منو
X

تصویر
رحمان گودینی
مشاور کودک
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

40%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

رحمان گودینی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی در سال ۱۳۹۳، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “آموزش برنامه مدیریت هیجان ها به مادران و تاثیر آن بر اختلال های رفتاری فرزندان پسر” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی

پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی و اموزش کودکان استثنایی

عنوان:

آموزش برنامه مدیریت هیجان ها به مادران و تاثیر آن بر اختلال های رفتاری فرزندان پسر

پژوهشگر:

رحمان گودینی

استاد راهنما:

دکتر معصومه پور محمد رضای تجریشی

استاد مشاور:

دکتر سیامک طهماسبی

استاد مشاور آمار:

دکتر اکبر بیگلریان

مهر ۱۳۹۳

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

الف) هدف کلی

ب) اهداف اختصاصی

ج) اهداف کاربردی

فرضیه ها

متغیرها

تعریف مفاهیم و واژگان

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

فصل دوم

پیشینه تحقیق

مقدمه

پیشینه نظری

بخش اول: اختلال های رفتاری

تعریف اختلال های رفتاری

رفتار بهنجار و نابهنجار

ملاک های اختلال رفتاریه

ویژگی های اختلال های رفتاری

طبقه بندی اختلال های رفتاری

شیوع

سبب شناسی و رویکرد های نظری

اما رویکرد زیستی

رویکرد روان پویایی

رویکرد رفتاری

رویکرد شناختی

رویکرد سیستمی (بوم شناختی)

رویکرد پدیدار شناختی

اختلال های رفتاری و هوش

اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی

بخش دوم: اختلال های رفتاری و مشکلات خانواده

اختلال های رفتاری و ارتباط مادر- کودک

بخش سوم: هیجان

مبانی نظری هیجان

الگوهای معاصر در زمینه هیجان

الگوی فراشناختی هیجان ها

الگوی طرحواره های هیجانی لیهی

تنظیم هیجانی

مدیریت هیجان و ضرورت مدیریت هیجان

روشهای مدیریت هیجان

راههای افزایش مدیریت هیجان ها..

کاربردهای مدیریت هیجان ها

پیشینه پژوهشی

پژوهش های خارجی

پژوهش های داخلی

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

مقدمه

نوع مطالعه

جامعه و نمونه آماری و روش نمونه گیری

ملاکهای ورود و خروج

روش جمع آوری داده ها

پرسش نامه رفتاری راتر کودکان

روش اجرا

محتوای جلسات آموزشی

روش تجزیه و تحلیل داده ها

ملاحظات اخلاقی

فصل چهارم: توصیف داده ها و تحلیل های آماری

مقدمه

ویژگی های جمعیت شناختی

اطلاعات توصیفی

تحلیل های استنباطی

فصل پنجم بحث و نتیجه گیری

مقدمه

بحث و تفسیر یافته ها

نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش

پیشنهادها

فهرست منابع

الف) فارسی

ب) لاتین

ضمائم

مقدمه:

اختلال های رفتاری ، به شرایطی اطلاق می شود که در آن پاسخهای هیجانی- رفتاری با هنجارهای فرهنگی، سنی و قومی تفاوت داشته باشد، دائمی و مزمن باشد؛ بطوریکه بر عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار در کلاس و سازگاری در محیط کار نیز تأثیر منفی بگذارد انجمن روان پزشکی آمریکا، ۲۰۱۳). بسیاری از محققان، اختلال های رفتاری را اختلال های شایع و ناتوان کننده ای می دانند که برای خانواده، محیط، و کودک مشکلات بسیاری ایجاد می کند و با میزان بالایی از نابسامانی های اجتماعی همراه است. اختلال های رفتاری معمولا برای نخستین بار در سال های میانی دوره دبستان ظاهر می شوند و بین سنین ۸ تا ۱۵ سالگی به اوج خود می رسند، و تمام جنبه های زندگی فردی و اجتماعی کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد. (مک گی، ۱۹۹۲؛ اشمیت، ۱۹۹۰؛ به نقل از شکوهی یکتا و پرند، ۱۳۸۷).در عصر حاضر، شاهد ازدیاد اختلال های رفتاری در کودکان و نوجوانان هستیم. در عرصه آموزش و پرورش، متخصصان، صاحب نظران، معلمان، و مربیان با بسیاری از دانش آموزان با اختلال های رفتاری و هیجانی برخورد می نمایند. اختلال های رفتاری تا حد زیادی وضعیت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان را تحت تأثیر خود قرار می دهد، تا آن جا که این کودکان بدون مداخلات درمانی به صورت فردی، اجتماعی و خانوادگی، آسیبهای جدی و جبران ناپذیری را متحمل خواهند شد و نمی توانند به درستی مسیر طبیعی رشد را طی کنند (کافمن، ۲۰۰۵؛ خسرو جاوید، ۱۳۸۱). پژوهش هایی که به بررسی تأثیر الگوهای تعامل خانوادگی در ایجاد اختلال های رفتاری و عاطفی کودکان پرداخته اند، از یک سو، این اختلال ها را نوعی واکنش کودک نسبت به نابسامانی های خانوادگی دانسته اند (جانستون و مش ، ۲۰۰۱؛ رحیم زاده، پوراعتماد، سمیعی کرانی، زاده محمدی، ۱۳۸۷؛ ممقانی، جوان مرد، ۱۳۸۶) و از سوی دیگر، به محرک های محیطی نامناسب مانند عدم پذیرش کودک، عدم محبت، و حمایت کافی از طرف والدین ، افراط در محبت، نابسامانی در خانواده، عدم مراقبت و دلسوزی های مادر، دلبستگی ناایمن در دوران کودکی و استرس و الذین نسبت داده اند (پاندینا ، بیلدر و کیت ، ۲۰۰۷). بنابرین، مادرانی که سطوح بالایی از استرس و مشکلات هیجانی را تجربه می کنند در مقابله با ایفای نقش والدینی ضعف نشان داده و در نتیجه در تربیت کودکان خود با مشکلاتی مواجه می شوند که منجر به افزایش اختلال های رفتاری در کودک می شوند (اسپیلمن وین آری ، ۲۰۰۹، مارتینوسن ، ۲۰۱۱).والدین کودکان مبتلا به اختلال های رفتاری غالبا در برخوردهای انضباطی خود، خشن، ناهماهنگی و ناتوان هستند و از مهارت های هیجانی معدودی برخوردارند. در نتیجه روابط متقابل والد- کودک در مرکز توجه آسیب شناسی کودک قرار گرفته است، چون تعامل های نامناسب می تواند اختلال های هیجانی و رفتاری در کودکان و نوجوانان را ایجاد کند و بسیاری از استعدادهای فطری – هیجانی کودک را از بین ببرد (بینا ، ۲۰۰۲). عده ای نیز بر این باورند که اختلال های رفتاری کودکان، باعث اختلاف های زناشویی می شود (جانستون ، هومرسن و سیپ ،۲۰۰۸). همچنین نبود تعامل مناسب بین کودک و مادر، محرومیت هیجانی در دوران کودکی، نبود تکیه گاهی که نیازهای مراقبتی و رشدی کودک را برآورده سازد، والدین غیر پاسخگوی اعتماد کم و فاصله زیاد عاطفی بین والدین و فرزند، نبود همدردی مشترک در مسائل استرس زا، در سوق دادن کودکان به سمت اختلال های رفتاری از نقش تعیین کننده و انکار ناپذیری برخوردارند (پری ،۲۰۰۷). در این میان، هیجان نقش اساسی در اختلال های روانی ایفا می کند و ناهماهنگی های هیجانی در تمام اختلال های رفتاری مشاهده می شود، و اختلال های رفتاری نتیجه بارز آشفتگی هیجانی است (آلدائو ، نولن ، اسن وایزر ، ۲۰۱۰)، مدیریت هیجان ها، (یعنی به کار گیری هوشمندانه هیجانها و هدایت رفتار توسط فرد به منظور دستیابی به نتایج بهتر ) یکی از روش هایی است که برای کمک به خود وضعیت درون فردی و کمک به دیگران (وضعیت بین فردی) به کار می رود و می تواند بسیاری از مشکلات رفتاری را کاهش دهد (تیل ، کانلی ، گریفیث ، ۲۰۱۲).

بیان مسئله :

امروزه تحولات ژرفی که در بنیان های فرهنگی جوامع به وجود آمده، باعث تغییر در شیوه های زندگی افراد و رویارویی آنان با مسائل زندگی شده تا جایی که این مسأله آسیب پذیری آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی افزایش داده است (غباری بناب و میر نسب، ۱۳۸۳). آمارها نشان دهنده شیوع اختلال های رفتاری، حداقل بین ۶ تا ۱۰ درصد کودکان و نوجوانان مدرسه ای می باشد (کافمن ، ۲۰۰۵)، در ایران میزان شیوع اختلال های رفتاری در بین دانش آموزان دوره ابتدایی ۴/ ۱۸ درصد گزارش شده است (خدام، ۱۳۸۸). در زمینه اختلال های رفتاری نسبت تعداد پسران در مقایسه با دختران ۵ بر۱ با بیشتر گزارش شده است (تالبوت و کالاهان ، ۱۹۹۷). این آمار های نگران کننده، از نابهنجاری های هیجانی نشأت می گیرد، اگر چه تعامل ها و روابط هیجانی والدین و کودکان، در دراز مدت تأثیر عمیق تری بر سلامت روان شاختی کودکان بر جای می گذارد. آموزش ابراز مناسب هیجان ها و مدیریت آن، فراهم آورنده چهار چوب سالم، برای برقراری ارتباط هیجانی می باشد (سیاروچی، دن و اندرسون، ۲۰۰۲). می توان بیان کرد که در ۲۵ سال اخیر مسائل رفتاری و روانی کودکان به یکی از موضوعات مورد توجه روان پزشکان و روان شناسان تبدیل شده است. غالب پژوهش – های انجام شده به این مسأله اشاره می کند که بین اختلال های رفتاری اولیه کودک و اختلال های رفتاری شدید تر بعدی، دو عامل اساسی یعنی، خصوصیات خلقی کودک و دیگری رفتار والدین نقش اساسی را ایفا می کنند (ایوانز ، مالت ، ویست و فرنر ، ۲۰۰۵). لذا ایجاد دلبستگی ایمن بین مراقب و کودکی که در سال۔ سال های نخستین زندگی شکل می گیرد، بستر مناسبی برای سلامت روان شناختی فرد در بزرگسالی فراهم می آورد. به عکس، اگر دلبستگی ایمن بین مادر کودک شکل نگیرد ممکن است کودک با فقر هیجانی در کودکی و اختلال های رفتاری- عاطفی در بزرگسالی مواجه گردد (پری ، ۲۰۰۷). آموزش مدیریت هیجان ها با هدف پیشگیری از مشکلات شدید رفتاری، هیجانی، رشدی و ایجاد دلبستگی ایمن از طریق افزایش آگاهی، مهارت، تعهد، و اطمینان مادران مورد استفاده قرار می گیرد (واترز ، وبرمانی ، تامپسون ، می یر ، رایکز و جو چیم ، ۲۰۱۰). امروزه یکی از ابعاد مهم سلامت روان انسان، سلامت جانی او در نظر گرفته میشود که هم بر فرایند تفکر و هم بر محتوای تفکر، قضاوت ها، و رفتارها اثر می گذارد (فورگاس ، ۲۰۰۰). بسیاری از اختلال های روان پزشکی از جمله اختلال های جسمانی، شناختی، رفتاری، و هیجانی تحت تأثیر آشفتگی هیجانی به وجود می آید (وایزمن ، شلدون ، و گورینگ ، ۲۰۰۰). از آنجایی که در صد شیوع اختلال های رفتاری در پسران مقطع ابتدایی بالا است و آنان مشکلاتی با اطرافیان و محیط های آموزشی دارند و نمی توانند در این موقعیت ها واکنش هیجانی مناسب از خود نشان دهند، مشکلات آنان در مدرسه افزایش می یابد. (شکوهی یکتا و پرند، ۱۳۸۷). با توجه به اهمیت و تأثیر هیجان ها در افزایش رفتارهای مطلوب و مثبت و بالتبع کاهش رفتارهای منفی و نامطلوب (شات ، مالوف ، ثورشتاین سون ، بولار ، روک ،۲۰۰۷) و با عنایت به این نکته که افزایش آگاهی والدین به ویژه مادران که در تعامل های بیشتری با فرزندان خود هستند) نسبت به هیجان های خود و دستیابی به مهارت های مدیریت هیجان ها موجب می شود که در نحوه برخورد آنان با کودکان تأثیر مثبت داشته باشد (گاتمن ، ۷۱ / ۱۹۹۱ ) و به افزایش سازگاری و احتمال موفقیت کودکان در موقعیت های مخاطره آمیز انجامد (گولمن ، ۲۰۰۰)، لزوم آموزش مدیریت هیجان ها به مادران احساس می شود. با توجه به عدم دستیابی محقق به پژوهشی با همین عنوان، پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا تأثیر آموزش مدیریت هیجان به مادران، بر اختلال های رفتاری کودکان آنان تأثیر می گذارد یا نه.

اهمیت و ضرورت پژوهش:

بحث شناخت و هیجان همواره در فلسفه و بعد از آن در پژوهش های روان شناختی مورد توجه بوده است. هیجان در تمام اختلال های هیجانی نقش بسزایی دارد. روان گسیختگی در برگیرنده تغییرات هیجانی است؛ روان رنجوری به اضطراب و ایسته است؛ جامعه ستیزی از فقدان آشکار هیجان برمی خیزد؛ اختلال های روانی عمومی و انواع رفتارهای نابهنجار از مشکلات هیجانی نشأت می گیرد؛ و حتی عقب ماندگی ذهنی غالبا به عنوان عقب ماندگی هیجانی در نظر گرفته می شود (گروس ، ۱۹۹۸). بدیهی است شناسایی افراد در معرض خطر از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در این راستا تنها تمرکز پر خود کودک کافی نیست. پژوهش های پیشین نشان داده است که اختلال رفتاری حاصل تعامل کودک با محیط اطراف است و بنابراین باید در زمینه محبط خانواده، همسالان، مدرسه، و جامعه مورد بررسی قرار گیرد (شمس اسفند آبادی، امامی پور، و صدرالسادات، ۱۳۸۲). در هر جامعه سلامت کودکان و نوجوانان اهمیت ویژه ای دارد و توجه به بهداشت روانی آنان کمک می کند تا از نظر روانی و جسمانی سالم باشند و نقش اجتماعی خود را بهتر ایفا کنند (فخاری، داداش زاده و رنجبر، ۲۰۰۳)، از یک سو، کثرت کودکانی که نیاز به خدمات روانشناسی و روان پزشکی و به تبع آن نیاز به آموزش ویژه دارند و از سوی دیگر، کمبود کارشناسان آموزشی، روان شناسان، و درمانگران در پاری رسانی به این گروه از کودکان، لزوم مشارکت والدین (به ویژه مادران را در امر آموزش و درمان آنان مطرح می کند تا بتوانند از بروز اختلال های رفتاری کودکان در آینده پیشگیری کنند. اگر مادران دلایل بی قراری کودک خود را بفهمند و روش هایی را یاد بگیرند تا بتوانند به کودکشان یاد دهند که چگونه خود را در شرایط ناکامی با آشفته، آرام کند، گام بزرگی در جهت کنترل مشکلات کودک برداشته اند (دیویس و کامینگز ۲۰۰۶). آموزش مادران کودکانی که به اختلال های رفتاری مبتلا هستند، می تواند در تسهیل موانع موجود در زندگی کودکان آنان و نحوه برخورد درست و سازنده و کنار آمدن با رفتارهای آنان تحولی شگرف ایجاد کند. این تحول باعث می شود کودک و والدین بتوانند زندگی مفید و هماهنگ با تقاضاهای جامعه داشته باشند، بهطوری که کودک بتواند با خود و دیگران زندگی مطلوبی داشته باشد و رفتارش مستقل و منسجم باشد (گاتمن ، ۱۳۹۱ / ۱۹۹۷ ). یکی از برجسته ترین مداخلاتی که به طور وسیع در مورد کودکان مبتلا به اختلال های رفتاری به کار می رود، مداخله های خانواده محور با تمرکز بر مادر خانواده و بر مبنای اصول یادگیری اجتماعی _و هیجانی است (ساندرز، ۲۰۰۰)، آموزش مدیریت هیجان ها می تواند در شناخت هیجان ها و تکانه ها به مادران کمک کند تا به طور صحیح به ارزیابی، ادراک، و بروز هیجان ها و استفاده از آنها در تفکر و عمل بپردازند وهیجان های مختلف خود از قبیل، خشم، ترس، عشق، شادمانی و جز اینها را متناسب با موقعیت و زمان و روس مناسب بروز دهند و هیجان های دیگران، به خصوص فرزندان خود را تشخیص دهند و متناسب با آنها واکنش نشان دهند (رادفر، حمیدی، لرستانی، ابراهیمی، میرزایی، ۱۳۸۶). از آن جا که اختلال های رفتاری تمام جنبه های زندگی فردی و اجتماعی کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد (سیف نراقی و نادری، ۱۳۹۲) و از طرفی، نقش مدیریت هیجان ها در کاهش مشکلات اختلال های رفتاری در پژوهش های مختلف به تأیید رسیده است (گاتمن، ۱۳۹۱ / ۱۹۹۷ ) می تواند تا حدود زیادی اهمیت و ضرورت پژوهش باد شده را توجیه کند، و هر تلاشی که در راستای شناسایی و تشخیص، پیشگیری، کنترل و درمان اختلال های رفتاری صورت گیرد و بهداشت روانی جامعه را ارتقا بخشد، ارزشمند است. بنابراین، در صورت مؤثر بودن روش آموزشی مدیریت هیجانهاء نتایج این پژوهش می تواند مورد استفاده روان شناسان، معلمان، مربیان مدارس ویژه، و مادران این دانش آموزان و _کلیه کسانی که با این افراد در ارتباط هستند قرار گیرد. از سوی دیگر، با تأمین بهداشت روانی آنان از طریق این روش، می توان از هدر رفتن وقت، انرژی، و هزینه های سنگین ناشی از مداخله های درمانی این گروه از دانش – آموزان پیشگیری کرد.

اهداف پژوهش: الف) هدف کلی، تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران پر اختلال های رفتاری فرزندان پسر

ب) اهداف اختصاصی

تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران بر پرخاشگری و بیش فعالی فرزندان پسر

تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران بر اضطراب و افسردگی فرزندان پسر

تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران بر ناسازگاری اجتماعی فرزندان پسر

تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران بر رفتار های ضد اجتماعی فرزندان پسر

تعیین تأثیر آموزش مدیریت هیجان ها به مادران بر کمبود توجه فرزندان پسر

ج) اهداف کاربردی

۱- معرفی روش آموزشی مدیریت هیجان ها، به والدین، معلمان و مربیان به عنوان روش آموزشی مؤثر و روش درمانی مکمل در کاهش اختلال های رفتاری کودکان

٢- تهیه بسته آموزشی مدیریت هیجان ها، و ارائه آن به معلمان و مربیان به عنوان روشی مؤثر در کاهش اختلال های رفتاری کودکان

فرضیه ها:

۱-آموزش مدیریت هیجان ها به مادران اختلال های رفتاری، مشکلات رفتاری فرزندان را کاهش می دهد. ۲. آموزش مدیریت هیجان ها به مادران، پرخاشگری و بیش فعالی فرزندان را کاهش می دهد

  1. آموزش مدیریت هیجان ها به مادران، اضطراب و افسردگی فرزندان را کاهش می دهد

۴. آموزش مدیریت هیجان ها به مادران، ناسازگاری اجتماعی فرزندان را کاهش می دهد.

۵- در آموزش مدیریت هیجان ها به مادران، رفتارهای ضداجتماعی فرزندان را کاهش می دهد.

۶, آموزش مدیریت هیجان ها به مادران، کمبود توجه فرزندان را کاهش می دهد

متغیرها:

۱) متغیر مستقل: آموزش مدیریت هیجان ها

۲) متغیر وابسته: مشکلات رفتاری

۳) متغیر کنترل: سن (۱۱-۷ سال)، تحصیلات و الدین (حداقل سیکل)، جنس فرزند (پسر).

تعریف مفاهیم و واژگان:

تعریف نظری

مدیریت هیجان ها: توانایی تشخیص هیجان خود و دیگران و تنظیم هیجان ها در موقعیت های اجتماعی و تعبیر و تفسیر جایگاه هیجان ها در توانمندی های انسانی می باشد (کزوارا و بولاک، ۲۰۰۹).

اختلال های رفتاری: رفتارهایی که عملکرد طبیعی فرد را در اجتماع مختل نموده و باعث بروز مشکلات سازشی در فرد می شود، در واقع آن دسته از رفتارها ناهنجار تلقی می گردد که، ضمن عدم تناسب با من، شدید، مزمن یا مداوم باشد و گستره آن نیز شامل مشکلات برون سازی شده مانند بیش فعالی، تضاد ورزی و پرخاشگری و نیز مشکلات گوشه گیری، النزوا و افسردگی است (راتر و گارمزی ، ۱۹۸۳).

تعریف عملیاتی:

مدیریت هیجان ها: برنامه آموزشی که مبتنی بر آموزش مهارت های مدیریت و تنظیم هیجانی گراتز و گاندرسون (۲۰۰۶) می باشد و عبارت است از کاهش و کنترل هیجان های منفی و نحوه استفاده مثبت از هیجان – ها، که در ۹ جلسه برای مادران کودکان با اختلال های رفتاری برگزار می شود.

اختلال های رفتاری: نمره ای است که فرد در مقیاس رفتاری راتر (۱۹۶۷)، که دارای دو فرم معلم و والدین می باشد، کسب می کند.

فصل دوم:

مقدمه

در این فصل پیشینه پژوهشی و الگوهای نظری مرتبط با موضوع تحقیق به تفصیل مورد بحث واقع می شوند. در ابتدا متغیرهای پژوهش حاضر در سه بخش، اختلال های رفتاری، مشکلات خانواده و ارتباط مادر و کودک و روش های کاهش مشکلات رفتاری، هیجان ها و مدیریت هیجان ها، و در پایان مرور مختصری بر پژوهش های داخلی و خارجی مرتبط با پژوهش حاضر ارائه می شود.

پیشینه نظری:

بخش اول: اختلال های رفتاری به دلیل اینکه، حوزه اختلال های رفتاری به خوبی توصیف نشده است، اصطلاحات، تعاریف، برآورد، شیوع، ویژگی ها و علل مطرح شده نیز اغلب متفاوتند. برای اشاره به دانش آموزان مشکل آفرین، برچسب ها با اصطلاحات زیادی به کار می روند. برچسب های پرکاربرد عبارتند از: آشفتگی هیجانی، اختلال رفتاری، اختلال هیجانی- رفتاری، اختلال روانی با بیماری روانی، آسیب دیده رفتاری , برچسب های دیگری نیز در متون تخصصی به کار می روند، از قبیل: معلولیت هیجانی ۔ معلولیت رفتاری، معلولیت رفتاری – هیجانی و معلولیت اجتماعی – هیجانی ، برخی متخصصان ترجیح می دهند از اصطلاحات غیر بالینی استفاده کنند. مانند: کودکان دارای تعارض با کودکان مشکل آفرین، تا تأثیر منفی برچسب ها و نیز ابهام موجود در اصطلاحات مختلف را کاهش دهند (هانت و مارشال ،۲۰۰۶).تا سال ۱۹۹۷ اصطلاح «آشفتگی هیجانی جدی و در قوانین آموزش ویژه مورد استفاده قرار می گرفت، در حال حاضر اصطلاح اختلال های رفتاری توسط کمیته کودکان با اختلال های رفتاری و پذیرفته شده است و این اصطلاح به دلیل اینکه بر جنبه های قابل مشاهده رفتار کودکان متمرکز است بر سایر اصطلاحات برتری دارد (کافمن، ۲۰۰۵). بسیاری از مربیان ترجیح می دهند به جای برچسب، از توصیف های رفتاری استفاده کنند. آنها معتقدند استفاده از توصیف های رفتاری مانع از آن می شود که برچسب های منفی به کودکان زده شود و همچنین این فرصت را به سایر متخصصان می دهد تا با توجه به مشاهدات شخصیشان در مورد این کودکان تصمیم گیری کنند (دایک ، های ، اندرسون ، اسمیت ، هال مایر ، ۲۰۰۴). همچنین در در تعریف اختلال های رفتاری نیز میان متخصصان توافق نظر وجود ندارد و این اختلاف نظر، تعریف این گروه از کودکان را با مشکل مواجه نموده است (هاردمن، درو و ویگان، ۲۰۰۵/۱۳۸۹ ).

تعریف اختلال های رفتاری

قانون آموزش افراد دارای ناتوانی (IDEA) اختلال های رفتاری را به صورت زیر تعریف می کند: این اصطلاح به معنی حالتی است که در آن، کودک یک یا چند ویژگی زیر را به مدت طولانی و با شدت زیاد از خود نشان می دهد، به گونه ای که این ویژگی ها بر پیشرفت تحصیلی او تأثیر منفی می گذارند:

۱-­ناتوانی در یادگیری که به علت عوامل هوشی، حسی یا سلامتی نباشد.

٢- ناتوانی در ایجاد و حفظ روابط بین فردی مناسب با همسالان و معلمان

٣- نشان دادن رفتار یا احساس های نامناسب در موقعیت های طبیعی

۴- گرایش به نشان دادن علائم جسمی یا ترس به دلیل مشکلات شخصی یا تحصیلی

۵- حالات اندوه و افسردگی دائم

این اصطلاح شامل کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی نیز می شود ولی، کودکانی که ناسازگاری اجتماعی دارند در این طبقه بندی قرار نمی گیرند، مگر اینکه دارای آشفتگی هیجانی باشند (ورتس مارگارت، کالاتا و تامکینز، ۲۰۰۷/ ۱۳۹۲ ).کمیته کودکان استثنایی (۱۹۹۱) نیز در مورد اختلال های هیجانی- رفتاری تعریف زیر را ارائه داده است:اختلال های هیجانی رفتاری به شرایطی اشاره دارد که پاسخ هیجانی و رفتاری کودک در مدرسه با هنجارهای فرهنگی، سنی و قومی تفاوت داشته باشد، به طوری که بر عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار در کلاس و سازگاری در محیط کار نیز تأثیر منفی گذارد. اختلال های هیجانی- رفتاری شامل پاسخ های فایل فیول کودک با نوجوان به عوامل تنش زای محیطی نمی شوند. اختلال های هیجانی- رفتاری بر اساس داده هایی شناسایی می شوند که از منابع مختلف، در مورد کار کرد هیجانی با رفتاری فرد گرد آوری می شوند. این اختلال ها باید دست کم در دو موقعیت متفاوت که یکی از آنها مدرسه است تظاهر نمایند. اختلال های هیجانی- رفتاری می تواند به طور همزمان با سایر معلولیت ها نیز ظاهر شوند. این اختلال ها شامل کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلال های عاطفی با اختلال سلوک، نقص توجه و ناسازگاری نیز می گردد. تعریف فوق مزیت هایی بر تعریف IDEA دارد. از جمله: ۱- دربرگیرنده آسیب های مربوط به رفتار سازشی می گردد. ۲- در ارزیابی فرد هنجارهای فرهنگی و قومی مورد توجه قرار می گیرد. ۳- برای تغییر رفتار کودک یا نوجوان قبل از اینکه او را در گروه افراد مبتلا جای دهند تلاش می شود. ۴- افراد ناسازگار اجتماعی را نیز در بر می گیرد (هاردن، درو و ویگان، ۵۰۰۲/۱۳۸۹). ایاکور (۲۰۰۱) رفتار متضاد با هنجار های اجتماعی و موازین عامه پسند را به عنوان اختلال های رفتاری معرفی می کند و معتقد است، یک رفتار هنگامی به عنوان اختلال معرفی می گردد که برای زندگی عادی فرد و دیگران مزاحمت ایجاد نماید.ساندز ، کوزلسکی و فرنچ (۲۰۰۰)، رفتارهایی را که به محیط و فرصت های یادگیری فرد خلل وارد وارد می سازند به عنوان اختلال های رفتاری معرفی می کنند. با توجه به مطالب گفته شده هر تعریفی باید ساده، تا حد امکان مثبت و با شرایط مدارس کنونی متناسب باشد. تعریف باید مهارت های مهم مثل تو چه و کنترل تکانه و نیز نقش معلم را در نظر بگیرد. هر کوششی که به منظور تفسیر اختلال های رفتاری برای مربیان عادی، مربیان ویژه و افراد عادی به عمل آید باید بر این نکته تأکید ورزد که این دانش آموزان در خانه، مدرسه و جامعه مشکل شدید و پایدار دارند.رفتار بهنجار و نابهنجار: تشخیص رفتار بهنجار از نابهنجار غالبا مشکل است هرچند برای تعریف رفتار بهنجار چندین مدل ارائه شده است ولی هیچ یک از تعریف های ارائه شده آنقدر جامع نیست که همه موارد نابهنجار یا اختلال روانی با رفتاری را در بر گیرد بنابراین در این مورد اتفاق نظر کلی وجود ندارد (سادوک و سادوک، ۱۳۸۹).در آسیب شناسی روانی کودکان و نوجوانان نیز بحث از بهنجار و نابهنجار و تعیین مرز مشخص بین این دو کار آسانی نیست. قرار گرفتن کودک در فرایند رشد، رسش و تغیرات قابل مشاهده در رفتارهای عاطفی، شناختی و هیجانی این مشکل را دو چندان می کند و ناتوانی کودک در قضاوت بین درست و نادرست و عدم کنترل برخی از رفتارهای خود، تصمیم گیری در مورد رفتارهای او را دشوار می سازد. در اکثر موارد تفاوت بین رفتار بهنجار و نابهنجار در کودکان به وضوحی که در مورد بزرگسالان وجود دارد قابل تعیین نیست و لازم است مسئله زمان، محیط، درجه و شدت و فراوانی رفتار در نظر گرفته شود. تمام کودکان گاهگاهی رفتارهایی مانند شب ادراری با حملات قشقرق نشان می دهند. چنین رفتاری ممکن است نتیجه استرس خاص بوده و پاسخی بهنجار در مرحله خاصی از رشد باشد، پیت (۱۹۶۳)، کودک با اختلال رفتاری را کودکی می داند که رفتارهایش به اندازهای نامناسب است که شرکت او در کلاس باعث از هم گسیختن حواس با آشفتگی ذهنی سایر همسالان باشد و نیز فشاری بیش از حد به معلم وارد کند. کودکی که به علت جسمی با تأثیرات محیطی، به طور مزمن دارای یکی از ویژگی های زیر باشد، کودکی با اختلال رفتاری است:

١-­ناتوانی در یادگیری متناسب با بهره هوشی، توانایی حسی- حرکتی و رشد فیزیکی

٢- ناتوانی در پاسخگویی به شرایط زندگی روزمره

٣- ناتوانی در ایجاد و حفظ روابط اجتماعی مناسب

۴- رفتار های افراطی (سیف نراقی و نادری، ۱۳۹۲).

کرک و گالاگر و آناستازیو (۲۰۰۰) رفتاری را انحرافی با هیجانی تلقی می کنند که ضمن نامناسب بودن با سن فرد، شدید، مؤمن با مقاوم باشد و گستره آن شامل رفتارهای بیش فعالی و پرخاشگرانه تا رفتارهای گوشه گیرانه باشد. ویژگی این رفتارها این است که اولا تأثیر منفی بر فرآیند رشد و انطباق مناسب با محیط کودک دارد ثانیا برای زندگی دیگران و استفاده آنها از شرایط موجود مزاحمت به وجود می آورد.

ملاک های اختلال رفتاری

با توجه به آنچه ذکر شد اختلال رفتاری نیز نوعی رفتار نابهنجار می باشد که در اینجا ملاک های آنها مورد بررسی قرار می گیرد:

۱- تناسب با سن

کودکان در سنین گوناگون به گونه های متفاوت رفتار می کنند بنابراین کسانی که با کودک کار میکنند باید با دامنه رفتار در سنین مختلف آشنا باشند تا رفتار بهنجار را از نابهنجار تفکیک کنند (شکوهی یکتا و پرند، ۱۳۸۷).

۲- تداوم

هنگام بررسی در باره رفتار نابهنجار همواره باید دقت کرد که رفتار دشوار از چه زمانی شروع شده، چه توسائی داشته و به چه صورت ادامه داشته است. با توجه به اینکه بعضی از رفتارهای دشوار کودکان در مراحل خاصی از رشد بروز می کند و زمانی می توان آنها را اختلال نامید که بعد از این دوره، رشد نیز ادامه داشته باشد. برای مثال مکیدن انگشت در دوران شیرخوارگی یک عمل طبیعی محسوب می شود ولی اگر این عمل در مراحل بعدی رشد به شدت ادامه یابد و منجر به بروز مشکلات دیگر از جمله گوشه گیری، پرخاشگری و غیره شود اختلال محسوب می شود (لطفی و وزیری، ۱۳۸۸).

۳- هنجارهای اجتماعی، فرهنگی

شاید جامع ترین ملاک برای قضاوت در مورد اختلال رفتاری نقش هنجارهای اجتماعی – فرهنگی باشد که سالیان قبل توسط انسان شناسی بنام روت بندیکت (۱۹۳۴) به صورتی مؤثر شرح داده شده است. وی پس از مطالعه وسیعی که در مورد فرهنگ های مختلف به عمل آورد ابراز داشت که هر جامعه رفتار های معینی را انتخاب می کند که مناسب آن است و افراد خود را به گونه ای پرورش می دهند تا طبق آن عمل کنند. افرادی که بر اثر موضع گیری های قبلی، خلق و خو با تجربه های اکتسابی این رفتارها را از خود بروز ندهند. اجتماع آنها را افرادی منحرف می شناسد. هنجارهای فرهنگی، در مورد کودکان و بزرگسالان هر دو مصداق دارد (ویکس نلسون و ایزرائل ، ۱۳۸۷ ).

۴- دامنه اختلال

مشکلات محدود نگرانی کمتری را ایجاد می کنند در حالی که مشکل هرچه فراگیرتر باشد موجب نگرانی بیشتر می شود. علائم منحصر به فرد ممکن است جای نگرانی زیادی نداشته باشند در حالی که هر چه علائم شدید تر و متنوع تر و بیشتر می شوند مشکلات و در نتیجه نگرانی ها و ناتوانی های بیشتری را به وجود می آوردند و در نتیجه فضاوت درباره ناهنجار بودن رفتار آسانتر خواهد بود (غباری بناب و میر نسب، ۱۳۹۳).

۵- تناسب با جنس

یکی از یافته های بارز در زمینه اختلال های رفتاری این است که در پسران اختلال های رفتاری از تنوع و گستردگی بیشتری در مقایسه با دختران برخوردار است. این گستردگی شامل اختلال شدید روانی، تحرک بیش از حد، خیس کردن رختخواب، رفتارهای ضد اجتماعی و مشکلات یادگیری است. در دختران این اختلال های رفتاری بیشتر به شکل کمرویی شدید، ترس و اضطراب و گلایه از وضعیت جسمانی و مشابه آن است (ساندز، کوالسکی و فرنچ، ۲۰۰۲).

۶- موقعیت

رفتارهای نامطلوب در هر جامعه و در همه موارد تکرار می شود. به عبارت دیگر معمولا اینگونه رفتارها در هر موقعیتی از کودک سر می زند. برای مثال ترسیدن کودک غیر عادی نیست اما اگر این ترس در موارد و موقعیت های زیادی وجود داشته باشد غیر عادی است. همچنین افسردگی زمانی اختلال محسوب می شود که فرد در هر موقعیتی این حالت را داشته باشد اما چنانچه فردی به خاطر از دست دادن یکی از عزیزان افسرده و غمگین باشد اختلال محسوب نمی شود.به طور کلی برای اینکه بتوانیم بگوییم یک رفتار اختلال است یا نه بایستی معلوم کنیم که آیا رفتار مورد نظر در رشد و گسترش سازگاری و بهزیستی کودک تولید اشکال خواهد کرد یا نه؟ این پیش بینی مستلزم در نظر گرفتن فراوانی، شدت و تداوم رفتار مورد نظر است. همانطور که ذکر شد بسیاری از مواردی را که به عنوان مشکل رفتاری در کودکان توصیف می شوند می توان به عنوان مشکل خاصی در نظر گرفت اما آن دسته از مشکلات رفتاری که از نظر شدت، فراوانی تداوم از سن خاص آنها انتظار نمی رود می تواند آسیب روانی به دنبال داشته و پیش بینی کننده اختلال های بعدی باشد (فرهادی ثابت، ۱۳۷۲).

ویژگی های اختلال های رفتاری

در اکثر تعاریف معتبری که از اختلال های رفتاری، توسط متخصصان ارائه شده بر چند ویژگی تأکید بیشتری شده است و کودکانی که دارای اختلال های رفتاری هستند معمولا تعدادی از این رفتارها را از خود بروز می دهند:

۱- مشکلات شدید یادگیری، که موجب شکست این دانش آموزان در مدرسه شده و آنها معمولا به لحاظ تحصیلی دو سال یا بیشتر از همسالان خود عقب ترند.

۲- مشکلات شدید در ایجاد یا حفظ روابط رضایت بخش با دیگران.

۳- طرد و انزوای اجتماعی، بالا بودن نرخ وقوع رفتار نامناسب، اضطراب و غمگینی زیاد.

۴- نشان دادن رفتارهای زشت و نامتناسب با سطح سنی و استانداردهای فرهنگی و اجتماعی

۵- شکایت از بیماری های روان تنی، به ویژه دردهای معده، تهوع و سردرد

۶- نشان دادن رفتارهای ناپذیرفتی به طور مداوم و حداقل در دو محیط، که یکی از این محیط ها مدرسه است (به مدت سه تا شش ماه یا بیشتر) (ترنبال ، ترنبال، شانک و اسمیت ، ۲۰۰۴).

طبقه بندی اختلال های رفتاری

با توجه به اینکه اختلال های رفتاری دامنه وسیعی دارند و بسیاری از مشکلات را در بر می گیرند تاکنون در مورد اختلال های رفتاری طبقه بندی واحدی که مورد توافق متخصصان باشد صورت نپذیرفته و هر نوع طبقه بندی از سوی عده ای از متخصصان مورد انتقاد قرار گرفته است (کرک، گالاگر و آناستازیو، ۲۰۰۰). در این قسمت به چند طبقه بندی که از سوی متخصصان صورت گرفته است پرداخته می شود. کوای و پترسون (۱۹۸۷) اختلال های رفتاری را در شش طبقه دسته بندی کرده اند، که عبارتند از:

۱- اختلال سلوک: افراد مبتلا مخرب، آزار دهنده، جنجال برانگیز، بدخلق و در پی جلب توجه و خودنمایی هستند.

۲- پرخاشگری اجتماعی: سرقت، وابستگی به گروههای بزهکار، گریز از مدرسه و زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی، اجتماعی و قانون از ویژگی های افراد مبتلا است.

۳- مشکلات مربوط به توجه: میزان توجه و تمرکز حواس افراد مبتلا بسیار پایین است. آنها در پاسخگویی به سؤالات تفکر چندانی نمی کنند و توجه آنها به آسانی از تکلیفی که در حال انجام آن هستند منحرف می شود. سست، بی علاقه، کند و تنبل هستند.

۴- اضطراب – گوشه گیری: افراد مبتلا بسیار تحریک پذیر و حساسند، احساس های آنها به آسانی جریحه دار می شود و به طور کلی ترسو، مضطرب، افسرده و غمگین هستند.

۵- روان نژندی : توهم و هذیان، صحبت های تکراری و نمایش رفتارهای عجیب و غریب از ویژگی۔ های بارز آن به شمار می رود.

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
  • رشته تحصیلی روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی رحمان گودینی روانشناس، رحمان گودینی مشاور، رحمان گودینی روان درمانگر، رحمان گودینی روانپزشک، رحمان گودینی متخصص اعصاب و روان، رحمان گودینی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی کودکان استثنایی
تصویر
رحمان گودینی
مشاور کودک
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر