منو
X

تصویر
جواد خادمی
روانشناس بالینی و فردی
(5)
آمار این متخصص
(5) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

90%

دانش و مهارت

100%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

جواد خادمی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در سال ۱۳۹۲، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مرودشت

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی تربیتی

عنوان :

رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم

استاد راهنما:

دکتر سلطان علی کاظمی

استاد مشاور:

دکتر حجت الله جاویدی

نگارش:

جواد خادمی

تابستان ۱۳۹۲

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با اضطراب اجتماعی مادران کودکان اتیسم شهر شیراز بوده است. جامعه آماری این پژوهش، مادران دارای کودک مبتلا به اتیسم شهر شیراز بود که با توجه به تعداد محدود آنها که حدود ۱۲۶ نفر بودند لذا از روش نمونه گیری سرشماری استفاده شد. ابزار های مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه هوش هیجانی (شات و همکاران، ۱۹۹۸). پرسشنامه باورهای غیر منطقی (جونز، ۱۹۶۸) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (واتسون و فرند، ۱۹۶۹) بود. نتایج حاصل از همبستگی پیرسون نشان داد که هوش هیجانی رابطه منفی معنی دار ( ۲۷/ ۰-=r و ۰۰۱/۰>p) و باورهای غیر منطقی رابطه مثبت معنی دار (۴۹/۰=Tو ۰۰۱/ ۰ >p) با اضطراب اجتماعی دارند .همچنین ابعاد سه گانه هوش هیجانی، یعنی تنظیم هیجان ها، بهره وری از هیجان ها و ارزیابی هیجان ها به ترتیب همبستگی منفی و معنی داری ( ۴۲/ ۰- =(r /18) 0 )  ( r=  ۲۷ / ۰=r ) با اضطراب اجتماعی داشتند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که هر دو متغیر پیش بین بعنی هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی قادرند در حدود ( ۲۴ / ۰=r2) از واریانس اضطراب اجتماعی را تبیین کنند که از این دو متغیر، باورهای غیر مرطقی نقش قوی تری در پیش بینی اضطراب اجتماعی را ایفاء می کند.

کلید واژه ها: هوش هیجانی، باورهای غیر منطقی، اضطراب اجتماعی، مادران کودکان اتیسم

مقدمه:

مادران به عنوان یک عامل اصلی و کلیدی در خانواده نقش پر اهمیت و اثر بخشی دارند و در جامعه ما مادران به علت دشواری های فراوان در کارهای روزمره بدون داشتن مدیریت و رهبری اثر بخش نمی توانند به راحتی از پس مشکلات خانواده برایند یکی از دلایل مهم مسولیت پذیری و پاسخ گویی و داشتن حساسیت نسبت به پیشرفت فرزندان می باشد که همواره مادران در خانواده برای آرام نمودن محیط خانواده با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند .زمانی که بعد از تولد فرزند در خانواده پدر به عنوان حامی نقش اصلی تربیت و آموزش را به عهده مادران می گذارند حال اگر این فرزند تازه به دنیا آمده دچار مشکل باشد می تواند اضطراب زیادی را در خانواده برای والدین ایجاد کند و عملکرد مادران را در جامعه به مرور زمان تضعیف کند.اختلالات فراگیر تحول یا اختلال نافذ رشاد با آسیب شدید در زمینه های گوناگون رشد مشخص می شوند. اختلال در مهارتهای ارتباطی و وجود رفتار، علایق و فع الیت های کلیشه ای، از عمده ترین نشانه های این اختلالات به شمار می آید. این اختلالات بطور معمول در سال های اولیه زندگی مشخص می شوند و با در جائی از عقب ماندگی همراهند . بیماری های جسمانی مانند نابهنجاری های کروموزومی، عفونت های مادر زادی و نابهنجاری های ساختاری دستگاه اعصاب مرکزی نیز با اختلال های فراگیر رشد مشاهده می شوند (لرنر و میکامی ، ۲۰۱۲).یکی از اختلالات فراگیر تحول، اختلالات اوتیسم (درخودماندگی) می باشد. ویژگی اختلال درخودماندگی عبارت است از نقص قابل توجه در ارتباط و تعامل اجتماعی و محدودیت های فعالیت ها و علایق فرد، در این اختلال تعامل اجتماعی بشدت و به شکلی با دوام آسیب می بیند و افراد مبتلا در کاربرد رفتارهای غیر کلامی مانند تماس چشمی و بیان چهره ای و حرکات بدنی دچار مشکلات چشمگیری هستند . کودکان خردسال در ایجاد روابط با همسالان مشکل دارند و به برقراری دوستی تمایلی ندارند. کودکان بزرگترگاهی به برقراری دوستی علاقه دارند، ولی شیوه های تعامل اجتماعی را نمی دانند. کودکان در خودمانده برای مشارکت در فعالیت ها، علایق و پیشرفت های دیگران تلاش خود انگیخته ای ندارند؛ تعامل اجتماعی، عاطفی و هیجانی ندارند، برای مثال در بازی های ساده اجتماعی مشارکت فعال ندارند و فعالیت های فردی را ترجیح می دهند (خدایاری، ۱۳۹۰).از آنجا که در خودماندگی درمان قطعی ندارد، در اغلب موارد فشار روانی خاصی بر شبکه ارتباطی و همچنین روابط فردی و اجتماعی اعضای خانواده ایجاد می کند . نتایج پژوهش های متعدد نشان می دهند که شادکامی، رضایت از زندگی، امید، کیفیت زندگی و بطور کلی بهداشت روانی در اعضای خانواده های دارای کودک اوتیسم پایین و در بعضی موارد نگران کننده است . در عوض میزان بالای استرس، اضطراب، افسردگی، ناامیدی و کاهش روابط اجتماعی در این خانواده گزارش شده است (لاوگسون و همکاران، ۲۰۰۹؛ فیرات و همکاران، ۲۰۰۲؛ دابرسک و پیسولا، ۲۰۱۰).گری (۲۰۰۳) اظهار می دارد که مادران دارای فرزند اوتیسم، احساس گناه و افسردگی شدیدی را تجربه می کنند. شارپلی و همکاران (۱۹۹۷) بیان می کنند که این مادران معمولا فشار روانی بیشتری را نسبت به پدران خواهند داشت و برخی از پدران، فشارهای روانی ناشی از همسر را تهدید کننده تر از مشکلات کودک تلفی می کنند و آن را تها۔ یادی برای خانواده می دانند (به نقل از واقعی، ۲۰۰۸).با توجه به نقشی که اختلالات اوتیسم در بهداشت روانی و رضایتمندی اعضای خانواده ها ایفاء می کند لذا در این پژوهش به بررسی اضطراب اجتماعی مادران دارای کودکان مبتلا به اتیسم و عوامل مرتبط با اضطراب اجتماعی یعنی هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی پرداخته می شود.اضطراب اجتماعی به ترس آشکار و پیوسته از موقعیت های اجتماعی با عملکردی اشاره دارد و از این باور فرد ناشی می شود که او در این موقعیت ها به طرز خجالت آور با تحقیر آمیزی عمل خواهد کرد. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، به طور معمول از موقعیت های ترس آور پرهیز می کنند و به ندرت خود را مجبور به تحمل موقعیت اجتماعی یا عملکردی می نمایند، اما اگر با این موقعیت ها روبرو شوند دچار اضطراب شدیدی خواهند شد (آلدن و تیلور ، ۲۰۱۱). طی چند دهه گذشته الگوهای نظری چندی برای تبیین مکانیزم های زیربنایی اختلال اضطراب اجتماعی ارایه گردیده است که برخی از آنها بر فرآیندهای شناختی تأکید دارند (کلارک و ولز، ۱۹۹۵ء قوا و کوزاک، ۱۹۸۹؛ به نقل از وانگ و همکاران، ۲۰۱۲).یکی از فرضیه های اساسی رویکردهای شناختی در زمینه اضطراب آن است که اضطراب با پیش بینی رخداد یک رویداد منفی یا زیان بار، یا ادراک نهادند فراخوانده می شود. ادراک افراد از تهدید به وسیله قضاوت های ذهنی شان از احتمال رخداد یک رویداد منفی و پیامد یا تنفر از آن رویداد تبیین می شود. بنابراین افراد با اختلال های اضطرابی احتمال و پیامد رویدادهای منفی را بالاتر از افراد بهنجار برآورد می کنند. اگرچه احتمال دارد که این داوری های اغراق آمیز، با بیشتر اختلال های عاطفی همراه باشد، نظریه پردازان بر این باورند که این داوری های ذهنی و در هر اختلال اضطرابی ویژه است بنابراین برآورد افراطی پیامد منفی رویدادهای اجتماعی، و بزه اختلال اضطراب اجتماعی است . داوری های اغراق آمیز و برآورد بیش از حد احتمال رویدادهای منفی علت اصلی کناره گیری و انزوای اجتماعی افراد دارای این اختلال است، تا جایی که خودپنداره مثبت و خودکار آمدی فرد برای تسلط بر موقعیت ها، بویژه موقعیت های مبهم و نا آشنا را تضعیف می کند لونگو (۲۰۱۰).در گذشته روانشناسی به جای توجه به هیجانات مثبت از جمله شادکامی ذهنی، کیفیت زندگی، مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و رضایت از زندگی، بیشتر بر هیجانات منفی همچون افسردگی و اضطراب تمرکز داشت. اگر چه حتی امروز محتوای تعدادی از کتابها و مقالات علمی بر درد و رنج انسانی تأکید دارد تا هیجانات مثبت، لکن در چند دهه اخیر، علاقه بسیاری از محققان و نویسندگان بسوی جرأت ورزی، هوش هیجانی، مهارتهای ارتباطی، لذت، شادمانی و مثبت اندیشی معطوف شده است( مایرز ۲۰۰۰؛ به نقل از جماسی، ۱۳۹۰).هوش هیجانی به عنوان یکی از بسترهای آموزشی و پژوهشی جدید و تأثیر گذار بر سلامت روان، پژوهش های فراوانی به خود اختصاص داده است. در سال های اخیر با گسترش روان شناسی مثبت نگر مطالعه ی هوش هیجانی محور اساسی پژوهشهای این حیطه بوده است . اهمیت نقش هیجانات در بهداشت روانی، سلامت جسمانی، کار آمدی، به ره وری و مشارکت های اجتماعی موجب افزایش تمایل محققان حوزه های روان شناسی، علوم زیستی و علوم اجتماعی به عوامل مؤثر بر هیجانات شده است (نشاط دوست، ۱۳۸۶).اصطلاح هوش هیجانی اولین بار در سال ۱۹۹۰ و به عنوان نوعی از هوش اجتماعی توسط مایر و سالووی مطرح شد. این سازه در حوزه هایی نظیر تعلیم و تربیت، محیط کار، رشد شخصی و سلامت روان محبوبیت فزاینده ای بافته است که اکنون از آن به عنوان ماشه چکان یک انقلاب بزرگ در زمینه ارتقاء بهداشت روان یاد می شود (یعقوبی و برادران، ۱۳۹۰). گلمن (۱۹۹۵؛ ترجمه پارسا، ۱۳۸۳) در تعرف هوش هیجانی می گوید: هوش هیجانی توانایی درک، توصیف، دریافت و مهار هیجانات است و هر کسی با برخورداری از میزانی از هوش هیجانی در رویارویی با وقابع مثبت یا منفی زندگی موضع گیری می کند و به سازش با آنها می پردازد . انسان با برخورداری از هوش هیجانی به زندگی خود نظم و ثبات می بخشد و سازگاری بیشتری از خود نشان می دهد، به طوری که اصولا با هوش هیجانی بالا شخص وقایع منفی کمتری را در زندگی تجربه می کند. بار – ان و پارکر (۲۰۰۰) در الگویی که از هوش هیجانی به دست می دهند فقط روابط درونی فرد با خودش و دیگران را مورد توجه قرار نمی دهند، بلکه عناصری چون سازش، تحمل فشار و خلق عمومی را نیز از عوامل تشکیل دهنده هوش هیجانی می شمارند و معتقدند، بالابودن هوش هیجانی موجب ساز گاری بیشتر فرد و حفظ سلامت روانی وی می گردد. در سال های اخیر سالوی، کارسو و مایر به تکمیل نظربات خود در رابطه با هوش هیجانی پرداخته اند و مدل توانایی هوش هیجانی را ارائه کرده اند . در مدل توانایی، ساختار هوش هیجانی به چهار شاخه اصلی تقسیم می گردد: ۱- ادراک، ارزیابی و ابراز هیجان، ۲- تسهیل هیجانی تفکر و اندیشه، ۳فهم و تحلیل اطلاعات هیجانی و به کار گیری دانش هیجانی و ۴- نظم بخشی و تنظیم هیجان مطالعات متعددی در زمینه ارتباط هوش هیجانی با سلامت جسمانی و روانی انجام گرفته است . نتایج حاکی از آن است که هوش هیجانی هم بصورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با سلامت روان ارتباط مثبت دارد (سیاروچی و همکاران، ۲۰۰۰؛ مایر و همکاران،a ۲۰۰۴، داویس و هامفری، ۲۰۱۲؛ یعقوبی و برادران، ۱۳۹۰). کمپل و همکاران (۲۰۰۴ به نقل از احیاء کننده و همکاران، ۱۳۸۷) بر این عقیده است که امروز هوش هیجانی سهم قابل ملاحظه ای بر موفقیت در زندگی و احساس رضایتمندی دارد و سالووی و همکاران نیز بر این عقیده اند که هوش هیجانی نقش مهمی بر عملکردهای روانی و بین شخصی افراد دارد، به نحوی که هوش هیجانی بالا، با افسردگی و اضطراب اجتماعی کمتر، همدلی و رضایت بین شخصی بیشتر و | سبک های مقابله ای سازش یافته تر همسو است.علاوه بر اینکه رسالت روانشناسی در دنیای امروز بیشتر جهت گیری بسوی روانشناسی رضایت از زندگی، ارتباط، هوش هیجانی و شادکامی می باشند، رسالت دیگرش اصلاح باورها، تفکرات، نگرش ها و هیجانات معیوب و ناکارآمد در جهت مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت نگر می باشد که این جنبش با نظریه پردازانی همچون الیس، یک و سلیکمن رنگ و بوی تازه ای به خود گرفت . الیس انسان را موجودی پاسخ دهنده و خلاق می داند، بدین معنی که نه تنها محرک های بیرونی را درک می کنند، بلکه بطور همزمان در باره آنها فکر می کند و به مفهوم سازی و تعبیر و تفسیر دست می زند . به نظر او انسان آنقدر تحت تأثیر تعمیم ها و فلسفه های خویش قرار می گیرد و نسبت به آنها تعصب دارد که در کش از محرکها و تجارب بعدی به شیوه انحرافی و معیوب و کاملا شخصی است . به عبارتی دیگر، الیس انسانها را موجوداتی تلقین پذیر، آسیب پذیر و موجودی که به راحتی فریب می خورد تلقی می کند. او همچنین فرد را در مرکز عالم قرار می دهد و او را مسئول اعمال و احساسات خویش می داند . او معتقد است که فرد می تواند میان آنچه از محیط می گیرد و بازده عاطفی خویش مداخله کند. بنابراین انسان موجودی تلقی می شود که کنترل قابل ملاحظه ای بر افکار و احساسات خود دارد (الیس، ۲۰۰۱).بطور کلی، باورهای ناکار آمد، علت اصلی بسیاری از اختلاف های اجتماعی، اضطراب ها، افسردگی ها و در مجموع تجارب هیجانی ناخوشایند و منفی است. منظور از چنین باورهای، در واقع وجود افکار نادرست و نامنطق با واقعیت درباره خود و جهان است و هیچ رویدادی ذاتا نمی تواند در انسان ایجاد آشفتگی روانی کند زیرا تمام محرکها و رویدادها در ذهن معنا و تفسیر می شوند . براین اساس، سازش نایافتگی ها و مشکلات هیجانی، در واقع ناشی از نحوه تعبیر، تفسیر و پردازش اطلاعات حاصل از محرکها و رویدادها هستند (الیس، ۲۰۰۰).

بیان مسأله

مادرانی که فرزند آن ها دارای اختلال اوتیسم یکی از اختلالات فراگیر رشد می باشد در تعامل اجتماعی و ارتباط با محیط بیرون و اقوام و خویشان با مشکل مواجه هستند .اختلال اوتیسم یکی از بیماریهای گروه اختلالات فراگیر رشد می باشد که با تخریب پایدار در تعامل اجتماعی متقابل، تأخیر یا انحراف ارتباطی و الگوی ارتباطی کلیشه ای محدود مشخص است. طبق متن بازنگری شده چهار مین چاپ راهنمایی تشخیصی و آماری اختلالات روانی (IR – DSM IV) کار کرد نابهنجار در زمینه – های فوق باید در سه سالگی وجود داشته باشد (سادوک و سادوک؛ ۲۰۰۹). این اختلال معمولا تا پیش از ۳ سالگی تشخیص داده می شوند، ولی با بررسی دقیق رفتار کودک، می توان سن تشخیص را تا زیر ۲ سال، تقلیل داد ( خدایاری، ۱۳۹۰). ویژگی های این اختلال و همچنین گاهی تشخیص دیر هنگام و دشوار، بروز علایم بعد از یک دوره طبیعی و نرمال رشد کودک، فقدان درمان های قطعی و موث و پیش آگهی نه چندان مطلوب، می تواند فشار روانی شدیدی را بر خانواده و والدین کودک تحمیل کند . در هر اختلال مزمنی پس از مراجعه به پزشک و انجام معاینه ها و آزمایش های متعدد اختلال تشخیص داده می شود، شرایط پر درد و رنج برای خانواده به وجود می آید و خانواده را به شدت تحت تاثیر خود قرار می دهد و واکنش های اولیه والدین به این مساله می تواند بسیار متفاوت باشد اما اغلب این واکنش ها تحت تاثیر باورهای مختلف پدر و مادر و محیط اطرافشان دارای طیف وسیعی از انکار کلی مساله و کنار خیام دن با آن و یا پی گیری شدید برای درمان متفاوتند (هوبارت و اسمیت، ۲۰۰۸). به خاطر مشکلات فراوان این کودکان، خانواده ها و به خصوص مادران دارای کودک اوتیسم از تنش ها و فشار های روانی زیادی رنج می برند (محمدی زاده و همکاران ، ۲۰۰۵). تحقیقات نشان داده است که خانواده های کودکان اوتیسم بیشتر از خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی و سندرم داون استرس داشته و با آن درگیر هستند . این اختلال تنیدگی های روانی بسیاری را بر خانواده تحمیل می کند از آن جمله می توان به سطوح بالای اضطراب، تنیدگی، انزوا و بلاتکلیفی، در والدین و همشریان کودک در خودمانده  اشاره کرد(وبستر و همکاران، ۲۰۰۴). وجود این کودکان باعث محدود شدن تعاملات و فعالیت های اجتماعی خانواده می شود بر روابط بین فردی آن ها تأثیر می گذارد، بر شغل مادر تأثیر منفی دارد، زیرا باعث عدم پیشرفت در کار به دلیل وقت و انرژی کم می شود و در مواردی باعث رها کردن توسط مادر به دلیل

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی جواد خادمی روانشناس، جواد خادمی مشاور، جواد خادمی روان درمانگر، جواد خادمی روانپزشک، جواد خادمی متخصص اعصاب و روان، جواد خادمی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
جواد خادمی
روانشناس بالینی و فردی
(5)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر