منو
X

تصویر
سمیه عرفان
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

60%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

سمیه عرفان هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “ارتباط شیوه های فرزند پروری مادران با شکل طرحواره های دختران نوجوانشان” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه الزهرا

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

ارتباط شیوه های فرزند پروری مادران با شکل طرحواره های دختران نوجوانشان

استاد راهنما:

دکتر مرتضی منادی

استاد مشاور:

دکتر رضا بخش

دانشجو:

سمیه عرفان

۱۳۹۰

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

– مقدمه

– بیان مساله

اهداف پژوهش

– اهمیت و ضرورت

– پرسش های پژوهش

– فرضیه پژوهش

– تعریف مفاهیم

فصل دوم : ادبیات و پیشینه پژوهش

مقدمه

ادبیات پژوهش

تعریف خانواده

ساختار و انواع خانواده

نظریه های خانواده

چهارچوب نظری

مفهوم طرحواره

مفهوم عادت واره

نقش مادر و شیوه های فرزندپروری وی

ارتباط عادت واره با شیوه های فرزند پروری مادران

عوامل موثر بر شیوه فرزندپروری مادر

ابعاد شیوه های فرزند پروری

نوجوانی

پیشینه پژوهش ، پژوهش داخلی و داخلی

فصل سوم : روش پژوهش

مقدمه

روش پژوهش

جامعه آماری

روش نمونه گیری

مراحل نمونه گیری و نحوه اجرای مصاحبه

ابزار اندازه گیری

محاسبه روایی و پایایی

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهار: تجزیه و تحلیل داده های پژوهش

مقدمه

تحلیل شیوه های فرزند پروری

– شیوه ی فرزند پروری قدرت طلب

– شیوه ی فرزند پروری اقتداری

شیوه فرزند پروری مسامحه کار

بررسی عادت واره های مادران و دختران

تعریف عادت واره ها

تقسیم بندی مشابهت عادت واره ها

ارتباط شباهت عادت واره ها

نوع شیوه های فرزند پروری

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

مقدمه

بحث و نتیجه گیری

جمع بندی

محدودیت و پیشنهاد پژوهش

منابع

پیوست

چکیده:

هدف از پژوهش حاضر بررسی تفاوت شیوه های فرزندپروری مادران در رابطه با شکل طرحواره های دختران نوجوانشان بود برای این منظور از میان دانش آموزان پایه دوم راهنمایی منطقه ۴ شهر تهران ۱۰ دختر نوجوان به روش نمونه گیری تصادفی هدفمند انتخاب شدند.از این رو افراد مورد پژوهش شامل ۲۰ مادر و دختران نوجوانشان بودند. روش پژوهش از نوع کیفی توصیفی و ابزار پژوهش مصاحبه با پرسش های محقق ساخته است که هر مصاحبه ۴۵ دقیقه را به خود اختصاص داده است. بعد از تحلیل کیفی مصاحبه ها با مادران سه شیوه فرزند پروری مقتدرانه ، مستبدانه و مسامحه کار بدست آمد.سپس در بخش دوم تحلیل به بررسی عادت واره های مادران و دختران پرداخته شد و براساس میزان شباهت عادت واره ای مادران و دختران در سه سطح بیشترین شباهت، نیمه مشابه کمترین شباهت قرار گرفتند. نتایج تحلیل حاکی از آن است بکارگیری انواع شیوه های فرزندپروری در شکل طرحواره ها با عادت واره ها نقش بسزایی دارد. چنانکه کاربرد شیوه فرزند پروری مقتدرانه توسط مادران باعث نزدیکی عادت واره های مادر و دختر نوجوان است و به همان نسبت استفاده از روش فرزند پروری استبدادی و مسامحه کار باعث کمترین شباهت عادت واره ای مادر و دختر می شود.

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

خانواده مجموعه تعاملی است هم چنین این نهاد دارای صفات منحصر به فردی می باشد که با مشاهده تعامل اعضا خانواده امکان بررسی بافت کلی آن وجود دارد. واضح است که برای آگاهی از چگونگی تعامل اعضا این نهاد، لازم است به سازمان رفتار ساخت و کارکرد آنها توجه شود . در این خصوص ملاحظه می گردد که والدین باورها، ارزش ها ، و اهداف درونی خود را به یکدیگر منتقل می کنند . در این فرایند از طریق کشش فرزندپروری همین مفاهیم به نسل فرزندان منتقل می گردد و مادران به عنوان یکی از عناصر نهاد خانواده برای انتقال عناصر آموزشی فرهنگی به نسل بعد نقش عمده ای دارند. این نقش ها در طی فرایند کنش متقابل با فرزندان نهادی می گردد و بدین ترتیب حداقل زمینه های شکل گیری ساختار یا چار چوب شخصیتی کودکان مهیا می شود . به مرور زمان و به لحاظ مقتضیات مراحل رشدی کودکان در فرایند تربیت تقلید جای خود را به انتخاب می دهد. این تعامل بعنی رابطه مادر فرزندی – به خصوص فرزند دختر که از نظر عاطفی به مادر وابسته است در زمان نوجوانی اش که دوره حساس و پرآشوبی محسوب می شود قابل توجه است . از اینرو مسئله پژوهش این گونه مطرح می شود که در کدامیک از شیوه های فرزند پروری، مادران به اهدافی که درباره دختران خود تصویر سازی کرده اند و یا مدنظر دارند دست یافته اند. زیرا در صورت دستیابی به اهداف احساس رضایت ، صمیمیت و احترام به وجود آمده و مهمتر اینکه مادر به عنوان منبع اصلی والگوی رفتار نوجوان فرار می گیرد. بدین جهت پژوهش حاضر می خواهد با مقایسه طرحواره های مادران و دختران نوجوانشان که مبنای رفتار و تفکر آنان محسوب می شود در انواع شیوه های فرزند پروری مادران این مسئله را بررسی کند که در کدام شیوه طرحواره های شکل گرفته دختر نوجوان تطابق و هماهنگی بیشتری با طرحواره های مادر دارد. در این بخش با توجه به موضوع پژوهش ابتدا به بیان مسئله و سپس اهداف پژوهش و اهمیت و ضرورت پرداختن به این پژوهش بیبان پرسش ها ، فرضیه پژوهش ، تعریف اصطلاحات و مفاهیم پرداخته می شود.

بیان مسأله:

خانواده سیستمی است که اجزای آن با هم تغییر می کنند و برای حفظ تعادل خود فعال می شوند . همان طور که این تعریف نشان می دهد. اولا رقتار اعضای یک خانواده تابعی است از رفتار سایر اعضای خانواده و در ثانی خانواده هم مانند هر سیستمی متمایل به حفظ تعادل است (ثنایی، ۱۳۸۳ :۱۵) از آنجایی که در این سیستم اجتماعی رابطه مادر با دختر نوجوانش از ویژگیها، ظرافت ها و حساسیت خاصی برخوردار است لذا وی در این زمینه به خودی خود نمی تواند موفق شود و دختر خود را بشناسد ودرگ گندو در نهایت رابطه درست برقرار نماید مگر اینکه اطلاعات لازم و ضروری را کسب نماید. علاوه بر این مادر ها در روابط با دختران خویش خاطره ها و تجربیات خوشایند و ناخوشایند زندگی خود را مرور می کنند و با همه وجود می کوشند تجارب ناگوار و ناکامی های احتمالی را از سر راه دختران خویش بر دارند از سوی دیگر، مادر زمانی می تواند گرم ترین و ارزنده ترین رابطه با دختر نوجوان خود داشته باشد و نیازهای عاطفی و روانی آنان را مرتفع نماید که خود رابطه ای سالم و شایسته با همسر خویش داشته باشد ( افروز ۱۳۸۳ ) . مجموعه این عوامل تاثیر گذار پیامدهای مهمی برای روابط مادر و دختر نوجوان خود دارد . در بیشتر جوامع امروزی نوجوانی یک واقعیت و مرحله ای از رشد میان کودکی و بزرگسالی است که ۱۲ تا ۲۰ سالگی رادربر می گیرد و امروزه به دلیل پیچیدگی روابط انسانی و اجتماعی به ویژه از جانب نوجوانان که در آستانه زندگی اجتماعی هستند آمری آسان نیست و مستلزم هنر ویژه برقراری ارتباط اجتماعی است که فقط در سایه تربیت موثر وسودمند حاصل می شود (سلیمانی، ۱۳۸۳). اهمیت تربیت در نوع رفتارهایی که از جانب مادر در برخورد با نوجوانش ارزشمند تلقی می شود در شیوه های فرزند پروری تبلور می یابد . “بر اساس مطالعات دبانا بومربند شیوه های فرزند پروری در روش های قدرت طلب ، اقتدار طلب و آسان گیر دسته بندی می شود(بیابانگرد، ۱۳۸۳) بدین صورت است که در می یابیم که رابطه مادران با دختران نوجوانشان تابع نوعی تعامل است. در چنین مراحلی مادران و دختران نوجوان به عنوان دو نسل دگرگون خاطرات و تجربیات زیست شده خود را على رغم اختلاف هایشان در ارتباط رودر رو با یکدیگر تبادل می نمایند چنانکه این تجربیات و ویژگی ها مادر را به سمت انتخاب روش خاص فرزند پروری هدایت میکند و این روش تربیتی مادر به تدریج در کودک طرحواره هایی را بوجود می آورد.

“طرحواره ها به عنوان نقشه انتزاعی شناختی در نظر گرفته می شود که راهنمای اطلاعات و حل مسئله است (حمید پور و اندوز، ۱۳۸۶) .” هر چند که در شکل گیری طرحواره عوامل متعدد اثر گذاری مانند والدین ، همسالان، مدرسه رسانه ها، و …) نقش بازی می کنند اما در این میان شیوه فرزند پیروزی مادر به دلیل الگوبرداری کودک از وی از اهمیت بسزا و ویژه ای برخوردار است در نتیجه کودک با افکار احساسات وتجارب مادر خود همانند سازی کرده و آنها را درون سازی می کند و منجر به شکل گیری طرحواره هایش می شود. از سوی دیگر طرحواره ها هم نقش عمده ای در تفکر، احساس و رفتار بازی می کنند در اوایل زندگی شکل می گیرند و به حرکت خود ادامه می دهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل می کنند. پانگ نیز معتقد است اهمیت شکل گیری طرحواره ها در نتیجه تجارب دوران کودکی قابل توجه است و هسته اصلی شخصیت ومنش شناختی قرار می گیرد (حمیدپور و اندوز ۱۳۸۳). در عین حال این فرایندها از طریق جریان جامعه پذیری و فرهنگ پذیری محقق می گردد. تا اینجا نقش مادر برای شکل گیری یک طرحواره نقلیدی کارساز می شود ولی با بزرگتر شدن کودک تقلید جای خود را به انتخاب می دهد و فرهنگ بابی جای فرهنگ پذیری را می گیرد و از این لحظه به بعد تفاوت مادر و فرزند ممکن است آغاز شود و فاصله نسل ها با عمیق تر شدن خود موجب تفاوت در طرحواره های نسل نو با علایق مادران می گردد. باتوجه به آنچه گفته شد روند شکل گیری طرحواره های دختران با تقلید از مادران شروع می شود و در مسائل اجتماعی ، فرهنگی ، اخلاقی و روانی توسعه می یابد و بدین ترتیب این فرزندان مقدمات آشنایی با قوائد و هنجارهای جامعه را بدست می آورند (فنی ۱۳۸: ۵۷ )، ( منادی ۱۳۸۵). حال باید دید چرا چنین تفاوتی بین طرحواره مادر و فرزند ایجاد شده است. با عنایت به موارد ذکر شده آگاهی از شیوه های فرزند پروری و نوع رابطه آن با انواع بکار گرفته شده فرزند پروری به وسیله مادران مورد توجه است همان گونه که پژوهش های گوناگون (تقی زاده ۱۳۸۵) و(محمودی ۱۳۸۵) و به ما نشان می دهد بین شیوه فرزند پروری مادران و ویژگی های رفتاری فرزندان رابطه معنادار وجود دارد. بنابراین طبیعی است که پنداشته شود که مادران به عنوان یکی از عناصر نهاد خانواده برای انتقال عناصر آموزشی فرهنگی به نسل بعد نقش عمده ای دارند و سعی می کنند با توجه به مدل مورد توافق نظام اجتماعی عمل کنند. از ایترو مسئله قابل توجه این گونه مطرح می شود که در کدامیک از شیوه های فرزندپروری مادران به اهدافی که در ذهن خود درباره دخترانشان تصویر سازی کرده اند و یا مد نظر دارند دست یافته اند زیرا در صورت دست یابی به این اهداف احساس رضایت، صمیمیت و احترام به وجود آمده و مهم تر این که مادر به عنوان منبع اصلی و الگوی رفتار نوجوان قرار می گیرد در نتیجه تحت تاثیر آسیب های اجتماع است. بدین جهت پژوهش حاضر می خواهد با مقایسه طرح واره های مادران و طرح واره های دختران نوجوانشان که مبنای رفتار و تفکر آنان محسوب می شود در انواع شیوه های فرزندپروری مادران این مسئله را بررسی کند که در کدام شیوه طرحواره های شکل گرفته دختر نوجوان تطابق و هماهنگی بیشتری با طرحواره های مادر دارد.

اهداف پژوهش :

هدف کلی این پژوهش به شرح زیر است:

بررسی تفاوت در شیوه های فرزند پروری مادران در ارتباط با طرحواره های دختران نوجوانشان می باشد.

هدف جزئی :

تعیین شیوه های فرزند پروری از دیدگاه مادران و دختران نوجوان آن ها

اهمیت و ضرورت:

در زمان کنونی در سایه بهره گیری از پیشرفت علم ،با رشد و گسترش امکانات و برقراری ارتباطات اجتماعی جدید ورود به دنیای جدید صورت پذیرفته است. که خانواده ها کمتر به عنوان منبع اصلی و الگوی رفتاری نوجوانان قرار می گیرند. برای برون رفت از این فضا به نظر می رسد که باید ارتباط میان والدین و فرزندان افزایش یابد . پل ارتباطی آنها شیوه فرزند پروری است که به عنوان مجموعه یا منظومه ای از رفتارها تعریف می شود که که تعاملات والد کودک را در طول گستره ای از موقعیت ها توصیف می کند(حمید پور اندوز ۱۳۸۳ ) از آنجایی که خوشبختی و سعادت جامعه حال و آینده به نیک اندیشی وظیفه دانی آزادی و وسعت فکری مادران بستگی دارد و سعادت از طریق آنها باید به جامعه سرایت کند ضروری است که بیش از هر چیز و هر کس مادران در یابیم و بدانها در زمینه مسئولیتشان آگاهی اساسی دهیم . از سوی دیگر پویایی های کودک بازتاب دقیق پویایی های جهان ذهنی مادر است. در نتیجه اگر یک مادر تصویر روشنی از آینده کودک خود داشته باشد آن را به صورت یک هدف در ذهن خود پرورش در ابتدای مسیر تربیت قرار دهد این هدف باعث ایجاد انگیزه می شود . براساس نتایج پژوهش ها (محمودنژاد ۱۳۸۰ )(پشین ۱۳۸۸) هیچ مادری به جستجوی این نخواهد بود نوجوان آینده خود که با گذر از انواع هیجان ها آشوب و آشفتگی های روانی گوناگون به سوی رشد اجتماعی در حال تحول است دچار مشکلات روانی بزهکاری و یا دست خوش شکست تحصیلی و … شود کمرنگ شدن روابط فکری و عاطفی مادر از جمله عواملی محسوب می شود که در بروز این مشکلات نقش اساسی دارد (اردشیری ۱۳۸۵). بنابراین ضروری است یک مادر اگاهی باید با کاربرد کدام یک از انواع شیوه های فرزندپروری می تواند به عنوان منبع اصلی و الگوی رفتاری نوجوان خود قرار گیرد چرا که در این صورت از تعارضات رفتاری نوجوان نیز کاسته می شود و مهم تر اینکه در صورت یافتن نتایج مثبت تحقیق زمینه ای نیز برای کاهش شکاف نسل فراهم می شود.

پرسش های پژوهش

برای پرداختن به ابعاد مختلف این پژوهش نیازمند به طرح پرسش هایی هستیم تا اطلاعات مورد نیاز را بدست آوریم. لذا پرسش های پژوهش به شرح زیر می باشد:

– آیا شیوه های فرزند پروری مادران نقشی در شکل گیری طرحواره های دختران نوجوان آن ها دارد؟

– کدام شیوه فرزند پروری طرحواره های مادران را با طرحواره های دختران بیشتر هماهنگ میکند؟

فرضیه پژوهش

به دلیل کیفی بودن روش پژوهش حاضر که بعدا توضیح خواهیم داد ) با فرضیه ساختارمند آغاز نشده یعنی فرضیه آزمایی از اصول این روش نیست. به عبارت دیگر بدون در نظر گرفتن فرضیه ای ساختار مند ولی با اهدافی کاملا مشخص در ذهن خود پیش فرض هایی داریم (منادی ۱۳۸۳: ۲۱ ). هم چنین برای پی بردن به عمق و محتوای مطالب مطرح شده توسط مصاحبه شونده لازم است پرسش های اضافه ای هم مطرح شود که از فرضیه نیمه ساختار استفاده می شود.

تعریف مفاهیم :

در این پژوهش اصطلاحات متعددی به کار گرفته شده است که به تفسیر به تعریف و توضیح آن ها پرداخته می شود . برای اینکه بدون اشراف بر این تعاریف و مفاهیم پیگیری بقیه بخش های پایان نامه در ابهام فرو می ماند. کلمات و مقاهیم مورد نظر پژوهش به شرح زیر است:

تعریف مفهومی خانواده: خانواده یک نظام است و نظام عبارت است از یک رشته روابط متقابل میان اجزا و عناصر به سیاقی که هر از این عناصر بر یکدیگر تاثیر گذارند و از یکدیگر تأثیر بپذیرند (فیروزبخت ۱۳۷۹). در واقع بهتر است بگوییم خانواده نهادی است دارای سازمان که در آن کتش متقابل حکم فرماست و به قول هربرت مپد این کنش متقابل به اثر گذاری مقابل تبدیل می گردد.

تعریف عملیاتی خانواده: خانواده اولین و مهم ترین نهادی است که کودک را از کیفیت روابط انسانی آگاه می سازد که توسط پرسشنامه محقق ساخته سنجیده می شود و خانواده دارای دختر نوجوان مدنظر می باشد.

تعریف مفهومی فرزند پروری: عبارت از شیوه های تعامل والد- کودک که هر یک از والدین در شرایط مختلف جهت تعامل با فرزند خویش و تربیت و پرورش وی بکار می برند. دارلینگ (۱۹۹۹ به نقل از بامریند۱۹۹۱) شیوه های فرزند پروری را شامل رفتارهای متنوع بهنجار و طبیعی می داند که والدین جهت کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود به کار می برند. منظور آن است که مشخص شود در فرایند فرزندپروری مادران چگونه فرایند جامعه پذیری نوجوانان به لحاظ مدل رفتاری نهادی شده است.

تعریف عملیانی فرزند پروری : منظور از شیوه فرزند پروری ۴ الگوی تعاملی (مقتدرانه ، مستبدانه سهل گیر ، بی کفایت یا طرد کننده است که حاصل پاسخ گویی مادران به سوالات مصاحبه می باشد. مادران مورد مطالعه این پژوهش جزء یکی از این مدل ها قرار می گیرند. _

نوجوان : فردی است که در دوره انتقال از وابستگی کودک به استقلال و مسئولیت پذیری جوانی و بزرگسالی قرار دارد (لطف آبادی ۱۳۷۸ ) محدوده ستی مرحله نوجوانی ۱۹_۱۳ سالگی می باشد که در این پژوهش منظور نوجوانان دانش آموز دختر راهنمایی محدوده سنی ۱۴ سال است.

تعریف مفهومی طرحواره : چهار چوب با ساختاری است که بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کننده یک واقعه را در بر می گیرد به عبارت دیگر طرحی از عناصر برجسته یک واقعه را می گویند که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسئله است.

تعریف عملیاتی طرحواره : الگوی ثابت و دراز مدتی هستند که در دوران کودکی به وجود می آیند و تازندگی بزرگسالی نیز ادامه یافته اند و ما از طریق طرحواره به جهان نگاه می کنیم.

فصل دوم:

مقدمه:

امروزه نقش سازنده خانواده برای فرزندان بر همگان روشن است و والدین اولین کسانی هستند که زیربنای شخصیت سالم و ناسالم آنها را می سازند. همه دوست دارند پدر و مادر خوبی باشند و فرزندانشان را به گونه ای شایسته تربیت نمایند و جهت رسیدن به این هدف از روش های مختلفی استفاده می کنند . راهبردها و آموزش هایی را اعمال می کنند که به آنها شیوه های فرزند پروری گفته می شود. بنا به تحقیقات مادران از نظر عاطفی به فرزندان نزدیکتر و نسبت به تغییرات رشدی آنها حساستر هستند. علاوه بر عوامل اثر گذار محیطی ویژگی های درونی و فکری مادر او را به سمت انتخاب روش خاص فرزند پروری هدایت می کند و این روش به تدریج در کودک طرحواره هایی را به وجود می آورد، ساختار یا چار چوبی که در کودکی به وجود می آیدو نیز تعیین کننده پاسخ ها و رفتار فرد در آینده است. مجموعه طرحواره هایی که از ابتدای تولد و بر اساس برخورد با محیط کسب می شوند عادت واره را شکل می دهند. از منظر روان شناسی رفتارها از طرحواره ها که نقش عمده ای در تفکر و ذهن دارند نشات می گیرند. مادران بنا به عادت واره های شکل گرفته خود تصویری آرمانی از عادت واره های دخترانشان در ذهن خود می سازند و انتظار دارند در زمان بحران نوجوانی که تکامل یافته ترین خصوصیات انسانی ظاهر می شود به آنچه که تصویر سازی کرده اند دست یابند تا با نزدیکی و هماهنگی عادت واره هایشان صمیمیت و احساس رضایت به وجود آید. از این رو در این پژوهش به این مسئله پرداخته می شود که در کدام شبوه فرزند پروری طرحواره های مادر با طرحواره دختر بیشتر هماهنگ استاین فصل را ابتدا با تعریف خانواده ، انواع و کارکردهای آن آغاز می کنیم و آنگاه ضمن مرور نظریه های خانواده به ارائه چاچوب نظری مورد نیازمان در این پژوهش اشاره می کنیم. سپس روشن می سازیم که مادر در خانواده ایرانی دارای چه نقشی است؟ و درباره شیوه فرزند پروری وی توضیح می دهیم و ویژگی های فرزند پروری را ذکر خواهیم کرد تا به وسیله آن بتوانیم ابعاد آن را تبیین نماییم. در ادامه با توجه به تعاریف ارائه شده به نظریه های مرتبط با فرزند پروری می پردازیم سپس بازه نوجوانی که دوره حساس از زندگی فرزندان و مرتبط با پژوهش می باشد را از نظر خواهیم گذراند و آنگاه به مرور تحقیقات مرتبط در این زمینه پژوهش خواهیم پرداخت.

الف- ادبیات پژوهش

تعریف خانواده

از منظر جامعه شناسی و تاریخ اولین نهاد بشری ابتدایی ترین و کوچک ترین جامعه خانواده می باشد. این نهاد همیشه توجه متفکرین ، پژوهشگران و متخصصین مختلف علوم انسانی از جمله روان شناسان را از دیدگاه های متفاوت جهت شناخت بهتر و دقیق تر به خود جلب کرده است (لوپلی ۱۹۸۹، دور کیم ۱۹۸۳) لنسکی در اثر خود نشان می دهد که عامل توسعه زندگی انسانی در گرو نهاد خانواده است در واقع به زبان امروز مهم ترین ابزار توسعه انسانی همین نهاد بی نظیر می باشد. لذا وقتی به سوابق تاریخی نگاه می کنیم در می یابیم که همه اتفاقاتی که در زندگی انسان رخ داده است در فرایند جامعه پذیری در این نهاد به وقوع پیوسته است . از این حیث است که گفته میشود که خانواده این نهاد کوچک بسیار اثر گذار است.چون “خانواده به عنوان اولین آموزشگاه بشری بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولا بر چگونگی شخصیت روانی اجتماعی و فرهنگی فرزندان دارد ، ثانیا به صورت غیر مستقیم جامعه را متاثر از نوع روابط خود می کند” ( منادی ۱۳۸۵ : ۱۴ ).این نکته به ما نشان می دهد که رابطه نسل ها با یکدیگر همیشه مورد توجه بوده و به بهترین نحوی در نظام خانواده مورد دست یابی فرار گرفته است لذا نصور جامعه بدون تفکر درباره خانواده جابز به نظر نمی رسد برای اینکه کنش متقابل و منعامل موجب شکل گیری هر نوع جامعه در سطح خرد و کلان است. مک ایور (۱۹۳۷) می نویسد خانواده گروهی است دارای روابط جنسی چنان پایا و مشخص که به تولید مثل و تربیت فرزندان منجر می گردد .(احدى و بنی جمالی ۱۳۷۸) نیز خانواده را اولین و مهم ترین محیطی که در آن کودک از کیفیت روابط انسانی آگاهی پیدا می کند معرفی می کنند و طبق تحقیقات بیشتر روان شناسان و جامعه شناسان تجارب سال های اول کودکی که معمولا در خانواده ایجاد می گردد سازنده و زیر بنای شخصیت و رفتارهای بعدی کودک است. بدین لحاظ وقتی به تعاریف گوناگون خانواده نگاه می کنیم حضور قانونمند و هدفمند دو جنس مخالف تحت عنوان زن و مرد در آنها قطعی واشتراکی است که زندگی این دو نفر به نظر بعضی پایه ای است برای تولید مثل و یا تنظیم روابط اقتصادی و یا شکل دهی روابط اجتماعی و یا تنظیم کننده روابط عاطفی حال آنکه در نگاهی منطقی بهتر است ما خانواده را حاوی همه این عناصر بدانیم و می دانیم.

ساختار و انواع خانواده:

منظور از ساختار خانواده ترکیب کلی و الگوهای عمومی خانواده می باشد که با توجه به مجموعه اعضا آن تعیین می شود و با توجه به ابعاد گوناگون خانواده اهمیت آن و شرایط خاصش در جوامع مختلف می توان پذیرفت انواع و صور گوناگون یابد. بدین جهت برای تسهیل و تفهیم آن ذیلا به برخی از انواع گوناگون دسته بندی اشاره خواهیم کرد.

خانواده زیستی؛

خانواده ای است برخوردار از مشروعیت اجتماعی ولیکن فاقد توان یا قصد حضانت از فرزندانش آن زمانی است که پدر ومادر صرفا به صورت والد و والده ایفای نقش نمایند یعنی فقط رابطه زیستی با فرزندانشان داشته باشند فرزندان از خون و تبار آنان پدید آمده اند اما در راه اجتماعی کردن فرزندانشان اقدامی صورت نمی دهند و مسئولیتی در این جهت احساس نمی کنند.بی هیچ شبهه خانواده در این صورت فقط ابعاد زیستی خواهد داشت . (ساروخانی ۱۳۸۹ :۱۶۱)

خانواده مادر مرکز:

خانواده ای است که در آن زن اهمیت بیشتری می یابد تصمیمات مهم را اتخاذ می کند و در امور اساسی مربوط به خانه نظرش صائب شناخته می شود باید توجه داشت که در سه نظام فرزند مرکزی ، مادر مرکزی و پدر مرکزی هرم قدرت در خانواده همانند خانواده پدرسر با مادر سر عمودی نیست. تصمیمات اتخاذ شده بدون چون وچرا پذیرفته نمی شود و منزلت با وضع انتسابی نیست. بدین معنی که مرد به صرف مرد بودن ارزش گذار به حساب نمی آید بلکه به جهت کارایی، لبافت و سعی بیشتر پدر یا مادر در راس خانه جا می گیرد.(ساروخانی ۱۳۸۹: ۱۶۲)

خانواده فرزند مرکز:

خانواده ای که در آن تعداد فرزندان اندک هزینه های آنان بالا و کار اقتصادی آنان در خانه نادر است و لیک علی رغم این شرایط فرزندان در این نوع خانواده ارزشی محوری می یابند (ساروخانی ۱۳۸۲ : ۱۶۲) در طبقه بندی دیگر:

خانواده بهنجار و نابهنجار:

خانواده ای را بهنجار می گوییم که در آن زمینه برای سعادتمندی زن و شوهر فراهم و محیط برای پرورش فرزندان آماده باشد. بر این اساس خانواده ای که در آن زن با شوهر از دنیا رفته و خانواده ای که در آن مسئله متارکه و جدایی زن وشوهر مطرح است ، خانواده ای که زن و شوهر از همدیگر در رنج و عذابند و نابهنجار است در خانواده بهنجار والدین نسبت بهم اعتماد دارند کودکان احساس ہی کسی نمی کنند زمینه برای رشد و پرورش آنها از هر سو فراهم است در آن آسایش دارند محبت ومراقیت کافی می بینند و مورد توجه والدینند.

خانواده متعهد و نا متعهد:

خانواده ای را متعهد می گوییم که در آن دو همسر به وظایف خود نسبت بهم به کودک به اجتماع آگاه و عمل نمایند و بر عکس خانواده ای را بی تعهد خوانیم که در قبال خدا اجتماع و فرزندان مسئولینی احساس نکند و امر جاری را با باری به هر جهت بگذرانند. (قائمی ۱۳۷۴ :۷۵)

(شرفی ۱۳۷۸) خانواده را از حیث روابط درونی و میزان استحکام آنها به سه تیپ تقسیم کرد:

الف – خانواده متعادل :

به شبکه ای از روابط متقابل اطلاق می شود که اعضای آن درگیر با مشکلات و موانع احتمالی بوده و ضعف های کم وبیش فایل اعتنایی نیز دارند . لیکن در مقابل با موارد مذکور شبوه منطقی اتخاذ می کنند و برای مسائل اهمیتی در خور آن قائل می شوند (تناسب بین کنش و واکنش ) و در برابر موقعیت های دشوار که ناگزیر از انتخاب باشند تصمیم به موقع و مقتضی اتخاذ می کنند.

ب- خانواده متکامل (بالنده ):

روان شناسان مکتب کمال معتقدند که خانواده پس از حصول تعادل ، به تکامل و بالندگی می رسد و آن زمانی است که حداکثر قابلیت ها و توانایی های وجودی اعضای آن خانواده کشف شودو مورد پرورش و توسعه قرار گیرد . در چنین صورتی اعضای خانواده نه تنها خود مشکلی ندارند واز تعادل لازم برخوردارند بلکه مشکل زدا نیز هستند و در رفع آسیب های روانی و اجتماعی سایرین گام بر می دارند.

ج – خانواده متزلزل

از روابط خصمانه و غیر دوستانه آکنده است از درون تهی گشته و با هر ضربه بیشتر فرو می ریزد . در این نوع خانواده مدیریت تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است و اعضا از هدف خویش باز مانده ، آرمانش را از دست داده و فردای روشن و آینده امیدبخش برای آنان وجود ندارد. کوئن و پارسونز( ۱۳۶۳) نیز خانواده را شامل موارد زیر معرفی می نمایند :

خانواده هسته ای :

پک واحد خانوادگی مرکب از زن و شوهر و فرزندان خواهر و برادر ) اطلاق میگردد ( ۲۰۰۴: ۲۵۵ – ۲۵۷ .kottak) ین واحد را گهگاه خانواده زن وشوهری نیز می نامند. ابن نوع همچون سلول اصلی اجتماع می باشد و امروزه از مظاهر اصلی جامعه صنعتی می باشد و همراه با تمدن غرب به سایر کشورها نیز نفوذ کرده و رواج یافته است. این ارگانیسم خانوادگی گسترش یافته اما هنوز در همه جای دنیا دیده نمی شود(همان. ۲۵).

از دید پارسونز این خانواده ها از لحاظ زندگی تو مکان هستند و دور از خانه والدین زن و شوهر زندگی و از لحاظ اقتصادی و پایگاه اجتماعی مستقل هستند . در این نظام روابط زن و شوهری بر اساس تساوی هم فکری و توافق است حقوق فرزندان نیز نسبت به خانواده های قدیم افزایش یافته و مورد حمایت واحترام بیشتری از طرف والدین قرار می گیرند. این قبیل خانواده هابر عکس خانواده های سنت پرست اغلب شخصیت پرور است یعنی روابط بر اساس احترام و با توجه به شخصیت آنان صورت می گیرد.(اعزازی ۱۳۸۲ : ۶۶).

خانواده گسترده :

مبتنی بر رابطه خونی تعدادی از نسل های گوناگون از جمله والدین ، فرزندان ، پدر بزرگ ها،مادر بزرگ ها ، عمه ، عمو ، دایی و خاله فرزندان هر یک از آنان است این واحد خانوادگی را خانواده هم خون نیز می نامند. ( kottak. 2004 : G5).

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه الزهرا
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی سمیه عرفان روانشناس، سمیه عرفان مشاور، سمیه عرفان روان درمانگر، سمیه عرفان روانپزشک، سمیه عرفان متخصص اعصاب و روان، سمیه عرفان روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
سمیه عرفان
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر