منو
X

تصویر
صبا چاپاری
مشاور کودک
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

100%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

صبا چاپاری هستم، فارغ التحصیل روانشناسی کودک در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز در سال ۱۳۹۱، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده فرزندان با میزان اضطراب و سازگاری نوجوانان” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه تبریز

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی کودک

عنوان:

رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده فرزندان با میزان اضطراب و سازگاری نوجوانان

استاد راهنما:

دکتر منصور بیرامی

استاد مشاور:

دکتر تورج هاشمی

نگارش:

صبا چاپاری

۱۳۹۱

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

هدف کلی

اهداف اختصاصی

سوالات پژوهش

متغیرهای پژوهش

تعریف متغیرها

تعاریف نظری

تعاریف عملیاتی

فصل دوم: پیشینه تحقیق

مقدمه

مرور کلی بر مسائل رشد نوجوانی

اضطراب

اضطراب طبیعی

تفکیک ترس از اضطراب

آیا اضطراب منطقی است

استرس و اضطراب

علایم اضطراب

رویکرد های نظری اضطراب

عوامل موثر در اضطراب نوجوانان و مقابله با آن

سازگاری

خصوصیات انسان های سازگار بافنه

عوامل موثر بر سازگاری

ناسازگاری اجتماعی

سازگاری آموزشی

سازگاری بین فردی

سازگاری عاطفی

ساز گاری از دیدگاه و مکاتب روانشناسی

دوران نوجوانی و سازگاری

خانواده و سازگاری

شیوه های فرزند پروری

ایجاد شیوه های فرزندپروری

طبقه بندی الگوهای تربیت برای فرزندان

پیامد های هریک از شیوه های تربیتی

نگرش های فرزندپروری

رشد ها و گفتارهای مثبت یا منفی بر له یا علیه کودکان

کدام والدین فرزندانی بیمار یا ناتوان تربیت می کنند؟

شرایط موفقیت فرزند پروری

پژوهش های انجام یافته در مورد اضطراب و سازگاری و فرزند پروری

فصل سوم: روش پژوهش

مقدمه

طرح پژوهش جامعه آماری

حجم نمونه

روش نمونه گیری

ابزارهای جمع آوری اطلاعات

شیوه اجرای تحقیق

روش تحلیل داده ها

فصل چهارم: یافته های پژوهش

یافته های توصیفی

یافته های استنباطی

سوال شماره ۱

سوال شماره ۲

سوال شماره ۳

سوال شماره ۴

سوال شماره ۵

سوال شماره ۶

سوال شماره ۷

سوال شماره۸ _

سوال شماره ۹

سوال شماره ۱۰

سوال شماره ۱۱

سوال شماره ۱۲

سوال شماره ۱۳

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

بحث و مروری بر نتایج

محدودیت های پژوهش

پیشنهادات

منابع

الف منابع فارسی

منابع لاتین

پیوست

هدف :

هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ی شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده فرزندان با میزان اضطراب و سازگاری نوجوانان است. روش: به این منظور ۴۰۴نفر از دانش آموزان دختر پایه ی اول و دوم از دبیرستان های شهر تبریز و والدین آنها به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری شفر، فرزند پروری بامریند، اضطراب حالتی و خصیصه ای اشپیلبرگر ساز گاری فردی اجتماعی کالیفرنیا CTP تکمیل شد. داده ها به کمک نرم افزار spss18 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، رگرسیون همزمان و رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس تک متغیرها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد: الف) شیوه های فرزندپروری والدین با اضطراب حالتی و صفتی رابطه ی مثبت معنی دار و باسازگاری فردی اجتماعی رابطه ی منفی معنی دار دارد. بر این اساس هرچقدر والدین در فرزند پروری خود از شیوه های مستبدانه تری استفاده نمایند، اضطراب حالتی و صفتی در نوجوانان افزایش و میزان سازگاری فردی اجتماعی کاهش خواهد یافت. ب) میزان اضطراب حالتی و صفتی و سازگاری فردی – اجتماعی در شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است. ج) شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده به طور ترکیبی ۴۱% از تغییرات سازگاری کلی فرد را تبیین می کنند. د) شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده به طور ترکیبی ۲۳% از تغییرات اضطراب صفئی فرد را تبیین می کنند، ۵) شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده به طور ترکیبی % ۲۱ از تغییرات اضطراب حالتی فرد را تبیین می کنند.

کلید واژه ها شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده ، اضطراب، سازگاری

مقدمه

خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد را تحت تأثیر قرار می دهد، دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تاثیرات محیطی که فرد دریافت می کند، از محیط خانواده است و حتی تاثیر پذیری فرد از سایر محیطها می تواند نشات گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد نقش بسیار بزرگی بر عهده دارد. در همین راستای تربیت کودکان یکی از مسئولیت های مهم والدین به شمار می رود. شیوه فرزند پروری، یک عامل تعیین کننده و اثرگذار است که نقش مهمی در آسیب شناسی روانی و رشد کودکان بازی می کند، چرا که هیچ منبعی از نظر قدرت و گستردگی تاثیر با خانواده برابری نمی کند. خانواده پیوندهای منحصر به فردی بین افراد برقرار می کند (شافر، ۱۹۹۶ نقل از پور عبدلی سردرود، ۱۳۸۱).نحوه ارتباط والدین با کودکان قوی ترین عامل موثر بر الگوی تعاملی خانواده محسوب می شود، خصوصا در دوره هایی از زندگی کودکان که تحولات اساسی رشد روانی طی می شود. تحقیقات پیرامون آسیب های روانی کودکان نشان می دهد که بسیاری از خانواده ها از شیوه های تربیتی نامطلوب که منشا ترس، عذم اعتماد، احساس نارضایتی، بدبینی و اضطراب در فرزندان آنها می شود، استفاده می کنند. والدینی که در ارتباطات خود متزلزل، فاقد اطمینان خاطر و بی ثباتند در نحوه تربیت فرزندان با یکدیگر توافق ندارند از الگوهای فرزند پروری مبتنی بر طرد، حمایت افراطی با اغماض یا تسلط، انضباط دوگانه، سستی موازین اخلاقی، کمال جویی های غیر منطقی و عصبانیت و بی نیانی عاطفی استفاده می کنند. رفتارهای نورونیک را در کودکان تثبیت می کنند و سیب می شوند که کودکان از نظر هیجانی و عاطفی نیازمندتر شده و در چنین شرایطی از حس اعتماد و امنیت که اساس تحول هیجانی سالم محسوب می شود، ناکام بمانند. أصدر السادات، اسفندآباد و امامی پور، ۱۳۸۴)متخصصان و روان شناسان کودک علت بسیاری از ناهنجاری های کودکان را روابط خانوادگی و روش فرزند پروری والدین می دانند و بر تاثیر وقایع و رویدادهای دوران کودکی در شکل گیری شخصیت افراد و زندگی آنها تاکید می کنند. از این رو، مطالعه اثرات خانواده در مولفه های سازگاری و روانشناختی کودکان و نوجوانان در چند دهه اخیر گسترش یافته و چشم اندازهای نظری و کاربردی نوینی در این عرصه بازشده است.

بیان مسئله:

زندگی و احساس زندگی کردن با زنده مانی متفاوت است، انسانها دو دسته اند یا زندگی می کنند و از زندگی معنا و یا معانی ای را به همراه دارند با زنده مانی می کنند و اصطلاحا فقط زنده اند (حداد فرید ،۱۳۸۷تغییرات روزافزون فرهنگی و اجتماعی از خصوصیات بارز جوامع امروزی است و انسان به عنوان عضوی از این جوامع و به منظور پاسخگویی به خواسته های خود، همواره چگونه انطباق شدن با تحولات پیش آمده را مدنظر داشته است. تغییرات پرشتاب و چشمگیر دنیای امروز، هماهنگی مدوام انسان ها را می طلبد تا تعادل از بین رفته ی خود را دوباره برقرار نموده و بدین سان از تنش های روانی ناشی از آن مصون بمانندهمان منبع )همان گونه که جوامع به سوی پیچیده تر شدن در حرکت است انسان هم برای ماندن و شدن، به کلامی دیگر برای از بستن و سازگار شدن» به شناخت و آگاهی و درک از خود. انسان ها و محیط خود نیازمند است (میرویسی، ۱۳۸۵).انسان در محیطی زندگی می کند که مملو از مشکلات گوناگون است که می تواند او را از حرکت و پشرفت باز دارد و قرآن کریم نیز می فرماید «لقد خلقنا الإنسان فی کید» یعنی ما انسان را در رنج آفریدیم. اگر کمی ورزد و راه سازگاری با این مشکلات را نیاموخته باشد، چه بسا به ورطه های خطرناکی سقوط کند که راه نجات در آنها وجود ندارد ولی اگر بتواند بر این مشکلات غلبه کند و تعادل جسمی و روحی خود را به دست آورد در واقع به سازگاری دست یافته است. سازگاری مستلزم شناخت این حقیقت است که فرد بتواند یا دیگران طوری ارتباط برقرار کند که بتواند به حقوق، الزامات، رضایت خاطر و با انجام وظایف خود در حد معقولی دست یابد، بی آنکه حقوق، الزامات، رضایت خاطر و یا وظایف دیگران را نادیده بگیرد و در عین حال بتواند در این موارد، مبادلهای باز و آزاد با دیگران داشته باشد (فیلیپس ۱۹۹۵، به نقل از هارجی و ساندزر دیکسون، ۱۳۸۳)فردی که از داشتن مسئولیت در جامعه خشنود بوده و نقشی را که برایش تعریف کرده اند، آن را درک کرده و ایفای بهتری داشته باشد و خود را از انجام وظایف احساس رضایت نماید ، در واقع آن فرد را می توان سازگار با اجتماع تلقی نمود (هالوگ یاورزار ۱۹۹۹).قشر نوجوان همانند دیگران نیازمند تطبیق با شرایط محیط زیستی و اجتماعی خود است. نوجوانی یکی از دور دهای مهم زندگی محسوب میشود و با تغییرات گوناگون در زمینه های متعدد همراه است. یکی از مهمترین جنبه های تحول در دوران نوجوانی رشد اجتماعی است که با نیاز نوجوان به کسب هویت اهمیت ویژه ای پیدا می کند. هر چند هویت یابی از سنین طفولیت آغاز می شود، ولی در دوران نوجوانی تشدید می گردد، به طوری که اریکسون مهمترین بحران را هویت خود در برابر سردرگمی نقش نامیده است. به اعتقاد وی حل موفقیت آمیز این بحران، به نوعی حس اعتماد به خود و دیگران می انجامد (ماسن ،(۱۳۷۷)برای اینکه نوجوانان بتوانند واقعا به بزرگسال تبدیل شده و بزرگ شدن آنان محدود به جنبهی جسمانی نباشد باید به تدریج یتوانند از والدیشان مستقل شوند، خود را با بلوغ جنسی ساز گار کنند و با همسالان روابط همکارانه برقرار کنند، به عبارتی باید بتوانند برای زندگی خویش فلسفه ای پیدا کنند و به احساس هویت دست یابند ( کانجر و پترسون ۱۹۸۴، اریکسون ۱۹۶۸، تقل از ماسن ،۱۳۷۷) موفیت (۲۰۰۱) معتقد است که در این دوره نوجوانان در شکاف بلوغ قرار می گیرند، یعنی بسیاری از ویژگی های جسمی و شناختی بزرگسالان را کسب کرده اند اما هنوز امتیاز و مسئولیت های آنان را به چنگ نیاورده اند، لذا مستعد آسیب های روانی و اجتماعی مختلفی هستند تا به اثبات برسانند که هویت مستقلی دارند.متاسفانه امروزه بسیاری از نوجوانان نمی توانند با موفقیت تکالیف رشدی خود را طی کنند، و یا با مشکلات فراوان، این دوره را به پایان می رسانند، چرا که افراد غالبا در دوران تغییرات اجتماعی، شناختی و فیزیولوژیکی دچار اختلالات روانی و روانی فیزیولوژیکی می شوند که موقتا تعادل آنها را بر هم می زند.دوران نوجوانی زمانی برای این تغییرات سریع است که در نوجوانان به درجات مختلفی باعث بروز اختلالات روانی فیزیولوژیکی می گردد، که ممکن است برای گروهی نسبتا کم و گذرا باشد و در مورد بعضی دیگر شدید باشد (ماسن، ۱۳۷۷)ناگفته نماند که تاثیرات و موانعی وجود دارند که مسیر سازگاری اجتماعی نوجوان را مسدود می نمایند که در ردهی نخست این موانع، می توان بدون تردید به تاثیرات منفی نشات گرفته از خانواده را نام برد. خانواده هایی که اشکال رفتارهای اجتماعی در آنها ضعیف و یا ناکافی می باشد، فرزندان ناسازگاری پرورش می یابند و اگر این کودکان حتی در محیط خارج از خانه و در میان دوستانتان دارای خصوصیت هماهنگی خوبی بوده و بتوانند تا مراحلی با دیگران سازگاری نشان دهند، با وجود این در بسیاری از امور، مسئولیتها و همکاری های اجتماعی، ناسازگاری از خود نشان خواهند داد. اگر در میان خانواده ها تربیت و پرورش شخصیت کودکان به گونه ای باشد که کودکان نتوانند در آن محیط شخصیت خود را بافته و متکی بر خود باشند، در آنها میزان سازگاری بافتن با محیط بسی ضعیف و ناکارآمد خواهد بود و به همین ترتیب در زندگی بیرون از خانه دچار مشکلات عدیدهایی خواهند شد و در سازگاری بافتن با اجتماعات مختلف دچار بحران های جدی تری خواهند گشت (هالوگ یاورزار، ۱۹۹۹)فقدان و با ضعف سازگاری اجتماعی را نباید از جامعه دانست ، بلکه نطفهی ضعیف و ناکارآمد این موضوع از خانواده شروع شده و عامل اصلی پرورش دهنده ی روح عدم سازگاری کودک با اجتماع در واقع والدین و افرادی هستند که در آن حضور دارند (همان منبع)از سویی، به ندرت اتفاق می افتند که در خلال فرآیند نوجوانی بحران های اضطراب مشاهده نگردد، گاه این اضطراب به طور ناگهانی و زمانی به تدریج ظاهر می شود. گاه فراگیر و زمانی به احساس مبهم و پراکنده ای محدود می گردد ،گاهی هفته ها طول می کشد و زمانی بالعکس فقط در خلال چند ساعت پایان می پذیرد، اما صرف نظر از چگونگی بروز وشدت و مدت آن اضطراب یک احساس بنیادی است که کمتر نوجوانی با آن بیگانه است (برک ، ۱۳۸۶)اضطراب از دیدگاه اشپیلبرگر به دو صورت اضطراب حالتی و صفتی تقسیم بندی شده است. اضطراب حالتی حالت هیجانی زودگذری است که از نظر شدت در نوسان است و بوسیله احساس تنش و بیم و فعالیت افزایش یافته سیستم عصبی خود مختار توصیف می شود. اضطراب صفتی نشانگر صفت و ویژگی نسبتا پایدار فرد در آمادگی برای اضطراب است. در اضطراب حالتی نگرانی و دلشوره در فرد موج می زند و از ظاهر رنگ پریده فرد مشخص است که نگرانی و دلهره ای داشته باشد، فرد احساس آرامش نمی کند، بی قرار است، اضطراب زمانی به صورت خصیصهای در می آید که نگرانی شناور جز شخصیت فرد گردد. فرد در همه موارد احساس اضطراب می کند در مورد هر کاری نگران است بیشتر به اتفاقات ناگوار فکر می کند از بیخوابی رنج می برد و اطمینان کافی برای انجام کارها ندارد (اشپیلبرگر ۱۹۸۲، نقل از اندلر، ۲۰۰۱). در این راستا، اختلال های درونی سازی شده و اختلال های برونی سازی شده دو دسته کلی از الگوی جدید طبقه بندی اختلال های دوران نوجوانی هستند. در این میان نشانگان افسردگی، اضطراب، کناره گیری افسردگی و شکایات جسمانی در دسته مشکلات درونی سازی شده قرار می گیرند که معمولا فرد را آزار می دهند و مشکلات مربوط به قانون شکنی و پرخاشگری که بیشتر با آزار و اذیت دیگران در ارتباط هستند، در طبقه مشکلات برونی سازی شده قرار می گیرند. مشکلات درونی سازی شده تاثیر منفی روی عزت نفس، عملکرد، سلامت جسمانی، کارایی اجتماعی و سازش یافتگی روانشناختی کودک در آینده دارد (مسمان و بونگوس وکسپی ، ۲۰۰۱). در این خصوص، نوجوانی که دچا اضطراب حاد است، احساس ترس ناگهانی بر او چیره می شود، گویی قرار است برایش حادئه بدی رخ دهد. اگر هیچ گونه دلیل بیرونی آشکار برای اضطراب حاد نوجوان وجود نداشته باشد، ممکن است نگران شود که این حالات او از کجا سرچشمه می گیرد و در اوضاع بیرونی به دنبال علت آن باشد. با بررسی دقیق تر معمولا روشن می شود که عوامل اساسی تر و پر اهمیت تری دخیل أنده عواملی که ممکن است خود فرد از آنها آگاهی نداشته باشد مانند اختلال در روابط والد فرزندی، نگرانی در مورد مشکلات بزرگ شدن ، ترس و احساس گناه در مورد سانق های جنسی و پرخاشگری (ماسن ۱۳۷۷) عوامل خانوادگی جز مهمترین مولفه های تبیین کننده منشا این مشکلات رفتاری در نوجوانی هستند. ادبیات پژوهشی همواره تاثیر عوامل محیطی (مانند فرزندپروری) را بر رفتار و کنش وری روانی اجتماعی کودکان نشان داده است (مسمان و بونگرس و کسپی ،۲۰۰۱).پدران و مادران نخستین کسانی هستند که اضطراب را در نوجوانان پدید می آورند. از مسائل نوجوانان در تطبیق دادن خود با محیط، ممکن است ثمره تصویر ذهنی آنان در وجود خودشان باشد. تصویر غلط از وجود خود سبب پیدایش اضطراب و افسردگی می گردد و در رفتار و شخصیت آنان اثرات زیادی می گذارد (احدی و محسنی ،۱۳۷۴)شیوه های فرزند پروری به عنوان مجموعه یا منظومه ای از رفتارها است که تعاملات والد کودک را در دامنه گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند و فرض شده است که یک جو تعاملی تاثیر گذار را به وجود می آورد. فرد در خانواده، پندارهای اولیه را در باره جهان فرا می گیرد از لحاظ جسمی و ذهنی رشد یافته، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد و سرانجام، نگرش ها و روحیات و اخلاقش شکل می گیرد، به عبارتی اجتماعی و با محیط اش سازگار می گردد، بحث در مورد هریک از مشکلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرش ها و شیوه های فرزندپروری تقریبا غیر ممکن است. هر چند روانشناسان و نظریه پردازان پر نقش والدین و شیوه های فرزند پروری تاکید می کنند، اما تحقیقات کمی در مورد شیوه های فرزندپروری و آسیب شناسی روانی کودک شده است (علیزاده و اندر ایس ۲۰۰۲).به جهت اینکه مشکلات روانی و رفتاری کودک، روندی رو به رشد دارد. یکی از مشغله های فکری والدین، چگونگی پرورش فرزندان است. تأثیر این شیوه ها در ویژگی های روانی، هیجانی، رفتاری و شخصیتی فرد را نمی توان انکار کرد. بسیاری از ناراحتی روانی فرد در اثر رفتارها و باورهای والدین به وجود می آید که زمینه ساز مشکلات عدیده ای در زندگی آنان می شود. اگر منشا مشکلات بزرگسالان دچار ناراحتی های روانی را جستجو کنیم. بدون شک یکی از مبانی که به آن ها می رسیم همان همان شیوه ی تربیتی نادرست والدین شان است (حیدری، ۱۳۷۲). پژوهش هایی که در زمینه چگونگی برخورد والدین با کودکان و روش های تربیتی انجام شده نشان می دهد که روش های تربیتی الوهای طولانی مدت بر رفتار، عملکرد، انتظارات و در نهایت در شخصیت افراد در آینده دارد. در این رابطه تحقیقات نشان می دهد که والدین بسیار سخت گیر و مستبد مانع پیشرفته توسعه، کنجکاوی و خلاقیت کودک می شود، والدینی که اجازه نمی دهند کودک ابراز وجود یا اظهار نظر کنند، مانع بروز استعدادهای بالقوهای کودک می شوند و در نتیجه در آینده افرادی روان آزرده و مضطرب و پرخاشگر خواهند شد (کاکان و ماس، ۱۹۸۴؛ نقل از مهرابی زاده هنرمند و همکاران ،۱۳۷۹).بامریند در مطالعه ی کودکان دبستانی دریافت که کودکان والدین سهل انگار از نظر رفتاری نارس، فاقد کنترل روی رفتارهای خود و از اعتماد کم برخوردار بودند. این کودکان فاقد مسئولیت اجتماعی و استقلال بودند. در مطالعه ی پیگیر روی همین کودکان در سنین ۸ تا ۹ سالگی آنان در توانایی های اجتماعی و شناختی در سطح پایین قرار داشتند (ملک پور، ۱۳۸۲)از سویی سالیوان روان پزشک امریکایی در سال ۱۹۵۳ به این نتیجه رسید که اسکیزوفرنی نتیجه ی مستقیم رابطه اولیه والدین با فرزندان خود است؛ به این معنا که به کودک اجازه ی برقراری الگوهای ارتباطی سالم که اضطراب را برطرف می کند، نمی دهد. به نظر سالیوان کودک مضطرب از روابط فردی خود با والدینش تفسیر درستی ندارد بنابراین به تدریج معیار واقعی در این روابط را از دست می دهد (شاملو(۱۳۷۲).زانو و همکاران در تحقیق خود که رابطه بین گرمی والدین و اظهارات مثبت از پاسخ های همدلانه فرزندان را به مدت دو سال بر روی ۱۸۰ دانش آموز دبیرستانی مورد مطالعه قرار دادند، به این نتیجه رسیدند که بین گرمی والدین و همدلی نوجوانان رابطه مستقیمی وجود دارد. به عبارت دیگر پاسخ دهندگی به گرایش های عمومی والدین برای حمایت گری، مهرورزی و حساسیت به نیازهای بچه ها اشاره می کند به خوبی هیجان مثبت را در رفتار بچه ها نشان می دهد و باعت فراخواندن شایستگی های هیجانی مثبت در آنها می شود (نقل از محرابی، ۱۳۸۳)رایس و همکاران در تحقیقی به بررسی رابطه جدایی و استقلال بچه ها از محیط خانواده و سازگاری با مشکلات مدرسه پرداختند. آنها در تحقیق خود بر روی دو گروه از نوجوانان انجام دادند، دریافتند که همبستگی خانواده به عنوان عامل قوی در سازگاری کودکان با مشکلات رفتاری شان در مدرسه بوده است نقل از هیبتی، ۱۳۸۱). لامبورن و همکاران تحقیقی را بر روی ۴۱۰۰ نوجوان ۱۴-۱۸ساله انجام دادند. بر اساس ارزشیابی نوجوانان از والدینشان، والدین آنها به چهار دسته (اقتدار منطقی، استبدادی، سهل گیر و مسامحه کار) تقسیم شدند. نتایج نشان داد کودکان والدین مقتدر بالاترین نمره را در مقیاس کفایت اجتماعی و پایین ترین نمره را در مقیاس اختلال روانی کسب کردند، در صورتی که در مورد کودکان والدین مسامحه کار عکس این مساله صادق بود. کودکان والدین مستبد تصرات بالایی در اطاعت و همخوانی کسب کردند و در مقایسه با دیگران مفهوم خود پایینی داشتند و کودکان والذین سهل گیر از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودند. ریچتر و همکاران رابطه بین شیوه های فرزندپروری و رفتار بزرگسالی را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که فرزند پروری به شیوه طرد و تنبیه در ایجاد ناسازگاریهای هیجانی موثر است. همچنین تجارب اجتماعی دوران کودکی به ویژه روابط والد فرزند بطور مستقیم امکان بروز اختلالات روانی را در دوران بعدی زندگی فراهم می کند (اسفندیاری، تقل از محرابی، ۱۳۸۳).اگر کودکی در خانواده با رعایت اصول بهداشت روانی رشد و پرورش یابد و این اصول را دریابد و به موقع به کار گیرد و مسلما با مشکلات زندگی واقع بینانه مقابله کرده و با وجود موانع دلسرد نمی شود ، زیرا می داند که زندگی یعنی کشمکش با عوامل مختلف . شخص سازگار و انعطاف پذیر می داند که احتیاجات فرد هیچگاه کاملا با مقتضیات اجتماعی مطابقت نمی کند و بر این اساس سعی می کند در برآوردن احتیاجات خود واقعیات را در نظر گرفته و بیش از اندازه توقع نداشته باشد. او می پذیرد تعارض روانی اغلب اتفاق خواهد افتاد و برای مقابله با آن خود را آماده می کنند. شخص می آموزد در زندگی هدفهای معینی داشته باشد و برای رسیدن به آنها سعی وافی نماید؛ دیگران را آن طور که هستند قبول دارد و به جای روش ایده آلیسم در رابطه با آنها روش رتالیسم یا واقع بینی را اتخاذ می کنند (مهابادی راد و بچاری ، ۱۳۷۱). با توجه به اینکه شیوه های فرزند پروری والدین نحوه ی تربیت والدین را به کودکان منتقل می کند و این امر در مراحل اولیه ی رشد کودک که دوران حساسی در شکل گیری شخصیت کودک است و در دوران نوجوانی از بیشترین تاثیر برخوردار است این پژوهش در نظر دارد با بررسی شیوه های فرزند پروری و ادراک فرد از این شیوه ها، و تاثیر آنها بر اضطراب و سازگاری دانش آموزان سوالات زیر را پاسخگو باشد. آیا شیوه های فرزند پروری والدین با اضطراب و سازگاری دانش آموزان رابطه دارد؟آیا بین ادراک دانش آموزان از شیوه های فرزند پروری با اضطراب و سازگاری رابطه ای وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

قرن حاضر قرن فناوری، قرن اضطراب، قرن پیچیدگی هاست که هر کدام انسان را محاصره کرده اند در میان این گرداب، آنچه از انسان امروزی انتظار میرود کنار آمدن با پیچیدگی های دنیاست. این پیچیدگی، انسان امروزی را بر آن داشته تا با آن کنار آید و برای کنار آمدن بر این وضع، از مکانیزم تعادل حیائی سود میجوید. انسان مجموعه ای از هیجانات است که برای مقابله با این پیچیدگی به آنها توسل می جوید ، در این میان اضطراب مشهود و بارز است. همهی ما از معنای واژه اضطراب و چگونگی احساسات در زمانی که می گوییم مضطربیم تصور کلی داریم. ما می توانیم تا حدی در مورد تجربه درونی مرتبط با چنین احساس هایی همداستان باشیم جدا از نظریه پردازهایی که در مورد اضطراب شده، اضطراب نقش یک عامل خاطر را | مبنی بر اینکه جریان بر وفق مراد نیست برای فرد ایفا می کند، به هر حال اضطراب به منزله ی بخشی از زندگی هر انسان است در همه ی افراد در حد اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد به عنوان یک پاسخ سازش بافته تلفی می شود به گونه ای که می توان بیان داشت اگر اضطراب نبود همه ی ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم. اما اگر اضطراب به صورت مزمن و مداوم تجربه شود در این صورت نه تنها نمی توان پاسخ سازش بافته دانست، بلکه باید آن را به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و استیصال گسترده ای تلقی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکانانش محروم می کند (دادستان، ۱۳۸۰).در جوامع کنونی موقعیت های استرس زای زیادی وجود دارد که بالطبع باید ظرفیت های روانی انسانهای امروزه نیز افزایش یابد. اگر آدمی برای مقابله با این موقعیت ها به روش های مناسب مجهز نباشد بدون شک سلامت روانی او به مخاطره افتاده و در گرداب تشویش و اضطراب دائمی غوطه ور خواهد بود. البته این روش ها بصورت آنی در فرد ایجاد نمی شود، بلکه به مرور در اثر مقوله های گوناگون که یکی از آن شیوه های تربیتی والدین بوجود می آیند. اگر تصور کنیم شیوه تربیتی که خود با آن بزرگ شده ایم برایمان چندان مشکل ساز نبوده و همین شیوه برای تربیت کودکان مناسب خواهد بود سخت در اشتباه هستیم زیرا در دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم با دوره ای که می خواهیم کودکانمان را برای زندگی در آن آماده کنیم بسیار متفاوت است احتمالا استفاده از شیوه های تربیتی نادرست بروز مشکلات و ناراحتی های روانی را در بزرگسالی افزایش دهد. این مسائل زندگی را برای آنان و اطرافیانشان در آینده دشوار خواهد کرد (ملک مکان، ۱۳۷۸)تنها مطلبی که انسان از دیرباز و شاید از زمانی که زندگی اجتماعی را شروع کرده و در میان خود به مباحنه گذاشته است، همانا وجود کودکان سالم است که در واقع آینده سازان اجتماع بشری به شمار می روند. انسان سالم و فردی که اسیر خودخواهی های خود نشده باشد، به قدر یقین زیباترین رویاها و آرزوهایش را برای فرزندان خود در نظر گرفته و شیرینی لحظات خود را برای آنها مصروف داشته و در عین حال صادقانه ترین محبتها و نوازش هایش را نیز برای فرزندانش ابراز نموده است و همین انسان با تمام هم و غم خود تلاش نموده که مطلوب ترین زندگی و آینده را برای فرزندانش آماده نموده و به ارمغان بیاورد. (هالوگ باورزار ،۱۹۹۹)متاسفانه وضع کودکان ما در ایران به خصوص در بهبوههای بلوغ به صورتی است که به قول بعضی از نویسندگان، آنها را باید کودکان از یاد رفته تام نهاد. غالب والدین وظیفه ی خود را نسبت به کودکان خویش تنها محدود به تامین و سایر اولیه ی زندگی می دانند. کمتر می توان پدری را سراغ گرفت که مثلا با روحیه ی فرزند خود آشنایی داشته باشد یا نوع فیلم با کتاب مورد علاقه ی کودک خود را بداند و با آن که بداند گود کش اوقات بیکاری خود را چگونه می گذارند یا در راه مدرسه چه می کند و چه نگرانی هایی دارد (میلانی فر، ۱۳۸۰)والدین امروز رسالت سنگینی بر عهده دارند که به جای آوردن چنین وظیفهای و تربیت کودکانی سالم و تحویل آن به جامعه برای سازندگی آینده بسیار سخت و دشوار می نماید. چه بسا والدینی هستند که تنها به دنیا آوردن کودک و فراهم آوردن نیازهای عادی آن را مدنظر قرار میدهند ، ولی غافل از این هستند که در جهان کنونی و در عصر انفجار اطلاعات و قرابت و نزدیکی ارتباطات ، جایگاه و محیط زندگی کودک بسی مهلک تر و خطرناک تر از دیروز و چندین سال گذشته شده است و با تمام عوامل و ابزار باید کودک را تحت کنترل آموزشی و پرورشی قرار داد تا او را به مانند امانتی سالم از گذرگاههای تنگ و تاریک و پر خطر دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به سلامت عبور داد و به سر منزل مقصود رساند (هالوک یاورزار، ۱۹۹۹). یکی از مشکلات عمده ای که معمولا والدین با آن مواجه هستند، عدم اطلاع کافی از چگونگی کاربرد شیوه های تربیتی مناسب در مورد فرزندان شان است. والدین معمولا از نتایج برخوردهای خود بازخوردی دریافت نمی کنند. برخی از والدین اطلاع ندارند که در هر سن باید چه انتظاراتی از کودک خود داشته باشند، معمولا والدین از روش های به ارث رسیده از نیاکان خود برای تربیت فرزندانشان استفاده می کنند و کمتر به فکر اصلاح آن روش ها و به کارگیری روش های تربیتی موثرتر و جدیدتر می افتند. لذا اگر والدین بدانند روش هایی که برای تربیت فرزندان خود به کار می برند چه اثراتی می تواند بر روی آنها داشته باشد، در به کار گیری آن روش ها دقت کافی خواهند نمود. این امر موجب خواهد شد که نه تنها آنها به عنوان تربیت کننده اساس اثربخشی بیشتری داشته باشند بلکه این امر می تواند بسیاری از خصوصیات فرزندان آنها را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر قرار دهد (کفایت، ۱۳۷۳)به دلیل بافت اجتماعی کشور ما از نظر ترکیب سنی که اکثریت جمعیت کشور را کودکان و نوجوانان تشکیل می دهند، توجه به این قشر عظیم امری اجتناب ناپذیر است زیرا کودکان و نوجوانان امروز سرمایههای آینده جامعه هستند و وضیعت آینده جامعه ناشی از چگونگی شکل گیری رفتار امروز آنهاست. چنان که از پژوهش ها بر می آید تغییرات اجتماعی و افزایش جمعیت، مشکلات کودکان و نوجوانان را افزایش داده است. مشکلاتی که گاه کودکان تنها انعکاس دهنده آن هستند و به عقیده بسیاری از محققان ریشه این مشکلات را باید در خانواده و دوران کودکی و نوجوانی جستجو کرد. مشکلات دوره نوجوانی دارای طیف وسیعی هستند و به صورت گوناگون نمایان می شوند. برخی از این مشکلات از ویژگی های مخصوص این دوره بوده و گذرا هستند و برخی دیگر ممکن است دشواری های عمده ای را ایجاد کنند بروز انواع نابهنجاری های رفتاری مانند فرار از خانه، بزهکاری، اضطراب، افسردگی و خودکشی از نمونه های بارز این مشکلات به حساب می آیند. برداشتن قدمی هر چند کوچک در جهت یافتن علل این مشکلات ارزنده است زیرا از این طریق می توان راه حل های مناسبی را در مواجهه با مشکلات برداشت و با به کار گرفتن شیوههای تربیتی درست پیشگیری های لازم را به عمل آورد (ملک مکان، ۱۳۷۸)اهمیت تربیتی این پژوهش در این است که دست اندرکاران امور آموزشی ، متخصصان تعلیم و تربیت ، مشاوران و سایر مسئولان آموزشی با آگاهی از رابطهی بین شیوه های فرزندپروری با اضطراب و سازگاری فرد بتوانند سلامت روانی و سازگاری های فردی و اجتماعی دانش آموزان را اعتلا بخشیده و به والدین در مورد شیوه های تربیتی مطلوب تر آموزش ها و راهنمایی های لازم را ارائه دهند.

اهداف پژوهش

هدف کلی

تعیین رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده فرزندان با میزان اضطراب و سازگاری نوجوانان

اهداف اختصاصی

۱-تعیین رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین یا میزان اضطراب حالتی نوجوانان

۲- تعیین رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین با میزان اضطراب صفتی نوجوانان

٣- تعیین تفاوت میزان اضطراب حالتی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده

۴- تعیین تفاوت میزان اضطراب صفتی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده

۵- تعیین رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین یا میزان سازگاری فردی نوجوانان

۶- تعیین رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین با میزان سازگاری اجتماعی نوجوانان

۷- تعیین تفاوت میزان سازگاری فردی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده

۸- تعیین تفاوت میزان سازگاری اجتماعی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده

۹ – تعیین تفاوت میزان سازگاری کلی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزندپروری ادراک شده

۱۰- تعیین رابطه ی شیوه های فرزند پروری والدین با شیوه های فرزندپروری ادراک شده

۱۱- تعیین سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین تغییرات اضطراب حالتی

۱۲- تعیین سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین تغییرات اضطراب صفتی

۱۳- تعیین سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزند پروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین تغییرات سازگاری کلی فرد

سوالات پژوهش

سوال ۱: آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین و اضطراب حالتی نوجوانان رابطه وجود دارد؟

سوال ۲: آیا بین شیوه های فرزندپروری والدین و میزان اضطراب صفتی نوجوانان رابطه وجود دارد؟ |

سوال ۳: آیا میزان اضطراب حالتی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است؟

سوال ۴: آیا میزان اضطراب صفتی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است؟

سوال ۵ : آیا بین شیوه های فرزندپروری والدین و میزان سازگاری فردی رابطه وجود دارد؟

سوال ۶: آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین و میزان سازگاری اجتماعی رابطه وجود دارد؟ سوال ۷: آیا میزان سازگاری فردی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است؟

سوال : آیا میزان سازگاری اجتماعی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است؟

سوال : آیا میزان سازگاری کلی نوجوانان بر اساس شیوه های فرزند پروری ادراک شده متفاوت است؟

سوال ۱۰: آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین و شیوه های فرزند پروری ادراک شده رابطه وجود دارد؟

سوال ۱۱: سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین اضطراب حالتی چقدر است؟

سوال ۱۲: سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین اضطراب صفتی چقدر است؟

سوال ۱۳ : سهم ترکیبی و سهم تفکیکی شیوه های فرزندپروری والدین و فرزند پروری ادراک شده در تبیین سازگاری کلی فرد چقدر است؟

مشخصات
  • جنسیت ck
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه تبریز
  • رشته تحصیلی روانشناسی کودک
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی صبا چاپاری روانشناس، صبا چاپاری مشاور، صبا چاپاری روان درمانگر، صبا چاپاری روانپزشک، صبا چاپاری متخصص اعصاب و روان، صبا چاپاری روانسنج
تخصص ها
  • روانشناسی کودک
تصویر
صبا چاپاری
مشاور کودک
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر