زهرا محقق هستم، فارغ التحصیل روانشناسی عمومی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در سال ۱۳۹۲، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه کفایت ادراک شده و سبک های یادگیری با میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ناتوان یادگیری” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مرودشت

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی عمومی

عنوان:

رابطه کفایت ادراک شده و سبک های یادگیری با میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ناتوان یادگیری

استاد راهنما:

دکتر مرضیه امینی

استاد مشاور:

دکتر سیما شهیم

نگارش:

زهرا محقق

تابستان ۱۳۹۲

فهرست مطالب

عنوان

چکیده

فصل اول: کلیات

مقدمه

بیان مسئله

ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

تعاریف مفهومی

ناتوانی یادگیری

کفایت ادراک شده

سبک یادگیری پیشرفت تحصیلی

تعریف های عملیاتی

فصل دوم مبانی نظری و پیشینه تحقیق

مبانی نظری تحقیق

اختلالات یادگیری

طبقه بندی اختلالات یادگیری

سبک یادگیری

انواع سبک یادگیری

کفایت

پیشینه خارجی تحقیق

پیشرفت تحصیلی و ادراک خود

سبک یادگیری و پیشرفت تحصیلی

کفایت ادراک شده و پیشرفت تحصیلی

پیشینه داخلی

پیشرفت تحصیلی، سبک یادگیری، ادراک از خود

فصل چهارم روش تحقیق:

طرح کلی پژوهش

جامعه آماری

نمونه و روش نمونه گیری

ابزار پژوهش

روایی و پایایی پرسشنامه ها

پرسش نامه کفایت ادراک شده

پرسش نامه سبک یادگیری

فصل چهارم یافته های پژوهشی

یافته های توصیفی

یافته های استنباطی

فصل پنجم. بحث و نتیجه گیری

خلاصه پژوهش

بحث و نتیجه گیری

محدودیت های تحقیق

پیشنهادات تحقیق

پیشنهادات پژوهشی

فهرست منابع

منابع فارسی

منابع انگلیسی

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه کفایت ادراک شده و سبک های یادگیری با میزان پیشرفت تحصیلی در کودکان پایه پنجم و ششم مراکز آموزشی اختلال یادگیری سازمان آموزش و پرورش استثنایی در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ بود. جامعه آماری پژوهش  ۵۲۵ نفر بود که با روش نمونه گیری های در دسترس، ۱۶۵ نفر از ۴ مرکز اختلال یادگیری به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های مربوط به سبک های باد گیری از پرسشنامه سبک یادگیری کلب (۱۹۹۹) و برای سنجش میزان کفایت ادراک شده از پرسشنامه کفایت ادراک شده هارتر (۱۹۸۲) و برای پیشرفت تحصیلی از نمره دېکته دانش آموزان استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون و رگرسیون چند گانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد ابعاد کفایت ادراک شده و ابعاد سبک های یادگیری به طور معنی داری (۰۱/≥ P ) قادر به پیش بینی متغیر پیشرفت تحصیلی کودکان دارای اختلال یادگیری می باشند.

واژگان کلیدی: کفایت ادرک شده، سبک های یادگیری ناتوان یادگیری

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

برخی از مردم به روش هایی با سایر افراد طبیعی و متوسط جامعه متفاوت هستند. برخی باهوش تر و خلاق تر هستند و مهارت های حرکتی برتری دارتان، گروه دیگر نیز سرآمد می باشند. به این افراد استثنایی گفته می شود. متاسفانه، استثنایی بودن بعد دیگری نیز دارد و آن شامل افراد کم هوش، کمتر خلاق و دارای ناتوانی های حرکتی ، جسمانی و یادگیری می شود. به عبارتی، استثنایی بودن یک پیوستار است که در یک طرف آن افراد دارای توانایی های جسمانی ، ذهنی و روانی قرار می گیرند و در طرف دیگر افراد خلاق و سر آمد (لفرانسوا ،۱۹۹۱).این گروه از کودکان ظاهری طبیعی دار نادار شاد جسمی ، قاله و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است و هوششان کم و بیش عادی است . به خوبی صحبت می کند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. ولی وقتی به مدرسه و می خواهند خواندن و نوشتن و حساب باد بگیرند دچار مشکلات جدی می شوند و به اصطلاح گفته می شود این کودکان دارای ناتوانی یادگیری هستند. این کودکان علیرغم هرگونه مشکلات جسمانی باعاطفی از دشواری های شاد باد یادگیری رنج می برند .گاهی اوقات چنین کودکانی به عنوان بیش فعال ، دارای گڑگاری یادگیری مغزی، حداقل آسیب مغزی پارسا خوان با مبتلا به معلولبت ادراکی بر چسب می خورند ( نلسون و ایزرائیل ۱۹۸۴۰؛ ترجمه منشی طوسی ۱۳۷۱). و در طی دوران تحصیل خود دچار افت تحصیلی می شوند، این مسأله ناشی از بروز یک نوع آشفتگی در مسیر یادگیری آنان است که البته به میزان هوش آنها ارتباطی ندارد تبریزی، ۱۳۷۶).این کودکان که در ابتدا اطمینان کافی به پیشرفت تحصیلی خود دارند، به تدریج در می یابند که سایر کودکان وضع درسی بهتری از آنان دار عالم؛ بنابراین در تابستان احساس خود کم بینی به آنها دست می دهد و اندک اندک اضطراب و بی اعتمادی در این کودکان ایجاد می شود و مشکلات را کاملا دروئی و گاه به گلی درمان ناپذیر می کند (والاس و مک لافین ترجمه متشی طوسی، ۱۳۷۶). به گونه ای که ما بارها جملاتی از قبیل اینکه دانش آموز خوبی است ولی در دیکته ضعیف است ! هوش خوبی دارد ولی به ریاضی علاقه ندارد إخوب تلاش می کند ولی در خواندن با اشکال مواجه می شود و از زبان معلمان دوره ابتدایی شنیده ایم. هرکس توانایی یاد گرفتن دارد و می تواند خود را به عنوان یک نو آموز تربیت کند . در جامعه ای که مبتنی بر گسترش دانش است ، افزایش مهارت یادگیری حائز اهمیت است.یکی از مهم ترین مهارت هایی که باید کسب شود فراگیری این مطلب است: “که به فراگیران یاد دهیم چگونه یاد بگیرند، چطور به خاطر بسپارند و چگونه مساله را حل کنند. بعلاوه فراگیران باید موثر ترین روش ها و راهبرد های یادگیری را با داشتند و در هنگام مطالعه از آن ها استفاده کنند. ما به طور معمول از فراگیران انتظار داریم که خوب درس بخوانند، مساله حل کنند، اما به خاطر سپاری اطلاعات را به آنان آموزش نداده ایم ( بلمنت، ۱۹۸۹).طی سال های متمادی موضوع دانش آموزانی که نمی توانند باد بگیرند، مشغله فکری پژوهشگران زیادی بوده است چرا که علیرغم بهره مندی از هوشبهر عادی ، شکست های سنگینی را در تحصیل و پیشرفت در دروسشان متحمل می شوند و اصل رابطه مستقیم هوشبهر و یادگیری را زیر سوال می برند. ضمن اینکه این مشکل پنهان ، دارای علائم ظاهری نبوده، تشخیص دقیق علل آنها دشوار و بهبود آنها نیز غالبا مستلزم به کار گیری تخصص های گوناگون است. براساس تعریف چهارمین راهنمای تشخیصیآماری اختلالات روانی ( DSM – IV ) اختلالات یادگیری زمانی تشخیص داده می شوند که پیشرفت در آزمون های استاندارد شده برای خواندن ، ریاضیات و بیان نوشتاری به طور قابل ملاحظه ای زیر حد مورد انتظار برحسب سن تحصیلات و سطح هوشی می باشد ( فلچر ، موریس و لیون، ۲۰۰۳). به عبارت دیگر ، اختلالات یادگیری ناتوانی در سه حوزه خواندن و نوشتن و ریاضبات على رغم بهره هوش طبیعی است و باید از اختلاف های بهنجار در پیشرفت فرهنگی و نیز مشکلات تحصیلی ناشی از کمبود فرصت، ضعف تدریس ، عامل فرهنگی و مشکلات دیالداری و شنوایی تفکیک شود( کاپلان و همکاران ۲۰۰۴).برای کودکان مدرسه رو و والدین آنان موفقیت در تحصیل یک ارزش والا محسوب می شود. حتی خود نظام مدرسه و به طور کل آموزش و پرورش نیز از موفقیت و اقدامات معطوف به افزایش آن حمایت می کند. ولی در برخی موارد دانش آموز با شکست مواجه می شود و این سؤال به ذهن والدین و متولیان آموزشی و حتی خود کودک خطور می کند که چرا و به چه دلیل این شرایط وقتی وخیم تر می شود که کودک دارای ناتوانی های یادگیری تیتر باشد (ماسن و همکاران۔ ۱۹۹۴ ترجمه، یاسایی، ۱۳۸۰). تا کنون هیچ کس به طور کامل پی به علت ناتوانی های یادگیری شیرده است . در این رابطه نظریه های زیادی مطرح شده است. همیشه ، تشخیص دقیق گروهی از دانش آموزان به عنوان دارای ناتوانی یادگیری و گروهی دیگر به عنوان فاقد ناتوانی یادگیری آسان نیست. تقریبا همه ما در برخی از جنبه های زندگی مان ناتوانی یادگیری داریم . دانش آموزان در برخی تکالیف مدرسه مشکل دارند و در برخی دیگر موفق عمل می کنند (لاکرسون، ۲۰۰۲).آنچه غالیا از آن غفلت شده است این است که روش های نادرست آموزشی و برنامه ریزی های نامناسب و فقدان مواد آموزشی می تواند منجر به کندی یادگیری شود. همچنین کم توانی معلمان و روشهای غیر علمی تدریس که به کار می گیرنا۔ مائع یادگیری است و زمینه ای می شود که مفاهیم پیچیده تر آن دروس در سالهای بعد برای دانش آموزان غیر قابل فهم بشود او نسبت به توانایی های هوشی خود شک داشته باشنده و تلاش های خود را برای پیشرفت بیهوده بنگار ند( کانووهو گز، ۲۰۰۰ ).اینکه چه چیزی به دانش آموز آموخته می شود و با کدام توانایی به او آموخته می شود و نقش بزرگی را در یادگیری دانش آموز و تصوری که از توانایی خود به دست می آورد وایفا می کند. وجود این مشکلات وسیله ای برای تحقیر دانش آموزان می شود اینگونه کودکان ظاهری طبیعی دارند ، هوششان در حد عادی است، به خوبی صحبت می کنند، بازی می کنند، ارتباط برقرار می کنند، در خانه نیز خود بار بهای لازم را دارند، اینگونه دانش آموزان را مدارس ما عالیا تحقیر می کشند و آنان نیز به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست می دهناد ، خویش را ناچیز و بی فایده می شمارند، این احساس حقارت زمینه تازه ای برای گریز از انجام تکالیف درسی بی اعتنایی به مدرسه، واکنش های روانی گوشه گیری و با اخلال گری و سرانجام مردودی و ترک تحصیل را فراهم می سازد. از آن جا که این گونه کودکان، تمایل به ایجاد یک دنیای بی ثبات دارند اغلب شکست، طرد شدگی ، انزوا و سردر گمی را تجربه می کنند. برخی از کودکان با ناتوانی دچار کمبود ادراک و مهارت های اجتماعی هستند و در موقعیت های اجتماعی عملکرد ضعیفی دارند. آنها ممکن است در دوست یابی و ایجاد روابط مثبت در خانواده، مشکل داشته باشند، تلاش برای ایجاد تصویر بالائی و ادراک خویشتن ، حساسیت نسبت به دیگران بالیدگی و مهارت های اجتماعی ، عزت نفس و سلامت هیجانی می تواند این شرایط را بهبود بخشد(بوداو وایس ۲۰۰۲). شکست های مداوم احساس خود ارزشمندی شخص را به مخاطره می انداز شو برای حفظ احساس خود ارزشمندی نیاز به حمایت گروه های مرجع نظیر معلم ها بوالدین و همسالانی دارند که آن ها را برای شایستگی های دیگرشان تشویق کنند. شاید بتوان گفت که فراوانی کودکان با نارسایی های یادگیری در کل جمعیت افزایش چشمگیر را نشان می دهد و یکی از علل عمده عدم موفقیت درسی به شمار می رود (کارنی ،۲۰۰۶).بنابراین کسب دانش مورد نیاز به مهارت ها و روش های کتش مستقل در جامعه ما به همان اندازه که برای دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری مهم است، برای همتاهای آنها که ناتوانی یادگیری ندارند حائز اهمیت است. دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری نیاز دارند بدانند که چه راهبرد هایی در یک موقعیت یادگیری مفید است و چگونه می توانند آنها را به طور موثر به کار برند؛ تا احساس قابلیت و خود ارزشمندی خویش را حفظ کنند چرا که احساس خود ارزشمندی از طریق تسلط یافتن فرد پر یک مهارت یا تکلیف مورد احترام همسالان واقع شدن و احساس قابلیت و شایستگی به دست می آید (لرنر ،۱۹۹۷ به نقل از دانش ، ۱۳۸۴) از آنجا که احساس کفایت نقش مهمی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد، لازم است معلمان نحوه رشد و استمرار آن را بشناسند و از طریق نشانه های رفتاری خود به شکل گیری احساس صلاحیت دانش آموزان کمک کنند.

بیان مسئله

دنیای کنونی چنان در حال پیشرفت و توسعه است که پژوهشگران و متخصصان آموزشی را بر آن داشته تا راه هایی را بیابند که توسط آنان بتوان سرعت یادگیری را با سرعت پیشرفت همگام کرد. انسان از طریق یادگیری رشد می یابد و به توانایی های خود فعالیت می بخشد (ختک جان، ۱۳۸۱).پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری یکی از شاخص های مهم در ارزیابی آموزش و پرورش است و از آنجا که ناتوانبهای یادگیری قابل مشاهده نیستند و اغلب دیر شناسایی می شوند و تشخیص این اختلال برخی اوقات به دلیل شدت اختلال و متنوع بودن ویژگیها مشکل تر هم میشود و ناتوانی یادگیری درمان نمیشود و تثبیت هم نمیشود و با این وجود کودکان دارای این اختلال باحمایث و مداخله صحیح میتوانند در مدرسه موفق شوند. (فیلیپ، ۱۹۹۸).وظیفه مهم مدارس آن است که دانش آموزانی را تربیت نمایند که از احساس کفایت و شایستگی لازم برخوردار باشند و به توان مندی های خویش اطمینان داشته باشند. بنابراین تمام کوشش نظام آموزش و پرورش برای جامع عمل پوشانادان به این امر است. با توجه به این که میزان پیشرفت وافت تحصیلی یکی از ملائهای کارایی نظام آموزشی است ؟ نظریه پردازان علم روانشناسی پژوهش های متعددی در زمینه عوامل تاثیر گذار بر ارتقای سطح پیشرفت تحصیلی انجام داده اند که در این میان می توان به سبک های یادگیری و کفایت ادراک شده اشاره کرد. بنابراین بررسی رابطه متغیرهایی مانند کفایت ادراک شده و سبک یادگیری با پیشرفت تحصیلی یکی از موضوعات اساسی پژوهش در نظام آموزش و پرورش می تواند باشد. سبک یادگیری اصطلاحی است که برای توضیح عواملی که تمامی جنبه های یادگیری را تحت تاثیر قرار می دهد، به کار می رود. آگاهی داشتن دانش آموزان از سبک یادگیری شان به امر مهمی است و فراگیری یک شیوه یادگیری موفق بدون توجه به تکلیف باموضوع آموخته شده عامل تعیین کننده مهمی برای یادگیری موفق است. البته هنگامی که یک شیوه یادگیری برگزیده می شود این بدان معنا نیست که نمی توان از روش های دیگر یاد گیری استفاده کرد کلب استدلال می کند که هیچ روشی بهتر با بد تر از دیگری نیست و در ادامه می گویند یادگیری کار آمد این است که شخص بتواند خود را با یک روش ساز گار کند (هوهن ،۱۹۹۵؛ به نقل از ، همایونی و همکاران. ۱۳۸۲).بسیار شگفت آور است که شناخت شیوه یادگیری در طرح مواد درسی آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. در این موارد تاکید قابل توجهی بر محتوا، پیامد، پیشرفت تحصیلی وجود دارد اما اغلب تنوع شیوه ها و روشها برای دستیابی به این پیامد هاتاد باده گرفته شده است ( کیفه، ۱۹۸۷).کیفه سبک یادگیری را روش فرد در تاکید بر برخی از توانایی های یادگیری نسبت به دیگر توانایی های یادگیری می داند. او معتقد است آگاهی افراد از پیامد های سبک های یادگیری خود و دیگر روش های یادگیری در دسترس، مزیت هایی برای یادگیرندگان در بر دارد (گریگورنکو واسترنبرگ، ۱۹۹۵).پژوهش در مورد سبک های یادگیری نشان میدهد که نوجوانان دچار ناتوانی یادگیری “یادگیرندگانی ناکار آمد” هستند. البته منظور این نیست که توانایی یادگیری ندارند ، بلکه بیشتر منظور این است که از روش های غیر کارا برای یادگیری استفاده می کنند (لرنر ،۱۹۹۷، به نقل از دانش ۱۳۸۴). این نوجوانان فراگیرائی منفعل شناخته می شوند. آنها می آموزند که یادگیرنده هایی منفعل باشند نه فعال. به جای تلاش برای حل مسئله تمایل دارند منفعلانه منتظر بمانند تا معلم آنها را راهنمایی کند و به آنها بگوید چه کنند آن ها در انجام دادن تکلیف درسی از ربط دادن اطلاعات جدید به دانش قبلی خود عاجزند و نمی توانند با دقت به بسط اندیشه های خود بپردازند( دشلر و الیس ، ۱۹۹۶ به نقل از هیمن ،۲۰۰۸).در نظریه کلب، چهار شیوه اصلی برای یادگیری وجود دارد: تجربه عینی، مشاهده تاملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال (هلی و جنکینز، ۲۰۰۰). از ترکیب تجربه عینی، مفهوم سازی انتزاعی، مشاهده تأملی و آزمایشگری فعال و چهار سیک یادگیری ایجاد می شود و اگر هم گرا، جذب کننده و انطباق با یابنده (هایتر : ۱۹۹۰ )قابلیت افراد در هر کدام از این شیوه های یادگیری متفاوت است.کفایت ادراک شده از جمله باور هایی است که نقش بنیادین در کیفیت زندگی و ایجاد تعادل و توازن بین ابعاد مختلف زندگی انسان دارد. کفایت ادراک شده، به ارزیابی فرد از کفایت خود در زمینه های شناختی، جسمانی و اجتماعی اشاره دارد(هار تر .۱۹۹۹ ؛ به نقل از یزدیان ۱۳۸۷).کفایت ادراک شده پایین، یکی از مشکلات شایع در میان بسیاری از کودکان استثنایی است کودکان در اوایل کود کی نظر بسیار مثبت در مورد خودشان دارند (اونز ،۲۰۰۱). اما اوضاع در اواسط کودکی تغییر میکند چون کودکان خودشان را از لحاظ موقعیت و شکست با دیگران مقایسه می کنند، شاید دلیلش قضاوت ها و مقایسه های انتقادی باشد که مدرسه و گسترش شبکه روابط اجتماعی کودکان با خود به ارمغان می آورد(کراس ،۲۰۰۴؛ به نقل از مطلق ،۱۳۸۹).ادراک خود یکی از ویژگی های بنیادی انسان است که تحول آن در تمام طول عمر ادامه دارد و در بر گیرنده تمام ملاحظاتی است که فرد را از دیگران متمایز می سازد (محسنی ،۱۳۷۵).هارتر (۱۹۸۲) مفهوم “ادراک خود را بسط داده و اعلام داشت که ادراک خود در زمینه های مختلف و یکسان نیست. از دید هارتر مهم ترین این زمینه ها عبارتند از :شایستگی شناختی که بر موفقیت در امور تحصیلی تمرکز دارد: شایستگی اجتماعی که حاکی از احساس توانمندی در برقراری روابط با همسالان است و شایستگی جسمانی که متمرکز بر توانایی ها و مهارت های جسمی و ورزشی است. افزون بر این هارتر متذکر می گردد که از سن ۸ سالگی به بعل قرد به یک قضاوت کلی در مورد ارزشمندی خود نیز دست می باید که ورای ادراک های ویژه در زمینه های خاص است. این جنبه از ادراک خود که در الگوی هارتر خود ارزشمندی کلی “خوانده می شود ، در بر گیرنده احساس اعتماد به خویشتن خشنودی از خود و احساسی خوب و مثبت در مورد کنش های خود است خود ارزشمندی کلی نشانگر آن است که فرد تا چه حد خود را خوب و مفید ارزشیابی می کند و از نحوه بودن خود ارضایت دارد و برای خویشتن خود ارزش قائل است (هارتر ،۱۹۸۲). _پژوهش ها نشان می دهد که نگرش دانش آموزان دچار ناتوانی های یادگیری نسبت به خودشان غالبا بسیار منفی است. احساس های درونی آنها نسبت به خودشان و واکنش هایی که از جهان بیرون در بافت می کنند از دنیا تصوری ترسناک و نا امن و از خودشان فردی بی عرضه ترسیم می کنند (سیلور ۲۰۰۲).این دانش آموزان بر اثر تجربه شکست های زیاد به اعتقاد پیدا می کنند که تلاش هایشان برای کسب موفقیت بیهوده است و در مقابل هر کاری که به نظر شان دشوار بیابد به سرعت دست از تلاش می کشند. این دانش آموزان حتی وقتی موفقیت را تجربه می کنند، باور نمی کنند که خودشان در این پیشرفت نقش داشته اند. آنها موفقیت شان را به عوامل خارجی تقطیر بخت و اقبال، لعلف معلم با آسان بودن تکلیف نسبت می دهند. بنا براین ، حتی کسب موفقیت موجب خشنودی با بیشتر شدن اعتماد به نفس آن ها نمی شود (گرولینک و رویان، ۱۹۹۰) بنابر این آموزش سبک های یادگیری رویکردی موثر و امید بخش است چرا که عدم موفقیت های درسی تا حد زیادی به احساس یأس و ناامیدی ناکامی ، بی لیاقتی و فقدان حس ارزشمندی منتهی می گردد. با مهارت یافتن در سبک های یادگیری دانش آموز می تواند بر ناتوانی های خود غلبه کتاد یا آثار آن را کاهش بدهد (دشلرو الیس، ۱۹۹۶؛ به نقل از هیمن ،۲۰۰۸). آگاهی کودکان ناتوان یادگیری از سبک یادگیری شخصی شان اولین و مهم ترین گام به سوی دست یافتن به درجه ای از کفایت است . بنابراین در این پژوهش به بررسی رابطه کفایت ادراک شده و سبک های یادگیری با پیشرفت تحصیلی در کودکان ناتوان یادگیری، پرداخته خواهد شد.

ضرورت و اهمیت پژوهش:

هدف اصلی هر نظام تربیتی ، پرورش یاد گیر ناله هایی با انگیزه، پیشرفت گرا و کارآمد است و برای رسیدن به این خواسته باید تا آن جا که ممکن است عوامل تاثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی کودکان را شناخت. افت تحصیلی امروزه یکی از نگرانی های مهم خانواده ها و دست اندر کاران تعلیم و تربیت است .این پدیده افزون بر آثار سوء اقتصادی در شکل ملی و هم چنین زبان های هنگفت اقتصادی که به دلیل تکرار پایه با صرف هزینه مجدد به جامعه و دانش آموخته تحمیل می کند، آثار ناگواری بر سلامت روانی دانش آموزان داشته و نگرانی شابهینه ای برای خانواده ها در پی دارد (بیابانگرد ۱۳۸۰)، که نه تنها دانش آموزان را از نظر روحی دچار مشکل می نماید بلکه از نظر پیشرفت تحصیلی آنها را در معرض خطر محرومیت از تحصیل نیز قرار می داد . یکی از این عوامل ناتوانی یادگیری است. ناتوانی یادگیری باعث می شود که کودک از ظرفیت های بالقوه خود استفاده نموده و پیشرفت تحصیلی به تعویق بیافتند و در نتیجه مشکلات یادگیری اولیه وخیم تر شود.بیشتر معلمان دانش آموزان دارای نیاز های ویژه از روش آموزش سنتی و رایج استفاده می کنند و با گمان اینکه همه دانش آموزان چگونگی یادگیری را می دانستند در جهت آموزش این روش ها فعالیتی انجام نمی دهند. زمانی که کفایت ادراک شده در کودکان متناسب باسیک پادگیری ثباشد استدلال آن ها در …