دکتر فاطمه حمزوی عابدی
روانشناس بالینی و فردی
آمار این متخصص
دقت
مفید بودن
دانش و مهارت
رفتار بالینی
وقت شناسی
هزینه اقتصادی
دکتر فاطمه حمزوی عابدی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی در مقطع دکترا از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۵، رساله ی اینجانب تحت عنوان “بررسی بین فرهنگی ارتباط سه مولفه فرهنگ با هویت زنان” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:
دانشگاه شهید بهشتی
دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
رساله
جهت اخذ درجه دکتری
در رشته روانشناسی
موضوع:
بررسی بینفرهنگی ارتباط سه مولفه فرهنگ با هویت زنان
استاد راهنما:
دکتر فاطمه باقریان
استاد مشاور:
دکتر محمدعلی مظاهری
اساتید داور:
دکتر لیلی پناغی
دکتر رضا پورحسین
دکتر محمود حیدری
دکتر جلیل فتح آبادی
دانشجو:
فاطمه حمزوی عابدی
اردیبهشت ۹۵
فهرست مطالب
۱-۱ مقدمه ۱
۲-۱ بیان مساله ۴
۳-۱ ضرورت و اهمیت پژوهش ۱۲
۴-۱ هدفهای انجام پژوهش ۱۶
۵-۱ فرضیهها و سوالهای پژوهش ۱۷
۱-۵-۱ سوالهای پژوهش در مرحله اول ۱۷
۲-۵-۱ سوالهای پژوهش در مرحله دوم ۱۷
۳-۵-۱ فرضیههای پژوهش ۱۷
۶-۱ متغیرهای پژوهش ۱۸
۱-۶-۱هویت ۱۸
۲-۶-۱ فردگرایی ۱۹
۳-۶-۱ جمعگرایی ۲۰
۴-۶-۱ ساختار قدرت عمودی ۲۰
۵-۶-۱ ساختار قدرت افقی ۲۰
۶-۶-۱ ارزشها ۲۱
۱-۲ مروری بر ادبیات پژوهشی هویت ۲۳
۱-۱-۲ تاریخچهی شکلگیری مفهوم هویت ۲۳
۲-۱-۲ اسلاف هویت: نظریات خود و من ۲۴
۳-۱-۲ هویت در نظریهی اریکسون ۲۸
۴-۱-۲ مارشیا و نظریهی پایگاههای هویت من ۳۶
۵-۱-۲ گسترش نظریهی پایگاههای هویت ۴۲
۲-۲ فرهنگ ۶۸
۱-۲-۲ فرگرایی- جمعگرایی افقی و عمودی ۷۴
۲-۲-۲ طبقهبندی ارزشهای شوارتز ۸۶
۳-۲-۲ مقایسهی فرهنگ، فردگرایی- جمعگرایی، ساختار قدرت و ارزشها در ایران و کانادا ۹۱
۳-۲ هویت زنان ۹۵
۱-۳-۲ روانشناسی و زنان ۹۵
۲-۳-۲ زنان و مطالعات هویت ۹۷
۳-۳-۲ مروری بر مطالعهی هویت زنان در ایران ۱۱۰
۴-۲ جمعبندی ۱۱۳
۱-۳ نوع پژوهش ۱۱۷
۲-۳ مرحلهی اول پژوهش ۱۱۷
۱-۲-۳ جامعهی آمری مطالعه ۱۱۸
۲-۲-۳ روش نمونهگیری ۱۱۸
۳-۲-۳ نمونه ۱۱۹
۴-۲-۳ روش اجرای پژوهش ۱۲۰
۵-۲-۳ ابزار گردآوری اطلاعات ۱۲۲
۳-۳ مرحلهی دوم پژوهش ۱۲۴
۱-۳-۳ جامعهی آماری مطالعه ۱۲۴
۲-۳-۳ روش نمونهگیری ۱۲۴
۳-۳-۳ نمونه ۱۲۴
۴-۳-۳ روش اجرای پژوهش ۱۲۵
۵-۳-۳ ابزار گردآوری اطلاعات ۱۲۶
۱-۵-۳-۳ مقیاس فردگرایی-جمعگرایی عمودی و افقی ۱۲۶
۲-۵-۳-۳ مقیاس ارزشهای شوارتز ۱۲۷
۳-۵-۳-۳ پرسشنامهی داستان زندگی (پرسشنامهی محققساخته برای سنجش هویت) ۱۲۸
۱-۴ تحلیل دادهها در مرحلهی کیفی پژوهش ۱۳۲
۱-۱-۴ کدگزاری مصاحبهها ۱۳۶
۱-۱-۱-۴ کدهای مربوط به هویت خود –محور ۱۳۶
۲-۱-۱-۴ کدهای مربوط به هویت رابطه –محور ۱۴۵
۳-۱-۱-۴ کدهای مربوط به هویت بر محور ساختارهای کلان ۱۴۹
۲-۱-۴ مقایسهی کدها در نمونهی ایرانی و کانادایی ۱۵۶
۲-۴ توصیف و تحلیل دادهها در مرحلهی دوم پژوهش ۱۵۸
۱-۲-۴ توصیف دادهها ۱۵۸
۲-۲-۴ تحلیل آماری و آزمون فرضیهها ۱۶۷
۱-۲-۲-۴ مقایسهی ابعاد فرهنگی در دو نمونهی ایرانی و کانادایی ۱۶۷
۲-۲-۲-۴ بررسی رابطهی ابعاد فرهنگی با محورهای هویت ۱۶۹
۳-۲-۲-۴ مقایسهی اهمیت محورهای مختلف هویت در زنان جوان ایرانی و کانادایی ۱۷۱
۴-۲-۲-۴ مقایسههای بین قومیتی ۱۷۳
۳-۲-۴ بررسی فرضیهها بر روی زیرنمونهای از نمونه اولیه ۱۷۵
۱-۳-۲-۴ مقایسهی ابعاد فرهنگی زنان جوان ایرانی و کانادایی در زیرنمونهی تصادفی از نمونه ۱۷۶
۲-۳-۲-۴ بررسی رابطهی ابعاد فرهنگی با محورهای هویت در نمونهای تصادفی از نمونه اصلی ۱۷۷
۳-۳-۲-۴ مقایسهی اهمیت محورهای مختلف هویت در زیرنمونهای تصادفی از زنان جوان ایرانی و کانادایی…………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۷۹
۱-۵ بحث و نتیجهگیری ۱۸۲
۱-۱-۵ بررسی فرضیه و سوالهای پژوهش ۱۸۲
۲-۵ محدودیتها ۱۹۸
۳-۵ پیشنهادها برای پژوهشهای آتی ۲۰۰
منابع فارسی و انگلیسی ۲۰۲
پیوست ۱: پرسشنامهی داستان زندگی (پرسشنامهی محقق ساخت هویت) ۲۱۶
پیوست ۲: نمونهای از مجموعهی پرسشنامههای این پژوهش ۲۱۹
پیوست ۳: نتایج آزمون فرض شاخصهای فرهنگی برای آزمون تحلیل واریانس چندگانه ۲۲۵
پیوست ۴: آزمون تحلیل واریانس چندگانهی متغیرهای فرهنگ در قومیتهای فارس، ترک و کرد ۲۲۶
پیوست ۵: آزمون کروسکال والیس کدگذاریهای هویت در قومیتهای فارس، ترک و کرد ۲۲۸
پیوست ۶: یافتههای مربوط به سبکهای مواجهه با داستان زندگی در سه قومیت فارس، ترک و کرد ۲۳۰
پیوست ۷: نتایج آزمون فرض شاخصهای فرهنگی برای آزمون تحلیل واریانس چندگانه درزیرنمونهای تصادفی ۲۳۱
چکیدهی انگلیسی ۲۳۳
چکیده انگلیسی مفصل ۲۳۴
فهرست جداول
شماره عنوان جدول صفحه
۱-۲ خلاصه دیدگاه کوته دربارهی ارتباط فرهنگ-هویت ۵۶
۱-۳ همبستگی بین نوبت اول و دوم اجرای پرسشنامهی داستان زندگی ۱۲۸
۲-۳ همبستگی بین خرده مقیاسهای بخش ۱ پرسشنامهی داستان زندگی و فردگرایی-جمعگرایی و فاصله ی قدرت ۱۲۹
۳-۳ مقایسهی سبکهای هویتی و تعهد افرادی که در بخش ۴ پرسشنامهی داستان زدگی گزینههای مختلفی را انتخاب کردهاند ۱۲۹
۱-۴ خلاصهی یافتههای مربوط به کدهای هویت زنان جوان ایرانی و کانادایی در مرحلهی یک پژوهش۱۳۳
۲-۴ خلاصهی یافتههای مربوط به کدهای هویت زنان جوان ایرانی و کانادایی در مرحلهی دو پژوهش۱۳۳
۳-۴ توصیف آماری سن آزمودنیها به تفکیک ۱۵۷
۴-۴ توصیف آماری وضعیت تاهل آزمودنیها به تفکیک ملیت ۱۵۸
۵-۴ آلفای کرونباخ مقیاسها و زیرمقیاسها ۱۵۸
۶-۴ توصیف آماری نمرات آزمودنیها در بخش اول پرسشنامهی هویت ساخته به تفکیک ملیت ۱۶۰
۷-۴ مقایسهی رتبهبندی نمونههای ایرانی و کانادایی از محورهای هویت در بخش دو پرسشنامهی محققساخت ۱۶۱
۸-۴ درصد نسبی تمهای به دست آمده در پاسخ به بخش سهی پرسشنامهی محقق ساخت ۱۶۳
۹-۴ درصد نسبی سبکهای مواجهه با داستان زندگی ۱۶۳
۱۰-۴ توصیف آماری نمرات آزمودنیها در پرسشنامهی فردگرایی-جمعگرایی عمودی و افقی به تفکیک ملیت ۱۶۴
۱۱-۴ توصیف آماری نمرات آزمودنیهای پرسشنامهی ارزشهای شوارتز به تفکیک ملیت ۱۶۴
۱۲-۴ همبستگی بین خردهمقیاسهای فردگرایی- جمعگرایی عمودی و افقی و ارزشهای شوارتز در نمونهی ایرانی ۱۶۵
۱۳-۴ همبستگی بین خردهمقیاسهای فردگرایی –جمعگرایی عمودی و افقی و ارزشهای شوارتز در نمونهی کانادایی ۱۶۵
۱۴-۴ مقایسهی نمرات متغیرهای فردگرایی –جمعگرایی، ساختار قدرت عمودی و افقی و ارزشها در دو نمونهی ایرانی و کانادایی ۱۶۷
۱۵-۴ بررسی ارتباط بین محورهای هویت و متغیرهای فرهنگی در نمونهی ایرانی ۱۶۸
۱۶-۴ بررسی ارتباط بین محورهای هویت و متغیرهای فرهنگی در نمونهی کانادایی ۱۶۸
۱۷-۴ بررسی تفاوت همبستگیها در دو نمونهی ایرانی و کاناداییبا استفاده از z فیشر ۱۶۹
۱۸-۴ مقایسهی نمرات نمونههای ایرانی و کانادایی به بخش یک پرسشنامهی محقق ساخت ۱۷۰
۱۹-۴ مقایسهی رتبهبندی نمونههای ایرانی و کانادایی از محورهای هویت در دو بخش دو پرسشنامهی محققساخت ۱۷۱
۲۰-۴ مقایسهی نمرات متغیرهای فردگرایی –جمعگرایی، ساختار قدرت عمودی و افقی و ارزشها در دو نمونهی ایرانی و کانادایی ۱۷۷
۲۱-۴ بررسی ارتباط بین محورهای هویت و متغیرهای فرهنگی در نمونهی تصادفی از نمونهی ایرانی ۱۷۸
۲۲-۴ بررسی ارتباط بین محورهای هویت و متغیرهای فرهنگی در نونهی تصادفی از نمونهی کانادایی ۱۷۸
۲۳-۴ بررسی تفاوت همبستگیها در نمونهای تصادفی از دو نمونهی ایرانی و کانادایی با استفاده از zفیشر۱۷۹
۲۴-۴ مقایسهی نمرات نمونهی تصادفی از نمونههای ایرانی و کانادایی به بخش یک پرسشنامهی محققساخت هویت ۱۸۰
۲۵-۴ مقایسهی رتبهبندی نمونهای تصادفی از نمونههای ایرانی و کانادایی از محورهای هویت در بخش دو پرسشنامهی محققساخت هویت ۱۸۱
فهرست نمودارها و شکلها
شماره عنوان نمودار یا شکل صفحه
شکل ۱-۲ مدل فرایندی گروتوانت ۴۵
شکل ۲-۲ ارتباط متقابل بین ارزشهای شوارتز ۸۹
نمودار ۳-۲ مقایسهی ایران و کانادا در نظریهی هافستد ۹۳
فصل اول: معرفی پژوهش
۱-۱: مقدمه
تنوع فرهنگی یکی از مهمترین موضوعات مطرح در دنیای امروز است. در دنیایی که ارتباط مداوم میان اعضای فرهنگهای مختلف هر روز در حال افزایش است، شناخت انسان همراه با ابعاد فرهنگی آن ضرورتی غیرقابل انکار است. اگر در ابتدا و حتی اواسط قرن بیستم روانشناسی در تلاش بود تا به حقایق جهانشمول درباره روان و رفتار انسان دست یابد، در پایان این قرن تجمع یافتههای پژوهشی نشان داده است که قوانین به دست آمده از این روانشناسی مبتنی بر «مرد سفیدپوست طبقه متوسط آمریکایی-اروپایی» فاصله بسیاری تا جهانشمول بودن دارد (شولتز و شولتز، ۲۰۱۳). در دهههای پایانی قرن بیستم، اهمیت فرهنگ در حیطهی روانشناسی تا بدان حد مورد تاکید قرار گرفته است که برخی نظریهپردازان معتقدند فرهنگ و روان به صورت مداوم یکدیگر را شکل میدهند و برمیسازند و شناخت یکی بدون دیگری موفقیتآمیز نخواهد بود (شوِدر[۱]، ۱۹۹۱). در سالهای اخیر در ایران نیز شاهد تاکید فراوانی بر لزوم شناخت رفتار و روان آدمی در چارچوب فرهنگیاش هستیم. برای مثال اصطلاح بومیسازی روانشناسی به نوعی بر شناخت رفتار و روان فرد با توجه به فرهنگی که در آن میزید، اشاره دارد. مطرح شدن مسالهی بومیسازی روانشناسی در افکار عامه را میتوان از خلال فراوانی اشاره به این موضوع دریافت؛ برای مثال در یک جستجوی ساده اینترنتی در موتور جستجوی گوگل (۲۰/۱۰/۱۳۹۱) برای روانشناسی بومی و بومیسازی روانشناسی، بیش از ۶۰۰۰ مورد نتیجه به دست آمد. از سوی دیگر، صاحبنظران و محققین روانشناسی نیز بارها به ضرورت توجه به مولفههای فرهنگی بومی در شناخت رفتار و روان پافشاری کردهاند (غباری بناب، ۱۳۸۷). با وجود تمامی این تاکیدات، پژوهش در زمینهی روانشناسی فرهنگی و بررسی ابعاد و جنبههای فرهنگی روانشناسی در ایران معدود است. در ی/ک جستجو در منابع اطلاعاتی مختلف از جمله ایرانداک[۲]، مهیران[۳] و پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی[۴] (۱۸/۹/۱۳۹۴) با کلیدواژههای روانشناسی + فرهنگ، تنها ۵۰ مورد نتیجه به دست آمد. فراوانی اندک پژوهشها در حوزهی هویت و زنان بسیار چشمگیرتر است. از این پنجاه مورد تنها چهار مورد به صورت اختصاصی به مسالهی زنان پرداخته بود. علاوه براین، در نتایج جستجو هیچ پژوهشی در زمینهی بررسی هویت از منظر روانشناسی فرهنگی یافت نگردید.از میان گروههای مختلف جامعه، برای گروهها بیش از سایرین در معرض تعاملات بینفرهنی و تغییرات فرهنگی ناشی از آن قرار میگیرند. جوانان (معمار، عدلیپور و ااکسار، ۱۳۹۱) و زنان (پیشگاهیفرد و امیدآوج، ۱۳۸۸) از جمله گروههایی هستند که هویتشان بیش از دیگران متاثر از تغییرات ساختاری اجتماع و تغییرات فرهنگی جهانی است. زمینه یابی های متعدد در زمینه کاربری اینترنت و شبکههای ارتباطی مجازی نشان دادهاند که جوانان بیش از سایر گروههای سنی از اینترنت استفاده میکنند و بیش از سایر گروههای سنی برای ارتباط با دیگران از شبکههای ارتباطی مجازی استفاده میکنند (برای مثال موسسه گالوپ، ۲۰۰۴؛ مرکز آمار استرالیا، ۲۰۱۱). از طرف دیگر، برخی تحقیقات نشان دادهاند که فرایند شکلگیری هویت در پایان نوجوانی به پایان نمیرسد بلکه در اکثر افراد در دوران جوانی نیز ادامه مییابد (مازالین و مور[۵]، ۲۰۰۴). تاثیرپذیری بیشتر جوانان از تغییرات فرهنگی را میتوان هم نتیجهی ارتباط بیشتری که با تکنولوژیهای پیشرفتهی ارتباطی دارند و هم پیامد تداوم فرایند شکلگیری هویت دانست. از طرف دیگر، تغییرات سریع و روزافزون در نقشهای اجتماعی زنان ایرانی در دهههای گذشته سبب شده سبک زندگی آنان به شکل چشمگیری تغییر کند. این تغییرات سبب کمرنگتر شدن هویت سنتی زنان گردیده و از این رو چالشی در پیشروی زنان جوان برای شکلدهی به هویت فراهم آورده است (سارواانی و رفعتجاه، ۱۳۸۳). فروتن (۱۳۹۰) با بررسی روند تحولات جامعهشناختی الگوهای ازدواج، باروری و اشتغال زنان و دختران در چند دههی گذشته نتیجه میگیرد که شکاف نسلی قابل توجهی بین دختران معاصر ایرانی و مادران آنها وجود دارد. در پژوهشی دیگر ملکعسگر، موتابی و مظاهری (۱۳۹۲) در بررسی استانداردهای مربوط به زندگی مشترک در سه نسل از زنان و مردان تهرانی به این نتیجه رسیدند که استانداردهای زنان دربارهی زندگی مشترک در طول نسلها تغییر کرده است، در حالی که این استانداردها در مردان نسبتا بی تغییر مانده است. مجموع این یافتهها حکایت از این دارند که زنان جوان ایرانی در سیلان تغییرات اجتماعی، کمرنگ شدن هویتهای سنتی و تغییر هنجارها و ارزشها، برای تعریف هویت خود با دشواریها و چالشهای قابل توجهی روبرو هستند. از همین روست که در شرایط کنونی بررسی چگونگی مواجههی زنان جوان ایرانی با چالشهای هویتی و شناخت روایتی که از زندگی خود ارائه میدهند نه تنها فینفسه از اهمیت بالایی برخوردار است بلکه فرصت قابل توجهی برای درک بهتر پویاییهای فرهنگی و تاثیرات روانشناختی این پویاییها در جامعهی امروزی ایران نیز فراهم میآورد.
۲-۱: بیان مساله
اریکسون (۱۹۶۶) بر این باور بود که هویت همانسان که برگرفته از تجربیات شخصی، ارزشها و باورهای فردیست، برساختهی اجتماع و بافت فرهنگی جامعه نیز هست. فرهنگها با فراهم آوردن ساختارهای متفاوتی برای شناخت و تفسیر فرد از خود و دنیا، بدونشک نقش مهمی در تصور فرد از اینکه چگونه کسی است، دارند. نظریه پردازی های هویت از ابتدا که توسط اریکسون مطرح گردیدند تا عملیاتیسازی مارشیا و مفهومسازیهای بعدی همچون کارهای گروتوانت، برزونسکی، کوته و مکآدامز همهگی برگرفته از فرهنگ کشورهای صنعتی شدهی غربی خصوصا آمریکا بودهاند. روانشناسان فرهنگی و بینفرهنگی بر این باورند که نمیتوان نظریات برگرفته از یک بافت فرهنگی را نمیتوان بدون بررسی به فرهنگهای دیگر تعمیم داد (برای مثال شوودر، ۱۹۹۱). این مطالعه میکوشد با بهرهگیری از روش کیفی ابتدا به اکتشاف معنای هویت برای زنان جوان ایرانی بپردازد. در مرحلهی بعد از آنجا که خاستگاه اصلی بیشتر یافتههای مرتبط با هویت کشورهای آمریکای شمالی بودهاند، در یک بررسی کمّی مقایسهای به شباهتها و تفاوتهای هویت و محورهای اصلی آن در زنان جوان ایرانی و کانادایی میپردازد. انتخاب زنان جوان کانادایی برای مقایسه سه دلیل عمده داشت؛ اول همانطور که گفته شد خاستگاه اکثر مفهومسازیها و همچنین پژوهشهای هویت در کشورهای آمریکای شمالی بوده است، دوم اگرچه حجم بیشتری از این تحقیقات در کشور آمریکا صورت گرفتهاند اما بسیاری از محققان فرهنگهای دو کشور آمریکا و کانادا را دارای شباهتهای فراوانی میدانند (برای مثال هافستد، ۲۰۱۰)، نهایتا با توجه به نبود امکانات عملی انجام نمونهگیری در کشور آمریکا تصمیم گرفته شد با توجه به امکانات موجود زنان جوان کانادایی مورد مطالعه و مقایسه با زنان ایرانی قرار بگیرند. بافت فرهنگی، یکی از پیچیدهترین عوامل تاثیرگذار بر رفتارها و فرایندهای روانی است. روانشناسی بیش از سه دهه است که میکوشد روشهای مناسبی برای درک و تبیین فرهنگ و تاثیرات روانشناختی آن کشف و ابداع نماید. این تلاشها به مفهومسازی سازههای مختلفی برای توصیف و تبیین تفاوتهای بینفرهنگی منجر شده است. اگرچه محققین مختلف معیارهای متعددی را برای بررسی تفاوتهای بین فرهنگی پیشنهاد کردهاند، این پژوهش مولفههای فرهنگی فردگرایی/جمعگرایی عمودی و افقی و ارزشها را برای درک بهتر تفاوت هویت زنان ایرانی و کانادایی برگزیده کرده است. دلایل انتخاب این معیارها در ذیل به صورت خلاصه آمده است. سازهی هویت با وجود استقلال مفهومی ارتباط تنگاتنگی با سازهی خود دارد (بامبرگ[۶]، ۲۰۱۰). مفهومپردازیها و شواهد پژوهشی حاکی از این هستند که گرایشهای فرهنگی، ساختار روابط و نحوهی تنظیم روابط در جوامع نقش مهمی در تفسیر فرد از خود دارند (کیتایاما، دافی و اوچیدا، ۲۰۰۷). اگرچه نظریهپردازان و محققان مختلف از سازههای متفاوتی برای توصیف این ساختارها استفاده کردهاند اما یکی از پرکاربردترین سازههای ارائه شده گرایشهای فرهنگی فردگرایی/جمعگرایی است (دابیچ، ۲۰۱۳). ارتباط تنگاتنگ دو سازهی خود و هویت از یکسو و رابطهی گرایشهای فرهنگی فردگرایی/جمعگرایی با تفسیر خود از سوی دیگر، بررسی این معیار را در مطالعهی که مقایسهی بین فرهنگی هویت را موضوع اصلی خود قرار داده، ضروری میکند. از بین مفهومپردازیهای مختلفی که از گرایشهای فردگرایی و جمعگرایی صورت گرفته، مفهومپردازی سینگلیس (۱۹۹۴) بیشترین همخوانی را با شرایطی دارد که از نظر کیتایاما، دافی و اوچیدا (۲۰۰۷) منجر به شکلگیری تفسیرهای خود متفاوت میشوند. از سوی دیگر در تجدید نظری که سینگلیس و تریاندیس در مفهومسازی خود از فردگرایی و جمعگرایی نمودند با در نظر گرفتن سلسلهمراتب قدرت در جامعه از نظریات مختلف جامعهشناسی، روانشناسی و انسانشناسی که بر اهمیت ساختار قدرت در پویایی گروه تاکید دارند (برای مثال نظریهی آلن فیسکه و یا نظریهی روکیچ)، نیز بهره برده و به دقیقتر شدن درک ما از ساختار روابط در جامعه کمک شایانی کردند (تریاندیس و گلفند، ۱۹۹۸). در این مفهومپردازی گرایشهای فرهنگی یک جامعه که بر ساختار روابط و هنجارهای رابطه مبتنی است به چهار دستهی فردگرایی عمودی، فردگرایی افقی، جمعگرایی عمودی و جمعگرایی افقی تقسیم میشود. تریاندیس و گلفند (۱۹۹۸) بر این باورند که ترکیب فردگرایی و جمعگرایی با ساختار قدرت عمودی و افقی توان بیشتری برای درک نحوهی تعامل افراد یک جامعه با یکدیگر دارد تا بررسی این محورها به صورت جداگانه. نکتهی قابل توجه اینکه، یکی از سازههایی که محققان جامعهشناسی و انسانشناسی در درک فرهنگ خاورمیانه بر آن تاکید کردهاند اهمیت سلسلهمراتب اجتماعی و هنجارهای اجتماعی مبتنی بر احترام گذاشتن به افرادی که در این سلسلهمراتب در جایگاه بالاتر قرار دارند و حایت از کسانی که در سلسلهمراتب در جایگاه پایینتری هستند، بوده است (برای مثال گرگ، ۲۰۰۵). به طور کلی اغلب محققان روانشناسی بین فرهنگی بر این باورند که ایران کشوری است با فرهنگی جمعگرا و ساختار قدرت عمودی، در مقابل کانادا از فرهنگی فردگرا و با ساختار قدرت افقیتر برخوردار است (هافستد، ۲۰۱۰، توکلی، ۲۰۱۲و توکلی، ۲۰۱۳). با توجه به جایگاهی که محققان برای درک ساختار قدرت در جوامع خاورمیانه و ایران قائل هستند، بررسی مفهومسازی جدید سینگلیس و تریاندیس از فردگرایی/جمعگرایی که شیوهی تنظیم روابط در ساختار ادرت را هم در خود مستتر دارد برای این پژوهش مناسبتر مینمود. از طرف دیگر ارزشها بخش مهمی از هویت شخصی را میسازند تا جایی که حتی برای محققان ارزشها را محور هویت شخصی میدانند (برای مثال هیتلین[۷]، ۲۰۰۳). علاوه بر این از بین پژوهشهای محدودی که به بررسی هویت زنان در ایران پرداختهاند، تعداد قابل توجهی از پژوهشها به این نتیجه رسیدهاند که چالش و دیالکتیک بین ارزشهای سنتی و مدرن از جمله مسائل مطرح در بحران هویت زنان ایرانی است (برای مثال ساروخانی و رفعتجاه، ۱۳۸۳؛ پیشگاهی فرد و امیدآویج، ۱۳۸۸؛ سروش و حسینی، ۱۳۹۲). ناگزیر بررسی ارزشها خصوصا مفهومپردازیای از ارزشها که سنتگرایی و گرایش به تغییر را مورد بررسی قرار دهند، برای فهم بهتر هویت زنان جوان ایرانی ضروریست. از همین رو مفهومپردازی شوارتز از ارزشها که جهت مطالعات بینفرهنگی ارائه شده به عنوان مولفهی سوم فرهنگی در این پژوهش انتخاب گردید. تلاش روانشناسان بین فرهنگی برای فهم بهتر تفاوتهای فرهنگی جوامع مختلف به دو روند مطالعهی متفاوت انجامیده است. در یک روند، برای درک تاثیرات فرهنگ از رویکرد مقایسهی بین گروهی، غالبا مقایسههای بین ملیتی یا بینقومیتی، سود میجویند که غالبا تحت عنوان روانشناسی بین فرهنگی نامیده میشود (محسنی، ۱۳۷۸). در روند دوم تلاش میشود ابعاد مختلفی که فرهنگها را از هم متمایز میکند شناسایی شود و سپس همبستههای روانشناختی این ابعاد مورد بررسی قرار گیرد؛ از مهمترین ابعاد پیشنهاد شده در این روند میتوان به فردگرایی-جمعگرایی اشاره کرد. هر دوی این روندها با انتقادات جدی روبرو شدهاند (ماتسوموتو، ۱۹۹۹). یکی از مهمترین انتقادات وارده به مقایسههای بینملیتی این است که فرهنگ مفهومی پویاست که مرزهایش را نمیتوان با مرزهای گروهها و مرزهای جغرافیایی کشورها یکی دانست. از طرف دیگر، یکی از مهمترین انتقادات وارده به روند دوم این است که حتی فردگرایی-جمعگرایی که از پرطرفدارترین و پرحمایتترین سازههای پیشنهاد شده است نتوانسته در تمامی تحقیقات به طرز قابل قبولی بین گروههایی که آشکارا با هم تفاوت فرهنگی دارند، تمایز ایجاد کند. برای مثال برای محققین نشان دادهاند که در فراتحلیل تحقیقات مختلف تفاوتی بین میزان جمعگرایی و فردگرایی نمونههای آمریکایی با نمونههای ژاپنی یا کرهای وجود ندارد (ماتسوموتو، ۱۹۹۹؛ اویسرمان، کوون و کملمایر[۸]، ۲۰۰۲). البته، برخی تحقیقات دیگر نشان دادهاند که فردگرایی و جمعگرایی میتواند بین برخی خردهگروههای فرهنگی مثل قومیتها به خوبی تمایز نهد (اویسرمان، کوون و کملمایر، ۲۰۰۲) و در برخی تحقیقات دیگر این سازهها توانستهاند بین ملیتهای مختلف تمایز نهند (باسابه و راس[۹]، ۲۰۰۵) در مجموع، یکی از بهترین روشهای پیشنهاد شده برای پاسخگویی به انتقادات مطرح شده، ترکیب هردوی این روندها در مطالعات روانشناسی بین فرهنگی است؛ در این رویکرد ترکیبی، در کنار مقایسهی ملیتها یا گروههای مختلف در زمینههایی همچون انگیزش، شناخت و رفتار، ارتباط ابعاد مختلف فرهنگ همچون فردگرایی-جمعگرایی با این زمینهها نیز مدّ نظر قرار میگیرد (ماتسوموتو، ۲۰۰۲). اما با وجود اهمیت انتقادات مطرح شده و نشانههایی از این که رویکرد ترکیبی توان رفع این مشکلات را دارد، تا به امروز این رویکرد در ایران کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. در جستجویی در پایاننامههای موجود در منابع اطلاعاتی ایرانداک، مگیران و پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی با کلیدواژههای مقایسه بین فرهنگی، روانشناسی فرهنگی و روانشناسی بین فرهنگی هیچ پژوهشی که از این رویکرد ترکیبی استفاده کرده باشد، یافت نشد. آشکار است که توجه به این رویکرد میتواند بر دقت و اعتبار یافتههای مربوط به روانشناسی فرهنگی در ایران بیافزاید. از طرف دیگر بحث هویت یکی از بحثهای مطرح روانشناسی اجتماعی در دهههای اخیر است. اگر به ادبیات تحقیقی چند دههی اخیر نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم که هویت و انواع آن، از جمله هویت قومیتی، مذهبی دنیای مدرن، جهانی ، و فرهنگی از مباحث مورد تمرکز مجلات روانشناسی اجتماعی هستند (ورکویتن[۱۰]، ۲۰۰۵). دنیای مدرن، جهانیشدن و شتاب آن به برجسته شدن موضوع هویت کمک شایان توجهی کرده است. مساله ی هویت، از هزارههای پیش ذهن فیلسوفان را مشغول خود کردهاست. در روانشناسی، نظریهی رشد اریکسون و مطرح کردن مسالهی شکلگیری هویت در دوران نوجوانی توجه محققین را به هویت جلب کرد. اگرچه پس از اریکسون تحقیقات فراوانی در زمینهی هویت انجام گرفت، اما بیشتر این تحقیقات تحت تاثیر نظریهی پایگاههای هویت مارشیا صورت گرفتند (شولتز و شولتز، ۲۰۱۳). چارچوب نظری مارشیا اگرچه کمک شایان توجهی به رشد دانش در زمینهی هویت کرد، اما محدود شدن تحقیقات بر دو بعد تعهد و اکتشاف و پایگاههای چهارگانه هویت موجب غفلت از سایر ابعاد هویت شده است (شوارتز، ۲۰۰۵). اریکسون، هویت را پروژهای مشترک بین جوان و بافت او میداند. از نظر او هویت دارای سه سطح است؛ هویت من[۱۱] ، هویت شخصی و هویت اجتماعی. هویت من از نظر اریکسون دربرگیرنده بخشی بسیار عمیق و ناهشیار هویت است که قابل اندازهگیری نیست. هویت شخصی علاوه بر ارزشها، باورها و اهداف فرد، تصویری را که او از خود به جهان بیرون ارائه میدهد نیز در بر میگیرد. هویت اجتماعی شامل هویتیابی فرد با گروههای مختلف اجتماعی همچون جنسیت، قومیت و سایر گروههای اجتماعی است. همینطور که در تعریف اریکسون مشاهده میشود هویت شخصی دامنهی بسیار گستردهای دارد، دامنه گستردهای که به طور جامع کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است (شوارتز، ۲۰۰۵). برای مثال در اکثر تحقیقات بافت دستیابی به هویت و به خصوص بافت فرهنگی مغفول واقع شده است، درحالیکه هویت دستاورد مشترک فرد و بافت اجتماعی-فرهنگی در کنار هم است. البته، هویت شخصی با در برگرفتن ارزشها، باورها، اهداف و تصویری که فرد از خود دارد و به دیگران ارائه میدهد حوزهای چنان وسیع را در بر میگیرد که عجیب نیست اکثر محققین خودآگاه یا ناخودآگاه ترجیح دادهاند تنها به بررسی جنبهای از آن بپردازند. در رویکرد مجدد به مسالهی هویت دو روند غالب قابل مشاهده است. در یکی از این روندها با تمرکز بر انواع مختلف هویت اجتماعی از جمله هویتهای ملی، قومی، جنسیتی و جهتگیریهای جنسی به همایندهای این هویتیابیهای گروهی میپردازد. در روند دوم با تمرکز بر مفهوم «خود» به جای هویت، به سازههایی همچون خودپنداره و همایندهای آن میپردازند. به نظر میرسد این رویکرد مجدد به هویت نیز با همان مشکل قبلی روبروست، تمرکز بر جنبههایی خاص از هویت و چشمپوشی از سایر ابعاد آن. شاید یکی از دلایل این مشکل پایبندی بیش از حد روانشناسی به رویکردهای کمّی و خصوصا پرسشنامهها باشد. به نظر میرسد رویکردهای کیفی توان بیشتری برای دست و پنجه نرم کردن با حیطههای گسترده روانشناسی بدون تلاش برای کاهش دادن.
مشخصات
- جنسیت زن
- وابسته به کلینیک
- تجارب / مهارت ها
- دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
- رشته تحصیلی روانشناسی
- گواهینامه ها
- پست های مدیریتی
- مقطع تحصیلی دکترا
- کلمات کلیدی دکتر فاطمه حمزوی عابدی روانشناس، دکتر فاطمه حمزوی عابدی مشاور، دکتر فاطمه حمزوی عابدی روان درمانگر، دکتر فاطمه حمزوی عابدی روانپزشک، دکتر فاطمه حمزوی عابدی متخصص اعصاب و روان
تخصص ها
- روانشناسی بالینی