منو
X

تصویر
سیدجواد میرحسینی عزیزی
مشاور کودک
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

100%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

سیدجواد میرحسینی عزیزی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در سال ۱۳۸۹، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “مقایسه رابطه شیوه فرزند پروری با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی مدارس ابتدایی شهرستان بابل” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

گروه آموزشی روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی

پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد

عنوان:

مقایسه رابطه شیوه فرزند پروری با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی مدارس ابتدایی شهرستان بابل

نگارنده:

سید جواد میر حسینی عزیزی

استاد راهنما:

نرگس ادیب سرشکی

استاد مشاور:

دکتر علیرضا محمدی آریا

بهمن ۱۳۸۹

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسأله

اهمیت و ضرورت مساله

اهداف پژوهش

الف) هدف کلی :

ب) اهداف اختصاصی:

ج) هدف کاربردی:

فرضیه ها و سوال

الف) فرضیه ها:

ب) سوال:

متغیرها

تعاریف مفهومی

تعاریف عملیاتی

فصل دوم (پیشینه پژوهش)

نکات کلی

بخش اول: شیوه های فرزند پروری

خانواده و انواع آن

الگوهای فرزند پروری

شیوه فرزند پروری مستبدانه

شیوه فرزند پروری مقتدرانه

شیوه فرزند پروری سهل گیرانه

نظریه های مربوط به شیوه های فرزند پروری

نظریه فردگرا

نظریه رفتار گرایی

نظریه یادگیری اجتماعی

نظریه شناختی

نظریه تعامل گرایی نمادین

جایگاه سنی کودکان در خانواده ها

نخستین فرزند

فرزند دوم

فرزند میانه

آخرین فرزند

رفتار والدین و پیامدهای ناشی از آن

بخش دوم: نظر به ذهن

تعریف

ابعاد نظریه ذهن

نظریه ها در ارتباط با نظریه ذهن

نظریه های فرهنگی اجتماعی

نظریه نظریه

نظریه پیمانه ای

نظریه شبیه سازی

نظریه دهن در کم توانان ذهنی

بخش سوم: کم توانی ذهنی

تعریف

طبقه بندی کم توانی ذهنی

الف) طبقه بندی انجمن روانپزشکی آمریکا

ب) طبقه بندی سازمان بهداشت جهانی

ج) طبقه بندی انجمن کم توان ذهنی آمریکا

د) طبقه بندی کم توانی ذهنی از دیدگاه متخصصان آموزش و پرورش

بررسی متون

پژوهش های داخلی

پژوهش های خارجی

فصل سوم (روش شناسی پژوهش) نکات کلی

نوع مطالعه

جامعه آماری و روش نمونه گیری

جامعه

نمونه آماری و روش نمونه گیری

ملاکهای ورودی

ملاک های خروجی

روش جمع آوری داده ها ابزار اندازه گیری

آزمون نظریه ذهن

نحوه اجرای آزمون

نحوه نمره گذاری

روایی و پایایی

پرسشنامه شیوه فرزند پروری

نحوه اجرای پرسشنامه

نحوه نمره گذاری

روایی و پایایی

روش اجرا

روش تجزیه و تحلیل داده ها

ملاحظات اخلاقی

نکات کلی

توصیف داده ها

استنباط داده ها در چهار چوب فرضیه ها

فرضیه ها

سوال

یافته های جانبی

فصل پنجم (بحث و نتیجه گیری)

نکات کلی

بحث و تفسیر یافته ها

نتیجه گیری نهایی

محدودیت ها

محدودیت ها

پیشنهادات پژوهش

منابع

پیوست ها

چکیده انگلیسی

عنوان انگلیسی

چکیده

عنوان: این تحقیق با هدف بررسی مقایسه رابطه شیوه های فرزندپروری با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی دبستانی آموزش و پرورش شهر بابل انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. طرح پژوهش نیز از نوع مطالعات پیش بین است. جامعه آماری و روش نمونه گیری: جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر و دانش آموزان عادی دبستانی آموزش و پرورش شهرستان بابل که در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ مشغول به تحصیل بودند، و مادرانش تشکیل می دادند. برای انتخاب نمونه گروه دانش آموزان کم توان ذهنی، از روش تمام شماری استفاده شد و کلیه دانش آموزان و مادران آنها پس از اعمال کردن ملاک های ورودی، وارد مطالعه شدند که مجموعه، ۹۰ کودک و مادر بودند. برای انتخاب نمونه گروه دانش آموزان عادی، دو مدرسه که در مجاورت مدارس استثنایی قرار داشته و از لحاظ وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شرایط تقریبا یکسانی با مدارس استثنایی بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده از درون مدارس، پس از اعمال کردن ملاک های ورود به مطالعه ، نمونه ای به حجم ۹۰ کودک و مادر انتخاب شدند.

روش اجرا: آزمون نظریه ذهن توسط محقق بر روی کلیه دانش آموزان اجرا شد، سپس پرسشنامه شیوه فرزند پروری توسط مادران دانش آموزان تکمیل گردید.

روش تجزیه و تحلیل داده ها: تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری کولموگروف – اسمیرنف، همبستگی پیرسون و اسپیرمن، t مستقل وu مان ویتنی انجام شد.

بحث و نتیجه گیری: نتایج بافته ها نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری مستبدانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی رابطه منفی و بین شیوه های فرزند پروری مقتدرانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی رابطه مثبت معناداری وجود دارد ( ۰۵ / ۰>p). همچنین بین شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی رابطه معناداری وجود ندارد ( ۰۵/ ۰<p). علاوه بر این دانش آموزان کم توان ذهنی علی رغم همتاسازی سن عقلی نمرات کمتری در نظریه ذهن نسبت به دانش آموزان عادی کسب کردند ( ۰۵ / ۰>P) و نمرات دانش آموزان پسر عادی نیز در نظریه ذهن از دانش آموزان دختر عادی بیشتر بود ( ۰۵ / ۰>P). در مجموع، می توان نتیجه گرفت نتایج این پژوهش با انتظارات رویکرد اجتماعی فرهنگی که برای تعاملات اجتماعی نقش مهمی در تحول نظریه ذهن قایل است، همخوانی دارد. در این رویکرد فرض بر این است که شیوه های فرزند پروری بر میزان تعاملات اجتماعی کودک اثر گذاشته و این تعاملات، نظریه ذهن کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به اینکه شیوه های فرزندپروری با نظریه ذهن کودکان رابطه دارد، با توصیف خصوصیات این شیوه ها برای والدین می توان آنها را به سوی تعدیل شیوه های فرزند پروری رهنمون کرد.

کلمه های کلیدی: نظریه ذهن کم توان ذهنی / شیوه های فرزندپروری / دانش آموزان دبستانی.

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

پژوهش های مربوط به رشد شناختی کودکان در دهه های اخیر مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است. در

چند دهه اخیر توجه پژوهشگران به جنبه بسیار مهمی از رشد شناختی کودکان یعنی شناخت اجتماعی جلب

شده است (ادب، ۱۳۸۴). شناخت اجتماعی شامل مهارت هایی می شود که کودکان برای اینکه تمایلات،

هیجانات و احساسات همسالان و بزرگسالان را درک کنند، به آن نیاز دارند (سولار ویشارت “، ۲۰۰۸). آن

شامل چند بن سازه می شود که نظریه ذهن از مهترین سازه های آن است (گرادی ، ۲۰۰۲ به نقل از قمرانی،

البرزی و خیر، ۱۳۸۵).

نظریه ذهن اصطلاحی است که به توانایی پیش بینی و شرح دادن رفتار با رجوع به حالات ذهنی اشاره دارد (رپاچولی، ۲۰۰۳ به نقل از سیمونز، ۲۰۰۴) و به یادته منسجم دانش در مورد ذهن انسان که ما به طور عادی آن را کسب می کنیم و برای پیش بینی و شرح دادن رفتار خودمان و دیگران از آن استفاده می کنیم، گفته می شود (استینگون”، ۱۹۹۸ به نقل از ابدونو و همکاران، ۲۰۰۴). برخی از پژوهشگرانی که این توانایی کودکان را بررسی می کنند ترجیح می دهند جای این اصطلاح، از اصطلاحات دیگری مانند ذهنی سازی”، ذهن خوانی”، روان شناسی عامه” و درک اجتماعی (بارون کوهن، ۱۹۹۸) و استفاده کنند. با اینکه اصطلاح نظریه ذهن برای اولین بار در سال ۱۹۷۸ بوسیله پریماک و رودروف” در مطالعه رفتار شمپانزه ها مطرح شده است (کال و تومازلو ، ۲۰۰۸)، اما از نظر تاریخی سه دیدگاه عمده، دانش کودکان در مورد ذهن را مورد پژوهش قرار داده اند. اولین دیدگاه به طور مستقیم یا غیر مستقیم به کارهای پیاژه بر می گردد. علاقه به تحول درک پدیده های ذهنی توسط کودک از سوی پیاژه (۱۹۶۹ به نقل از مشهدی و محسنی، ۱۳۸۵) با به کار بردن آزمون سه گروه مورد پژوهش قرار گرفته است. پیاژه معتقد بود کودکان به خاطر خود میان ببن بودنشان، در درک دیدگاه دیگران مشکل دارند (کار پندال و همکاران، ۲۰۰۸). دیدگاه دوم که از سال های آغازین دهه ۱۹۷۰ شروع شده است، فراشناخت در کودکان را مورد مطالعه قرار داده است و سومین دیدگاه نظر به ذهن است که از ۱۹۸۰ شروع شده است ( فلاول، ۱۹۹۹).تفاوت های فردی در تحول نظریه ذهن کودکان مشاهده می شود؛ این تفاوت ها را به دو حوزه شناختی و اجتماعی ربط می دهند (سیمونز، ۲۰۰۴). حوزه شناختی به خود فرد برگشته ولی حوزه اجتماعی به محیط وعوامل محیطی مانند خانواده بر می گردد. از عواملی که به محیط خانواده بر می گردند و با تحول نظریه ذهنکودکان مرتبط اند، می توان به تعداد فرزندان مک آلیستر و پترسون ، ۲۰۰۷؛ لویس و همکاران، ۱۹۹۶) وشیوه فرزند پروری والدین ( پیرس ، موسس ، ۲۰۰۳؛ گاجار دو ، سنیدر و پیٹرسن، ۲۰۰۸) اشاره کرد. شیوه های فرزند پروری عبارت است از مجموعه ای از رفتارهای به هم پیوسته که تعامل واله – کودک راروی طیف خاصی نشان می دهد و تعامل فراگیر را ایجاد می کند (مایز و پنیت، ۱۹۹۷؛ نقل از علیزاده و آندریس ، ۲۰۰۲). بامریند (۱۶۹۷) در دهه ۱۹۶۰ بین سه شیوه تربیتی یعنی شیوه های استبدادی ، مقتدرانه و سهل گیر تمایز فابل شد. والدینی که از سبک تربیتی مقتدرانه استفاده می کنند از کودکان شان با عشق و عاطفه حمایت می کنند، به علاوه برای انجام رفتار مناسب و درست قوانین واضح و مشخص وجود دارد. والدینی که از شیوه فرزند پروری مستبدانه استفاده می کنند یک رویکرد تنبیهی را برای تربیت کردن اتخاذ می کنند که بیشتر شامل تهدید کردن، نکوهش کردن است و یک جانبه قوانین و دستورات را اعمال میکنند. همچنین والدینی که شیوه فرزند پروری مستبدانه دارند معمولا حمایتهای عاطفی و مهرورزی را برای کودکانشان فراهم نمی کنند. سرانجام والدینی که شیوه فرزند پروری سهل گیرانه دارند، معمولا دستور های متناقضی را اعمال می کنند (دهارت و پیل هام ، تن نین، ۲۰۰۶).

بیان مسأله

یک سوال اساسی در روانشناسی تحولی این است که کودکان چگونه حالات ذهنی خودشان و دیگران را درک می کنند و چه عواملی به تحول این توانایی کمک می کند (سیمونز، ۲۰۰۴). چندین رویکرد تلاش کردند تا بدین سوال پاسخ گویند. در رویکرد نظریه نظریه”، عقیده بر این است که بلوغ فرایندهای ضروری برای تحول نظریه ذهن کودکان لازم است به همین خاطر اکثر کودکان پنج ساله قادرند تکالیف باور غلط را پاسخ گویند در حالی که کودکان سه ساله نمی توانند از عهده این تکالیف برآیند (امین یزدی، ۱۳۸۳). در رویکرد «پیمانه ای بر رشد توانایی های عمومی مانند پردازش اطلاعات، به عنوان منشاء اصلی تحول نظریه ذهن تأکید دارند ( زیگلر و آلبالی ، ۱۳۸۶). یکی دیگر از رویکردهایی است که در حال حاضر جهت توضیح چگونگی تحول نظریه ذهن کودکان مطرح شده است، بر پا به دیدگاه ویگوتسکی که تعاملات اجتماعی را در رشد شناختی مهم می داند، بنا شده است. در این رویکرد عفیده بر این است که تعاملات زمینه ای را برای کودکان فراهم می کند که در مورد احساسات، افکار، باورها و چگونگی صحبت در مورد این حالات ذهنی یاد بگیرند (گاجاردو و واتسون، ۲۰۰۲). همچنین این تعاملات منجر به فهم خود و دیگران می شود (سیمو تره فوسام و کولینز ، ۲۰۰۶). پژوهشگران به دو صورت نقش تعامل اجتماعی در تحول نظریه ذهن را بررسی کرده اند. یکی در کودکانی که به دلایلی به خوبی قادر به تعامل برقرار کردن با دیگران نیستند، مانند کودکان اوتیسم، نابینا و ناشنوا (کودکان غیر عادی و دیگری در کودکان عادی، نقص نظر به ذهن در کودکان اتیسم در پژوهش های زیادی مشخص شده است (بارون کوهن، لزلی و فریث ، ۱۹۸۵؛ ماسون و همکاران، ۲۰۰۸). همچنین مشخص شده است که کودکان ناشنوایی که والدین شنوا دارند (پیترسون، ولمن و لیو، ۲۰۰۵) و کودکان نابینا (پیترسون، پیرسون و وب، ۲۰۰۰) در تحول نظریه ذهن تأخیر دارند؛ تقص و تأخیر این کودکان در تظریه ذهن را به مشکلات آنها آنها در برقراری ارتباط با دیگران (تعامل اجتماعی) ربط داده اند. علاوه بر این، پژوهشگران در بررسی هایی با کودکان عادی داشته اند، نشان دادند که گفتگوهای والدین با کودکشان در مورد حالات ذهنی، با تحول نظر به ذهن کودک رابطه مثبت دارد(لبوتنی و همکاران، ۲۰۰۸؛ رافمن ، اسلاد، دوایت و کرووی ، ۲۰۰۶). مخصوصا اگر والدین در هنگام صحبت با کودکشان از بسط دادن استفاده کنند (انای و تامپسون، ۲۰۰۸). همچنین ببین نظریه ذهن و تعداد خواهران و برادر (ان) وایطه یافته اند (مک آلیستر و پیترسون”، ۲۰۰۷). مشخص شده کودکانی که خواهر و برادر دارند در مقایسه با کودکانی که خواهر و برادر ندارند، نمرات بیشتری در نظریه ذهن کسب می کنند (رافمن و همکاران، ۱۹۹۹). شیوه فرزند پر وی نیز مورد بررسی قرار گرفته است؛ ولی نتایج آن همسو نیست. در مطالعه ای که رافمن، اسلاد، دوایت و کرووی (۲۰۰۶) انجام دادند، رابطهی معناداری بین شیوه فرزند پروری والدین با نظر به ذهن کودک نیافتند. اگر چه بیشتر مطالعات بین این دو متغیر رابطه معنادار یافته اند ( پیرس، موسس، ۲۰۰۳؛ گاچاردو، ستبدر و پیترسون، ؛۲۰۰۸ ویندن، ۲۰۰۱).

همانگونه که در بالا ذکر شد در زمینه رابطه شیوه فرزند پروری با نظر به ذهن کودکان عادی نتایج ضد وتفیض است، همچنین رابطه این دو متغیر در کودکان کم توان ذهنی تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته است، بنابراین سوالی که اینجا مطرح می شود این است که رابطه شیوه فرزند پروری با نظریه ذهن در کودکان کم

توان ذهنی و عادی چگونه است؟

۳ – ۱. اهمیت و ضرورت مسأله

کودکان کم توان ذهنی به داشتن مشکلاتی در رفتار سازشی خود مشهورند. در حقیقت به فردی کم توان ذهنی اطلاق می شود که هوشبهر وی که با تست های هوش سنجیده می شود، در انحراف معیار پایین تر از متوسط بوده و حداقل در دو حوزه از مهارت های رفتار سازشی مانند برقراری تعاملات، زندگی روزمره و ، مشکل داشته باشد و این مشکل قبل از سن ۱۸ سالگی پدیدار شده باشد (ادیب، ۱۳۸۰). همان گونه که درتعریف عقب ماندگی ذهنی قابل مشاهده است، این کودکان در برقراری تعاملات مشکلاتی دارند (سمرود -کلیکمن ، ۲۰۰۷). از تعریف نظریه ذهن چنین استنباط می شود: «آن یک توانایی حیاتی برای پر فراری تعامل با دیگران است ( یاگمورلو و برو منت و سلیملی ۲۰۰۵) و یک توانایی منحصر به فرد است که برایعملکرد اجتماعی و فرهنگی ضروری تلقی شده است (کوکلی ۲۰۰۹). ممکن است مشابه به کودکاناوتیسم که نداشتن تعاملاتشان را به تفص نظریه ذهن ربط می دهند (بارون کوهن و همکاران، ۱۹۸۵)،مشکلات کودکان کم توان ذهنی در برقراری تعاملات ناشی از تنقص آنها در نظریه ذهن شان باشد (ایدوئو و همکاران، ۲۰۰۴). کمبود تعاملات تباید دست کم گرفته شود؛ زیرا پژوهش های گذشته نشان داده اند که رابطه مستقیمی بین مشکلات در برقراری تعامل با دیگران و مشکلات روانشناختی وجود دارد (سمرود – …

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
  • رشته تحصیلی روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی سیدجواد میرحسینی عزیزی روانشناس، سیدجواد میرحسینی عزیزی مشاور، سیدجواد میرحسینی عزیزی روان درمانگر، سیدجواد میرحسینی عزیزی روانپزشک، سیدجواد میرحسینی عزیزی متخصص اعصاب و روان، سیدجواد میرحسینی عزیزی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی کودکان استثنایی
تصویر
سیدجواد میرحسینی عزیزی
مشاور کودک
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر