منو
X

تصویر
زهرا جعفری
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

60%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

زهرا جعفری هستم، فارغ التحصیل روانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه شیوه های فرزندپروری مادران و اختلال رفتاری دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی شهر تهران” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی

عنوان:

رابطه شیوه های فرزندپروری مادران و اختلال رفتاری دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی شهر تهران

استاد راهنما:

هادی بهرامی

استاد مشاور:

نرگش ادیب سرشکی

دانشجو

زهرا جعفری

فصل اول:

مقدمه:

یکی از عوامل موثر در رفتار فرد خانواده است. محیط خانواده اولین و بادوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تاثیر می گذارد. کودک خصوصیاتی را از والدین ارث می برد اما نقش والدین در رشد کودک تنها به جنبه های ارثی محدود نیست. ایده آل ها و آرزوهای والدین ، شیوه تربیتی آنها، وضعیت سلامت و روابط آنها با یکدیگر در شکل دهی به رفتار کودک نقش مهمی را ایفا می نماید. در دهه های اخیر بازشناسی این نکته که خانواده از مهمترین نهادهایی است که در امر اجتماعی کردن و تعلیم و تربیت کودکان تاثیر قابل توجهی دارد، در بین نظریه های تربیتی ارشدی و اجتماعی در حال افزایش است (برنت،.(۱۹۹۱)چگونگی رابطه کودک با اعضای خانواده در سالهای اولیه زندگی از اساسی ترین عامل های رشد شخصیت شناخته شده است اما هر گاه اختلالی در این رابطه ایجاد شود به طور طبیعی امنیت عاطفی کودک مختل می شود. روانپزشکان عقیده دارند جبر و زورگویی تار و پود حیات کودک و استعدادهای فطری او را در هم می ریزد و برعکس، عشق و محبت والدین و آموزگاران باعث تعادل و رشد در دستگاه عصبی مرکزی و در نتیجه در حالت های روانی او می شود (میلانی فر، ۱۳۷۰). هر چه زمان به جلو می رود روابط انسانی پیچیده تر می شود و از سادگی بیرون می آید. روابط اعضای خانواده، معلم و شاگردان و همسالان و غیره . در نتیجه اصول و قوانین به کار گرفته شده در تربیت فرزندان توسط پدر و مادر ، آموزش توسط معلمان و یادگیری دانش آموزان به شیوه گذشته اثر گذار بوده است وبه همین علت در سالهای اخیر تعداد پژوهش های انجام گرفته در زمینه های تربیتی افزایش یافته است و علل و عوامل و ریشه های مشکلات به وجود آمده بیش از گذشته مورد بررسی قرار می گیرد. یکی از مشکلات معلمان وجود دانش آموزانی است که دارای مشکلات رفتاری هستند که موجب اختلال در کلاس یا در درسشان می شود. بسیاری از مشکلات رفتاری متاثر از نوع رفتار هایی است که والدین با کودکان خود داشته اند، اگر والدین با فرزندان خود صمیمی بوده به آنها حق انتخاب و بها دهند و رفتاری متناسب با آنها داشته باشند بسیاری از این مشکلات رفتاری از بین خواهند رفت و کودک به رشد مطلوب استعداد خود خواهد رسید همانگونه که این رفتارها یاد گرفته می شوند با آموزش دادن به خانواده ها و والدین می توان از به وجود آمدن رفتارهای نادرست پیشگیری کرد و یا اینکه با آموزش ویژگی های به غلط یاد گرفته شده را اصلاح کرد.

بیان مسئله

خانواده به عنوان هسته اساسی اجتماعات بشری همیشه مورد توجه پژوهشگران مختلف بوده است. افراد متفاوت نقش های گوناگونی برای خانواده مطرح کرده اند که هر یک به تناسب پیشینه و زمینه های مورد علاقه با تخصص خود بدان نگریسته و آنها را مطرح نموده اما آنچه که اکثر این افراد با آن توافق دارند کار کرد و نقش اجتماعی گردن فرزندان به وسیله خانواده است که آنرا به عنوان یکی از اساسی ترین نقشهایخانواده برشمرده انددر خانواده مهمترین فردی که با کودک ارتباط دارد مادر است. حال به شیوه های فرزند پروری مادر

پرداخته می شود. طبق نظریه بامریند (۱۹۷۹) سه شیوه فرزند پروری وجود دارد:

١-شیوه فرزند پروری مقتدرانه

۲- شیوه فرزند پروری مستبدانه

۳- شیوه فرزند پروری سهل گیرانه برکت – لورا به نقل از سید محمدی، ۱۳۸۳).

شیوه فرزندپروری مقتدرانه:

الگویی است که در آن والدین گرم و با محبت و انعطاف پذیر هستند و با فرزندان خود رابطه توام با تفاهم دارند ولی در عین حال آنها را کنترل و برای آنان مقررات وضع می کند. از آنان انتظار دارند که رفتارهای عاقلانه داشته باشند برای آنها استقلال قائلند و به تصمیمات فرزندان خود احترام می گذارند بر کت ،۱۹۹۳)

شیوه فرزند پروری مستبدانه:

الگویی است که در آن والدین بیشتر به اعمال قدرت و اجبار تاکید دارند، با فرزندان خود گرم و با محبت

نیستند، آنها را بسیار کنترل کرده و در این خانواده تخلف از مقررات مجازات سختی به دنبال دارد (بر ک، ۱۹۹۷).

شیوه فرزند پروری سهل گیرانه:

الگویی است که در آن والدین فرزندان خود را کنترل نمی کنند، از آنان انتظار چندانی ندارند، در امور خانه نظم و ترتیبی ندارند، در تشبیه و پاداش دادن به فرزندان خود چندان جدی نیستند (بر ک، ۱۹۹۷).شیوه های فرزند پروری در بر گیرنده الگوهای گسترده ای از تربیت کودک و ارزشها و رفتارهای تربیتی خاص والدین است که در رشد و شکوفایی فرزندان و همچنین طرز رفتار فرزندان تفود فراوانی دارد (دارلینگ ،۱۹۹۹ کراگر ، ۲۰۰۰ به نقل از علیزاده و آندریس ،۲۰۰۲). قانون فدرال آمریکا در مورد اختلال رفتاری اصطلاح آشفتگی هیجانی را به کار می برد. این اصطلاح از طرف متخصصان مورد قبول واقع شده است. (هالاهان و کافمن ، ترجمه ماهر ۱۳۷۸). ملاک های عمده ای که مورد تاکید قرار گرفته اند عبارتند از:

۱-این اصطلاح به معنای حالتی است که در طول مدتی دراز و با درجه ای شدید و به صورتی بسیار منفی  کارهای تحصیلی کودک تاثیر گذاشته و دارای یک یا چند خصوصیت زیر می باشد:

الف) نوعی ناتوانی در یادگیری است که نتوان برای آن علت هوشی، حسی یا جسمی پیدا کرد

ب) ناتوانی در ایجاد روابطی رضایت بخش با همسالان و معلمان

ج) دارا بودن رفتارها و احساساتی متفاوت در شرایطی عادی

د) دارا بودن حالت اندوه و افسردگی به طور همیشگی

ه) نشان دادن ترس و یا علایم بدنی در رابطه با مسایل شخصی و تحصیلی

۲- در این تعریف از گنجاندن کودک با ناسازگاری های اجتماعی مادام که ثابت نشده است که از نظر عاطفی نیز دچار آشفتگی شدید هستند، خودداری می شود.

در این تحقیق محقق بر آن است تا رابطه بین شیوه های فرزند پروری با مشکلات رفتاری کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر را مورد بررسی قرار دهد.

اهمیت و ضرورت تحقیق

در سالهای اخیر مسایل رفتاری کودکان به عنوان یکی از موضوعات عمده روانپزشکی و روانشناسی شناخته شده است زیرا کودکان قسمت عمده ای از جمعیت جهان را تشکیل می دهند که شناخت صحیح ابن فشر عظیم از جمعیت جهان و کوشش در راه تامین شرایط مادی و معنوى لازم برای رشد بدنی، عاطفی و فکری آنان مورد تاکید است.شیوه هایی که والدین در تربیت فرزندان به کار می برند در شخصیت فرد و ویژگی های شناختی او تاثیردارد. در بررسی اختلالات رفتاری فرزندان جمعی از صاحب نظران تاکید بسیار بر رابطه میان والدین در تشدید مشکلات کودکان دارند. در این بین عاده ای بر نقش و تاثیر رابطه های میان والدین در ایجاد مشکلات کودکان تاکید نموده اند و معتقدند که تضاد عصی میان پدر و مادر اغلب در فرزندان به نمایش گذاشته می شود گاه اختلال رفتاری کودک ناشی از تضاد دروتی پدر و مادر نیست بلکه نتیجه تضادهای عصبی و تنش میان آنهاست ( کاپلان و همکاران، ۱۹۸۹) نوجوانانی که والد بتشان به آنها آزادی و استقلال بیش از اندازه اعطا می کنند و یا هیچ نظارتی بر آنان ندارند بالاترین میزان مشکلات رفتاری را دارند( لامبورن و همکاران ، ۱۹۹۱). همچنین در شیوه استبدادی که افراط در اعمال قدرت است ضایعه های عاطفی ایجاد می شود که خود به احساس فقدان امنیت کودک منجر می شود( احدی وینی جمالی، ۱۳۸۱).در مورد کودکان عقب مانده ذهنی اثری که کودک معلول ذهنی بر والدین می گذارد مربوط به بوجود آمدن حالت های متضاد با احساسات متضادی مانند حمایت های افراطی یا طرد کودک است. حمایت افراطی شیوه ای دفاعی در برابر کنترل بی قراری کودکی که زندگی والدین را مشکل کرده، می باشد زیرا بسیاری از والدین از این واقعیت که به طور خود به خودی به کودکان سالم خود تمایل بیشتری دارند. شرمگین هستند( رابینسون و رابینسون ۱۹۷۵)، به نقل از گربلر (۱۹۵۲) و گالاگر، ۱۹۵۶).حال با توجه به اهمیت نقش والدین در تربیت و الگوپذیری فرزند خود، آشنایی با شیوه های صحیح فرزند پروری و نحوه برخورد با کودکان مشکل دار جهت پیشگیری و بهداشت روانی اعضای خانواده و یافتن رابطه و تعامل والدین با فرزند خویش برای اصلاح شیوه فرزند پروری و تربیتی والدین و به دنبال آن سازگاری بهتر کودک و به کار بستن روش های صحیح و برخورد های منطقی تر از طرف والدین اهمیت این تحقیق را آشکار می سازد ضمن اینکه درباره روش های فرزندپروری در خانواده هایی که دارای کودک عقب مانده ذهنی هستند پژوهشی توسط محقق یافت نشد این تحقیق می تواند رابطه بین شیوه های فرزند پروری و اختلال رفتاری در دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی را مورد آزمون قرار دهد و نتیجه آن در مشاوره با والدین و کودکان عقب مانده ذهنی دارای اختلال رفتاری مورد استفاده قرار گیرد.

اهداف پژوهش:

هدف کلی

تعیین رابطه شیوه های فرزند پروری مادران با اختلالات رفتاری دختران عقب مانده ذهنی آموزش پذیرشهر

تهران

اهداف اختصاصی

الف – تعیین رابطه بین شیوه های فرزند پروری

۱-مقتدرانه

۲- مستبدانه

٣- سهل گیرانه مادران با مشکلات رفتاری دختران عقب مانده ذهنی آموزش پذیر شهر تهران

ب- تعیین رابطه شیوه های فرزندپروری مادران با ترکیه تولد دختران آنها

ج- تعیین رابطه شیوه های فرزندپروری مادران با سطح تحصلات آنها اهداف کاربردی

١-ارائه اطلاعات به والدین و متخصصان در مورد اهمیت تأثیر شیوه های فرزندپروری در اختلالات رفتاری

۲- آشکار ساختن نقش شیوه های فرزندپروری در کاهش اختلالات رفتاری

٣- اتخاذ راهکارها و آموزش های مناسب به والدین برای پیگیری و کاهش مشکلات ناشی از شیوه های

فرزند پروری

سوالات پژوهش

سوال اصلی آیا بین شیوه های فرزند پروری مادران و اختلال رفتاری دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی رابطه وجود دارد؟

سوالات فرعی

۱- آیا سین سطح تحصیلات و شیوه فرزند پروری مادران دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی آنها رابطه ای

وجود دارد؟

۲- آیا بین شیوه فرزند پروری مادران ورته تولد دختران عقب مانده ذهنی آنها رابطه ای وجود دارد؟

روش جمع آوری داده ها:

با استفاده از پرسشنامه شیوه های فرزند پروری رابینسون و آزمون اختلال رفتاری راتر فرم ب معلمان

متغیرها:

متغیر پیش بین: شیوه های فررزند پروری

متغیر ملاک: اختلالات رفتاری

متغیر کنترل: مقطع سنی و جنسیت

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیر ها:

تعریف مفهومی شیوه های فرزند پروری

شیوه های فرزند پروری در بر گیرنده الگوهای گسترده ای از ثربیت کودک و ارزش ها و رفتارهای تربیتی

خاص والدین است که در رشد و شکوفایی فرزندان و همچنین طرز رفتار آنها تاثیر زیادی دارد( دارلینگ ،۱۹۹۹، کراکر ، ۲۰۰۰ به نقل از علیزاده و آندریس ۲۰۰۲).

تعریف عملیاتی

شیوه غالب فرزند پروری مادر به وسیله آزمون رابینسون مشخص می شود.

تعریف مفهومی اختلالات رفتاری : رفتارهای گوناگون، افراطی ، مزمن و انحرافی که گستره آن شامل اعمال تهاجمی با برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه می باشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است به طوری که وی آرزوی توقف این رفتارها را دارد(سیف نرافی ونادری، ۱۳۷۹).

تعریف عملیاتی

اختلالات رفتاری کودکان از نظر معلمین از طریق پرسشنامه راثر فرم ب مشخص می شود.

فصل دوم:

شیوه های فرزند پروری اعتقاد و نظر والدین نسبت به چگونگی ارتباط با کودک است که والدین در رابطه با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری شخصیت آینده کودک نقش بسزایی دارد. هدف تمامی شیوه های فرزند پروری پرورش کودک و آماده سازی وی برای ایفای نقشی است که گروه وحوزه فرهنگی وی بر عهده اش می گذارند. کودکان چنان پرورش می یابند که بتوانند راه و رسم زندگی والدین خود را در ایفای نقش خود می گیرند. والدین واسطه انتقال آرمان های فرهنگی اجتماع به کودک هستند.آرمان های فرهنگی هر اجتماع تعیین کننده نوع و چگونگی آموزش هایی است که کودک باید فرا گیرد و از آنجا که الگوها و ایده آل های خود، کودکان را به شیوه های متفاوت پرورش می دهند. کودکی اولین بار ایده آل ها و آرمان ها و بایدها و نباید ها را از محیط خانواده و والدین خود می آموزد. خانواده یکی از عوامل موثر در رفتار افراد است. کودکی در محیط خانواده تجارب گوناگونی را کسب می کند و از طریق این محبط کوچک است که با دنیای خارج آشنا می گردد و طرز معشرت با دیگران را می آموزد احدی ،۱۳۸۱). خانواده ها از جنبه های مختلف با هم تفاوت دارند بنابر این تاثیر خانواده در رفتار افراد متفاوت است. در یک خانواده سالم محیط به گونه ای است که شرایط برای تامین احتیاجات اساسی کودکان در زمینه های مختلف فراهم می باشد. رفتار کودکی که در این خانواده پرورش می باید با رفتار کودکی که محیط خانواده وی مانع تامین احتیاجات اساسی اوست کاملا متفاوت است (شریعتمداری ، ۱۳۶۶). بدون تردید هر گونه نقص و نارسایی در ساخت خانواده می تواند از همان طفولیت در رشد کودک تاثیر نامطلوبی داشته باشد. نتیجه تحقیقات نشان می دهد که محیط های نامساعد خانوادگی موجب ناسازگاری واحساس عدم امنیت در کودکان شده ، و محیط های سرشار از عشق و تفاهم و دوستی ، کودکانی شاد، سازگار و دارای اعتماد به نفس به وجود می آورند (نوابی نژاد، ۱۳۷۲). در سال های اخیر پژوهش های زیادی درباره عوامل خانوادگی موثر در رفتار و طرز فکر کودک صورت گرفته است. این پژوهش ها نشان می دهد در بین عوامل مختلفی که در پرورش شخصیت سالم در کودکان و نوجوانان موثرند، شیوه های تربیتی و فرزند پروری والدین و نحوه ارتباط والدین و کودک از اساسی ترینعوامل محسوب می شود.

سیر تاریخی شیوه های فرزند پروری

شیوه های پرورش کودک ، در گذر سده ها دگرگون شده است. در سه دهه اول میلادی قرن گذشته، بعنی بین سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۳۰ روش های فرزند پروری تا حدود زیادی خشک و خشن بودند. متخصصان تعلیم و تربیت کودکان را به عنوان یک شئ فرض می کردند که می توان آنها را به صورت نظام مندی شکل داد و شرطی کرد ، به احساسات و احتیاجات طفل با والدین و تغییرات اجتماعی و استعداد های ژنتیکی و با ویژگی های موفتی کودکان چندان توجهی نمی شد. در آن زمان به والدین توصیه می شد که با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکنند ، طبق برنامه ثایتی به او غذا بدهند (اعم از اینکه گرسنه باشد یا نباشد) و آداب توالت رفتن را در همان سال اول زندگی به او آموزش دهند. این روش کاملا خشک تا حدودی تحت نفوذ مکتب رفتار گرایی بود و هدف و الدین این بود که عادت های پسندیده را شکل دهند و از بروز عادات ناپسند جلوگیری کرده یا آنها را سرکوب کند(انکتون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران، ۱۳۸۱) در دهه ۱۹۴۰ روند شیوه های فرزند پروری در جهت سهل گیری و انعطاف بیشتر دگرگون شد. در این دهه نظریه فرزند پروری، زیر نفوذ مکتب روانکاوی قرار گرفت ، مکتبی که در آن بر امنیت عاطفی کودک و زیان های ناشی از کنترل شدید تکانه های طبیعی در کودک و تاثیر محرومیت های سنین پایین بر رفتارهای بعدی کودک تاکید داشت. در ۱۹۴۰ علاوه بر نفوذ مکتب روانکاوی فروید، شیوه های تربیتی بر اساس نظریه های بنیامین اسپاک نیز استوار بود. وی معتقد بود والدین باید از شم طبیعی خود پیروی کنند و از برنامه های انعطاف پذیری که هم با نیازهای خود آنان و هم با نیازهای کودک سازگاری داشت استفاده کنند. این نگرش های آزاد گرانه در مورد کودک در سال های ۱۹۴۰ پدیدار شد و با تاثیر مداوم مربیائی مشرقی مانند جان دیوئی و نوشته های روان شناسان بشردوستی چون مازلو و کارل راجرز نیروی محر که بیشتری پیدا کرد (هترینگون ، ترجمه طهوریان و همکاران، ۱۳۷۳). در اواسط ۱۹۶۰ بر نقشی که علاقه پدر و مادر در محیط کودک ایفا می کند تاکید زیادی شده است. به نظر می رسد در حال حاضر شاهد نوسانی در جهت عکس هستیم. چنین به نظر می رسد که امروزه والدین احساس می کنند که سهل گیری پاسخ گوی مشکل آنان نیست. اکنون متخصصان به والد بن توصیه می کنند که برای شکل دادن به رفتار کودک کمی سخنگبرتر ولی فعالثر باشند. برخی از ویژگی های فرزند پروری فعلی عبارتند از کنترل در حد اعتدال، انضباط محکم و حتی توسل به شنبه در صورت لزوم . در عین حال والدین باید حدودی را برای کودکان تعیین کنند و در مواردی که فرزند قادر به قضاوت منطقی نیست، قدرت تصمیم گیری داشته باشند. در عین حال آنها با بد نظرات کودک را بشنوند و خود را با آنها تطبیق دهند(نلسون و همکاران، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۷۵). از سوی دیگر امروزه کودکان نیز با گذشته تفاوت زیادی دارند و حاضر نیستند حتی جزئی از حقوقشان را تقدیم قوانین مستبدانه بزرگسالان کنند. کودکان امروز انتظار دارند که والدین محدودیت ها و مقررات را برایشان توضیح دهند. آنان بر این باورند که والدین تباید هرگز قدرت بیشتر خود را برای کنترل فرزند به طور نامعقول استفاده کنند (گاری و همکاران ، ترجمه رئیس دانا، ۱۳۷۰).

کارکرد مادری از دیدگاه نظریه های روان شناختی

ما زندگی خود را کنار والدین آغاز می کنیم . انسان موجودی است که در خانواده ، با فرهنگ و متمدن می شود و هنجارها و ارزش های محیط خود را فرا می گیرد. در دیدگاه روانکاوی ، فنیکل معتقد است که مادر اولین جزء محیطی است که هر فرد با آن رابطه برقرار می کند. از این رو مادر اولین پایگاه شکل گیری تصویرها و باورهای کودک در مورد محیط پیرامونش است . در این دیدگاه والدین کودک هر کدام بخشی از یک سیستم پیچیده و پویا به حساب می آیند و دارای تاثیر متقابل هستند. به عبارت دیگر مادر و کودک با هم رابطه ز پستی – روانی دارند. ( علیزاده ، ۱۳۸۰).در مکتب روانکاوی، کودک هنگام تولد فقط یکی از بنیادهای شخصیت خود را به نام نهاد به همراه دارد. سپس در تعامل با محبط ( که پدر و مادر و همشیران بخشی از آن به حساب می آیند)، دیگر اجزای بنیادی شخصیت وی ، یعنی خود و فراخود شکل می گیرد. طی مراحل رشد ، بحران های گوناگونی برای کودکان پیش می آید که والدین واکنش های متفاوتی نسبت به آنها اتخاذ می کنند که تاثیری فطعی بر سلامت روان شناختی کودک دارد همان منبع) اریکسون تعامل والدین – فرزند را بیشتر از بعد روانی – اجتماعی مطالعه می کند و از نظر او رشد روانی – اجتماعی انسان از همان روز نخست شروع می شود. اریکسون ، تولد تا یک سالگی را مرحله اعتماد در مقابل عدم اعتماد نام می نهد . اگر کودک به محیط به خصوص مادر اعتماد کنند ، محیطی اساسا ایمن و رضایت آمیز برای او شکل می گیرد. در این محیط مادر پاسخ گویی مطمئن و امن برای نیازهای کودک است و به او کمک می کند تا به دنیا و زندگی اعتماد داشته باشد. امید، مایه و انگیزه اصلی زندگی در این مرحله شکل می گیرد. در مرحله بعدی تحول روانی – اجتماعی ، تعامل کودک با مادر و حتی با پدر بیشتر می شود (احدی، ۱۳۸۱) در دیدگاه روان شناسی شناختی تیز والدین ، پایگاه شکل گیری و تحول فرایند های روان شناختی کودک به شمار می آیند. برای مثال بل معتقد است پایداری شخص ، از احساس امنیت دلبستگی کودک به مادر ناشی می شود . او در پژوهش خود دریافت که بین امنیت دلبستگی و پایداری شخص در کودک ، رابطه معناداری وجود دارد. بل اظهار می کند که پایداری شخص بسیار تحت تاثیر رفتار مادری است در حالی که پایداری شی چنین وضعیتی ندارد ( علیزاده به ۱۳۸۰). در دیدگاه بوم نگری انسان در مشت و محیط زندگی اش بررسی می شود و از بین روان شناسان معاصر آلفرد آدلر (۱۹۲۵) را شاید، بتوان اولین کسی دانست که اصرار داشت انسان موجودی منفرد نیست و در متن اجتماع زندگی می کند. برنر (۱۹۹۸) نحول انسان را در محیط مطالعه می کند و بر تاثیر رفتار و باورهای او تاکید می ورزد( برک، ترجمه سید محمدی ۱۳۸۳). بر اساس پژوهش های انجام شده (کوچر و پدولا”، ۱۹۷۹) ۹۴ درصد از روان شناسان و روان پزشکان در جلسه های درمانی خود حضور والدین را در کنار کودک لازم می دانند ( علیزاده ، ۱۳۸۰).

تعامل والدین – فرزند

دانشمندان برجسته ای چون فروید، اریکسون میانی ، پیازه ویگوتسکی و اسکیتر معتقدند کودک در تعامل با محیط خود رشد می کند ( احدی ، ۱۳۸۱). اگرچه هر کدام از آنها تعریف کم و بیش متفاوتی از تعامل دارند. اولین تماس های کودک در محیط با والدین خویش است و والدین برای او منبع غذا، عشق و آسایش هستند. کیفیت این تعامل زمینه ساز اصلی شکل گیری احساس ایمنی در کودکی است که پیامدهای گوناگونی در پی دارد روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان شبکه ای از بخش هایی دانست که در کنش متقابل با یکدیگرند ، نظام خانواده در مجموعه ای از نظام های بزرگتری قرار دارد.این نظام به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق روش های مختلف تربیتی بر کودکان تاثیر می گذارد. جامعه بزرگتر نیز جزئی از زمینه فرهنگی برای الگوهای رفتار خانوادگی است. یک الگوی خانواده که مناسب جامعه با دوره زمانی خاصی است، ممکن است در یک جامعه دیگر تابهنجار باشد و در نتیجه برای کودکان پیامدهای مختلفی داشته باشد. بنابراین طبقه اجتماعی ، نظام یا قلمرو بزرگتری است که نظام خانواده در درون آن عمل می کند (ماسن و همکاران ، ترجمه پاسایی ، ۱۳۷۸).رابطه فرزند و والدین، همچنان که این دو با یکدیگر کنش متقابل دارند رشد میکند . رفتار فرزندان هم مانندرفتار و نگرش های والدین به این کنش متقابل کمک می کند .هیج پدر و مادری در پی آن نیست که زندگی فرزند خود را تباه کند و هیچ پدر و مادری قصد نمی کند که کودک خود را ترسو ، کمر و لجباز ، سهل انگار با بی حوصله بار آورد، با این حال اغلب این رفتارهای نامطلوب ، محصول روش های تربیتی و برخوردهای ناشیانه والدین با کودکان است (کریمی، ۱۳۷۸). در حقیقت ابراز شخصیت کودک نتیجه شدت و ضعف روایطی است که با افراد و اشخاص دارد. حال اگر این شبکه روابط سالم باشد ، او دارای شخصیت سالم خواهد شد. روی همین اصل با به تصریح کرد که روابط پدر و مادر با کودک دارای اهمیتی است که ساختار اولیه شخصیت را شکل می دهد و مشخص می کند. یکی از راه های پی بردن به نفوذ متقابل والدین و فرزندان این است کهدر نظر داشته باشیم که والدین برای رفتار قابل قبول محدودیت هایی دارند. وقتی کودک از این محدودیت ها بالاتر یا پایین تر رود، والدین سعی می کنند رفتارش را تغییر دهند . برای مثال بچه ای که بسیار پرخاشگر است ممکن است از حد قابل قبول پرخاشگری از نظر والدین فراتر برود و والدین هم ممکن است پرخاشگری او را سرکوب کنند و سعی کنند سائق های پرخاشگری او را کنترل کنند. همین والدین ممکن است کودکی را که بسیار خجالتی است تشویق کنند که پر جراث تر باشد . همانطور که خلق و خوی کودک در والدین تاثیر می گذارد . خصوصیات فردی والدین نیز در واکنش های کودک تاثیر می گذارد . مادر و فرزند هر دو به روابط خود کیفیتی می بخشند که در طول زمان با هم در کنش متقابل خواهند بود (همان منبع) روان شناسان رفتار والدین را با روش های متنوعی مثل مشاهده مستقیم ، مصاحبه با والدین با کودکان ، رتبه بندی از طریق مشاهده گران و پرسش نامه مطالعه کرده اند. از روش های مختلف فرزند پروری دو جنبه اهمیت بیشتری دارد: پذیرش در برابر طرد کردن و سخت گیری مناسب در برابر سهل گیری. گرمی و پذیرش از آنجا اهمیت دارد که برای تلاش های والدین در منضبط کردن فرزندانشان و آموختن ارزش هایی به آنان زمینه ای را فراهم می کند . به طور کلی والدین گرم و پذیرا بیش از دیگران در انتقال ارزش ها و هدف های خود به فرزندانشان تاثیر می گذارند . طرد بیش از حد کودکان غالبا با رفتارهای مشکل برانگیز آنان ارتباط دارد . با توجه به روش های مختلفی که والدین در سخت گیری ها و کنترل کردن ها در کودکان می گذارد متفاوت است( ماسن و همکاران به نقل از یاسایی ۱۳۷۸).

تعامل مادر- فرزند

از آن جا که مادر نخستین مراقب کودک است و مراحل اولیه رشد، تاثیر قطعی بر شخصیت انسان دارد و نیز بسیاری از مشکلات روان شناختی ریشه در این ارتباط دارد، تعامل بین مادر و فرزند مورد توجه خاص بوده است . تعامل مادر – فرزند از لحظه های پس از تولد (در واقع حتی پیش از آن شروع می شود . از همین زمان هم مادر و هم فرزند به تماس بلافاصله نیاز دارند و مقدار این تماس می تواند در کیفیت رابطه آنها بسیار موثر باشد . مادران معمولا واکنش های عاطفی گوناگونی نسبت به نوزادان خود نشان می دهند. برخی احساس عشفی بزرگ و برخی احساس بی تفاوتی می کنند . اگر چه این احساس بی تفاوتی پس از گذشت.چند روز از بین می رود ولی شکل گیری عشق و محبت مادر به رغم زنتیکی و فطری بودن آن، مستلزم تماس با فرزند است، یعنی اگر مادر با فرزند خود تماس برقرار نکند این عشق و علاقه شکوفا نخواهد شد. (اسلاکین ۱۹۸۹ به نقل از علیزاده ۱۳۸۰). پی بردن به این نکته هراس آور است که سرکونی کودک بعضا از بدو تولد شروع می شود – شاید هم زودتر از آن برای اغلب والدین دشوار و باور نکردنی است هنگامی که مادری سرخورده، توزادی نا خواسته را به دنیا می آورد چه کسی می تواند بگوید سرخوردگی های مادر در زمان بارداری چه اثراتی بر نوزاد گذاشته است . به کودکی که بیش از حد به مادر خود وابسته است و این دلبستگی از مادر به کودک سرایت کرده است نمی تواند خود را از دیگری متمایز کند. این وابستگی شدید مانع از خود فهمی و خودیاری او شده و باعث می شود که توانایی مواجهه با فشارهای روانی (حتی ضعیف ) را نداشته باشد و سریع تر از کودکان همسال خود دچار آشفتگی و پیامد های دیگری گردد( کریمی، ۱۳۷۸). احساس کھٹری در کودکان در انتظارات و توقعات به دور از ظرفیت و توانایی والدین از فرزندان ریشه دارد ، توقع بیش از حد از کودک همان قدر کھٹری آور است که او را کمتر از آنچه هست تصور کنیم و کارها و تکلیف هایی پایین تر از سن او به او واگذار کنیم. کودکان در سنین پایین تر به گونه ای پرورش می یابند که هر چه والدین احساس و درک می کنند و با قلب آنها به آن گواهی می دهد جمع آوری و در لایه های زیرین شخصیت خود ذخیره می نمایند و اساسا سازگاری و درک آنها از جهان پیرامون، وابسته به نوع ساز گاری و درک والدین است . به نظر می رسد در گذشته سازگاری و در ک کودک از سوی والدین به مراتب بیش از امروز بوده است چنان که تجربه های پراکنده نشان داده است که مادران بی سواد گذشته احتمالا خیلی بیشتر از مادران باسواد کونی در تربیت فرزندان خود موفق بوده اند. علت آن این است که آنها قبل از این که نقش بازی کنند با وجود خود حرف می زدند و قبل از این که مشکل را از بیرون دستکاری کنند از درون آن را حل می کردند (همان منبع). در ارائه الگوهای تربیتی باید زمینه ای فراهم کرد که کودک به طور خود انگیخته به الگوهایی که موجب تعالی او می شود گرایش یابد و اگر الگویی از پیش تعیین شده را بدون میل و رغبت درونی او (هرچند الگویی معطلوب) به او تحمیل کنیم هیچ گاه همانند سازی رفتاری و اخلاقی با آن الگو انجام نمی دهد . کودکانی که در روابط بین فردی با خواهران و برادران خود درگیری داشته و دائما به رفتارهای پرخاشگرانه دست می زنند معمولا به ۴ گروه تقسیم می شوند: ۱٫ کودکانی که همیشه مورد بی مهری و بدرفتاری والدینشان قرار می گیرند ۲- کودکانی که ناخواسته از طرف والدین خود طرد می شوند ۳- کودکانی که از نظر ترتیب تولد فاصله های طولانی و نامتعادل با فرزندان دیگر دارند.. ۴. کودکانی که با بیش از حد متوقع هستند یا نمی توانند با همسالان خود ارتباط سازنده داشته باشند (همان منبع).برای تربیت کودک لزوما به روش های پیچیده ، شرایط بخصوص با امکانات فوق العاده نیازی نیست بلکه تنها کافی است که والدین موقعیت مناسب را بشناسند و از کوچکترین ، غیر رسمی ترین و تصادفی ترین لحظات بهره لازم را ببرند. این فرصت ها به طور طبیعی و غیر عمدی از طرف کودکان ایجاد می شود و باید به طور طبیعی از آن به بهترین نحوی استفاده کنیم. آنچه که برای کودک مهم است رفتار و عمل والدین است نه گفتار آنها و آنچه که به کودک گفته می شود اهمیت کمتری دارد از رفتارهایی که کودک در والدین خود مشاهده می کند. کودکی که در خانواده دائما سرزنش و سرکوب می شود، فردی ترسوه خجالتی ، مطیع وروان رنجور خواهد شد و از هر نوع اظهار نظر و انتقادی وحشت خواهد داشت . تمام چیزهایی را که به او آموزش می دهند بدون چون و چرا قبول کرده و به نوبه خود تمام عقده ها و سرخوردگی های خود را به افراد زیر دست با فرزندان خود منتقل خواهد کرد. همچنین وقتی پدر و مادر به جای خود کودک، نگران آینده او هستند و به جای او انتخاب می کنند، مانع فکرو تصمیم گیری کودک درباره آینده او می شوند و بنا بر این تیشه به ریشه استقلال و خود اتکایی فرزندشان می زنند( کریمی۱۳۷۸).در خانواده هایی که مادر شاغل است نوع زندگی و تعاملات در خانواده از نظر رشد روانی اجتماعی فرزندان قابل تامل است، چنان که شواهد علمی نشان می دهد ، در برابر منافع حاصل از اشتغال مادر( اگرچه مادران کارمند وقتی با فرزندان خود هستند رابطه قابل قبولی با آنها دارند. با این حال و آن ها وقت کمتری را با فرزندان مدرسه ای خود مصرف می کنند ( احدی و محسنی، ۱۳۸۱).نتایج پژوهش های حجت (۱۹۹۶- ۱۹۹۸) مبین آن است که احساس رضایت افراد در بزرگسالی (از جهت روانی – اجتماعی)، با رابطه او لبه آنها با والدینشان و در دسترس بودن آنها همبستگی دارد . به طوری که آزمودنی هایی که کمترین میزان دسترسی را به والدین داشتند، بیشترین میزان احساس تنهایی ، افسردگی و کمترین میزان عزت نفس و سلامت را گزارش کرده اند ( علیزاده ۱۳۸۰).

شخصیت وروابط والدین

نظام اعتقادی والدین ، همچنین تاریخچه زندگی پدر و مادر ، تجربیاتشان و شخصیت آنان تاثیر به سزایی در رفتار و روابطشان با کودک دارد . این نظام اعتقادی حتی شیوه انضباطی آنها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. اولین بار بندیکت (۱۹۵۹) خاطرات کودکی و ظهور آنها را، پس از ازدواج مورد تحقیق قرار داد. بسیاری از این خاطرات به طور ناخودآگاه و ابهام آمیزی در ذهن ظهور پیدا می کنند.

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
  • رشته تحصیلی روانشناسی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی زهرا جعفری روانشناس، زهرا جعفری مشاور، زهرا جعفری روان درمانگر، زهرا جعفری روانپزشک، زهرا جعفری متخصص اعصاب و روان، زهرا جعفری روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی بالینی
تصویر
زهرا جعفری
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر