منو
X

تصویر
شهناز صفایی جم
مشاور خانواده
(6)
آمار این متخصص
(6) رای
40%

دقت

60%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

40%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

من شهناز صفایی جم هستم، فارغ التحصیل روانشناسی خانواده درمانی در مقطع کارشناسی ارشد از پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۵، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه بین ناهمخوانی خود و کمال گرایی زوجی در افراد متأهل: نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی” می باشد که در ادامه بخشی از کلیات پژوهشی آن را مطالعه می کنید:

تعریف و بیان مسئله اصلی تحقیق: زوج­ها در طول زندگی مشترک خود فراز و نشیب های فراوانی را تجربه می کنند و با مشکلات متعددی روبه­ رو می­شوند؛ مشکلاتی که از همان ابتدا می­تواند رابطه زوجین را از خود متأثر سازد. مطالعات انجام شده هر یک اثر جنبه خاصی از ویژگی­ های فردی و اجتماعی را در کیفیت زندگی مشترک مورد پژوهش قرار داده ­اند. وجود هر نوع نابسامانی یا عدم رضایت در خانواده و میان زن و شوهر، نه فقط بر زندگی آنان، بلکه بر زندگی فرزندان و حتی والدینشان نیز تأثیرگذار است (مهدوی، ۱۳۷۵). عوامل متعددی رضایت زناشویی زوجین را تحت تأثیر قرار می­دهد، یکی از این عوامل که از دیرباز در پژوهش ها مورد توجه بوده است،  نقش «خود» یا «تصویر از خود» در این رابطه است (بارنت ونیتزل، ۱۹۷۹). هر انسانی برداشت و تصوری از وجود خویشتن دارد که آن را می­توان هویت شخصی یا خود نام نهاد. خود، عنصر سازنده شخصیت انسان و موجب سازش شخصی فرد است. خود، یک محصول اجتماعی است که در اثر تعامل فرد و محیط به وجود می ­آید و به تدریج پایدار می شود. ازنظر راجرز خود، یک نیاز اساسی مثبت است (چان، ۱۹۹۷). خود، مفهوم اساسی در نظریه راجرز است. راجرز دو اصطلاح را به طور متداول به کاربرده است: «خود واقعی» و خود ایده­ آل. ویلیام جیمز (۱۹۸۰) می­گوید خود واقعی آن خودی است که شخص بی­واسطه احساس می­کند، درحالی­که خود ایده ­آل آن خودی است که شخص آرزوی داشتن آن را دارد. پژوهشگران دیگری که در این زمینه فعال بوده­ اند جنبه­ های دیگری از خود را گسترش داده و پژوهش­های زیادی در این زمینه انجام داده ­اند. این پژوهش­ها بر تمایز بین خود واقعی، خود ایده ­آل و خود بایدی تأکید داشته ­اند (ویلسون،۱۹۲۰، گارتین، ریچاردسون، اسپیریتو، دونالدسون وبورگرز، ۲۰۰۱ ؛ هیگینز، ۱۹۸۷) از  نظریه­ های مهم بعد از راجرز درباره وضعیت خود، نظریه «ناهمخوانی خود» هیگینز (۱۹۸۷) است. به باور هیگینز حداقل سه حیطه از باورهای مربوط به خود برای درک تجربه هیجانی اهمیت دارد؛ اول، خود واقعی که ادراک فرد نسبت به صفات و ویژگی­ های خودش است. دوم، خود ایده آل که شامل آرزوها و تمایلات فرد برای دستیابی به صفات موردنظر است و در آخر، خود بایدی که بیانگر احساس اجبار و الزام فرد برای داشتن یکسری صفات و ویژگی های خاص است. نظریه ناهمخوانی خود هیگینز (۱۹۸۵) به فاصله موجود بین خود واقعی فرد با دو نوع خود آرمانی و خود بایدی اشاره دارد که بر این اساس دو نوع ناهمخوانی خود از یکدیگر متمایز می گردد؛ ۱- ناهمخوانی خود واقعی/ ایده ­آل که نشانگر میزان فاصله بین خود واقعی فرد با خود آرمانی وی است. ۲- ناهمخوانی خود واقعی /بایدی که میزان فاصله بین خود واقعی فرد با خود بایدی را نشان می­دهد. این نظریه دارای دو پیش­بینی اساسی است: ۱- ناهمخوانی خود واقعی / ایده ­آل با افسردگی همراه خواهد بود. ناهمخوانی زیاد بین خود واقعی و خود ایده­ آل باعث می­شود شخص دررسیدن به اهداف و آرمان­ هایش احساس شکست کند، این نوع ناهمخوانی خود، فرد را نسبت به احساسات ملال آوری چون افسردگی و ناامیدی آسیب­ پذیر می­کند ۲- ناهمخوانی خود واقعی/ بایدی صرفاً اضطراب را به دنبال دارد؛ یعنی این نگرانی را در فرد باعث می­شود که نتواند انتظارات را برآورده کند، احساس تخطی از وظیفه نیز آسیب­ پذیری فرد را در مقابل احساسات آشفته واری چون اضطراب و ترس از مجازات افزایش می­دهد. افراد در تلاش ­اند که همواره بین خود واقعی و خود ایده ­آل تناسب ایجاد کنند. زمانی که در فرد بین آنچه هست و آنچه دوست دارد باشد، فاصله زیادی ایجاد می­گردد، وی دچار ناراحتی­ ها و مشکلات روان شناختی از جمله اضطراب و افسردگی می شود. پژوهش ها به صورتی کاملاً شفاف نشان می­دهند که مقایسه بین جنبه­های دو حالت از خود، به صورت اساسی در  جریان روابط بین افراد مؤثر است. هیگینز توضیح می­دهد که مقایسه جنبه­ هایی از خود بر پایه ارزیابی فاصله هرکدام از خود واقعی و فعلی فرد است. هریک از همسران بر اساس الگوهای خاصی از ناهمخوانی خودها، پیامدهای هیجانی متفاوتی را ادراک می­کنند و این پیامدهای هیجانی، افراد درون رابطه را برای رفتار به روش­های متفاوتی برانگیخته می­کند، به طوری­ که در این نظریه عاطفه و احساسات و تعارضات خود و، ناهمگنی­ هایش، مسئله و مشکلات عاطفی تولید می­کند. بعضی از تحقیقات به این نتیجه رسیده­اند که زوجین زمانی که، «خود» را بیشتر تصدیق می­کنند، شادی بیشتری در رابطه دارند در مقایسه بازمانی که در وجودشان ناهمخوانی وجود داشته باشد. به صورتی که اگر شخصی دیدگاه مثبتی درباره خودش داشته باشد تعهد بیشتری برای رسیدگی به رابطه ­اش احساس می­کند. همچنین عدم تصدیق خود می­تواند روی رابطه همسران تأثیر عمیقی بگذارد. برخی پژوهشگران دریافتند پاسخگویی همسران در رابطه بر اساس خود واقعی ایده ­آل شخصی و خود واقعی ایده آل دیگران، نتایج مفید و چشمگیری در تداوم رابطه و خشنودی طرفین خواهد داشت (اوزگول و همکاران، ۲۰۰۳). دراین­ بین پژوهش ­ای یکپارچه زیادی برای سنجش ناهمخوانی خود با صفات شخصیتی صورت گرفته است. برای اولین بار هارت (۱۹۹۷) رابطه بین ناهمخوانی خود و نمرات به دست آمده از پنج عامل بزرگ شخصیتی را مورد بررسی قرارداد. وی در این بررسی به نزدیکی رابطه خود واقعی ایده آل و خود واقعی بایدی با صفاتی همچون تجربه­پذیری، برون­گرایی و اضطراب پی برد. هرچند این نتایج با نظریه ناهمخوانی همسان نبود، اما می­توانست راه گشایی برای مطالعه ناهمخوانی خود درزمینه­ی مدل نظریه صفات باشد (برندا، مک دانیل و جیمز، ۲۰۰۵). از طرفی برخی پژوهشگران خصوصیات شخصیتی را نیز به عنوان عامل مهمی در روابط زناشویی در نظر گرفتند (عطاری و امان اللهی، ۱۳۸۵). به طوری که نیوکمپ (۱۹۶۱) گزارش کرده ویژگی­های شخصیتی (لو، چن، یوو، زانگ، زویانگ وزوو، ۲۰۰۸) و نگرش به خود و دیگران (کلوروبیرن، ۱۹۷۴) و نیز جذابیت­ های بین فردی اهمیت فراوانی در رضایت همسران از رابطه دارند. آن­ها این طور مطرح می­کنند که رابطه زناشویی درواقع پیوند دو شخصیت است که هریک از همسران با پیشینه تحولی، سبک شخصیتی، ترکیب عوامل زیست­ شناختی و تجربی گوناگون وارد زندگی مشترک می شوند (محمد زاده، جمهری و برجعلی، ۱۳۸۶) مفهوم شخصیت سال­هاست که بین محققان مورد چالش قرار داشته و تعاریف زیادی از آن ارائه شده است. ریکمن (۲۰۰۴) شخصیت را این گونه تعریف می کند: «شخصیت سازه­ای روان­شناختی است که چکیده پیچیده­ای از پیشینه ژنتیکی، تاریخچه یادگیری و تأثیرات مختلف این عوامل بر پاسخ­های فرد در محیط ها و موقعیت­های متنوع را شامل می شود.» اگرچه مدل­های زیادی برای تبیین شخصیت وجود دارد، اما از جمله مهم­ترین و بانفوذترین این مدل­ها در ادبیات پژوهشی مدل پنج عاملی شخصیت است که بیشترین پژوهش­ها در حوزه شخصیت را به خود اختصاص ­داده است (مک کری و کاستا، ۲۰۰۴). مک کری و کاستا با استفاده از روش تحلیل عاملی به این نتیجه رسیده­ اند که می­توان در خصوصیات شخصیتی پنج بعد اصلی را در نظر گرفت: روان آزرده خویی (N): تجربه اضطراب و تنش بیش ازحد، ترحم جویی، خصومت، تکانش وری، افسردگی و حرمت نفس پایین از خصوصیات این رگه است؛ برون­گرایی (E): مثبت بودن، جرات طلبی، پرانرژی بودن و صمیمیت از خصوصیات این رگه است؛ تجربه پذیری (۰): از خصوصیات این رگه تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی است؛ توافق جویی (A): تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی، همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی مربوط به خصوصیات این رگه می­شود؛ وجدانی بودن (C): به تمایل فرد برای منظم بودن، کارآمدی، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم بخشی، پیشرفت­مداری، منطقی و آرام بودن برمی­گردد. پژوهش­های بسیاری نشان می­دهند ویژگی­های شخصیتی همسران از مؤثرترین عوامل در زمینه رضایت­مندی زناشویی است و در میزان تغییرات رضایت زناشویی از اهمیت بسیاری برخورداراست (دونلان، ۲۰۰۴ ؛ لاورنس، ۱۹۸۹ ؛ حسینیان، شعرباف، قاسمی و کج باف،۱۳۸۴). به نظر می­رسد با توجه به داده ­های موجود تاکنون اطلاعات دقیق و یکپارچه ­ای درباره رابطه بین خودهای ممکن اشخاص و نقش آن­ها در روابط بسیار نزدیک از جمله روابط زوجی در طول زندگی به دست نیامده و مورد مطالعه قرار نگرفته است. از طرفی طبق یافته­ های اپستین، باکوم، دیتو، کارلز، رنکین وبارنت (۱۹۹۷) یکی دیگر از مواردی که روی روابط همسران اثرگذار است، استانداردها و پیش­فرض­ هایی است که افراد برای ازدواج دارند. این استانداردها و باورها درصورتی­که درست عمل کنند، می­توانند عملکرد مثبتی در روابط صمیمی ایفا کنند؛ زیرا یکسری راهبردهای اخلاقی برای زندگی روزمره به زوجین می­دهند؛ اما سختی و دشواری کار از آنجایی شروع می­شود که این انتظارات و استانداردها برآورده نشوند یا زوجین استانداردهای بالا و غیرواقع بینانه در رابطه خود در نظر بگیرند. اپستین و باکوم و سایرز (۱۹۸۹) معتقد هستند تعیین این استانداردهای بالا برای خود و دیگران با سطوح ناسازگاری در رابطه همراه است. این محققان توضیح می­دهند استانداردها و انتظارات دو مقوله از پنج مقوله شناختی هستند که نقش مهمی در مشکلات زناشویی ایفا می­کنند. اعتقاد آن­ها بر این است که اختلاف و تعارض زناشویی ناشی از تفاوت­های افراد در میزان تأکید آن­ها بر استانداردهای غیرواقع بینانه­ شان برای دیگران است (هویت، فلت و میکائیل، ۱۹۹۵). کمال­گرایی نابهنجار هم از جمله این عوامل است که از طریق انتظاراتی که برای افراد به وجود می­ آورند، روی ارزیابی شناختی آن­ها از وقایع بین فردی اثر می­گذارد (فریتس، ۲۰۱۲). سازه کمال­گرایی به معنی تلاشی است که فرد برای بی­عیب و نقص بودن انجام می­دهد و در این مسیر استانداردهای بالایی برای عملکردش در نظر می­گیرد. در این وضعیت فرد دائماً خودش را مورد ارزیابی نقادانه قرار می­دهد و همواره نگران ارزیابی منفی دیگران است (فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلت، ۱۹۹۰). کمال­گرایی علاوه ­بر بعد نابهنجار، یک بعد هنجار نیز دارد، به این صورت که فرد تلاش زیادی برای موفقیت می­کند، درحالی­که در حالت نابهنجار برعکس است. فردی که کمال گرایی بهنجار دارد، در برابر شکست دچار آشفتگی نمی­شود و در صورت عدم موفقیت خود سرزنشگری ندارد (استولز و اشبی، ۲۰۰۷). علی­رغم اینکه درگذشته تصور می­شد که کمال گرایی مفهومی تک­ بعدی است، اما طبق مدل هویت و فلت (۱۹۹۱) کمال­گرایی علاوه بر ماهیت درون فردی، دارای ابعاد بین فردی و اجتماعی هم هست. هویت و فلت با تهیه مقیاس چندبعدی کمال گرایی سه شکل از کمال گرایی را از هم متمایز کردند. کمال گرایی فرد محور، شخص اهمیت زیادی برای کامل بودن خودش قائل است و از خود انتظارات کمال گرایانِ دارد. برعکس این حالت کمال­گرایی متمرکز بر دیگران است که فرد معتقد است اطرافیان باید مطابق استانداردهای وی عمل کنند. این افراد نسبت به دیگران بسیار خصومت ­آمیز و تنبیهی عمل می­کنند. وجود این فرم از کمال­گرایی در افراد منجر به میزان زیادی تعارض و استرس در روابط بین فردی آن­ها می­شود. درنهایت نوع سوم، کمال­گرایی تعیین شده از سوی اجتماع است که فرد معتقد است دیگران از او انتظارات بالایی دارند و این استانداردهای بالا را به او تحمیل می­کنند ) استوبر و هاروی، المیدا و لیونز، ۲۰۱۳ ؛ فلت، هویت، شاپیرو و ریمن، ۲۰۰۱).همان­گونه که گفته شد، کمال گرایی روی همه جنبه­ های زندگی از جمله روابط زوجی اثرگذار است (استوبر، ۲۰۱۲) . از همین رو بر اساس تحقیقات انجام شده )شی، سالنی و رایس،۲۰۰۶؛ ویب و مکاب، ۲۰۰۲) دیدگاه تحمیل استانداردهای کمال گرایانه به دیگران گسترش داده­ شد و اصطلاح کمال­گرایی رابطه ­ای ابداع شد. در کمال­­گرایی رابطه ­ای فرد نسبت به شریک زندگی ­اش نگرش­ های کمال­گرایانه دارد. به همین جهت از کمال­گرایی رابطه­ ای تحت عنوان کمال گرایی زوجی (دوتایی) نیز یاد می­شود. در این شکل از کمال­گرایی یکی از همسران انتظارات بالایی از شریک زندگی­ اش دارد و این گونه ادراک می­کند که همسرش نمی­تواند انتظارات وی را برآورده سازد (فریتس، ۲۰۱۲). البته کمال­گرایی در روابط صمیمی پنج حالت دارد:هردو زوج دارای کمال­گرایی بهنجار هستند؛هردو زوج دارای کمال­گرایی نابهنجار هستند؛ یکی از زوج­ها کمال­گرایی بهنجار و دیگری کمال­گرایی نابهنجار دارد؛ یکی از زوج­ها کمال­گرایی بهنجار و دیگری فاقد خصیصه کمال­گرایی است؛ یکی از زوج­ها دارای کمال­گرایی نابهنجار و دیگری فاقد کمال­گرایی است. کمال­گرایی زوجی به دو شکل وجود دارد؛ کمال­گرایی تجویزشده از سوی همسر که فرد احساس می­کند همسرش از وی انتظارات بالایی دارد و کمال­گرایی متمرکز بر همسر که فرد استانداردهای بالایی را به همسرش تحمیل می­کند. در این نوع از کمال­گرایی تمرکز روی هر دو عضو رابطه است (استوبر، ۲۰۱۲). از جمله مشکلاتی که کمال­گرایی رابطه ­ای ایجاد می­کند آشفتگی در روابط زناشویی و رفتارهای بین فردی خصومت­ آمیز است. افراد دارای نگرانی­ های کمال­گرایانه، برای نمونه کمال­گرایی تعیین شده از سوی همسر، معتقدند که رابطه بین فردی نزدیک با شریک زندگی­شان مشروط بر کامل بودن است و از آنجایی که کمال واقعی غیرقابل دسترس است، دیر یا زود این افراد متوجه عدم امکان دستیابی به استانداردهای بالا می­شوند و نتیجتاً احساس می­کنند از جانب این استانداردها تحت فشار هستند و احساس شکست می­کنند (مکی نان، شری، آنتونی، استوارت و هارتینگ، ۲۰۱۲). از سویی دیگر افراد با کمال گرایی زوجی امکان دارد رفتارهای منفی مانند انتقاد کردن، تحقیر، سرزنش و… را در رابطه بیشتر استفاده کنند که موجب ایجاد الگوهای ارتباطی منفی مثل توقع کناره ­گیری و اجتناب متقابل می­شود (ارکری،  ۲۰۱۳). در پژوهش استوبر (۲۰۱۲) یافته ­ها نشان داده است افرادی که انتظارات کمال­گرایانه از همسرشان دارند و همچنین افرادی که تصور می­کنند همسرشان از آنها انتظار دارد که کامل باشند، در مقایسه با افرادی که این انتظارات را از همسرشان نداشتند، سطح پایین­تری از رضایت در رابطه­ شان را گزارش کرده­ اند. مروری بر یافته ­های انجام شده نشان می­دهند که کمال­گرایی زوجی روی کیفیت رابطه زناشویی اثرات منفی دارد که این مسئله اهمیت بررسی این موضوع را روشن می سازد. اما مسئله ­ای که پیش می­آید این است که اگرچه روی کمال­گرایی زوجی و نتایج آن در روابط زناشویی بررسی­ هایی انجام شده، اما جز چند مطالعه معدود که البته برخی از آن­ها هم محدودیت­ هایی دارند (استوبر، ۲۰۱۲ ؛ مکی نان، ۲۰۱۲ ؛ سالنی، شی ورایس، ۲۰۰۶) توجه اندکی به بافت بین فردی که کمال­گرایی در آن رخ می­دهد شده است. درحالی که رابطه زناشویی مفهومی مشترک و زوجی دارد و چه بسا رفتارهای طرفین رابطه و تجربه­ اش از رابطه بسیار تحت تأثیر واکنش­ها و ویژگی­های همسرش قرار گیرد. از همین رو بررسی این سازه روی رابطه خود فرد با همسرش و همچنین اثری که این سازه روی شریک زندگی­اش می­گذارد اهمیت دارد. با توجه به نکات فوق و اهمیت رابطه زناشویی پایدار و حمایت کننده در بهزیستی همسران و تأثیر مخربی که عوامل ذکرشده بر کیفیت رابطه همسران دارند، در این پژوهش تلاش شده است که آیا کمال­گرایی زوجی به عنوان یکی از سازه­هایی که کیفیت روابط زناشویی را تحت تأثیر قرار می­دهد، رابطه­ ای با ناهمخوانی خود با توجه به نقش ویژگی­های شخصیتی دارد؟

 

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
  • رشته تحصیلی روانشناسی خانواده درمانی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی شهناز صفایی جم روانشناس، شهناز صفایی جم مشاور، شهناز صفایی جم روانپزشک، شهناز صفایی جم روان درمانگر، شهناز صفایی جم متخصص اعصاب و روان
تخصص ها
  • روان‌شناسی خانواده
تصویر
شهناز صفایی جم
مشاور خانواده
(6)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر