منو
X

تصویر
حمیرا سپاسیان
روانشناس بالینی و فردی
(7)
آمار این متخصص
(7) رای
50%

دقت

80%

مفید بودن

20%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

حمیرا سپاسیان هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی تاثیر یادگیری و انگیزش بر تصمیم گیری کودکان پیش دبستانی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه شیراز

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

بررسی تاثیر یادگیری و انگیزش بر تصمیم گیری کودکان پیش دبستانی

نگارش:

حمیرا سپاسیان

استاد راهنما:

دکتر بهرام جوکار

۱۳۹۰

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: مقدمه

مفهوم تصمیم گیری

تصمیم گیری در کودکان

نقش یادگیری در فرایند تصمیم گیری

نقش انگیزش در فرایند تصمیم گیری

بیان مسئله

ضرورت و اهمیت پژوهش

فصل دوم: تحقیقات پیشین

شواهد تجربی مربوط به پیشایند های تصمیم گیری کودکان

شواهد تجربی در خصوص عوامل فردی موثر بر تصمیم گیری

شواهد تجربی در خصوص عوامل محیطی موثر بر تصمیم گیری

تاثیر آموزش بر تصمیم گیری کودکان

تاثیر انگیزش بر تصمیم گیری کودکان

فرضیه های پژوهش

تعریف عملیاتی متغیر های پژوهش

فصل سوم:روش پژوهش

شرکت کنندگان پژوهش

طرح تحقیقاتی پژوهش

ابزار جمع آوری اطلاعات

تکلیف تصمیم گیری

روش اجرا

روش اجرا در گروه آزمایشی یادگیری

روش اجرا در گروه آزمایشی انگیزش

روش اجرا در گروه کنترل

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهارم: یافته های پژوهش

یافته های توصیفی متغیرهای پژوهش

بررسی فرضیه های پژوهش

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

بررسی تاثیر آموزش و تقویت بر تصمیم گیری کودکان

بررسی تاثیر هوش بر تصمیم گیری

بررسی تاثیر سن بر تصمیم گیری کودکان

بررسی تاثیر تحصیلات والدین بر تصمیم گیری کودکان

بررسی تاثیر شغل والدین بر تصمیم گیری کودکان

بررسی تأثیر جنسیت بر تصمیم گیری کودکان

محدودیت ها

پیشنهادات

فهرست منابع

منابع فارسی

منابع انگلیسی

چکیده:

تصمیم گیری به عنوان یکی از کنش های عالی بشر، توانایی انتخاب یک گزینه از میان گزینه ها تعریف شده است. از جمله موضوعاتی که در حوزه تصمیم گیری توجه محققان را به خود جلب نموده است تفاوت تصمیم گیری در کودکان و بزرگسالان است. پژوهش ها حکایت از آن دارد که کودکان به دلیل توجه زیاد به اطلاعات نامربوط و بی اهمیت در موقعیت های تصمیم گیری ضعیف از بزرگسالان عمل می کنند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال بود که آیا می توان روند تصمیم گیری در کودکان را تصحیح نمود؟ لذا در این تحقیق تاثیر آموزش و تقویت بر تصمیم گیری کودکان پیش دبستانی مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش ۹۴ کودک (۴۸ پسر) و (۴۶) دختر بودند که به روش خوشه ای چند مرحله ای از پیش دبستان های شهر شیراز انتخاب شدند. ابندا هوش هر کودک توسط فرم کوتاه مقیاس هوش وکسلر مخصوص کودکان پیش دبستانی بررسی شد. سپس هر شرکت کننده به صورت تصادفی در یکی از گروه های آزمایش ( گروه آموزشی گروه تقویت و گروه کنترل) قرار گرفت. نتایج در مجموع حکایت از آن داشت که آموزش تاثیر معناداری بر تصمیم گیری کودکان دارد اثر تقویت در این پژوهش معنادار نشد. همچنین به نظر می رسد سن، هوش، جنسیت و عوامل خانوادگی نیز نقش بسزایی بر راهبردهای تصمیم گیری کودکان دارد.

واژه های کلیدی: تصمیم گیری، آموزش و تقویت

فصل اول:

مقدمه

هنگامی که قصد انجام کاری را دارید، درباره موضوعی به توافق رسیده اید، تکلیف چیزی را معین کرده اید و با مسئله ای را حل و فصل کرده اید، در تمامی این موارد تصمیمی اتخاذ شده است. هر شخصی در طول زندگی، تصمیمات گوناگونی می گیرد. به چه مدرسه ای برود، چه تحصیلاتی داشته باشد، چه شغل و حرفه ای را پیشه کند، تشکیل خانواده بدهد و … از جمله تصمیمات مهمی است که هر فرد می باید اتخاذ کند.تحقیق و پژوهش درباره جنبه های رفتاری تصمیم گیری ، با آغاز دهه ۱۹۵۰ شروع شد( سعادت، ۱۳۷۲) فیلسوفان، ریاضی دانان، اقتصاد دانان، جامعه شناسان و روانشناسان هر کدام به نوعی با مسئله تصمیم گیری برخورد کرده اند و آن را مورد مطالعه قرار داده اند (بلاچندران ، ۱۹۸۷؛ بارن، ۲۰۰۰؛ پیچ و کنالی ، ۲۰۰۵ء مولن و روت، ۱۹۹۱؛ اسنیدر و شنتئو ۲۰۰۳ الف؛ رایت ،۱۹۸۵؛ یاتس ، میلر و استار ،۲۰۰۳)تصمیم گیری، مهمترین فرایند شناختی در زندگی آدمی محسوب می شود و بر این اساس نیز برخی زندگی را معادل تصمیم گیری دانسته اند (دمیرتاس و سوکاگلو ، ۲۰۰۹). به عبارت دیگر آدمی در هر لحظه از حیات خود ناگزیر از انتخاب است. کودکان نیز همانند بزرگسالان مدام با موقعیت های تصمیم گیری در زندگی روزانه خود روبرو می شوند. از اینرو تصمیم گیری جنبه ای مهم از سازگاری اجتماعی آنها محسوب می شود که در پژوهش ها معقول واقع شده است. عمده پژوهش ها این فرایند را در گروه های بزرگسالان بررسی نموده اند. پژوهش حاضر سعی در کنکاش پیرامون چگونگی تصمیم گیری در کودکان دارد.در تصمیم گیری های پیچیده توجه به رویدادهای گذشته و حال، شرایطی محیطی و همچنین پیش بینی احتمالاتی که ممکن است در نتیجه تصمیمات در آینده رخ دهد ضروری است (گارن و مور، ۲۰۰۴). به عبارتی این مهارت مستلزم شناخت است. از جمله عواملی که بر شناخت افراد تاثیر شگرفی می گذارد، یادگیری است. هر چند تعداد تحقیقاتی که به مطالعه مطالعه موضوعاتی پیرامون این محور که چگونه می توان فرایند تصمیم گیری را در افراد بهبود بخشید، بسیار اندک هستند، با این حال نتایج برخی از مطالعات نشان از آن دارد که آموزش دادن، موجب ارتقاء مهارت تصمیم گیری در افراد می شود (گارن و مور، ۲۰۰۱ء بالودیس مکدونالد و آلماستید، ۲۰۰۶، به نقل از دیموند، بایلی، ویلنر و یاری ،۲۰۰۹).بسیاری از نظریه پردازان مفهوم تصمیم گیری را در بستر مفهوم آزادی و حق انتخاب بررسی نموده اند (بارن ، ۲۰۰۰). آنها تصمیم گیری را انتخاب یک چیز از میان چیزهای دیگر تعریف کرده اند. شواهد تجربی حاکی از آن است آن زمان که فرد مجال انتخاب کردن داشته باشد، برای انجام این فرایند انگیزه کسب می کند. این یافته در مقابل افرادی که کمتر فرصت این امر، برای آنها مهیا بوده است نمایان شد (سکل ، ۲۰۰۸).از مهمترین عوامل انگیزشی که می تواند نقش اساسی در تصمیم گیری افراد داشته باشد، میزان سود و منفعنی است که تصمیم گیرنده انتظار دارد پس از انجام انتخاب خود، آن را بدست آورد. به عبارت دیگر پاداش با تفویتی که احتمال می رود پس از انتخاب کردن حاصل شود، عاملی مهم به لحاظ انگیزشی است که به نظر می رسد اساس تصمیمات را شکل می دهد. چرا که انسان در پی آن است که با هر عملی که از وی سر می زند، سودی را برای خود به بار آورد. از اینرو قبل از هر نوع تصمیمی، به احتمال وقوع زبان و سودهایی که پس از اتخاذ تصمیمائش با آنها روبرو خواهد شد، توجه خواهد داشت (مولن و روت، ۲۰۰۱، به نقل از فیتزجرالد، ۲۰۰۶)بنابراین چگونگی رشد تصمیم گیری در انسان و اینکه کودک چگونه و در چه زمان قادر است انتخاب های سودمندی انجام دهد از جمله مباحثی است که در حوزه رشد شناختی مطرح است. متخصصان معتقدند آن زمان که کودک به این مهارت دست یابد، به یکی از مهمترین مسائل تحولی دست یافته است، چرا که در لحظه لحظه عمر خود با آن دست و پنجه نرم می کند(دمیرتاس و سوکاگلو،۲۰۰۹). دستیابی به این مهارت مستلزم رشد شناختی است. منظور از رشد شناختی، داشتن آن درجه از درایت و هوشمندی است که بتوان در موقعیت تصمیم گیری بر عناصر مهم و اصلی مسئله متمرکز شد(دیوید سن، ۱۹۹۱، الف)بر اساس شواهد تجربی دستیابی کودک به این توانایی از چهار سالگی به بعد حاصل می شود(گارن و مور، ۲۰۰۴). بخشی از این توانایی انتسایی است و توسط رشد جسمی شکل می گیرد، با این وجود بخش اعظم آن اکتسابی است (بچارا ، ۲۰۰۷ء دیون ، ۲۰۰۶؛ گارن و مور ۲۰۰۷؛ زلازو و کر؛ ۲۰۰۴). شاید به این علت که حتی افراد با ناتوانی های ذهنی پس از آموزش، مهارت تصمیم گیریشان رشد معناداری می یابد اگر چه چگونگی این فرایند در بزرگسالان مورد بررسی قرار گرفته است، با این حال حجم پژوهش های انجام شده در زمینه تصمیم گیری کودک پیش دبستان بسیار اندک است. کمبود پژوهش های پیشین در خصوص چگونگی فرایند تصمیم گیری کودک، سوالات چالش انگیزی را در حوزه شناختی رقم زده است فرایند تصمیم گیری کودک به چه شکل انجام می گیرد؟ چه عواملی بر روی تصمیم گیری کودک اثر می گذارد؟ چه عواملی منجر به ارتقاء راهبرد های تصمیم گیری کودک می شود؟ از بین عوامل مختلفی که بر تصمیم گیری کودک اثر دارد، کدامیک پیش بینی کننده قدرتمندی برای تصمیم گیری سودمند در کودک است؟ این سوالات موجب گردید که محققین حوزه شناختی، سعی به گردآوری شواهدی بپردازند که نحوه شکل گیری و ارتقاء این مهارت را در کودک روشن سازد. پژوهش حاضر در پی آن بود که با استفاده از نکالیفی که مستلزم فرایند انتخاب است به بررسی تاثیر عوامل یادگیری و انگیزش بر تصمیم گیری بپردازد.مفهوم تصمیم گیری تصمیم گیری فرایندی آگاهانه در جهت نیل به یک هدف مطلوب است. تصمیم گیرنده بر آن است که با تصمیم اتخاذ شده، هدف یا مقصد مطلوب خود را کسب کند. به عبارتی حالت با وضعیتی وجود دارد که تصمیم گیرنده قصد دارد به آن برسد. با این وجود احتمال دارد آن حالت با وضعیت از پیش برای تصمیم گیرنده موجود بوده است، که در این صورت تصمیم گیری به منظور حفظ وضع موجود خواهد بود. بدین سبب که تصمیم گیری با قصد و عمد برای رسیدن به هدف خاصی شکل می گیرد، بنابراین نیازمند به تجزیه و تحلیل عقلانی و آگاهانه دارد( سعادت، ۱۳۷۲). تصمیم گیرنده، برای رسیدن به هدف مطلوب خود، راه های گوناگونی پیش رو دارد. انتخاب یک راه با یک گزینه برای نیل به مقصد مورد نظر، تصمیم گیری نامیده می شود. تصمیم گرفتن به مانند آن است که هنگام روبرو شدن با مسیر های مختلف، گام نهادن در یکی از مسیرها انتخاب گردد. مسیری که به نظر می رسد راحت تر و سریع تر شخص را به مقصد برساند (مارچ و سیمون ، ۱۹۵۸).با آغاز جستجو پیرامون اینکه چه راه هایی وجود دارد و کدام مناسب ترین است می توان مسئله ای ( یعنی تفاوت و فاصله میان وضع موجود و وضع مطلوب را از میان برداشت. از اینرو برخی از محققین بر این باورند که مسئله حل کردن با فرایند تصمیم گیری برابر است زیرا آغاز این فرایند نیز پی بردن به وجود مسئله است که می باید ، راه حل مناسبی را برای آن پیدا نمود(دیوید و همپتن ، ۱۹۶۷) گروهی دیگر از محققین معتقدند که تصمیم گیری و حل مسئله به طور قطع به یک معنی نمی باشد، زیرا در حالی که تصمیم گیری انتخاب یک راه از مباه راههاست، در بعضی از مسائل ممکن است که تنها یک راه وجود داشته باشد (ربرت، تراوانا و نیوپرت ،۱۹۷۶)، گروه سومی نیز چنین می انگارند که برای حل مسئله. فرایندی وجود دارد که تصمیم گیری ( یعنی ارزیابی و انتخاب راهی از میان راهها بخشی از آن را تشکیل می دهد( جرج و هویر ، ۱۹۸۵)، بنابراین تصمیم گیری شامل فرایند حل کردن است. به عبارتی باید عملی انجام گیرد چرا که وضع فعلی کافی نیست و نیاز به بهتر شدن شرایط می رود( بارن ۲۰۰۰، به نقل از فیتزجرالد ، ۲۰۰۶).برخی از محققین برای فرایند تصمیم گیری مراحلی را در نظر گرفته اند، که توافق اکثریتی بر روی آن وجود دارد( بارن، ۲۰۰۰؛ بیچ و کنالی، ۲۰۰۵، بایرتس ، ۱۹۹۸: لیپشیتز و و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از فیتزجرالد، ۲۰۰۶). این مراحل عبارتند از: تشخیص مسئله، انتخاب یک پاسخ عملی و تلاش در پیاده سازی پاسخ مرحله اول به نوعی مرحله شناخت و آگاهی از وجود مسئله است(بیچ و کنالی، ۱۲۰۰۵ لیپشیتز و همکاران، ۲۰۰۱؛ مولن و روت، ۱۹۹۹) بایرنس (۱۹۹۸). بر این باور است که شناخت افراد مختلف از یک مسئله می تواند متفاوت باشد و به همین دلیل این مرحله از فرایند تصمیم گیری می تواند منجر به ایجاد تفاوت های فردی در تصمیم گیری شود. اگر مسئله پیش روی تصمیم گیرنده، به نوعی مشابه با مسائلی باشد که در گذشته با آنها روبرو شده است، وی می تواند از تجارب پیشین خود برای پاسخ به موقعیت فعلی استفاده نماید. اما زمانی که مسئله با مسائل گذشته وجه اشتراکی نداشته باشد، نیاز به جمع آوری اطلاعات جدید، آشکار می شود (بیچ وکنالی. ۲۰۰۵). در مرحله دوم، پاسخی انتخاب خواهد شد که تصمیم گیرنده فکر می کند بیشترین میزان سود و رضایت را برای او به همراه داشته باشد. هنگامی که تصمیم گیرنده مطمئن شود بازدهی ناشی از انتخاب یک پاسخ بیشتر از هزینه هایی است که ممکن است در پی داشته باشد، آن پاسخ توسط او انتخاب خواهد شد. همچنین اگر یک پاسخ سودی در پی نداشته باشد از سوی تصمیم گیرنده انتخاب نخواهد شد. به طور کلی مرحله اول و دوم، مراحلی است که تصمیم گیرنده طی آن اطلاعات لازم را جهت اخذ تصمیم جمع آوری می کند.سر انجام مرحله اجرا و پیاده سازی پاسخ (تصمیم) فرا می رسد. در این مرحله باید جوابی که تصمیم گیرنده برای حل مسئله پیدا کرده است، به اجرا گذاشته شود. به عبارتی مرحله عملی کردن تفکر است. اما چنانچه تصمیم گیرنده در معرض اطلاعات جدیدی قرار بگیرد، دچار آشفتگی می گردد، بنابراین احتیاج به سازماندهی نوینی از اطلاعات دارد( مولن و روت از نظر مولن و روت، ۲۰۰۱)، تصمیم گیرنده خوب دارای ویژگی های زیر است:از گزینه های پیش رو، بهترین و مناسب ترین گزینه را انتخاب نماید. هزینه های مالی، اجتماعی و عاطفی انتخابش را از پیش بررسی کرده باشد و در نهایت خود را برای رویارویی با نتایج آن انتخاب، آماده کند.تحقیقات زیادی به دنبال این مسئله هستند که فرد هنگام تصمیم گیری چه راهبرد هایی را بر می گزیند. برخی از محققین نیز سعی داشته اند راهبرد هایی را پیشنهاد کنند که منجر به ایجاد تصمیم گیری های با کیفیت و منطقی می شود( فیتزجرالد، ۲۰۰۶). یک راهبرد شامل بررسی عمیق تمامی گزینه های موجود است که طبق این راهبرد تصمیم گیرنده به تمامی اطلاعاتی که در هر گزینه وجود دارد توجه می کند و آنها را مورد بررسی دقیق قرار می دهد. طبق نظر کلایمن (۱۹۸۳)، تصمیم گیری بهینه شامل تصمیمی است که پس از مرور بر تمامی اطلاعات مهم و مربوط اتخاذ شود. وی راهبردهای تصمیم گیری را به دو دسته تقسیم نموده است. راهبرد اول، پردازش سطح بالا و راهبرد دوم، پردازش سطح پایین می باشد.در راهبرد اول تصمیمی که اتخاذ می شود پس از بررسی دقیق تمامی اطلاعات مهمی صورت می گیرد که در هر گزینه وجود دارد. به طور کلی اطلاعاتی که در هر گزینه وجود دارد به دو دسته تقسیم می گردد. یکی اطلاعات مهم و مربوط است دیگری اطلاعاتی است که غیر مهم و نامربوط می باشد. در راهبرد پردازش سطح بالا اطلاعات مهم و مربوط مبنای تصمیم گیری می باشد. در این راهبرد هنگامی که تصمیم گیرنده یک گزینه را بررسی می کند چنانچه اطلاعات مهم و اساسی این گزینه مطلوب و مورد نظر تصمیم گیرنده باشد اما اطلاعات غیر مهم آن مطلوب وی نباشد، گزینه توسط تصمیم گیرنده انتخاب خواهد شد. چرا که جنبه مثبت این گزینه مهم تر از جنبه منفی آن می باشند. بنابراین جنبه مثبت گزینه، جبران کننده جنبه منفی آن می شود، از اینرو به راهبرد پردازش سطح بالا، راهبرد جیرانی نیز می گویند. به طور مثال فرض کنید که به دنبال خرید خانه ای هستید که دارای محله ای امن و دور از سر و صدای خیابان باشد. اگر موفق شوید خانه ای پیدا کنید که ویژگی های مورد نظرتان را داشته باشد اما قیمتی که برای فروش خانه تعیین شده است بالا باشد، احتمال می رود که آن خانه را بخرید زیرا ویژگی مثبت خانه یعنی امنیت محله و نبود سرو صدای خیابان، و برگی منفی آن را یعنی گران قیمت بودن خانه را جبران خواهد کرد.پردازش در سطح پایین، راهبرد غیر جیرانی است زیرا تصمیم گیرنده بدون آنکه اطلاعات زیادی را درباره جنبه های مختلف یک گزینه جمع آوری کند، اقدام به تصمیم گیری می نماید. این راهبرد منجر به حذف گزینه هایی می شود که عیوب اندکی دارند. به عبارت دیگر جنبه مثبت گزینه، جبران کننده جنبه منفی گزینه نمی باشد، زیرا در این راهبرد، تصمیم گیرنده با مشاهده جنبه منفی گزینه هرچند که آن جنبه منفی مربوط به اطلاعات غیر مهم باشد، آن گزینه را به طور کامل انتخاب می کند. در تصمیمات روزمره استفاده از راهبرد غیر جبرانی آسان تر از راهبرد جیرانی است. چرا که هزینه جمع آوری اطلاعات را در بر ندارد و به نوعی کم تلاش است.تحقیقات حاکی از آن است که کودکان به نسبت بزرگسالان در موقعیت تصمیم گیری بیشتر از راهبرد غیر جیرانی استفاده می کنند. همچنین بزرگسالان نیز زمانی که در موقعیت های پیچیده تصمیم گیری قرار می گیرند، نظیر زمانی که تصمیم گیرنده با شش گزینه یا بیش از آن روبرو می شود، ممکن است مانند کودکان از راهبرد غیر جیرانی استفاده کنند( کلایمن، ۱۹۸۲).بنابراین راهبرد های کودکان در هنگام تصمیم گیری متفاوت از بزرگسالان است(دیوید سن ، ۱۹۹۱ الف ۱۹۹۱ ب؛ کلایمن، ۱۹۸۵) یعنی کیفیت راهبرد های مورد استفاده توسط کودکان به لحاظ سطح پردازش شناختی در مرتبه پایین تری قرار دارد (اور من و همکاران، ۱۹۹۶، به نقل از گارن و مور ،۲۰۰۴).

تصمیم گیری در کودکان

از آنجا که تغییر در جوامع و خانواده های امروزی نشان می دهد که تصمیماتی که کودک می گیرد نقش مهم و پررنگی را به نسبت گذشته ایفا می کند، شناسایی و فهم اینکه کودک چگونه تصمیم می گیرد می تواند مهم باشد ( لیزر و آزار ، ۲۰۰۸) اما متاسفانه در این زمینه تحقیقات کمی شکل گرفته است ( بربیای میر و اسر، ۲۰۰۴: دیویدسن الف، ۱۹۹۱، پ ۱۹۹۹: گرگان – پاکستن و رئدر ، ۱۹۹۵).محققان در نتیجه مطالعانشان به این نتیجه رسیدند که عملکرد کودک به نسبت بزرگسال در موقعیت تصمیم گیری ضعیف است. به گفته دیویدسن (۱۹۹۱، الف)، کودکان بزرگتر به نسبت کودکان کوچکتر، عملکرد بهتری دارند آنها اطلاعات بیشتری جمع آوری می کنند و منظم تر عمل می نمایند. راهبرد کودکان کوچکتر پردازش در سطح پایین است زیرا به محظ اینکه نکنه ای منفی در یک گزینه پیدا می کنند آن گزینه را به طور کامل حذف می کنند، اما کودکان بزرگتر برای مثال کودکان ۱۲ ساله از راهبرد جیرانی استفاده می کنند و از این جهت مانند بزرگسالان هستند(بلیر و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از گاران، ۲۰۰۴، کلایمن، ۱۹۸۵، به نقل از کتز و همکاران، ۲۰۱۰).کودکان کوچکتر به سختی تفاوت بین اطلاعات اصلی، مهم و مربوط را از اطلاعات غیر مهم و نامربوط در موقع تصمیم گیری تشخیص می دهند. در واقع کودکان کوچکتر و بزرگتر به شکل متفاوتی با اطلاعاتی که بدست می آورند، برخورد می کنند و برخورد متفاوت با اطلاعات محیطی، سبب تصمیمات متفاوت می شود. برای مثال به هنگام خرید یک دوچرخه، کودکان بزرگتر به اندازه دوچرخه توجه می کنند، که یک جنبه اصلی و مهم در این انتخاب است. اما کودکان کوچکتر بیشتر از اینکه به اندازه و یا سالم بودن دوچرخه توجه کنند جذب اطلاعات نامربوطی مانند رنگ دوچرخه می شوند. در واقع برای آنها اطلاعات نامربوط برجستگی بیشتری دارد. عملکرد ضعیفی که کودک به نسبت بزرگسال در تصمیم گیری نشان می دهد، می تواند ناشی از عوامل فردی همچون رشد فیزیکی، شناختی، انگیزشی و یا عوامل محیطی همچون خانواده ، تعلیم و تربیت، گروه همسالان و …. باشد.

نقش یادگیری در فرایند تصمیم گیری

میل به دانستن و تلاش برای فهمیدن، از ویژگی های جدایی ناپذیر آدمی است. این بادگیری نمی تواند در خلاء صورت بگیرد بلکه بواسطه تجارب قرد حاصل می شود و تجربه نیز خود بواسطه آموزش حاصل می گردد. اهمیت آموزش در دوران کودکی به دلیل سهولت ائرپذیری کودکان از محیط آموزشی و دوام و عمق یادگیری، افزایش می یابد، از اینرو به نظر می رسد که مداخلات اولیه محیطی لازم و ضروری هستند. بر اساس تحقیقاتی که در زمینه آموزش انجام گرفت، محققان به این نتیجه رسیدند که فرآیند فکری کودک از بزرگسال متفاوت است. نحوه اندیشیدن کودکان دارای اشتباهاتی است که برای بزرگسال پیش بینی می شود. پیازه ، ۱۹۷۳). همچنین این پردازش شناختی متفاوتی که بین کودکان و بزرگسالان وجود دارد را می توان در یک موقعیت از تصمیم گیری مشاهده نمود. محققان به این نتیجه رسیده اند که عملکرد کودک به نسبت بزرگسال در موقعیت تصمیم گیری ضعیف است (اورمن و همکاران، ۱۹۹۶؛ به نقل از گارن و مور، ۲۰۰۴) چرا که کودکان کمتر برای تصمیماتشان به جمع آوری اطلاعات می پردازند کلایمن، ۱۹۸۲) به علاوه نسبت به همان اطلاعاتی که در اختیار دارند، به صورت منظم و سازمان یافته عمل نمی کند. برای مثال ممکن است تمامی توجه یک کودک بر روی یکی از اطلاعات غیر مهم متمرکز شود و به اطلاعات دیگری که از محیط دریافت کرده است هیچ گونه توجهی نکند. در چنین شرایطی تصمیمی که اتخاذ خواهد شد مطلوب نخواهد بود (دیویدسن الف، ۱۹۹۱؛ په ۱۹۹۱: کلایمن، ۱۹۸۵)از آنجا که تصمیم گیری یک مهارت و توانایی می باشد، پس قابل آموزش است. دیوید و پی (۲۰۰۴)، نشان دادند که آموزش می تواند بر روی عملکرد تصمیم گیرنده اثر مطلوب بگذارند. رز (۲۰۰۲، الف)، بیان می کند که در تصمیمات پیچیده احتیاج به کسب دانش و آموزش و همچنین قضاوت حرفه ای بیشتر می شود. محققان حوزه شناختی در پی آن هستند که با استفاده از آموزشی که بتواند توجه کودک را به همه اطلاعات محیطی جلب کند، مطلوبیت تصمیمات کودک را ارتقاء بخشند. با توجه به تفاوت کودک و بزرگسال در شیوه های یادگیری، احتمالا آموزشی که برای بزرگسال مناسب است، برای کودک مفید و موثر نخواهد بود.کودک در مسیر رشد شناختی خود دوره های متفاوتی را پشت سر می گذارد که هر دوره با دوره دیگر از نظر ساخت شناختی متفاوت است. پیازه( ۱۹۷۳)، بیان می کند، کودکان به ویژه کودکان پیش دبستان در سالهای نخست دبستان از طریق کار کردن مستقیم با اشیاء و مواد محسوس و عینی، مسائل و مقاهیم مختلف را می آموزند. در این سالها که پیازه آن را دوره پیش عملیائی (۷-۲سالگی) می تاصد؛ کار کردن با کلمات و سایر نمادها، به خوبی اشیاء و امور محسوس در کودکان موجب یادگیری نمی شود. بنابراین معلم باید بکوشد تا دانش آموزان خردسال اشیاء و امور مختلف را ببیند، لمس کنند، دستکاری نمایند و اعمال مختلفی بر روی آنها انجام دهند. از اینرو آموزش کودک پیش دبستانی جهت افزایش صحت تصمیم گیری نیز باید به طور عینی صورت بگیرد(هرگنهان و السون، ۲۰۰۵، ترجمه سیف، ۱۳۸۵). بر این اساس در پژوهش حاضر، از آموزشی عینی برای بررسی تأثیر آموزش بر رشد مهارت تصمیم گیری کودکان پیش دبستانی استفاده شد. این اموزش باید به گونه ای است که توجه کودک را بر تمامی اطلاعات، خصوصا اطلاعات مهم و اصلی در یک موقعیت از تصمیم گیری متمرکز می کند تا کودک قادر شود تصمیمات مطلوبی بگیرد.

نقش انگیزش در فرایند تصمیم گیری

انگیزش، نیرو دهنده، جهت دهنده و نگهدارنده رفتار است (ووافولک، ۲۰۰۴) برادلی (۱۹۹۳) انگیزش را فرایندی می داند که تصمیم گیری و انتخاب هدف را تحت تاثیر قرار می دهد استیپک(۲۰۰۳)، نشان می دهد که انگیزش با هدف هایی که در زمینه های مختلف توسط فرد انتخاب می شود در ارتباط است به نقل از جباری ، خدا پناهی و حیدری، ۱۳۸۲)انگیزش یکی از اساسی ترین عناصر یادگیری است. کودک با انگیزه می تواند نقش مثبت و مهمی را در فعالیت های شناختی ایفا می کند (رایان و دسی، ۲۰۰۰، به نقل از ویلجارانتا ، ۲۰۰۷). دانش آموزانی که برای یاد گرفتن چیزی انگیزه دارند، برای یاد گرفتن آن و جذب کردن و حفظ کردن آن از فرایندهای شناختی عالی تری استفاده می کنند (دریسکول، ۲۰۰۰، جتون و الکساندر، ۲۰۰۱، پنتریچ، ۲۰۰۳، به نقل از ویلجاراتتا، ۲۰۰۷).اکثر نظریه های روانشناسی انگیزش، دو نوع انگیزش متفاوت را مطرح کرده اند: انگیزش درونی و انگیزش بیرونی، دسی (۱۹۷۵)، انگیزش درونی را یک نیاز اساسی درونی و تمایل نانی و فطری می داند که به رفتار انسان، جهت و نیرو می دهد تا تعادل موثری با محیط برقرار کند و بر محیط تاثیر داشته باشد، بر این اساس رفتار درون انگیخته، رفتاری است که به خاطر خود آن عمل و علاقه و تمایل درونی به انجام آن، صورت می پذیرد. رفتار پرون انگیخته نیز، رفتاری است که جهت رسیدن به یک پیامد مطلوب بیرونی و یا تحت تأثیر یک رویداد بیرونی، صورت می گیرد. اسپالدینگ(۱۹۸۹)، بر این باور است که در انگیزش بیرونی یک عامل خارجی فرد را به انجام کاری خاص بر می انگیزد( به نقل از پورجلی، ۱۳۷۹).هر چند که هدف از تعلیم و تربیت آن است که تا حد امکان انگیزش درونی افزایش یابد، با این وجود نتایج تحقیقات بیانگر آن است که توجه به انگیزش بیرونی می تواند نتایج بسیار سودمندی ایجاد کند. وجود مشوق های بیرونی، هنگامی که به کیفیت عملکرد فرد وابسته باشد (لپر، ۱۹۸۳، رایان و دسی، ۲۰۰۰، به نقل از اسلاوین، ۲۰۰۶). هنگامی که تکلیف جالب و مهم به نظر نیاید مورگان، ۱۹۸۴، به نقل از اسلاوین، ۲۰۰۶) و خصوصا زمانی که با کودکان خردسال سر و کار داریم ( هوز، پست و استون ۲۰۰۳)، نقش مفید و موثری ایفا می کند. در پژوهش نیز از مشوق های بیرونی که وابسته به عملکرد کودک باشد، برای ایجاد انگیزش در کودکان استفاده شد.محققان در انجام آزمایشاتشان از تقویت کننده های مختلفی برای ارتقاء انگیزه کودک خردسال استفاده کرده اند که عبارتند از: پول ( لیئد، ۲۰۱۰: هوز و همکاران، ۲۰۰۳)، مواد خوراکی (تایگر ، ۲۰۰۶: گریگان رکستن و رئدر، ۱۹۹۷: سکل، ۲۰۰۸)، تحسین کلامی (سکل، ۲۰۰۸) اسباب بازی (تامپسون، بارسی و مور ، ۱۹۹۷؛ هوز و همکاران، ۲۰۰۳). نتایج آزمایش های ذکر شده بیان کننده آن است که تقویت کننده های بیرونی می تواند بر انگیزه کودکان جهت اخذ تصمیم موثر باشد. زیرا وعده ارانه پاداش به کودکان موجب می شود که بیش از پیش به تصمیم گیری بپردازند. از اینرو می توان انگیزش را یکی از مفاهیم مهم و تاثیر گذار دانست که بر تصمیم گیری و انتخاب هدف اثر دارد چرا که محققان توانسته اند با استفاده از تقویت کننده های مختلف در کودک ایجاد انگیزه کنند.به طور خلاصه تفویت دارای چهار بعد شدت ، نرخ ، کیفیت و فوریت است (سکل، ۲۰۰۸). شدت اشاره به عمق و نرخ اشاره به تعداد تقویت دارد. منظور از کیفیت درجه مطلوبیت تقویت است. افراد به طور کلی به دنبال موقعیت هایی هستند که بیشترین نرخ و شدت تقویت، با کمترین میزان تاخیر و بالاترین درجه کیفیت را حاصل کند. دیکسون، رفلت و راندیچ (۲۰۰۳)، به بررسی ترکیبی ابعاد شدت و قوریت تقویت در افراد کم توان ذهنی پرداختند. آزمودنی ها تقویت کننده های با تاخیر کم و با شدت بالا را انتخاب می نمودند. مطالعات متعددی اثرات ابعاد مختلف در بین افراد متفاوت را بررسی کرده اند و به طور کل نشان دادند که تمامی ابعاد تقویت نقش موثری بر عملکرد فرد دارد.از آنجا که تقویت یک عامل انگیزشی موثر در مولفه های شناختی است. بیشترین حجم مطالعات در زمینه تصمیم گیری کودکان با توجه به تأثیر تقویت شکل گرفته است. برای مثال فیشر (۱۹۹۷)، چگونگی تغییر در تقویت کننده را روی کودکانی که از انتخاب کردن اجتناب می کنند یا در این زمینه توانایی اندکی دارند، بررسی نمود و به این نتیجه رسید که اگر کیفیت تقویت بالا باشد کودک به انتخاب کرد تشویق خواهد شد به نقل از سکل، ۲۰۰۸).بنابراین با توجه به اشاره محققان به تاثیر انواع مختلف تقویت بر عملکرد شخص و همچنین با توجه به پژوهش هایی که در زمینه تاثیر ابعاد مختلف تقویت بر تصمیم گیری افراد شکل

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه شیراز
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی حمیرا سپاسیان روانشناس، حمیرا سپاسیان مشاور، حمیرا سپاسیان روان درمانگر، حمیرا سپاسیان روانپزشک، حمیرا سپاسیان متخصص اعصاب و روان، حمیرا سپاسیان روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
حمیرا سپاسیان
روانشناس بالینی و فردی
(7)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر