منو
X

تصویر
امین ایزدپناه
روانشناس بالینی و فردی
(6)
آمار این متخصص
(6) رای
80%

دقت

80%

مفید بودن

100%

دانش و مهارت

100%

رفتار بالینی

100%

وقت شناسی

20%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

امین ایزدپناه هستم، فارغ التحصیل تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز در سال ۱۳۹۱، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی جلوه های دیگرانگی در ادبیات کودک و نوجوان ایران” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه شیراز

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش

بررسی جلوه های دیگرانگی در ادبیات کودک و نوجوان ایران

نگارش:

امین ایزدپناه

استاد راهنما:

دکتر مرتضی خسرونژاد

شهریور ۱۳۹۱

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: مقدمه

بیان مساله

هدف های پژوهش

ضرورت پژوهش

تعریف واژه ها

ادبیات کودک و نوجوان

دیگری /دیگرانگی

دیگری شدن و دیگری سازی

دوقطبی /دو پارگی

مرکز زدایی

فصل دوم: پیشینه ی پژوهشی نظری و عملی

پیشینه ی پژوهشی نظری خارجی

گئورگ ویلهلم فردریش هگل

زیگموند فروید

مارتین هایدگر

میخاییل بختین

امانوئل لونیاس

ژاک ماری لکان

ژان پل سارتر

سیمون دوبوآر

میشل فوکو

ژاک دریدا

ادوارد سعید

لوس ایریگارای

هلن سیکسو

هومی بایا

پیشینهای نظری داخلی

مرتضی خسروتزاد

باهم نگری پیشینهای نظری

پیشینه ی پژوهشی عملی

پیشینه ی داخلی

پیشینهای خارجی

بررسی انتقادی پیشینه ی پژوهشی عملی

پرسش های پژوهش

فصل سوم: روش پژوهش

پارادایم تحقیق

طرح تحقیق

نمونه گیری

ابزار تحقیق و شیوی داده یایی

داده کاوی

اعتبار سنجی پژوهش

رویکرد ارایه ی یافته ها

انواع دیگرانگی

فصل چهارم: تحلیل و بررسی

مقدمه تحلیل داستان ها

من خار پشت و عروسکم

آغوشت را باز کن

دختری که مو نداشت

دو خرمای نارس

گواتی

نمکو

امشب نخواب آیلار

به ماه نگاه کن غربتی

شب به خیر فرمانده

مشت بر پوست

رضو، خجیجه و اسد و

پسرک لیوفروش

ماجرای احمد و ساعت

ماجرای احمد و سارا

زرافه ی من آیی است

بچه ی ما میومیو می کرد

لالایی برای دختر مرده

ستاره ای به نام غول

جام جهانی در جوادیه

کوچولولو

دختر، پرنده و چشم هایش

مسافردریا

قصه های مجید

آواره ی بی خورشید

کودکان ماه

غول و دوچرخه

تن تن و سندباد

دختری ساکت با پرنده های شلوغ

دیوار

باهم نگری یافته های تحلیل

انواع دیگرانگی های بازنمایی شده

چگونگی باز نمایی دیگری/ دیگرانگی

اقلیتهای قومی و حاشیه نشینان

بیماران پناهندگان تهیدستان

خارجی ها

دزدان

دگراندیشان و دگرباشان

زنان /دختران

کم توانان و ناتوانان ذهنی

کم توانان و ناتوانتان جسمی

کودکان بی سرپرست/ تک سر پرست

کودکان کار

کودک به عنوان دیگری

مرگ به عنوان دیگری زندگی دیگری

فانتزی: دیگری در جای خود

رابطه ی خود/ دیگری و شیوه ی کنش دیگری

فصل پنجم: جمع بندی

پاسخ به پرسش ها

پرسش یکم

پرسش دوم

پرسش سوم

اشاره ی تربیتی

پیشنهادهای پژوهش

منابع و مأخذ

فارسی

انگلیسی

چکیده:

هرچند توجه به دیگری و دیگرانگی در فرهنگ های مختلف دیده می شود اما بررسی فلسفی و نظری آن از سدهای هجدهم آغاز می شود. این مفهوم با گذر از اندیشه و نگاه متفکران گوناگونی که درباره ی آن سخن گفته اند جنبه های متفاوت و چندگانهای بافته است. در این پژوهش، نخست تلاش شده سیر نظری شکل گیری و تحول مفهوم دیگر الگی دنبال شود تا درک درستی از این مفهوم فلسفی و جنبه های آن به دست آید. در گام بعدی محقق کوشیده است پس از مشخص ساختن انواع دیگر انگی، با روش تحلیل محتوای کیفی از نوع قیاسی و یا در پیش گرفتن رویکردی توصیفی به جستجوی آن ها در نمونه ای شامل سی داستان از ادبیات کودک و نوجوان ایران براید تا آشکار گردد کدام یک از انواع دیگرانگی در کتابهای داستانی کودک و نوجوان ایران بازنمایی شده و کدامها مجال جلوه گر شدن نیافته اند. در گام سوم چگونگی باز نمایی دیگرانگی در ادبیات کودک و نوجوان ایران مورد بررسی قرار گرفته است. برای رسیدن به این هدف از روش تحلیل محتوای تاملی با رویکردی نوسیقی تفسیری در بررسی نمونه ها استفاده شده است. نتیجه ی این بررسی نشان می دهد در ادبیات کودک و نوجوان ایران صدای دیگری چندان بلند نیست و حضور او کمرنگ است. همچنین کنش “دیگری” در ارتباط با قطب های فرادست داستان در بیشتر موارد محدود و تابع محدودیت هایی است که به دیگرانگی او برمی گردد. با این حال مواردی از کنش تعاملی، سازنده و همدلانه نیز به چشم می خورد.

واژگان کلیدی: دیگر انگی، دیگری باز نمایی – ادبیات کودک و نوجوان ایران ،داستان.

مقدمه:

مدتها پیش در روستایی خشک درختی خارق العاده روییده بود. درختی بود کهنسال، می گفتند به عمر زمین، درخت دو شاخه داشت و بر شاخه ها میوه هایی داشت درخشان. اما کسی نمی توانست از این میوه ها بهره ببرد، چرا که می گفتند میوههای یک شاخه سمی است و کسی نمی دانست که کدام شاخه است. یک بار قحطی سختی پیش آمد و گندم و زراعت همگی سوختند اما درخت سالم بود و میوه ها بر جا روستایی ها دور درخت حلقه زدند و می خواستند از میوهها بخورند اما کسی جرأت نمی کرد. چارهای جز امتحان کردن نبود. پیرمردی سالخورده داوطلب شد و از یک شاخه میوهای چید و گازی به آن زد، جوید و همهی میوه را تاته خورد وقتی بقیه دیدند که پیر مرد زنده مانده با خوشحالی از میوه ی همان شاخه خوردند. هرچه میوه میچیدند باز بر جای آن میوهای دیگر رشد می کرد. روستاییان شاد شدند و جشنی برپا کردند. بعد به این فکر افتادند که شاخه ی دیگر را ببرند و از شرش خلاص شوند. شب تیری برداشتند و آن شاخه را بریدند. صبح روز بعد که به سراغ درخت آمدند، دیدند همهی میوه ها به زمین ریخته و دارد می گندد. درخت کهنسال هم خشکیده و از بین رفته بود. حکایت های فلسفی، میشل پیکمال)) پرداختن به مفهوم “دیگری” و توجه آگاهانه و نظری به آن سابقه ی طولانی ندارد و تنها چند دهه است که به طور جدی در کانون توجه متفکران قرار گرفته است، اما کم نبوده اند اندیشه ورزان و دانایانی که از دیرباز دغدغهی حفظ تعادل در رابطه خود و دیگری را داشته اند. بیش از هفتصد سال پیش از این سعدی شیرازی سخن از هم گوهری سرشت و آفرینش انسان ها و یک پیکری جامعه ی انسانی گفت. دغدغه ی اخلاقی او تا آن حد بود که نشان آدمیت را درک رنج و محنت دیگران – بهتر بگویم درک دیگران – میدانست. در اندیشهی او “آسایش دو گینی” در مروت با دوستان و مدارا با دشمنان به دست می آید. از منظر دینی، اهمیت دیگری در نگاه و اندیشه ی معصومین (ع) گاه آن قدر بالا است که حتا مقدم بر خود قرار می گیرد چنان که در حدیث مشهور پیامبر (ص) و همسایه و سپس خانه” گوشه ای از آن جلوه گر در کشور ما توجه به مفهوم دیگری بیشتر متوجه مفهومها و مساله های مرتبط با سیاست و هویت سیاسی است. این مساله شاید با توجه به دلیل های تاریخی و جغرافیایی توجیه پذیر باشد. ایران به عنوان سرزمینی که همواره مسیر گذر قومهای گوناگون وحتا هجوم آنها بوده، از گزند دیگران در امان نبوده و مردمان آن پیوسته برای حفظ هویت خویش در چالش تناقض آمیزی میان پذیرش اجبار آمیز دیگری و حفظ پیوند با هویت فرهنگی خویش درگیر بوده اند.در دورهای معاصر و پس از مشروطه توجه بیشتری به شکل دهی یک هویت میهنی از راه سرودها، ترانه های روزنامه ها، مجله های ادبیات، و در دوره های بعدتر رادیو تلوزیون، معطوف شد این همه، شاید، با هدف انسجام بخشیدن و افزایش روحیه و هویت ملی پس از دورانی آکنده از شکست و سرخوردگی ناشی از ضعف حکومت قاجاریه در حفظ یکپارچگی سرزمین ایران انجام – گرفته است. شکل گیری روحبهی ملی گرایی که همواره بر گذشته ی درخشان تاریخی تأکید می۔ کرد با تمرکز بر نقاط مشترک مذهبی، فرهنگی، زبانی و غیره از جمله سیاستهای حاکمان برای حفظ یکپارچگی مردم این سرزمین در برابر دیگران بوده است. این همه، با درک شرایط تاریخی و زمینه ی اجتماعی سیاسی هر دوره در کشتی و ضرورت آن انکارناپذیر است. اما همیشه در این میان دیگرانی بوده اند که نادیده گرفته پا طرد شدهاند تا یکرنگی مورد نظر راحت تر به دست آید. گفتمان های هویت بخش در جامعه های مختلف همواره از راه ایجاد مرز و ضدیت میان خودی و غیر خودی شکل می گیرند. سیاست های تمایز و تفاوت بر نوعی دگرسازی بناشده و شکل گیری سلسله مرا نبی میان خود و دیگری را در بر دارد. شکل گیری هویت، در این معنا، در تقابل با دیگری است. در این نگاه دیگری همواره فرودست است و باید از بالا کنترل شده به حاشیه رانده شود (نظری، ۱۳۸۵: ۱۲۹). بر این اساس کسب هویت مبتنی است بر پررنگ کردن تمایزها و داشتن دید منفی نسبت به دیگری دیگری تنها زمانی برای ما اهمیت دارد که به محکم کردن هویت متفاوت ما از او بینجامد. دیگری تا حد کسی یا چیزی که “ما” نیست و تنها کار کردی ابزاری دارد فرو کاسته می شود و سپس به آن سوی مرز “خود” رانده میشود. شرایط پسامدرن، روند سریع جهانی شدن، جریان سریع اطلاعات ورشد تکنولوژی ارتباطات نیاز به درک تفاوت ها و پذیرش آنها به جای تمرکز بر شباهت ها را بیش از پیش ضروری ساخته است. سیر مهاجرت ها از شرق به غرب و کم رنگ شدن مرزهای سیاسی و جغرافیایی ملتها، برخورد انسان های متفاوت از نظر نژادی، زبانی، دینی، قومی و غیره را امری هر روزه کرده است. یک نمونه از این تغییرها رخ نمایی توانایی ها و اندیشه های زنانه در حوزه های گوناگون است، که بیش از پیش اهمیت دیلن عالم از منظری زنانه، منظری دیگری را به ما یادآوری می کند. از جمله ویژگی های فکری دوران پسامدرن نفی کلیت و کلیت گرایی است و یکی از نتیجه های آن توجه به دیگران با اهمیت دادن به عنصر دیگرانگی است، خواه این دیگری یک فرد باشد خواه نگرش یا فرهنگی دیگر. در این زمینه، از نظر تاریخی، نقدی اساسی بر سنت فکری غرب وارد است. همواره تصور غرب این بوده که فرهنگ غربی تنها فرهنگ جهان با تنها فرهنگ مجاز جهان است. طبق این نظر، اندیشه در یونان زاده شده و همین سیل اندیشه بوده که در طول تاریخ جریان داشته است. بر این اساس هیچ قوم دیگری متفکر نبوده و نیست. این از جمله کلیت گرایی هایی است که ویژگی مدرنیزم محسوب می شود. وقتی کلیت گرایی از بین می رود جا برای توجه به دیگری و اهمیت دادن به فرهنگ های دیگر باز می شود، از این رو پستمدرنیزم تنوع فرهنگی را می پذیرد ( باقری، ۱۳۸۸: ۴۱۸-۴۱۷)، گروه های حاشیه ای، طردشده، اقلیتها، خرده فرهنگها و خرد دیگران را نیز معتبر و قابل اعتنا می شناسد و فرصت گفتگو در فضای متکثر را فراهم می آورد. در عصر پسامدرن باور به مرکزیت یک روایت و در حاشیه قرار داشتن دیگر روایتها نفی۔ می شود. فلسفه، علم، هنر، دین و جز آن هر کدام روایت هایی هستند در کنار یکدیگر، و هیچ کدام فرار وایتا نیستند. این در حالی است که در فضای مدرن و در قالب اثبات گرایی، علم یک فراروایت شمرده می شد و در مرکز معرفت شناسی بشر قرار داشت. توجه به دیگری در واقع تلاشی است برای فرصت دادن به صداهای دیگر تا شنیده شوند. به طوری که آنان نیز بتوانند ارزش هایشان را در گفتمانی عادلانه در پیشگاه قضاوت و انتخاب قرار دهند. در کنار این نگرش های نظری جدید، رخدادهای سیاسی تاریخی مثل پایان یافتن سلطهی فاشیسم و کمونیسم، پیدایی نهضت برابری حقوق رنگین پوستان در آمریکا، برچیده شدن نظام آپارتاید، جنبش فمینیسم و گوئیر و حوادث مهم دیگری از این دست، فرصتی پیش آورد تا به مساله ی دیگر انگی بیشتر توجه شود. اما این به معنی پایان نژاد پرستی، تعصب ورزی، خودمحوری و با توقف جریان حذف و محرومیت دیگرانی که به حاشیه رانده با نابود می شوند نیست. فاجعههای پوستی و کوزوو در دل اروپای متمدن، نسل کشی در روآندا و سودان، درگیری های فرقه ای و مذهبی، و چشم بستن بر مردمی که از قحطی و گرسنگی همه روزه جان می دهند، نمونه هایی از جفا در حق دیگری است. جدای از این نمونه های آشکار، دیگری سازی، در بعد سیاسی و اجتماعی، به لایه های پنهان و ظریف تری تغییر مکان داده تا از حساسیت ها کاسته شود. هر جامعه، ایدئولوژی، مذهب یا شخصی – سطح کلان و خرد – می تواند در بند خودمر کزبینی بیفتد و آن که، یا آنچه را با او متفاوت است خاموش کنند. رهایی از چنین وضعیتی، یعنی عادت د بریشهی دونابی اندیشیدن و مرزبندی بین خود و دیگری، به آسانی امکان پذیر نیست. اما روش هایی هست که می شود به کمک آن ها گام هایی برای رها شدن از این تقابل ها برداشت و نشان داد که چگونه هویت سوبه ای که برتر فرض شده در عمل وابسته به سوبهای از این دوتایی است که فرودست شمرده می شود (ایگلتون، ۱۳۸۰: ۱۸۴) چنان که در بنا با روش خود در بررسی متن ها ، یعنی بنیان فکتی، سعی در قاش ساختن و وارونه کردن این تقابل ها دارد تا پوچی این سنت دوتایی اندیشیدن با هدف برتری یکی بر دیگری را آشکار کند. توجه به دیگری بیش از هر چیز معطوف به اخلاق است. هر تعریفی که از اخلاق در هر فرهنگ با بافت اجتماعی داشته باشیم، حذف و طرد دیگران و خاموش سازی آنها عملی غیر اخلاقی است. تعامل با دیگری که به منزله ی یکسان سازی و شبیه کردن او به خود است و نه یکسره همهی نظرهای او را پذیرفتن. مهم گفت و گو است تا از گذر گاه آن نگاه هر دو سو به یکدیگر تازه تر و در مستقر شود و راهی تو گشوده گردد. مهم رنگارنگی و تکثر است، همانند گذر نور بیرنگ از یک منشور که در پی آن طیفی از رنگها پدید می آید. مرزی بین رنگها نیست و در عین حال هیچ رنگی رنگ دیگر نیست اما در عین حال سرچشمه ی همه ی این رنگ ها یک چیز است. مقدمه و نیز نتیجه ی فرصت سخن گفتن دادن به دیگری مدارا است. برای پذیرش دیگری و شنیدن صدای او لازم است از سطحی از مدارا بهره مند باشیم و وارد گفت و گو شویم، پیش رفتن در این گفت و گو و خروج از تک صدایی سطح این مدارا را افزایش می دهد. پس نیازمند آموزش – هایی هستیم که ما را به گفت و گو و رواداری در کنار هم رهنمون شود تا به همزیستی با دیگران دست یابیم. طبیعی است که آغاز چنین آموزشی، همچون هر آموزش دیگر، بهتر است در کودکی باشد. آموزش دیگر پذیری به کودکان راه رسیدن به جامعه ای را که مردمانش از شکیبایی لازم برای شنیدن صداهای متفاوت و حتا مخالف برخوردارند و همدیگر را با هر رنگ و مذهب و روش و حتا عیب دوست دارند و می پذیرند کوتاه تر می کند.

بیان مساله

حضور اقوام گوناگون، تنوع مذهبی، موقعیت جغرافیایی و رخدادهای تاریخی تلخ و شیرین فراوان زمینه ساز پیدایی و رشد خرده فرهنگ های بسیاری در کشور ما، به ویژه در مناطق مرزی و حاشیهای آن، شده و خاصیتی کم نظیر به آن بخشیده است. از سوی دیگر، جامعه ی ما به طور کلی، در نوسان میان مدرنیزم و پست مدر تیم، سنت و مدرنیته، نوستالژی و پیشرفت سرگردان است و بر سر نوعی دوراهی قرار گرفته است که همین امر می تواند زمینه ساز بروز دیگرانگی و دیگر سازی شود. این شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی ضرورت توجه به “دیگری” و ایجاد رابطهای دوسویه و سازنده با او را برای پایداری هویت فردی و جمعی ما ایرانیان بیش از پیش نشان می دهد.درک ما از خود محصولی اجتماعی است که در ارتباط با دیگر افراد و آدمیان شکل می گیرد. ما خود را در آینهی دیگران می یابیم و همیشه به این دیگری برای خود بودن نیاز داریم. به باور چارلز هورتون گولی”، روان شناسی اجتماعی و وضع کننده ی مفهوم خود آپنهان، مفهوم “خود” ابتدا در کودکی شکل می گیرد و در طول زندگی بارها مورد ارزیابی قرار می گیرد. این ارزیابی از راه پاسخ هایی که ما از سوی دیگران نسبت به خودمان در یافت می کنیم انجام می شود و تصور ما از خودمان را شکل می دهد. از دید او هیچ خودی بدون جامعه و هیچ “من” بدون “دیگران” که تصویر “خود” ما را فراهم سازد نمی تواند وجود داشته باشد (رابرتسون، ۱۳۸۵: ۱۲۰ – ۱۲۱ ). شلر نیز معتقد است “پدیده ی همدلی یا ارتباط اجتماعی انسانی موجود بین افراد، مشارکت با دیگری را ایجاب می کند و “دیگری” در “خود” بارز می شود، خود هویت دیگر را می گیرد و در نتیجه شخص از طریق دیگری به وجود خود پی می برد. این مشارکت از طریق نوع ارتباطی که انسان می توان برقرار کند، تکمیل می گردد” (شمشیری، ۱۳۷۸: ۳۰-۲۹). اما گاهی در ادامه ی این فرایند هویت یابی و برای هرچه بیشتر محکم ساختن “خود” از دیگری فاصله می گیریم، چرا که نمی خواهیم آلودهی تفاوت های او شویم، غافل از آن که به هر حال دیگری همواره حضور دارد و گریزی از او نیست چرا که شرط بودن ما “دیگری” و داشتن ارتباط با اوست.ایجاد ارتباط با دیگران، که اصلی ترین شرط زندگی اجتماعی است، مستلزم درگ زاویه ی دید (نظر گاه دیگران است. اختلاف هایی که در همه ی قلمروهای زندگی دیده می شود اختلاف و درگیری همسران با یکدیگر، مادر و پدر و فرزندان با هم، مدیران و کارکنان، دولتمردان و شهروندان و در سطح کلان آشوب ها و درگیری های جهانی همه از آن جا برمی خیزد که هر دو طرف با دست کم یکی از طرف های درگیر، آنقدر بر دیدگاه خود متمرکز شده است که تظر کادها، باورها، گرایش ها و نیازهای طرق دیگر را یکسره نادیده گرفته و گرفتار این خطای شناختی شده است که دیگران نیز باید چون من بیاندیشند و چون من رفتار کنند. در هر رابطهی اجتماعی دست کم دو طرف وجود دارد و شرط زندگی مسالمت آمیز این دویاهی، نه تنها درک نقطه نظر دیدگاه طرف دیگر. بلکه احترام و ارج نهادن بر آن است. تنها در چنین صورتی است که اگر تقاهم حاصل نشود می توان دست کم به توافق امید بست و با آرامش و احترام در کنار یکدیگر زیست(خسرونژاد ۱۳۹۰: ۲۲). در شکل افراطی و کلان، این طرد به خشونت علیه دیگری، که می تواند فرد یا گروهی در اقلیت باشد، می انجامد. به عقیدهی کلود لوی استراوس مردم در طول تاریخ بشریت دو استراتژی را در برخورد با دیگری، خارجی، منحرف، بیگانه، در پیش گرفته اند “یکی هم آمیختگی، مثل حالت همنوع خواری و حذف هرگونه فاصله بین همان و دیگری، و استراتژی دوم بیرون راندن و بیرون نگاه داشتن دیگران، از راه برپایی مرزهای محکم و نهادهای ویژه برای در انزوا نگه داشتن آنان” (گابریل، ۲۰۰۸: ۲۱۴). به عبارتی، دیگری همواره باید تبدیل به همان شود و همرنگ ما گردد تا خطر او از میان برود، یا در صورت مقاومت باید او را به بیرون پرتاب کرد. نتیجه ی هر یک از دو حالت بالا حاکمیت تک صدایی و همسانی خواهد بود چرا که دیگری از داشتن صدا محروم می شود. او با از در بچه ی کیفیت ها و ویژگی های فرهنگ و دیدگاه خود یا مرکز تعریف می شود یا به تمام معنا موجودیتش حذف می شود. در دراز مدت چنین وضعیتی خطرناک و به ضرر جامعه است. هر چه یک صدا بلندتر شود صداهای در حاشیه کمتر شنیده می شوند؛ مرکز فشرده تر می شود و نیروی آن فروتی میابد. در چنین حالتی طبعا مر کز هر چه بیشتر به دنبال تفاوت ها می گردد و هر تقاوت کوچکی را حذف و اخراج می کند. مرکز آن قدر کوچک و در عین حال آن قدر انباشته از نیرو می شود که فرو می پاشد و ساختاری باقی نمی ماند که پیکره ی اجتماع را استوار نگه دارد. ادبیات و آنچه در این پژوهش مورد بحث است، ادبیات کودک و نوجوان، ابزار آموزشی قدرتمند و اثرگذاری است که در شکل گیری هویت و منش کودک و درک حضور دیگری نقش۔ دارد و می توان به کمک آن فرهنگ همزیستی، مدارا و احترام به دیگری را در آنان پروراند. با کمک ادبیات می توانیم کودک را با شباهت ها و تفاوت ها آشنا کنیم و از طریق آن تفکر همگرا برای کسب هویت) و واگرا توجه به هویت های دیگر را در کنار هم به او بیاموزیم. از این رو، دغدغه و مساله ی این پژوهش جست و جوی میزان توجه به اهمیت حضور دیگری۔ های گوناگون فرهنگی، قومی، زبانی، جنسیتی، تزادی و اندیشه ای به عنوان عناصر شکل دهنده ی هویت ما و فراتر از آن چگونگی بازنمایی آنان و صدایشان در ادبیات کودک و نوجوان ایران است. تا زمانی که دیگری را نشناسیم این خطر وجود دارد به این دام افتیم که هر کس جز ما دیگری است و بپنداریم چون ما مرکز هستیم دیگران باید مر کزبودن ما را تایید کنند. نگاهی به ادبیات کودک و نوجوان کشورمان، با نظر به تأثیر گذاری و شمار فراوان مخاطبانش، این شمای گلی را در ذهن ایجاد می کند که هنوز چنان که شایسته است قدر و اهمیت این مساله شناخته نشده است.از سوی دیگر ادبیات کودک و نوجوان، به عنوان یک ابزار آموزشی غیررسمی، در کنار، و به بیان بهتر در حاشیهی، دستگاه و نظام رسمی و تمرکزگرای تعلیم و تربیت کشور به آرامی در حال رشد و بالندگی است و در فرایند آموزش کار کردهای آشکار و تهان خود را دارد. از این نظر ادبیات کودک و نوجوان برای نظام رسمی آموزش کشور یک دیگری به حساب می آید و از سوی مراکز رسمی کنترل می شود، اما اهمیت تربیتی آن کمتر درک شده و مطالعه ی علمی و ژرف محتوای آن کمتر صورت گرفته است. در دانشگاهها نیز پژوهش هایی که در پیوند با تعلیم و تربیت کشورمان انجام گرفته اند بیشتر متوجه کتاب های درسی و آموزش و پرورش رسمی بوده اند حال آن که گسترش دسترسی کودکان و نوجوانان به رسانه های گوناگون و دیگر منابع آگاهی، چرخه ی تعلیم و تربیت را بیش از پیش به بیرون از دیوار های کلاس و مدرسه برده – است، در این میان ادبیات کودک و نوجوان، باوجود رقیبانی چون تلوزیون، رایانه، اینترنت، ماهواره و دیگر رسانه های با برد بالا، به عنوان بخشی از این چرخهای غیررسمی آموزش و پرورش، هنوز مخاطبان و تاثیر آموزشی و تربیتی بسیاری دارد. از این روی، شناخت لایه ها و ویژگی های گوناگون این دیگری، یعنی ادبیات کودک و نوجوان ایران، چند سالی است که به مساله و دغدغه ی برخی مراکز آکادمیک کشورمان شده است و سعی در بیرون آوردن آن از حاشیه دارند. پژوهش پیش رو نیز تلاش کوچکی است در پاسخ به این مساله و تاباندن پرتو توری پر گوشه ای از چهره ی این دیگری۔

هدف های پژوهش

هدف پژوهش حاضر بررسی سهم و جایگاه دیگری و همچنین با تصایی انواع دیگری در ادبیات کودک ایران است. کوشش کرده ام نشان دهیم در ادبیات کودک کشورمان تا چه حد دیگری حضور دارد، کیفیت حضور او چگونه است و چقدر فرصت یافته صدایش را به گوش مخاطبان ادبیات کودک و نوجوان برساند. ردیابی دیگرانگی های خاموش شده یا به حاشیه رانده شده هدف دیگر این تحقیق است. به عبارتی این پژوهش در پی نشان دادن درون مایه ها و موضوع های در پیوند با مساله ی دیگرانگی نیز هست.

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه شیراز
  • رشته تحصیلی تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی امین ایزدپناه روانشناس، امین ایزدپناه مشاور، امین ایزدپناه روان درمانگر، امین ایزدپناه روانپزشک، امین ایزدپناه متخصص اعصاب و روان، امین ایزدپناه روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی بالینی
تصویر
امین ایزدپناه
روانشناس بالینی و فردی
(6)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر