منو
X

تصویر
اکرم صالحی شیجانی
مشاور خانواده
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

اکرم صالحی شیجانی هستم، فارغ التحصیل مشاوره گرایش خانواده در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۹۲، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “آموزش برنامه فرزندپروری مثبت به مادران بر کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای فرزندان و بهبود تعامل والد-کودک” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره گرایش خانواده

عنوان:

آموزش برنامه فرزندپروری مثبت به مادران بر کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای فرزندان و بهبود تعامل والد-کودک

نگارش:

اکرم صالحی شیجانی

استاد راهنما:

دکتر کیومرث فرحبخش

استاد مشاور:

دکتر اسماعیل سعدی پور

بهمن ۱۳۹۲

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

فرضیه های پژوهش

تعریف نظری و عملیاتی

متغیرهای پژوهش

فصل دوم: ادبیات پژوهش

تاریخچه و تعریف اختلال نافرمانی مقابله ای

خصوصیات بالینی اختلال نافرمانی مقابله ای

تشخیص افترافی اختلال نافرمانی مقابله ای

سبب شناسی اختلال نافرمانی مقابله ای

عوامل بیولوژیکی و ژنتیکی

عوامل محیطی

عوامل خانوادگی

رابطه والد- کودک در اختلال نافرمانی مقابله ای

مداخلات درمانی برای اختلال نافرمانی مقاله ای

برنامه فرزند پروری مثبت

اصول اساسی برنامه فرزند پروری مثبت

فصل سوم: روش تحقیق

مقدمه

جامعه آماری

نمونه و روش نمونه گیری

ابزار اندازه گیری

پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی

پرسشنامه علایم مرضی کودکان

مقیاس رابطه والد- کودک

مصاحبه ی ساخت یافته

روش اجرای پژوهش

فصل چهارم: یافته های پژوهش

مقدمه

توصیف آماری نتایج

بررسی فرضیات

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

مقدمه

بحث و نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش

پیشنهاد های پژوهش

منابع

چکیده:

پژوهش حاضر جهت بررسی تاثیر برنامه فرزند پروری مثبت به مادران در کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای فرزندان و بهبود تعامل والد- کودک انجام شده است. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و جامعه مورد مطالعه آن مادران دانش آموزان پسر ۶ تا ۸ ساله شهر رشت مشغول به تحصیل در سال ۹۲-۹۱ بودند. نمونه گیری در دو مرحله انجام شده و مادران ۳۱ نفر از کودکانی که بر اساس فرم والدین پرسشنامه علایم مرضی کودکان (۴-CSI) و پس از انجام مصاحبه ی ساخت بافنه بر مبنای ملاکهای چهارمین و برایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای تشخیص داده شده بودند، انتخاب شده و پس از تکمیل مقیاس رابطه والد – کودک (CPRS)، به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۶=n) و کنترل (۱۵=n) فرار گرفتند. سپس برنامه فرزندپروری مثبت به مدت ۲ ماه در ۸ جلسه ی آموزشی ۱۲۰ دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. لازم به ذکر است ۲ تن از مادران گروه آزمایش به دلیل نیمه تمام گذاشتن پژوهش، کنار گذاشته شدند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، پس از پایان جلسات آموزش برنامه فرزند پروری مثبت، کاهش معناداری در تمرات علایم اختلال نافرمانی مقابله ای پیدا کرده است. نتایج همچنین حکایت از تاثیر آموزش برنامه فرزندپروی مثبت بر بهبود تعامل والد- کودک در خرده مقیاس های تعارض و صمیمیت و رابطه کلی داشته است اما در خرده مقیاس وابستگی تاثیر معناداری بر جای نگذاشته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش برنامه فرزند پروری مثبت به مادارن بر کاهش علایم نافرمانی مقابله ای فرزندان و بهبود رابطه کلی والد کودک تاثیر دارد و به عنوان یک روش مداخله موثر قابل استفاده می باشد.

کلید واژه ها: برنامه فرزندپروری مثبت، اختلال نافرمانی مقابله ای، رابطه والد- کودک.

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

همواره می بایست نسبت به این واقعیت واقف باشیم که تعداد قابل توجهی از افراد در جامعه حضور دارند که از اختلال روانی رنج می برند، و بسیاری از این افراد را کودکان تشکیل می دهند (لکروی ، ۲۰۱۱). امروزه بر اثر پیشرفت های گسترده ای که در روان شناسی مرضی رخ داده است، توجه زیادی به اختلالات دوران کودکی شده و مطالعات فراوانی در این زمینه صورت گرفته است. در بررسی های انجام گرفته، میزان شیوع اختلالات دوران کودکی بین ۶ تا ۱۹ درصد برآورد شده است (ماش و بار کلی، ۲۰۰۳). یک نوع از اختلالات دوران کودکی را اختلالات رفتاری شکل می دهند. اختلالات رفتاری کودکان، اختلالات شایع و ناتوان کننده ای هستند که برای معلمان، خانواده و خود کودکان مشکلات بسیاری ایجاد می کنند و با بسیاری از معضلات اجتماعی همراه هستند (یوسفی، ۱۳۷۷؛ نجفی و همکاران، ۱۳۸۸). به بیان دیگر این نوع اختلالات به تفص عملکرد کودک در مدرسه، تحصیل و خانواده منجر می شوند و در نهایت ممکن است به افت تحصیلی و اخراج از مدرسه و بروز رفتار های بزهکاراته بینجامند و منشا پیامدهای ناگواری باشند( ایوانز و همکاران، ۲۰۰۵؛ پوراحمدی و جلالی، ۱۳۸۷). بررسی ها در خصوص اختلالات رفتاری، عمدتا بر کودکانی متمرکز بوده، که از اختلالات برون سازی شده رنج می بردند، چرا که شیوع مشکلات رفتاری سازی شده بسیار بالاست (پترسون و همکاران، ۱۹۹۳ء کانر، ۲۰۰۰؛ ون لون، گرنیکا و انگلس، ۲۰۱۱). در میان اختلالات برون سازی شده، اختلال نافرمانی مقابله ای قرار دارد.اختلال نافرمانی مقابله ای (ODD) “، یکی از اختلالات شایع روانپزشکی در دوران کودکی به شمار می رود و با الگوی رفتاری تکراری منفی گرایی، خصومت و نافرمانی همراه است (انجمن روانپزشکی آمریکا ۱۹۹۴؛ برک، لوئبر و بیرماهر، ۲۰۰۲ء فوتسکا” و همکاران، ۲۰۱۰). کودکان مبتلا به این اختلال معمولا با بزرگترها جرو بحث می کنند، از کوره در می روند، تاسزا می گویند و غالبا خشمگین و زود رنج هستند ( کاپلان و سادوک”، ترجمه ی پورافکاری، ۱۳۸۳). لازم به ذکر است که بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای در معرض خطر ابتلا به اختلال سلوک قرار دارند (برک و همکاران، ۲۰۱۰ بری و همکاران، ۲۰۱۳). شیوع این اختلال در پژوهش های بین ۱۶ تا ۲۰ درصد برآورد شده است (انجمن روانپزشکی آمریکا، ترجمه ی نیکخو و همکاران، ۱۳۸۱). در مطالعات بالینی تقریبا یک سوم (ری، ۱۱۹۹۳ اسماعیل پور، ۱۳۸۶) نا یک دوم کودکان ارجاعی به کلینیک های روانی را (کاردین، ۱۹۹۵؛ اسماعیل پور، ۱۳۸۶)، کودکان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای تشکیل می دهند. این اختلال معمولا قبل از دبستان و یا در سال های اولیه ی دبستان (فرامرزی، عایدی، قنبری، ۱۳۹۱) و معمولا تا قبل از ۸ سالگی آغاز می شود انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰ استینر و رمسینگ، ۲۰۰۷؛ به نقل از ا داناهو و در اپر. ۲۰۱۱) خوشبختانه به دلیل اینکه کودکان مبتلا به این اختلال در سنین پایینی قرار دارند معمولا کمتر از نشانه های شدید برخوردارند و بسیار سریع تر نیز به درمان پاسخ می دهند (لوین و همکاران، ۲۰۱۰). با این همه، اختلال نافرمانی مقابله ای منجر به آسیب جدی در مهارت های اجتماعی، تعاملات خانوادگی و عملکرد تحصیلی فرد می شود (اسپنسر و همکاران ، ۲۰۰۶).در مورد دلایل بروز این اختلال، اختلاف نظر وجود دارد اما پژوهش ها حاکی از آن است که بیشترین عامل تاثیر گذار بر بروز اختلال نافرمانی مقابله ای، رفتار والدین با کودک است (بارکلی، ۱۱۹۹۷ جهان بخش و همکاران، ۱۳۹۰). به عبارت دیگر اگرچه عوامل زیادی در شکل گیری آسیب پذیری نقش دارند، اما کیفیت رابطه والدین با کودک، به کرات در تحقیقات مختلف به عنوان عامل کلیدی در شکل گیری مشکلات رفتاری کودکان مورد تاکید قرار گرفته است (اسروف، ۱۹۹۷؛ بلسکی۱۹۸۴؛ ویگینز، سافرونوف” سندرز، ۲۰۰۹). این عامل بیشتر به شکل تعامل منفی والد کودک و ناتوانی والدین در مدیریت رفتار کودک نمود پیدا می کند (برت” و همکاران، ۲۰۰۳) پترسون معتقد است که اختلالات برون سازی شده، نتیجه شکست در اعمال قوانین والدینی هستند که معمولا دارای سه ویژگی است: قوانین بی ثبات، تظارت کم، و مهارت های ضعیف حل مسئله این نوع سبک فرزندیروزی، کودکان را به سمت نافرمانی سوق می دهد (بردلی ۲۰۰۲، جلالی و همکاران، ۱۳۸۸ الف) همچنین مطالعات نشان داده اند در خانواده هایی که کودکان دارای مشکلات رفتاری هستند، منفی گرایی مادرانه بیش از حد، و سردی در روابط والد- کودک مشخص است (کمپیل ۱۹۹۴)همانگونه که پیش تر بدان اشاره شد، این اختلال در تعاملات خانوادگی فرد اخلال ایجاد می کند و متقابلا از آن تاثیر نیز می پذیرد (لیبل و تامپسون، ۲۰۰۷؛ پتیت و آرسیوالا) ۲۰۰۸ ،کر و استتن. ۲۰۱۰ تولان  و لوتئال ، ۲۰۱۳). به عبارت دیگر یکی از عوامل خطرساز برای شکل گیری و تداوم رفتارهای برون سازی شده نظیر نافرمانی مقابله ای، چرخه ی تعاملات والدین کودک است که شکل اجباری دارد گرنیک و پترسون، ۲۰۰۶ ؛ مک کی” و همکاران، ۲۰۰۸). سبک تعامل اجباری براساس روابط با فاصله، سطوح پایین صمیمیت و نزدیکی، و سطوح بالای مهار گری و استفاده از شیوه های تنبیهی مختلف مشخص می شود. در واکنش به این شبوه والدگری، فرزندان نیز به رفتارهای پرخاشگرانه و مقابله جویانه روی می آورند و بدین ترتیب چرخه ی معیوبی از تعاملات منفی گسترش می یابد. این شیوه به تقویت منفی رفتارهای کودک منجر می شود. تعاملات اجباری والدین کودک در مطالعات طولی متعددی در خصوص سالهای پیش از دبستان و سالهای ابتدایی دبستان به ثبت رسیده است (مک ماهونو فورهند، ۲۰۰۳ء مک کی و همکاران، ۲۰۰۸) به دلیل مشکلات عدیده ای که این اختلال برای فرد و سایرین ایجاد می کند، توجه به درمانگری این اختلال بیش از پیش احساس می شود. از سوی دیگر، شناسایی زودهنگام و درمان اختلالات برون سازی شده می تواند سبب کاهش مشکلات آتی، کاهش هزینه های عمومی، و کاهش آسیب به فرد و خانواده ی وی شود (برکوت و گروس ۲۰۱۳).مهمترین نوع درمان برای این اختلال با توجه به پژوهش های انجام گرفته، مداخلات خانواده محور است. با توجه به تاثیر غیر قابل انکار عوامل خطر ساز خانوادگی مثل فرزند پروری ضعیف و عدم استفاده از تکنیک های والدگری مثبت (فریر و اولندیک، ۲۰۱۳)، ارتباط ضعیف والد-کودک، تعارضات خانوادگی، و جدایی زناشویی در رشد و حفظ مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان، لذا روش مداخله اولیه که شیوه فرزند پروری را مورد هدف قرار می دهد، از زمره ی روش های بسیار موثر پیشگیری از اختلالات مزمن رفتاری به شمار می رود (جلالی و همکاران، ۸۶)، و از آن بین آموزش والدین ، مداخله ی روانی اجتماعی است که بیشترین حمایت تجربی را در درمان اختلال نافرمانی مقابله ای به خود اختصاص داده است (برستن و ایبرگ، ۱۹۹۸؛ لأبی،۲۰۰۶)، و خصوصا در مورد کودکان بیشترین تاثیر را بر جای می گذارد (لابی، ۲۰۰۶). مراد از آموزش والدین، مداخلات آموزشی است که هدف آن کمک به والدین جهت مقابله بهتر با مشکلاتی است که در رابطه با کودکشان دارند و برای اصلاح الگوی تعاملی میان والدین و کودک طرح ریزی شده است. برنامه های آموزش والدین بر افزایش مهارتهای والدین از طریق استفاده موثر از اصول یادگیری اجتماعی مانند تفویت، تشویق و تنبیه مبتنی هستند. در این برنامه ها به والدین آموزش داده می شود که رفتارهای مطلوب کودکان را تقویت نموده و رفتارهای نامطلوب وی را خاموش نمایند (گاز دین، ۱۹۸۸؛ طهماسیان و همکاران، ۱۳۷۶).با این حال، این روش درمانی نیز انواع مختلفی دارد و محققان هنوز نتوانسته اند روش واحدی را به مثابه ی تنها مدل با بهترین مدل معرفی کنند (بنجامین ۲۰۰۴ء اسماعیلی نسب و همکاران، ۱۳۸۹). اسمیت (۱۹۹۶) انواع آموزش های والدین را در دو طبقه کلی قرار می دهد که عبارتند از رفتاری و ارتباطی طبقه رفتاری، مداخلاتی با رویکرد رفتاری و یادگیری اجتماعی را در بر می گیرد. از سوی دیگر، طبقه ی ارتباطی در بر گیرنده مداخلات با سه رویکرد آدلری ، انسان گرایانه و روان پویایی است (ریچاردسون و جاگین ۲۰۰۲، اسماعیلی نسب و همکاران، ۱۳۸۹)یکی از انواع آموزش های والدین در طبقه رفتاری، برنامه فرزند پروری مثبت است که توسط سندرز” و همکارانش ابداع شده و بر اساس اصول یادگیری اجتماعی شکل گرفته و متشکل از ۵ سطح است (برینکروز و همکاران، ۲۰۱۱). این الگو با تکیه بر ارتقای سطح دانش، مهارت ها و اعتماد به نفس والدین، تلاش می کند تا از مشکلات رفتاری، هیجانی و رشدی جلوگیری نماید (سندرز، ۱۹۹۹). این برنامه به طور خاص و از طریق آموزش والدین، مهارتهای مدیریت منبت کودک را به عنوان جایگزینی برای روش های ناکارآمد فرزند پروری مطرح می سازد (سندرز، ۲۰۰۳) و به علاوه بر شکل دهی یک رابطه مطلوب بین والدین و فرزندان تاکید می کند (ویگینز، سافر ونوف، سندرز، ۲۰۰۹). به طور کلی، این برنامه در جهت فهم بهتر نشانه های اختلال و یادگیری روش های رفتار با کودک، اصولی را به والدین آموزش می دهد (کاسنین” و همکاران، ۲۰۰۴؛ خیریه و همکاران، ۱۳۸۸)همانگونه که پیش تر نیز اشاره شد، والدین کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری برون سازی شده از جمله نافرمانی مقابله ای، دارای ویژگیهایی چون وضع قوانین بی ثبات، نظارت کم و مهارت های ضعیف حل مسئله هستند (جلالی و همکاران، ۱۳۸۷) و همچنین تعاملات سردی با کودک دارند (سوروف، ۱۱۹۹۷ بلسکی، ۱۹۸۴؛ ویگینز ، سافرونوف، سندرز ۲۰۰۹)، و از آنجایی که در اصول اساسی این برنامه به وضع قوانین انضباطی قاطعانه و سیستم های نظارتی تاکید ویژه ای می شود و همچنین به بهبود تعامل والدکودک از طریق اقداماتی چون صحبت کردن با وی و عاطفه به خرج دادن در قبال او اهمیت داده می شود، بنابراین می توان به کارآیی این برنامه در کاهش علایم این کودکان و بهبود ارتباط بین آنها و والدینشان امید بست.اثربخشی برنامه فرزند پروری مثبت در مطالعات مختلف مورد تایید قرار گرفته است و این برنامه به خصوص در رابطه با مشکلات سلوک، از حمایت تجربی بسیار بالایی برخوردار است (سندرز و همکاران، ۲۰۰۰). داده ها همچنین حکایت از اثربخش بودن این برنامه در بهبود تعامل والد- کودک (مولفه ی هیجانی) و کاهش مشکلات رفتاری کودک به صورت توامان دارند (ویگیتر، سافر وتوف، ساندرز، ۲۰۰۹). با توجه به این مسئله که قومیت و فرهنگ می تواند به عنوان عوامل مداخله کننده عمل کرده و بر میزان اثربخشی درمان موثر باشند، این مداخله در نظر دارد تا اثربخش بودن این برنامه را در کاهش اختلال نافرمانی مقابله ای دیگر سوال این مطالعه عبارت است از اینکه آیا آموزش گروهی مادران – بر مبنای برنامه فرزند پروری مثبت – بر کاهش اختلال نافرمانی مقابله ای فرزندان و همچنین بهبود تعامل والد- کودک اثر گذار است؟

بیان مسئله

در مسیر فرزند پروری مهمترین و اساسی ترین وظیفه والدین که بسیار دشوار نیز به نظر می رسد، تربیت کودکانی سالم است که از ثبات عاطفی برخوردار باشند و منابع، تدابیر و مهارت های لازم را برای ورود به دنیای بزرگسالان کسب کرده باشند. به عبارت دیگر این وظیفه خطیر، تربیت افرادی ساز گار و رها از هر مشکل عاطفی و رفتاری است (سندرز، مارکی ددز، ترنر؛ ترجمه ی تهرانی دوست و شوشتری، ۱۳۸۵) حال در این راه، یکی از چالش های بزرگ برای والدین، برخورد با کودکی است که از برنامه ها تخطی می کند. کودکی که مقابله جو است اساسا تلاش می کند تا تحت کنترل دنیای خودش باشد، حتی اگر این مسئله به منزله ی بی توجهی به نیازها و خواسته های دیگران باشد. او ممکن است نسبت به انجام آنچه که دیگران از او می خواهند امتناع ورزد و یا انتخابی عمل کند. کودک مقابله جو اغلب اصرار دارد تا دیگران، مطابق میل وی عمل نمایند. این کودکان غالبا مسئولیت کارهایشان را بر عهده نمی گیرند و دیگران را دائما سرزنش می کنند. آنها به شدت واکنش پذیر بوده و چنانچه اوضاع مطابق با میل آنها پیش نرود ناراحت و عصبانی می شوند ( دگانگی و کندال ۲۰۰۸).البته می بایست به این مسئله توجه کرد که همه ی کودکان در زمان هایی نافرمانی می کنند، به خصوص زمانی که خسته، گرسنه، مضطرب و یا ناراحت هستند. آنها ممکن است در مقابل والدین، معلمان، و سایر بزرگسالان، مشاجره، نافرمانی و یا سرپیچی نمایند. نافرمانی برای کودکان دو تا سه ساله و آنهایی که در اوایل نوجوانی قرار دارند، جزء طبیعی از فرآیند رشد محسوب می شود. با این حال، رفتار خصمانه و نافرمانی مادامی که تداوم یابد و نامتناسب با مراحل رشدی فرد و متمایز از همسالان دیگر باشد، مشکل ساز بوده وزندگی خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد (اکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا۲۰۱۱ ).به طور کلی، اصطلاح ” مقابله جویی” به اقداماتی اطلاق می شود که در مخالفت با قواعد و هنجارهای مورد پسند اجتماع صورت پذیرد. کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای، الگوی مداوم تحریک پذیری، عصبانیت، مشاجره و نافرمانی را از خود به نمایش می گذارند. هرچند این نوع رفتارها معمولا در برابر مراجع قدرت از جمله والدین و معلمان اتفاق می افتند، اما می تواند به سمت همکلاسی ها و سایر کودکان نیز نشانه رود (دماسو، ۲۰۱۲)در یک بررسی جامع که توسط بویلان و همکارانش (۲۰۰۷) صورت گرفت، شیوع اختلال نافرمانی مقابله ای در نمونه های جامعه بین ۲٫۶ تا ۶ / ۱۵ درصد ، و در نمونه های بالینی بین ۲۸ تا ۶۵ درصد برآورد شد به نقل از لوابر، برگ و پاردینی”، ترجمه رضا بیگی داورانی، ۱۳۹۲). تفاوت های جنسیتی در میزان ابتلا افراد به این اختلال دخالت دارند و کودکان پسر از احتمال بیشتری برای ابتلا به این اختلال برخوردارند (انگولد و همکاران، ۲۰۰۲ کاستلو ، ماستیلو ، ارکانلی ، کپلر و انگولد، ۱۲۰۰۳ هفلینگر و هامفری ،۲۰۰۸). کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای در معرض بیشتر خطر ابتلا به اختلال سلوک و رفتار های ضد اجتماعی در دوران بزرگسالی نیز قرار دارند. (همیلتون و آرماندو ،۲۰۰۸).همانگونه که از تعاریف این اختلال فابل برداشت است، کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای روابط تیره و تاری با والدین خود دارند (همیلتون و آرماندو، ۲۰۰۸). این روابط ناکارآمد را می توان در ابعادی از جمله نعارض، صمیمیت و وابستگی مورد بررسی قرار داد. تحقیقات نشان می دهند که در روابط کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری (از جمله نافرمانی مقابله ای) و والدینشان، تعارضات چشمگیری وجود دارد (برت کرونگر، مگ گو و لگانو، ۱۴۰۰۳ مارمورستین و لکانو، ۲۰۰۴ء اسکلومر ، البس و گاربر ، ۲۰۱۰). همچنین صمیمیت کمتری در روابط آنها با والدینشان قابل رویت است (دلیل ، ۲۰۱۰)، و نهایتاء کودکانی که اختلال نافرمانی مقابله ای یا اختلال سلوک برایشان تشخیص داده شده است، غالبا دچار مشکلات دلبستگی هستند (جهان بخش و همکاران، ۱۳۹۰). پژوهش جهان بخش نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری بین مشکلات دلبستگی و اختلالات رفتاری وجود دارد (جهان بخش، ۱۳۸۹، جهان بخش و همکاران، ۱۳۹۰). گاهی دلبستگی ناایمن در کودک موجب وابستگی بیش از حد به مادر و بروز اضطراب شدید در مورد از دست دادن آنها می شود. همچنین زمانی که کودک نتواند به اطرافیانش اعتماد کند، در مقابل آنان در لاک دفاعی فرو می رود و این امر منجر به بروز رفتارهای مقابله ای می شود (ایزبلا و پلسکی، ۱۹۹۱؛ ایزبلا، ۱۹۹۳؛ جهان بخش و همکاران، ۱۳۹۰)گستره ادبیات پژوهشی مربوط به عوامل خطرساز مشکلات رفتاری در کودکان از جمله اختلال نافرمانی مقابله ای، عمدتا روی همبسته های خانواده به عنوان عوامل پیش بینی کننده ی مشکلات رفتاری تمرکز نموده است. این تحقیقات نشان می دهند که فرزند پروری یکی از مهم ترین عوامل در تحول این مشکلات است (فریک ، ۱۹۹۴، موسوی، ناد علی و فتیری، ۱۳۸۷). رابطه بین سبک های فرزندپروری و رفتارهای والدینی با مشکلات رفتاری کودکان در پژوهش های مختلفی به اثبات رسیده است. به عنوان مثال اسمارت در سال ۲۰۰۱ در پژوهشی در یافته است که چگونگی تعامل والد- کودک اغلب به عنوان پیش بینی کننده ای برای مشکلات رفتاری کودکان می تواند مورد استفاده قرار گیرد (به نقل از موسوی، ناد علی و فنبری، ۱۳۸۷). به طور کلی، تحقیقات متعددی با طرح های طولی، نشان داده اند که کار کرد خانوادگی نقش بسزایی در ابتلای کودکان به اختلالات رفتاری دارد (برک، لوئبر و ببر ماهر، ۲۰۰۲، هاروی و همکاران، ۲۰۱۱).روابط خانوادگی، شیوه های فرزندپروری به خصوص تعاملات اجباری والد- کودک، خصومت و منفی گرایی مادرانه، نظم و انضباط خشن و ناسازگاره و پاسخگویی مادرانه از جمله مواردی هستند که بر اساس تحقیقات متعدد، نقش حیاتی را در مشکلات برون سازی شده کودکان از جمله اختلال نافرمانی مقابله ای بازی می کنند (پترسون ۱۹۸۲؛ لوئبر و دیشیون ، ۱۹۸۳؛ پترسون، رید و دیشیون، ۱۹۹۲؛ شاو و وینسلو ، …

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی مشاوره گرایش خانواده
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی اکرم صالحی شیجانی روانشناس، اکرم صالحی شیجانی مشاور، اکرم صالحی شیجانی روان درمانگر، اکرم صالحی شیجانی روانپزشک، اکرم صالحی شیجانی متخصص اعصاب و روان، اکرم صالحی شیجانی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی خانواده
تصویر
اکرم صالحی شیجانی
مشاور خانواده
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر