منو
X

تصویر
دکتر عباس نسائیان
مشاور کودک
(6)
آمار این متخصص
(6) رای
80%

دقت

80%

مفید بودن

100%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

100%

وقت شناسی

80%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

دکتر عباس نسائیان هستم، فارغ التحصیل روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی در مقطع دکترا از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۹۳، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف در خودمانده برای تدوبن الگوی مداخله به هنگام” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی

رساله جهت اخذ درجه دکتری در رشته روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی

عنوان:

بررسی رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف در خودمانده برای تدوبن الگوی مداخله به هنگام

اساتید راهنما:

دکتر فرنگیس کاظمی

دکتر ابراهیم پیشیاره

اساتید مشاوره:

دکتر ژانت هاشمی آذر

دکتر نور علی فرخی

دانشجو:

عباس نسائیان

۱۳۹۳

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول (کلیات پژوهش)

مقدمه

بیان مساله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

سؤال ها یا فرضیه های پژوهش

متغیرها و تعاریف نظری و عملی مفاهیم

فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)

مقدمه

پردازش حسی

بینایی (دیداری)

بویایی

چشایی

شئیداری/ آواشناختی

دهلیزی

لمسی

عمقی

پردازش حسی و اختلال طیف درخودمانده

کارکرد اجرایی

کارکرد اجرایی در کودکان طیف

درخودمانده

باز داری

تغییر در درخودماندگی

کنترل هیجانی در درخودماندگی

آغاز گری در درخودماندگی

حافظه کاری در درخودماندگی

برنامه ریزی/ سازماندهی در درخودماندگی

سازمان دهی مواد در درخودماندگی

نظارت در درخودماندگی

فصل سوم (روش شناسی پژوهش)

مقدمه

روش پژوهش

جامعه مورد پژوهشی

نمونه و روش نمونه گیری

ابزار اندازه گیری یا روش های عملی جمع آوری داده ها

روش اجرای پژوهش

روش تحلیل بافته ها

ملاحظات اخلاقی

فصل چهارم (تجزیه و تحلیل داده ها)

مقدمه

توصیف داده ها

استنباط از داده ها

فصل پنجم (بحث و نتیجه گیری)

مقدمه

محدودیت های پژوهش

پیشنهادهای پژوهشی

منابع

چکیده

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف در خود مانده به منظور تدوین الگوی مداخله بهنگام بود. طرح پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. تعداد ۵۰ کودک پس از بررسی ملاک های ورودی به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای سنجش الگوهای پردازش حسی از نیمرخ حسی دان فرم مدرسه و برای ارزیابی کار کردهای اجرایی از سیاهه رتبه بندی رفتاری کار کردهای اجرایی (پریف) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آمار توصیفی (توزیع فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و برای استنباط از داده ها از تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف در خودمانده رابطه منفی معنی داری در سطح ۰۱/۰ وجود دارد. از میان الگوهای پردازش حسی (ثبت پایین، حس جویی، حساسیت و اجتناب) تنها الگوی حسی ثبت پایین و حس جویی قادر به پیش بینی کار کرد اجرایی هستند، با استناد به یافته های این پژوهش می توان گفت که از مداخلات پردازش حسی بهنگام برای بهبود کار کردهای اجرایی استفاده شود.

کلیدواژه ها: اختلال طیف درخودمانده ، الگوهای پردازش حسی، الگوی مداخله بهنگام، کار کرد های اجرایی

مقدمه:

اصطلاح اختلال های تحولی فراگیر اولین بار در دهه ۱۹۸۰ برای توصیف گروهی از اختلال ها استفاده شد (تسای ،۱۹۹۸) و برای شناسایی ناهمگونی در این گروه به عنوان اختلال های طیف درخودماندگی ارجاع داده می شود (شیفر، ریو و فوگل ،۲۰۰۳). اختلال های طیف درخودماندگی گروهی از نشانگان های بالینی هستند که درجه های متفاوتی از دو عنصر بنیادی، تأخیر تحولی و انحرافهای تحولی را به همراه دارند (اولی، لونتهال، کوک ،۲۰۰۵) همچنین گروهی از اختلال های عصب تحولی هستند که نقایص بنیادی شناختی و رفتاری دارند (بروسر و لیکوتر ،۱۹۹۷) و بر رشد اجتماعی کودک و توانایی برقراری ارتباط تأثیر می گذارند و شامل تظاهرات رفتاری غیر معمول از قبیل فعالیت های تکراری می شوند (کرک، گالاگر، کولمن و آناستاسیو ،۲۰۱۲).در راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی (ویرایش چهارم) طبقه اختلال تحولی فراگیر شامل اختلال در خودماندگی، اختلال آسپرگر، اختلال تحولی که به گونه دیگر مشخص نشده، اختلال رت و اختلال از هم پاشیدگی کودکی می شود (سادوک و سادوک ،۱۳۸۲). اختلال های طیف درخودماندگی زیر طبقه اختلال تحولی فراگیر در نظر گرفته می شوند و شامل اختلال درخودماندگی، اختلال آسپرگر و اختلال فراگیر تحولی به گونه دیگر مشخص نشده می شود، این سه تشخیص در یک پیوستار قرار می گیرند که در یک سوی آن اختلال در خودماندگی و افراد با کار کرد پایین و در سوی دیگر طیف اختلال آسپرگر و افراد با عملکرد بالا قرار دارند، اختلال تحولی فراگیر در وسط این طیف قرار دارد (کوتوگو ،۲۰۰۹). ماتسون، گونزالز و ویلکینز (۲۰۰۹) بیان می کنند سه اختلال طیف درخودماندگی، آسپرگر و اختلال تحولی قراگیر که به گونه دیگر مشخص نشده شیوع بیشتری نسبت به سایر اختلال های تحولی فراگیر (رت و اختلال از هم پاشیدگی کودکی) دارند. در سال های اخیر توجه بی سابقه ای در عرصه عمومی و پژوهشی به درخودماندگی شده است. درخودماندگی ابتدا توسط کاتر توصیف شد و به عنوان درخودماندگی کودکانه با اختلال طیف درخودماندگی شناخته شد (شیفر، ریو و فوگل، ۲۰۱۳). درخودماندگی به معنای نوعی ناتوانی رشدی است که به طور معناداری بر ارتباط کلامی و غیر کلامی و تعامل اجتماعی اثر می گذارد، معمولا بیش از ۳ سالگی آشکار می شود و به طور نامطلوبی بر عملکرد آموزشی تأثیر دارد. ویژگی های درخودماندگی عبارت اند از: نابهنجاری و نارسایی در ارتباط، پرداختن به فعالیت های تکراری و حرکت های قالبی، ایستادگی در برابر تغییرات محیطی در زندگی روزمره، و واکنش های غیر عادی نسبت به تجربه های حسی (هاردمن، درو واگن، ۱۳۸۸). راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی تجارب حسی غیر معمول را به عنوان رفتارهای مرتبط اضافه می کند و آن را به عنوان قسمتی از تعریف اصلی در نظر نمی گیرد (کرک، گالاگر، کولمن و آناستاسیو ،۲۰۱۲)، درحالی که کرن و همکاران (۲۰۰۶) بیان می کند کودکان با درخودماندگی علاوه بر این که با نقص در ارتباط و اجتماعی شدن همراه با رفتارهای محدود، تکراری و قالبی مشخص می شوند، ویژگی های بالینی شامل مشکل در توجه، چالش با رفتار های آشنا و مشکل پردازش حسی نیز دارند.پردازش حسی یک واژه گلی است و به شیوه ای اشاره دارد که سیستم های عصبی محیطی و مرکزی اطلاعات حسی دریافتی را مدیریت می کنند (میلر و فولر، ۲۰۰۷ نقل از حاتمی، ۱۳۹۱) و همچنین به دریافت، تنظیم و انسجام اطلاعات حسی به صورت متوالی و تولید پاسخ سازشی اشاره دارد (شاف و میلر ،۲۰۰۵). تلاش محققان برای توسعه مطالعهی پردازش حسی به نظریه یکپارچگی حسی بر می گردد که اولین بار توسط اپرز (۱۹۷۲ نقل از بروان ،۲۰۰۸) مطرح شد، مدل دان از پردازش حسی مبتنی بر دانش علوم اعصاب و علوم رفتاری است (دان، ۱۹۹۷ دان، ۲۰۰۷). بر اساس داده های بدست آمده از بیش از هزار کودک با و بدون ناتوانی، دان (۱۱۹۹۷ دان، ۲۰۰۷ دان، ۲۰۰۲) فرض کرد که بین عملیات سیستم عصبی و راهبردهای خودگردانی ارتباط وجود دارد و تعامل این کار کردها الگوهای اساسی چهارگانه از پردازش حسی را ایجاد می کند. بعد از ایجاد این فرش های اولیه، دان و همکارانش (بروان، تولفسون، دان، کرام ول و فلیتون، ۲۰۰۱ بروان، کرام ول، فلیتون، دان و تولفسون،۲۰۰۲؛ دان و وستمن، ۱۹۹۷؛ ارمر و دان، ۱۹۹۸؛ دان، مایلز و آورد ۲۰۰۲ نقل از دان،۲۰۰۷ دان، ۱۹۹۷؛ دان، ۲۰۰۲) این فرضیه ها را درباره الگوهای اساسی پردازش حسی در گروههای سی دیگر و همچنین در گروه های با و بدون ناتوانی های ویژه ارزیابی کردند. نتیجه این بود که الگوهای پردازش حسی در هر گروه سنی از خردسالی تا بزرگسالی دیده می شود و این الگوها در افراد با ناتوانی شامل درخودماندگی، اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، اسکیزوفرنیا، نشانگان آسپرگر، و اختلال های تحولی و یادگیری در مقایسه با افراد بدون ناتوانی هم متمایزتر و هم شدیدتر است (دان، ۲۰۰۷)مدل پردازش حسی دان شامل دو سازه می شود. سازه اول آستانه های عصب شناختی است. آستانه های عصب شناختی سیستم های عصبی مهمی هستند که برای در پردازش حسی ایجاد شده اند، آستانه نقطه ای است که در آن در ونداد کافی برای فعال شدن یک سلول عصبی یا سیستم وجود دارد. موقعی که محرک ها به اندازه کافی قوی هستند تا آستانه را راه اندازی کنند این امر موجب فعالیت می شود (برای مثال شما چیزی را می بینید) ( کاندل، شوارتز و جسل ، ۲۰۰۰ نقل از دان، ۲۰۰۷)، آستانه ها به صورت پیوستار هستند؛ زمانی که یک شخص آستانه حسی پایینی دارد به این معنی است که شخص به محرک ها به صورت کامل توجه می کند و پاسخ می دهد. چرا که سیستم به سادگی با این وقایع حسی فعال می شود. زمانی که یک شخص آستانه بالایی دارد به این معنی است که این شخص محرک هایی را از دست می دهد که افراد دیگر به آسانی به آن توجه می کنند زیرا به محرکهای قوی تری برای فعال شدن نیاز دارد. هر شخص برای توجه کردن و پاسخ دادن به وقایع حسی در زندگی روزانه به دامنه ی منحصر به فردی از آستانه ها نیاز دارد و این آستانه ها ممکن است برای هر نوع از دروئداد حسی متفاوت باشند. برای مثال یک فرد ممکن است به سادگی به صداها توجه کنند (برای مثال آستانه پایین برای صدا) اما ممکن است به سایر محرک ها به سادگی توجه نکند مانند لمس کردن (برای مثال ممکن است آستانه بالایی به لمس کردن داشته باشد(دان، ۱۹۹۷).سازه دوم خود گردانی است، خود گردانی سازه رفتاری است که روی یک پیوستار (منتفعل فعال) قرار دارد. افرادی که راهبرد منقعلی دارند پس از رویداد به آن واکنش نشان می دهند، برای مثال کودک ممکن است در طول بازی به نشستن در بین دو کودک دیگر ادامه دهد حتی اگر صداهای محیطی برای او آزار دهنده باشد، زمانی که کودک از همه صداها احساس ناراحتی می کند اما تغییری در وضعیت خود به وجود نمی آورد از راهبرد خود گردانی منفعل استفاده می کند. در انتهای دیگر این پیوستار افراد از یک راهبرد فعال استفاده می کنند، آنها تمایل دارند کارهایی را انجام دهند تا مقدار و نوع دروندادی را که برایشان در دسترس است کنترل کنند. برای مثال کودکی که بین دو کودک دیگر است در صورتی که صداها آزار دهنده باشند به یک مکان آرام تر خواهد رفت. این یک راهبرد خود گردانی فعال برای سازگاری با یک موقعیت است که مقدار در ونداد حسی را کنترل پذیرتر می کند (دان، ۲۰۰۷)هنگامی که این دو پیوستار به هم وصل می شوند، چهار الگوی اساسی از پردازش حسی ظاهر می شود. این چهار الگو عبارت اند از: ۱- حس جویی ، شامل بازنمایی آستانه های بالا و راهبرد خود گردانی فعال، ۲- اجتناب حسی ، شامل آستانه های پایین و راهبرد خود گردانی فعال، ۳- حساسیت حسی، شامل آستانه های پایین و راهبرد خود گردانی منفعل و ۴- شیت پایین ، شامل بازنمایی آستانه هایی بالا و راهبرد خود گردانی منفعل میشود (هوچ هاسر و انگل -یگر ،۲۰۱۰؛ دان، ۲۰۰۷، دان، ۲۰۰۲).پژوهش های صورت گرفته در زمینه نا بهنجاری های حسی کودکان درخودمانده نشان می دهند که این کودکان مشکلات بیشتری در پالایش شنیداری و حساسیت های لمسی، چشایی و پویایی در مقایسه با کودکان عادی و سایر تأخیرهای تحولی دارند (ویگینز، روبینز، یک مین و آدامسون، ۲۰۰۹). پژوهش های متعدد، مشکلاتی شامل کم حساسیتی و بیش حساسیتی به بسیاری از محرک های حسی در کودکان در خودمانده را شناسایی کردند (دان، مایلز و اور، ۲۰۰۲؛ لیز سولنیر، فین و کینزبورته ، ۲۰۰۶ مایلز و همکاران، ۲۰۰۴ نقل از هبلتون، گراور و لاوسر ،۲۰۰۷). به عطور کلی میزان بروز اختلال های پردازش حسی در کودکان در خود مانده در متون پژوهشی در دامنه ای از ۴۲ تا ۸۸ درصد گزارش شده است (پارانک، ۲۰۰۲ کیتتز و دان، ۱۹۹۷؛ واتلینگ و همکاران، ۲۰۰۱ نقل از تام چک و دان، ۲۰۰۷).از زمانی که دان (۱۹۹۷) مدل پردازش حسی را ارائه کرد پژوهش های بسیاری در این زمینه صورت گرفته است به طوری که دان (۲۰۰۷) بیان می کند متون پژوهشی بسیاری وجود دارد که پردازش حسی را در کودکان توصیف می کند و اهمیت این دانش را برای درک ویژگی های آسیب پذیر کودکان پیشنهاد می کند. تاکنون پژوهش های بسیاری در این زمینه انجام شده است برای مثال می توان به پژوهش های راجر، هیورن و وتر (۲۰۰۳)، هوج هاسر و انگل – یگر (۲۰۱۰)، کرن و همکاران (۲۰۰۶)، چونگ و سوه (۲۰۰۹)، لیکام، نشو، لیبی، وینگ و کولد (۲۰۰۷) و کینتز و دان (۱۹۹۷) اشاره کرد.علاوه بر پژوهش های فوق پژوهش های بسیاری تلاش کردند ارتباط پردازش حسی را با متغیرهایی مانند کفایت اجتماعی (هیلتون، گراور، و لاوسر ،۲۰۰۷)، رفتارهای تکراری (بویید، مک بی، هولتز کلا، بارانک و بودفیش ،۲۰۰۹)، مشکلات هیجانی و رفتاری (تسنگ، فو، سرماک ، لو و شی،۲۰۱۱) و مشارکت در اوقات فراغت (هوچ هاسر، انگل -یگر، ۲۰۱۰) بررسی کنند. یکی از متغیرهایی که در پژوهش با کودکان در خود مانده در ارتباط با پردازش حسی مورد توجه قرار نگرفته کار کرد اجرایی است. اولین بار داماسیو و مورر (۱۹۷۸ نقل از هانتر و اسپارو، ۲۰۱۲) با مشاهده شباهت های رفتاری بین افراد با اختلال طیف درخودماندگی و افراد با آسیب پیشانی مانند فقدان انگیزش اجماعی، ارتباط ضعیف و رفتار در جاماندگی، اختلال طیف درخودماندگی را به کتر کاری اجرایی ارتباط دادند. در سال های اخیر علاقه قابل ملاحظه ای به این عقیده وجود دارد که یکی از آسیب های اساسی در درخودماندگی ممکن است کارکردهای اجرایی باشد (بی شاب و نوربوری ، ۲۰۰۵). کار کردهای اجرایی، کارکردهای عالی شناختی و فراشناختی هستند (علیزاده، ۱۳۸۵) کار کرد اجرایی به طور سنتی به عنوان اصطلاحی چتر مانند برای کار کردهایی مانند برنامه ریزی، حافظه کاری، کنترل تکانه ، بارداری، تغییر آمابه و همچنین شروع و نظارت بر عمل تعریف می شود. از لحاظ تاریخی این کار کردها با ساختارهای پیشانی مغز و به طور خاص با قشر پیش پیشانی مرتبط هستند (هیل، ۲۰۰۴؛ بو یید، مک بی، هولتز کلا، بارانک و بودفیش ۲۰۰۹). این کار کردها در بیماران با آسیب اکتسابی لوب پیشانی و همچنین در بسیاری از اختلال های تحولی شامل اختلال نقص توجه بیش فعالی، درخودماندگی، اختلال وسواس اجبار، نشانگان نورت فنیل کتونوریا و اسکیزوفرنیا آسیب دیده است (هبل، ۲۰۰۴). اگر چه کژ کاری اجرایی به عنوان عامل علی در اختلال عطیف در خود ماند گی مستند نشده است (کن ورسی، پریس، آنتونی و والاس، ۲۰۰۸)، اما می تواند به نشانه هایی که اختلال طیف درخودماندگی را تعریف می کند و همچنین به کار کرد انطباقی پایین در این اختلال مرتبط باشد (هانتر و اسپارو، ۲۰۱۲).

بیان مساله

مشکلات حسی در حیطه های مختلف می تواند بر کار کرد افراد در فعالیت های مختلف روزانه تأثیر بگذارد (کرن و همکاران، ۲۰۰۶). پاسخ های حسی غیر طبیعی (که در گذشته اغلب تابهنجار، عجیب با غریب نامیده می شد) در توصیف های رسمی ابتدایی از درخودماندگی مطرح و گزارش شده است. هم کانر (۱۹۴۳) و هم آسپرگر (۱۹۴۴) واکنش های عجیب و غریبی از بیماران به صدا لمس، تور، طعم و پویایی توصیف کردند. برگمن و اسکالونا (۱۹۴۹ نقل از بادیشنا ، ۲۰۱۰) بر اساس مشاهدات بالینی قرب حی را برای توضیح تحول درخودماندگی مطرح کردند. آنها پیشنهاد کردند کودکان درخودمانده زندگی شان را با درجه بالایی از حساسیت حسی آغاز می کنند،

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی دکترا
  • کلمات کلیدی دکتر عباس نسائیان روانشناس، دکتر عباس نسائیان مشاور، دکتر عباس نسائیان روان درمانگر، دکتر عباس نسائیان روانپزشک، دکتر عباس نسائیان متخصص اعصاب و روان، دکتر عباس نسائیان روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی کودکان استثنایی
تصویر
دکتر عباس نسائیان
مشاور کودک
(6)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر