منو
X

تصویر
زهرا دهدار
روانشناس بالینی و فردی
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
80%

دقت

0%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

زهرا دهدار هستم، فارغ التحصیل روانشناسی عمومی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده روانشناسی دانشگاه پیام نور در سال ۱۳۹۱، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی تاثیر هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس پسران مقطع دبستان” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه پیام نور

دانشکده روانشناسی

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی عمومی

عنوان:

بررسی تاثیر هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس پسران مقطع دبستان

استاد راهنمای اول:

دکتر علی اکبری

استاد راهنمای دوم:

دکتر زاده محمدی

استاد مشاور:

دکتر کاکو جویباری

نگارش:

زهرا دهدار

۱۳۹۱

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

تعریف مساله وبیان سئوالهای اصلی تحقیق

سوالات اصلی

سوالات فرعی

اهمیت و ضرورت تحقیق

فرضیه های اصلی

فرضیه های فرعی

تعریف نظری متغیرها

تعریف عملیاتی متغیرها

فصل دوم :ادبیات و پیشینه پژوهش

تعاریف هنردرمانی

اهداف هنردرمانی

هنر و تاثیرات روانشناختی هنر

تاریخچه هنردرمانی

رویکردهای هنردرمانی

مزایای هنردرمانی

کاربرد هنردرمانی با گروههای مختلف

هنردرمانی با کودکان و نوجوانان

هنردرمانی و تاثیر آن بر درمان مشکلات روانشناختی

نقاشی و هنردرمانی

تعریف پرخاشگری

تفاوت پرخاشگری با خشم

پرخاشگری در کودکی و نوجوانی

نقش جنسیت در پرخاشگری نوجوانان

انواع پرخاشگری

نظریه های مربوط به پرخاشگری

علل پرخاشگری

عزت نفس

ابعاد عزت نفس

عوامل موثر در شکل گیری عزت نفس

نظریات پیرامون عزت نفس

رابطه عزت نفس و پرخاشگری

مطالعات انجام شده در خارج از کشور

مطالعات انجام شده داخل کشور

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

طرح پژوهش

جامعه آماری

نمونه آماری

روش نمونه گیری

ملاک های ورود به پژوهش

ملاک های خروج از پژوهش

ابزار پژوهش

شیوه اجرا

فصل چهارم: توصیف و تحلیل داده ها

شاخصه های توصیفی

یافته های استنباطی مربوط فرضیه های پژوهش

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

فرضیه اصلی اول و فرضیه های فرعی مربوط به آن

فرضیه اصلی دوم و فرضیه های فرعی مربوط به آن

نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش

پیشنهادات پژوهشی

پیشنهادات کاربردی

منابع فارسی

منابع لاتین

پیوست ها

چکیده:

این پژوهش به منظور بررسی تاثیر هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس در پسران مقطع دبستان با طرح آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا گردید، جامعه آماری کلیه پسر آن مقطع چهارم و پنجم دبستان فردوسی بودند. نمونه پژوهش شامل ۳۰ نفر از دانش آموزان همان دبستان بودند که به روش نمونه گیری انتخاب تصادفی ساده انتخاب شدند که به طور تصادفی ۱۵ نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. اجرای مداخله به مدت ۱۰ جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری کودک ۷ – ۱۱ ساله در مدرسه (فرم معلمان ) و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت بود. سنجش اول پرسشنامه پرخاشگری و عزت نفس پیش از مداخله بود و سنجش دوم با پس آزمون بعد از مداخله صورت گرفت. در بخش توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در بخش استنباطی از آزمون تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که بنردرمانی بر کاهش پرخاشگری و مولفه های آن (عملی، کلامی، گوشه گیری) و ضمنا افزایش مولفه همکاری و همچنین افزایش عزت نفس و مولفه های آن (عمومی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی در پسران مقطع دبستان موثر است.

واژگان کلیدی: هنردرمانی گروهی پرخاشگری – عزت نفس – پسران مقطع دبستان

فصل اول:

تعریف مسأله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق

پرخاشگری یکی از مهمترین مشکلات کودکان در برقراری ارتباط و در برخی تحقیقات به عنوان عامل زمینه ساز و پیامد اختلال رفتاری است (سیمون،۲۰۰۲). به طور کلی پرخاشگری انسانی عبارت است از هرگونه رفتاری که مستقیما به قصد آسیب رساندن به خود با دیگران از یک قرد صادر شود. در این تعریف قصد و نیت حائز اهمیت است یعنی بک رفتار آسیب زا در صورتی پرخاشگری محسوب می شود که از روی قصد و عمد به منظور صدمه زدن به دیگری با په خود انجام گرفته باشد (آندرسون و بوشمن، ۲۰۰۲). در راستای کنترل این رفتارها ضمن اینکه مرتکب شونده رفتارش به هدف آسیب رساندن به دیگری بوده باید پاولى داشته باشد که پیامد رفتارش برانگیختن رقناری اجتنابی است (کریمی، ۱۳۸۲). پرخاشگری ممکن است به اشکال گوناگونی بروز کند، شکل کلامی و جسمانی آن معرف مولنه های ابزاری یا رفتاری، خشم معرق جنبه هیجانی و خصومت معرف جنبه شناختی پرخاشگری است (باس، ۱۹۹۲). پرخاشگری و حالت های انفعالی دیگر با ویژگیهای خاص خود موضوع هیجان را تشکیل می دهند (پارسا، ۱۳۸۰). قابل ذکر است که راه حلهای این کودکان برای موقعیت های تعارفی آمیز فرضی کمتر جامعه پسندانه و توام با ابراز وجود است. این اسئله شاید به این علت باشد که کودکان پرخاشگر نسبت به کودکان عادی راه حلهای توام با ابراز وجود را به صورت منفی تر و راه حلهای پرخاشگرانه را به گونه ای مثبت تر ارزش گذاری می کنند. به نظر می رسد این کودکان به طور مداوم در موقعیت های اجتماعی مبهم نیات خصمانه استنباط می کنند، همچنین این کودکان به نشانه های اجتماعی مربوط حساس نیستند. آنها در مقایسه با همسالان غیر پرخاشگر خود پاسخهای ناشایسته تر و پرخاشگرانه تری نسبت به مسایل اجتماعی بروز می دهند و راه حلهای بسیار پرخاشگرانه تری را برای دست یابی به پیامدهای مثبت در پیش می گیرند (کارین، ۲۰۰۰). علاوه بر این کودکان پرخاشگر مهارت های رفتاری مورد نیاز برای ارائه پاسخهای با کفایت به منظور حل مسایل را ندارند و در مهارت های حل تعارض دچار کاستی هستند (آووسن، ۱۹۹۳). مشاهده جهان اطراف گویای این است که این مشکل رفتاری در بین انواع مختلف جانداران، جوامع، طبقات اجتماعی اقتصادی و مراحل اسمختلف سنی و جز آن دیده می شود، ولی آنچه مهم است شدت و نوع علایم این اختلال رفتاری در بین انواع مختلف است در ارتباط با کودکان می توان گفت که مسایل مرتبط با خشم مانند رفتارهای مقابله ای، خصومت، پرخاشگری از علل اصلی مراجعه کودکان و نوجوان به مراکز مشاوره و روان درمانی است (ملکی، ۱۳۸۵). در ادامه بیشتر کارشناسان پرخاشگری کودکان را به شکل پرخاشگری آشکار دربردارنده پرخاشگری جسمانی مانند: هل دادن، لگد زدن، پرتاب اشیا و تهدید به انجام این اعمال همراه با حملات عمدی بیزار کننده و آزاردهنده برای قربانی تعریف کرده اند (کوی و داج ۱۹۹۸) ، پرخاشگری مناسب را به عنوان رفتار انطباقی با تغییرات اجتماعی و ارزشهای آن تعریف می کنند و بیان می دارند که از پرخاشگری مناسب به نامناسب پیوستاری وجود دارد، کودکان و نوجوانان ممکن است یکی، هر دو پا هیچ کدام از رفتارهای پرخاشگرانه مناسب با نامناسب را بروز ندهند (کانر، ۲۰۰۲). متغیر دیگری که در برخی تحقیقات مربوط به اختلال های رفتاری نقش دارد و به عنوان عامل زمینه ساز و پیامد اختلال رفتاری به آن اشاره می شود عزت نفس پایین است. عزت نفس برخاسته از حس ارزشمندی و اطمینانی است که فرد به خود و تواناییهایش دارد، در واقع عزت نفس بر اساس نظر کوپر اسمیت نوعی ارزشیابی فردی است که باعث توجه فرد به خویشتن است که اساسا یک ویژگی شخصیتی و نه یک نگرش لحظه ای با اختصاصی برای موقعیتهای خاص است (کرو زیر و همکاران، ۱۹۹۹). به بیانی دیگر می توان گفت عزت نفس از عوامل مهم در ایجاد نیروی درونی و قاش ل انیه یکی دیگر از شاختهای روانی مهم و جمع تجاری منحصر به فرد برای رسیدن به چیزهای مختلفی است که در نتیجه آن انتظارات ویژه ای برای کسب موفقیت در فعالیت های آینده احساس می شود (مارتنز، ۱۳۸۶). عزت نفس با اغلب سازه های دیگر خود مانند خود اتکایی خودکارآمدی و خودپنداره ارتباط دارد (مور و اسمیت، ۱۹۹۹ ) . عزت نفس نوعی نگرش است که به فرد این فرصت را می دهد تا دیدگاه مثبت و واقعی نسبت به خود داشته باشد و سبب می شود فرد به توانایی های خود اعتماد کرده احساس کنترل بر زندگی خود داشته باشد (وانت و کلیتمن ، ۲۰۰۶). افزایش پرخاشگری و کاهش عزت نفس باعث عدم آرامش و افزایش هیجانهای نامطلوب در کودک و نوجوان می شود، راهکارهای مختلفی برای بهبود بخشیدن و درمان این حالات روانی وجود دارد. در کنار سایر روشها کاربرد هنر به عنوان یک شیوه درمانی در اختلالات روانی و شخصیتی سالیان دراز است که نظر محفلین را به خود جلب کرده است و نقش موثرش را با توجه به درگیر ساختن انواع بیماران روانی در فعالیتهای مختلف مثل نقاشی آشکار کرده است. باور این است که در این روش بیمار با استفاده از صور هنری گره های درونی را فرافکنی نموده و بر احساسات نامطلوب و هیجانات منفی خود غلبه می کند (جبل عاملی، ۱۳۸۱)، فینک ، گلدمن و لویک هنردرمانی را اینگونه تعریف می کنند: هنردرمانی عبارت از نظامی است که عناصر روان درمانی را با منابع ثبت نشده خلاقیت و احساس در بیمار پیوند می دهد، منظور از منابع ثبت نشده خلاقیت فعالیت های مربوط به ایجاد کردن و ساختن است که می توان آنها را جایگزین علایم روان نژندی نمود. بدین صورت که با تقویت دفاع های موفقیت آمیز بیمار را به حالت قبل از بیماریش سوق داد، این امر باعث ایجاد ارتباط مشخص بیمار یا درمانگر می شود، در این راه هنر درمانی به عنوان یک روش درمانی مهم مورد بحث قرار می گیرد. انجمن هنر درمانی آمریکا بیان می کند که هنر درمانی موقعیتی را برای بیان غیرکلامی و برقراری تماس فراهم می سازد، یعنی کاربرد اصول درمان بر آن است که فرآیند خلاق می تواند به معنای سازگاری با تعارضات هیجانی و پرورش خود آگاهی و رشد فردی تلقی شود. هنردرمانی یک خدمات تخصصی انسانی است که دربرگیرنده هنر واسطه ای، هنر تصویرگری و فرایند خلفی است که در طی آن بیمار به رشد فردی ، توانمندی ها، شخصیت، علایق و وابستگی ها و تعارضات مختلف پاسخ می دهد. هنردرمانی بر پایه دانش رشد انسان و تئوری های روان شناختی قرار دارد و دربرگیرنده طیف کاملی از مدلهای ارزیابی و درمان، همچون مفاهیم آموزشی، روان پویایی، شناختی، مسایل بین فردی و سایر امور درمانی مانند سازگاری با تعارضات هیجانی، پرورش خود آگاهی، رشد مهارتهای اجتماعی، هدایت رفتاری ، حل مشکل موجود، کاهش دادن اضطراب، کمک به جهت گیری مناسب و افزایش عزت نفس است (خوش کنش ، ۱۳۸۵). در هنردرمانی از هنر به عنوان ابزاری برای اظهار وجود به منظور انتقال احساسات استفاده می شود و هدف از آن قضاوت در مورد زیبایی محصول نهایی هنری مطابق با استانداردهای بیرونی نیست. این اظهار وجود برای همه مسلسل است و چیزی نیست که فقط در اختیار افرادی باشد که از موهبت هنر برخوردارند. هنر درمانی به کارگیری ابزار هنری مختلف است که بیمار بتواند از طریق آنها اطهار وجود کند تا با مسایل و نگرانی هایی که او را به محبط درمانی کشانده کنار بیاید، درمانگر و مراجع در تلاش برای درک فرآیند هنری و محصول این فرآیند با هم مشارکت می کنند (کیس، دالی، ۱۹۹۲). وجه مشترک تمامی درمانگران هنری توجه به برقراری ارتباط به صورت غیر کلامی و فرآیند های خلاقانه و نیز فراهم آوردن محیطی امن و قابل اعتماد است که افراد در آن احساسات قوی خود را بشناسند و ابراز کنند (پاین، ۱۹۹۳). از لحاظ نظری همه هنردرمانگران به رفتار بشری به عنوان ماحصل احساسات و افکار ناخود آگاهانه نگاه نمی کنند. آموزش فعلی در این زمینه شامل پذیرش جنبه های زیادی است، به خصوص پذیرش این نکته که فلسفه هنردرمانگری نشات گرفته از شبکه های نظری مختلفی همچون فرآیند تغییرات رفتاری ، دیدگاه گشتالتی، مراجع محوری و انسان گرایی است. اکثر ترسیمات که مربوط به اختلالات هیجانی است موضوعاتی را نمایان می کنند که شامل درگیریهای مربوط به مسائل دوقطبی است، مانند زندگی و مرگ، مونث و مذکر، پدر و مادر، عشق و نفرت، فعالیت در برابر انفعال، ریتم، فضا ، رنگ، اختصاصی بودن و عمومیت داشتن (نامبرگ، ۱۹۴۷) . همچنین نامبرگ تاکید می کند که در رویکرد روان تحلیل گری، مکانیزم های دفاعی خود اساس روشهای درمانی در هنر درمانی بوده و بیان خود انگیخته باعث رها شدن موضوع ناهشیاری می گردد. نکته دیگر اینکه پدیده انتقال نیز بین بیمار و درمانگر نقش مهمی در فرایند درمان بازی می کند. علاوه بر آن در هنردرمانی پویا بیمار مراجع به تداعی آزاد در ترسیم تابلوها و تصاویر با توجه به مبانی روان تحلیل گری تشویق می شوند (المن، ۱۹۶۱) . اما استدلال های اخیر نامبرگ عمدتا بر این مبنا است که سابر جنبه های تولید هنری بیمار مانند رویا بایستی به میدان تحلیل آورده شود و حتما با تداعی بیمار تفسیر شود. توجه به تراکم، جانشینی، نمادگرایی و کاربرد استدلال در عناصر و اجزا رویا به وسیله ابزارهای ترسیمی به همراه تداعی های بیمار قادر است اطلاعات ارزشمندی از مسائل بالینی که غالبا قابل مشاهده می باشد فراهم نماید. در سال ۱۹۵۸ دومین تئوری هنردرمانی توسط ادیت کرامر فرمول بندی شد. کرامر معتقد است آن زمان که با هوشیار را به عنوان تعیین کننده ای برای رفتار بشر بازشناسی می کنیم در حقیقت عمل شفا دادن را تحقق می بخشیم. بدین صورت که عملکرد هنر در درمان، دامنه ای از معانی پنهان تجربه انسانی را از طریق ایجاد معادل های رفتاری به ظهور می رساند (فدر، ۱۹۹۸) . المن تاکید زیادی در فرایند والایش یا تصعید دارد و معتقد است که اثر هنر در درمان فرایند های روانی بیماران بسیار مهم و پرارزش است. او نقش خود را در ارتباط با بیماران با اندکی تفاوت همانند معلمان هتر می داند که آن را به منظور تولیدی موثر و هدفدار آموزش می دهند. هنردرمانگرانی که ادبیات هنر درمانی را دنبال می کنند ممکن است طرفدار اعتقادات کرامر با نامبرگ باشند. آن ها که عقیده کرامر را پذیرفته اند تاکید می کنند که معلم هنرند و اعتقاد به کیفیت شفادهندگی از طریق فرآیند ایجاد کنندگی بیمار دارند. بر طبق دیدگاه کرامر تجارب می توانند انتخاب شوند، تنوع بابند و از روی اراده تکرار کردند و موقعیتی را برای تجربه کردن مجدد تعارض و حل جدید آن و یکپارچه سازی این راه حل ها فراهم نمایند. اما در دیدگاه نامبرگ شخص بیمار به طور خودجوش اقدام به نقاشی و ترسیم می کند و در تفسیر کارهای خود با کمک تداعی هایش سیستم ناهوشیار را فعال نموده و با کمک مکانیزم های دفاعی و پدیده انتقال تحلیل ویژه ای در شناسایی درونش ارائه می نماید. با این وجود مدت مدیدی نیست که هر دو دیدگاه به وجود آمده اند و اگر چه نگرش ها تفسیر متفاوتی از هم دارند ولی هر دو دارای چارچوب های تعبیری هستند که اصل اندیشه خود را از خلال تداعی های بیماران و بینش آنها که برخواسته از طراحی ها و نقاشی های خود انگیخته شان در سطوح تعارض روانی آنهاست اخذ می کنند. در هنردرمانی کلامی ساختن چیزی که غیرکلامی است با هوشیار سازی آنچه ناهوشیار بوده است یکی از جالب ترین و بدیع ترین فعالیت های هنردرمانگر محسوب می شود. اوست که تلاشی را با کمک بیمار مراجع برای تفسیرنصا ویر ، طراحی ها و نقاشی های نمادین ایجاد شده انجام می دهد و سعی می کند که این نمادها را به جهان واقعی متصل ساخته و وسیله شفادهندگی را در بیمار فراهم سازد. در بررسی های بعدی روشن شده است که مادامی که ساختارهای نظری قابل انتقاد باشند مراحل رشد قابل فهمی اتفاق می افتد. با توجه به این امر با دگرفتن سایر رویکردهای روان شناختی موجود مسئله ای ضروری و لازم برای دانشجویان هنر درمانی است تا بتوانند مهارت های درمان موفق را در خود توسعه دهنده این موضوع از طریق بررسی های پزشکی که متمرکز بر جریان یادگیری و تئوریهای رفتاری است قویا تقویت شده است. هنر وسیله ای است تا کودکان از زندگی لذت ببرند، حرکات نمایشی، نقاشی، فعالیت های ریتمیک، داستان گویی و استفاده از شیوه های جذاب آموزشی وسیله ای برای ابراز احساسات، بیان مشکلات، عقاید و افکار، تقویت مهارت های زیان (گوش دادن و سخن گفتن) بیان کردن تصاویر با توجه به مفهوم آن و صحبت در حضور جمع برای کودکان را فراهم می آورد. یکی از راههای پی بردن به مشکلات کودکان استفاده از ترسیم نقاشی در آن هاست. نقاشی بیان کننده احساسات و شخصیت کودکان و زبان آزاد کودکان است، کودک به طور غیرمستقیم از طریق هنر به ویژه نقاشی ویژگیهای شخصیتی، تمایلات درونی، ناکامیها و فشارهای خود را آشکار می نماید (رحیمی، ۱۳۸۸). اولین دیدگاه برگرفته از هنر کودکان فرانتس سیزک است، آموزگار پیشرو اتریشی در حدود سال ۱۹۰۰ اعتقاد داشت که کودکان در هنر آزادانه احساسات خود را بروز می دهند. وی در سال ۱۹۰۸ نمایشگاهی از هنر کودکان دایر کرد. بعدها در سال های ۱۹۳۵ و ۱۹۳۴ با گسترش یافتن نظرائش این نمایشگاه را به لندن آورد. ریچاردسون در انگلستان این ایده را وسعت بخشید به طوری که فعالیت های خود انگیخته در کلاس های هنری کودکان در دهه ۱۹۴۰ رواج یافت (والر، ۱۹۹۱). ارزش درمانی فعالیت های هنری کودکان در رویکردهای بالینی از دیرباز مورد توجه متخصصان و درمانگران بوده و کاربردهای بسیاری در حفظ و ایجاد سلامت روان داشته است. آنچه ارزش فعالیت های هنری را در موضوعات مختلفی از جمله نقاشی ، حرکات ریتمیک، موسیقی، قصه گویی و ادبیات کودک دو چندان می سازد نقش و جایگاه این گونه فعالیت ها در درمان اختلالات رفتاری کودکان است (دنشیر،۱۹۹۶). رویکردهای روان تحلیل گرایانه و انسان گرایانه هشیاری افزایی، آرام سازی و ارزیابی مجدد محیط را توصیه می کنند و تکنیک ها و نظریه های شناختی رفتاری توصیه هایی برای تغییر رفتار مطرح می نمایند. با توجه به پیچیدگی فرایند تغییر افراد و ضرورت تطبیق شیوه های درمانی و مراحل تغییر به نظر می رسد ترکیبی از این دو شیوه می تواند از طریق یک برنامه هنر درمانی به کار گرفته شود. بدین صورت که در مراحل اولیه، برنامه در خدمت انعکاس رفتارهای پرخاشگرانه و فهم آن، مرتبط کردن پرخاشگری افراد به دلایل آن و شناسایی جنبه های منفی، آن افراد را به تغییر رفتارشان بر می انگیزاند، تغییری که عادات مقاوم و احساس فقدان کنترل آن را بازداری می نمایند. در مراحل بعدی فرآیند روشن سازی معرفی می شود که کوشش های مستقیمی برای ایجاد تغییر رفتار کودکان است و کودکان در این مرحله دلایل مخالف و موافق پرخاشگریشان را مورد بررسی قرار می دهند. هدف از هنردرمانی ایجاد محیطی گرم و قابل اعتماد است به طوری که افراد بدون هیچ واهمه ای مسایل شخصیشان را در آن آشکار کنند (کمپبل، ۱۹۹۹) ، هنر دارای ارزش تشخیصی و شفا بخشی چند جانبه است که بسیار جالب توجه است، اگر هنر در این قالب به کار رود هنردرمانی خوانده می شود و ابزاری می گردد که می توان با استفاده از آن انسان ها را از مشکلاتشان نجات داد (زاده محمدی، ۱۳۸۸). با توجه به مطالب ارائه شده و با توجه به اینکه کسانی که دارای مشکلات سازشی هستند می توانند با تصویرسازی ذهنی و پیاده کردن آن به حل مسایل خود نایل آینه پژوهش حاضر به بررسی تاثیر هنردرمانی بر کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس در پسران مقطع دبستان می پردازد تا به این سوال اساسی پاسخ دهد که آیا هنردرمانی در کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس پسران مقطع دبستان موثر است؟

سئوال اصلی:

آیا هنردرمانی گروهی در کاهش پرخاشگری پسران مقطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس پسران مقطع دبستان موثر است؟

سوالات فرعی

آیا هنردرمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری کلامی پسران منطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری عملی پسران مقطع وقت دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر کاهش گوشه گیری پسران مقطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش همکاری پسران مقطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس عمومی پسران مقطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس اجتماعی پسران مقطع دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس خانوادگی پسران دبستان موثر است؟

آیا هنردرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس تحصیلی پسران مقطع دبستان موثر است؟

اهمیت و ضرورت تحقیق

در عرصه آموزش و پرورش امروزه متخصصان، صاحب نظران، معلمان و مربیان با دانش آموزان با اختلالات رفتاری و هیجانی بسیاری مواجه می شوند. اختلالات رفتاری تا حد زیادی وضعیت دوران کودکی، تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان را تحت الشعاع خود قرار می دهد تا آنجا که این کودکان نمی توانند به درستی مسیر سالم و تکاملی رشد را طی کنند و به این دلیل باید چاره ای اندیشید. دوران کودکی سالهای مناسبی برای تشخیص مشکلات کودکان، مداخله به هنگام وپیش گیری از بروز مشکلات عاطفی، اجتماعی و تحصیلی آنان در آینده است. در واقع مداخله به موقع و اصلاح رفتارهای ناسازگار کودک در این دوره حساس موجب افزایش مهارتهای اجتماعی و محبوبیت نزد همسالان و بزرگسالان می شود و کودک را برای پذیرش مسئولیت های آتی آماده می سازد (شهیم، ۱۳۸۶). عارفی و رضویه (۱۳۸۲) با بررسی ۲۴۳ دانش آموز دختر و پسر دوره ابتدایی گزارش کردند پرخاشگری با سازگاری عاطفی و اجتماعی رابطه منلی دارد. با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان افرادی هستند که در دوره حساس رشد خود دچار بحرانهای جسمی، روانی، عقلانی و اجتماعی می شوند و پیوسته این مراحل بحرانی تنش ها و مشکلاتی را برای آنها ایجاد می کند، نیاز به آموزش انواع مهارت ها در جهت کنترل و حل مسایل و مشکلات آنها بیشتر احساس می شود. همچنین بررسیها نشان دهنده طرد اجتماعی فرد پرخاشگر از گروه همسالان هستند. ریس و بیر بر این باورند که رفتار پرخاشگرانه سبب عدم پذیرش پرخاشگر نزد همسالان می شود. پرخاشگری با سایر مشکلات رفتاری ارتباط دارد. بین پرخاشگری و رفتار های ناسازگار کودکان دبستانی ارتباط وجود دارد (کریک و گراتپیتر، ۱۹۹۷). رفتار های پرخاشگری دوران خردسالی پیش بینی کننده رفتار های پرخطر بعدی است و کودکان پرخاشگر در بزرگسالی هم به ادامه پرخاشگری تمایل دارند. بررسی ها از گسترش روز افزون خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه در مدارس و به ویژه در سال های اخیر حکایت  می کنند. تحقیقات نشان می دهند که کودکان پرخاشگر به علت نداشتن روابط اجتماعی سالم و شیوه های حل تعارض فردی و گروهی دست به اعمال تند و خشن می زنند. به این ترتیب باید در روند کاهش این امر پژوهشهای تجربی انجام گیرد تا رفتارهای بعدی کودکان دچار نابهنجاری نشود. رفتارهای پرخاشگری دوران کودکی می تواند به عنوان یک عامل پیش بینی کننده بزهکاری، سوء مصرف مواد، افسردگی، افت تحصیلی باشد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد رفتارهای ضد اجتماعی دوران کودکی با ناتوانی های دوران بزرگسالی در ارتباط است ( امین بیگی، ۱۳۷۷). این گونه رفتارها تاثیر آن بلندمدت و جبران ناپذیری بر کودکان دبستانی بر جا می گذارد، مانند خودپنداره ضعیفه افسردگی، تکانشگری، بیش فعالی و طرد شدن از سوی همسالان که خود می تواند زمینه ساز بسیاری از مشکلات هم چون اخراج از مدرسه، تشدید مشکلاتی مانند سازگاری اجتماعی عاطفی اند که عملکرد تحصیلی ضعیف و بیزاری از مدرسه شود زرآببن و همکاران، ۲۰۰۹). از سوی دیگر پژوهشهای انجام شده حاکی از ارتباط پرخاشگری با مشکلات یادگیری است. به عنوان نمونه یک چهارم کودکان پرخاشگر دچار کند خوانی و یک سوم کودکان پرخاشگر مبتلا به اختلال ناتوانی در خواندن هستند (مهریار، ۱۳۷۰). کودکان پرخاشگر معمولا در خواندن نشانه های هیجانی، درک دیدگاه طرف مقابل و مدیریت خشم مشکل دارند (گراهام، هادلی، ۱۹۹۳). اگر چه در جریان رشد پرخاشگری تغییر می یابد و از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر می کند اما کودکان از لحاظ تداوم رفتارهای پرخاشگرانه در طول زمان با همدیگر تفاوت دارند. بسیاری از کودکان که مبتلا به اختلال های شدیدی هستند در زندگی آینده خود نیز از دست آنها خلاصی نمی یابند (نلسون و ایزاریی ترجمه منشی، ۱۳۷۱). تخمین زده می شود که ۲۰ کودکان دائما درگیر رفتارهای پرخطر بوده و ۳۵ درصد دیگر هر از گاهی درگیر این مسایل هستند، در ارتباط با عزت نفس می توان گفت افراد دارای عزت نفس بالا معمولا روابط میان فردی بهتری دارند و اغلب به عنوان رهبر انتخاب می شوند. این افراد احساس می کنند که مورد پذیرش دیگران هستند و در روابط با دیگران تاثیرگذار هستند ( امانی، ۱۳۸۴). عزت نفس نقش اساسی در سلامت روان ایفا می کند. مطالعه عزت نفس در دوره کودکی از جنبه حائز اهمیت است: اولین جنبه اینکه تحقیقات نشان داده اند شیوع برخی اختلالات عاطفی و رفتاری در بین دانش آموزانی که عزت نفس پایینی دارند بالاتر از میانگین است، همچنین رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل مصرف دخانیات، سوء مصرف مواد مخدر، مشکلات دوست یابی، بلوغ زودرس یا دیررس ، مشکلات تحصیلی، افسردگی، کمال گرایی و اضطراب رقابتی، تفکر جبرگرایانه و عدم کوشش برای بهبود وضعیت خود و خودکشی با عزت نفس پایین مرتبط است (سرتی ، کلومبا،۲۰۰۲) و جنبه دیگر اینکه دانش آموزانی که عزت نفس بالاتری دارند در تکالیف مدرسه و پیشرفت تحصیلی موفق تر هستند، در اجتماعات درون مدرسه مشارکت بیشتری دارند، روابط بین فردی موفق تری دارند و از سازگاری عاطفی و اجتماعی بالاتری برخوردار هستند. پیشرفت تحصیلی نیز اگر چه مفهومی متمایز از عزت نفس است ولیکن افزایش عزت نفس با افزایش پیشرفت تحصیلی همبستگی قوی دارد (جرنی، ۱۹۸۸) ، به طوری که پژوهش ها نشان داده اند عزت نفس از پیش بینی کننده های خوب برای انگیزش و پیشرفت تحصیلی است. برخی تحقیقات نشان داده اند که اگر عزت نفس در افراد افزایش یابد احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد احباء می شود و تغییرات مثبتی همچون افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، لذت بردن از تعامل و ارتباط با دیگران در او پدیدار می گردد. بل معتقد است که عزت نفس از نظر بهداشت روانی و تعادل شخصیت دارای اهمیت فراوان است و آن را یک نگرش مثبت به خود که دارای اهمیت به سزایی در بهداشت جسمی روانی دارد می داند. از دیدگاه اسلام نیز عزت نفس مقدمه ای بر خود شناسی که خودشناسی خود مقدمه ای برای خداشناسی و توکل به نیروی لایزال الهی است (اسلامی نسب، ۱۳۷۳). لذا با عنایت به مشکلاتی که عزت نفس پایین و پرخاشگری ایجاد می کند و با توجه به تعداد کئیر دانش آموزان کشورمان که آینده سازان این مملکت هستند و این که تالیف و ارتقای سطح بهداشت جسمی، روانی، اجتماعی کودکان که جزء گروههای هدف در بهداشت روانی می باشند از وظایف درمانی بهداشت روان است، تحقیق حاضر به عنوان روشی جذاب و در دسترس از هنردرمانی گروهی با هدف تاثیر بر کاهش پرخاشگری و افزایش عزت نفس استفاده می کند، تا بافته های آن بتواند به عنوان ابزاری سودمند در فضاهای آموزشی مدارس کشور به کار گرفته شود و رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت آمیز را که در دانش آموزان زواج دارد کاهش دهد و همچنین موجب افزایش عزت نفس آن ها گردد.

فرضیه های اصلی:

هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش عزت نفس پسران مقطع دبستان موثر است.

فرضیه های فرعی

هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری عملی پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری کلامی پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر کاهش گوشه گیری پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش همکاری پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش عزت نفس عمومی پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش عزت نفس اجتماعی پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش عزت نفس خانوادگی پسران مقطع دبستان موثر است.

هنر درمانی گروهی بر افزایش عزت نفس تحصیلی پسر آن مقطع دبستان موثر است.

تعریف نظری متغیرها

هنردرمانی: عبارت است از درمان و شفابخشی آشفتگی های روانی از طریق واسطه های هنری که از طریق آن درمانجو می تواند درون خود را آشکار سازد و به درمانگر کمک کند تا آنچه را او ارائه کرده است تحلیل نماید و در جهت شیوه های درمانی دیگر قدم بر دارد. هنر در پیوند با تداعی کلامی و تفسیر آن و آثار هنری امکاناتی را برای درک و فهم حالات هیجانی که در مراجع وجود دارد فراهم می کند …

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه پیام نور
  • رشته تحصیلی روانشناسی عمومی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی زهرا دهدار روانشناس، زهرا دهدار مشاور، زهرا دهدار روان درمانگر، زهرا دهدار روانپزشک، زهرا دهدار متخصص اعصاب و روان، زهرا دهدار روانسنج
تخصص ها
  • روانشناسی عمومی
تصویر
زهرا دهدار
روانشناس بالینی و فردی
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر