیرآستانهای CS در این مطالعه، به دلیل محدود بدون پژوهشهایی که CSدر آنها به صورت زیرآستانه ای نمایش داده شود، در این مورد نتیجه گیری ای نشده بود. در عین حال مقالات متعددی نیز چاپ شدهاند که ادعای وجود شواهدی برای شرطی سازی ارزشیابانه زیرآستانه ای را دارند. با این حال نگرانی هایی در مورد مشکلات تجربی، روش شناختی و همچنین تئوریکی این پژوهشها وجود دارد. یکی از تله های روش شناختی در مطالعات شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای ناشی از سختی در سنجش این موضوع است که آیا مدت زمان نمایش یک محرک به اندازه ی کافی کوتاه بوده است که مانع از آگاهی آزمودنی از دیدن آن محرک باشد یا خیر. اگرچه این نگرانی کلی است، اما بیشتر در مورد محرک های دارای بار هیجانی صدق میکند. مطالعات مختلفی نشان داده اند که ارزش هیجانی و حتی معنی کامل واژه ی هیجانی با نمایش بسیار کوتاه آن استخراج میشود. در نتیجه مطالعات شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای در صورتی که محرک شرطی به جای محرک غیرشرطی به صورت زیرآستانه ای نمایش داده شود متقاعدکننده تر خواهد شد. اما تا جایی که ما میدانیم یکی از معدود آزمایشهایی که تا به حال در شرایطی که محرک شرطی زیرآستانه ای بوده است انجام شده است، آزمایش دیکسترهوییز بوده است. دیکسترهوییز در ۵ آزمایش (که به صورت بین گروهی انجام شد) نشان داد که نمایش زیرآستانه ای واژه ی “من” همراه با لغات مثبت میتواند عزت نفس ضمنی افراد را افزایش دهد، اما این آزمایشها شرایط کنترل نامناسبی داشتند. با توجه به این موضوع، چنانچه سوالدنز و همکاران (۲۰۱۴) در پژوهش خود توصیه میکنند، بررسی شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای در شرایطی که محرک شرطی به صورت زیرآستانه ای نمایش داده شود میتواند یکی از عوامل روشنگر در تاثیر شرطی سازی ارزشیابانه ی زیرآستانه ای بر تغییر نگرش باشد. آنچه در این پژوهش مورد پرسش میباشد این موضوع است که آیا در درجه ی اول تغییر نگرش در غیاب آگاهی هشیارانه از وجود وابستگی بین محرک های شرطی و غیرشرطی امکان پذیر می یاشد یا خیر، و این موضوع با ارائه ی زیرآستانه ای یکی از محرک های شرطی یا غیرشرطی سنجیده میشود. و در درجه ی دوم آزمودن این مساله از طریق نمایش زیرآستانه ای محرک شرطی میباشد. و نیز مقایسه ی قدرت تاثیر شرطی سازی ارزشیابانه، در شرایطی که محرک شرطی یا محرک غیرشرطی به صورت زیرآستانه ای نمایش داده شوند، مورد پرسش میباشد.
مشخصات
- جنسیت زن
- وابسته به کلینیک
- تجارب / مهارت ها
- دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
- رشته تحصیلی روانشناسی عمومی
- گواهینامه ها
- پست های مدیریتی
- مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
- کلمات کلیدی الهه محمدی روانشناس، الهه محمدی مشاور، الهه محمدی روانپزشک، الهه محمدی روان درمانگر، الهه محمدی متخصص اعصاب و روان
تخصص ها
- روانشناسی عمومی