منو
X

تصویر
فرشته رمضانی
مشاور کودک
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
60%

دقت

80%

مفید بودن

100%

دانش و مهارت

0%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

فرشته رمضانی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی گرایش کودکان استثنایی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم اجتماعی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “مقایسه سبک های دلبستگی و پرخاشگری نوجوانان کم بینا و عادی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد تهران مرکزی

دانشکده روان شناسی و علوم اجتماعی

پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد د ر رشته روان شناسی گرایش کودکان استثنایی

عنوان:

مقایسه سبک های دلبستگی و پرخاشگری نوجوانان کم بینا و عادی

استاد راهنما:

دکتر غلامرضا محمودی

استاد مشاور:

دکتر مهناز استکی

نگارنده:

فرشته رمضانی

۱۳۹۰

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: معرفی پژوهش

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

فرضیه های پژوهش

متغیرها

تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها

فصل دوم: پیشینه پژوهش

فرایند بینایی

سازمان چشم

تعریف و طبقه بندی معلولیت بینایی

تعاریف نابینایی

تعریف کم بینایی

بیماری های چشمی کاهنده بینایی

تأثیر اختلال بینایی در فرآیندهای تحول روانی

تأثیر نابینایی بر رشد داخلی کودک

تاثیر نابینایی بر تجربه اکتسابی

تأثیر نابینایی بر تفویضها و انتقال های اجتماعی

تأثیر نابینایی بر تعادل جوبی

تأثیر نابینایی بر روی کنش های رمزی: تقلید در «غیاب الگو»، «بازی رمزی» و تصویر ذهنی

ویژگی ها و محدودیت های روان شناختی کودکان نابینا

توانایی هوشی

توانایی مفهوم سازی

درک مفاهیم مربوط به فضا (درک روابط فضایی)

تحول ادراکی و «جبران حسی»

تکلم و مهارت های کلامی

تحرک و جهت یابی

تحول اجتماعی و سازش یافتگی شخصیت

تحول مفهوم خود (تصور از خود)

رفتار های قالبی (کلیشه ای)

مراحل تحول عاطفی – اجتماعی کودکان نابینا

تعریف تصویر سازی ذهنی

تاثیر تصویر سازی ذهنی در فرآیند تحول روانی نابینایان

تصویر سازی شنیداری و کاربرد آن در نابینایان

تصویر شنیداری بر سازش یافتگی فردی و اجتماعی نابینایان

تصویر سازی شنیداری و تکوین بازخوردهای نابینایان

تعریف پرخاشگری

تمایز بین پرخاشگری (زورگویی) و خشونت

انواع پرخاشگری

نظریه های رفتار پرخاشگرانه

تبیین های زیست شناختی

دیدگاه کردار شناختی: پرخاشگری به عنوان نوعی انرژی درونی

دیدگاه زیست شناسی اجتماعی: پرخاشگری محصول تکامل

تبیین های روانشناختی

روانکاوی فروید: پرخاشگری، غریزهای ویرانگر

فرضیه « ناکامی۔ پرخاشگری»: پرخاشگری، سائقی هدفمند

نو تداعی گرایی شناختی: نقش عاطفه منفی

نظریه انتقال هیجان: خشم و استاد برانگیختگی

رویکرد اجتماعی – شناختی الگوهای پرخاشگری و پردازش اطلاعات اجتماعی

یادگیری پرخاشگر بودن: نقش تقویت و تقلید

الگوی تعامل اجتماعی: پرخاشگری به عنوان یک رفتار اجتماعی قهرآمیز

تفاوت های فردی و نمودهای رفتار پرخاشگرانه از کودکی تا جوانی

ثبات رفتار پرخاشگرانه از کودکی تا نوجوانی و جوانی

تشدید رفتار های پرخاشگرانه با توجه به متغیر سن

پیشایند های هیجانی و شناختی رفتار پرخاشگرانه

تأثیر عوامل اجتماعی بر بروز پرخاشگری

شخصیت و پرخاشگری

تفاوت های جنسی در بروز انواع رفتارهای پرخاشگرانه

تبیین تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری

پرخاشگری در خانواده و پیامدهای آن

بدرفتاری روان شناختی و پیامدهای آن

تعریف دلبستگی

تمایز بین دلبستگی و وابستگی

پایه های شکل گیری نظریه دلبستگی

رویکرد های مختلف در مورد دلبستگی مادر – کودک

رویکرد روان تحلیل گری

دیدگاه فروید

دیدگاه اشپیتز

دیدگاه ماهلر

دیدگاه آنا فروید

دیدگاه اریکسون

دیدگاه وینی کات

رویکرد یادگیری اجتماعی

رویکرد رفتارشناسی طبیعی

مفاهیم اساسی نظریه رفتار شناسی طبیعی

رویکرد تحول شناختی

رویکرد زیست شناختی

نظریه بالبی

مفاهیم اساسی در نظریه دلبستگی

الگوهای فعال درونی از چهره دلبستگی

نقش خود میان بینی در الگوهای فعال درونی

الگوهای عملی درونی از خود

نظام دلبستگی

نظام کاوشی

حساسیت و پاسخ دهندگی مادری

حساسیت و اهمیت آن در کیفیت دلبستگی

ویژگی های مادر و تاثیر آن در تحول عاطفی – اجتماعی و دلبستگی کودک

سبک رفتاری مادری

مراحل تحول دلبستگی و اجتماعی شدن

سبک های دلبستگی در چرخه زندگی

سبک های مختلف دلبستگی در دوره کودکی

عوامل موثر بر دلبستگی ایمن

دلبستگی اولیه کودکان و رفتار های بعدی

دلبستگی در نوجوانی

دلبستگی در طی نوجوانی و آسیب شناسی روانی

دلبستگی اولیه و روابط رمانتیک در بزرگسالان

دلبستگی در بزرگسالی

نظریه دلبستگی در بزرگسالی از دیدگاه فریلی و شیور

نظریه دلبستگی میکولینسر، شیور و پرگ

رشد شناختی در اوایل بزرگسالی

رشد اجتماعی هیجانی در بزرگسالی

دلبستگی در طی جوانی و آسیب شناسی روانی

مرور تحقیقات قبلی در زمینه های دلبستگی، پرخاشگری و نابینایی

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

جامعه آماری

حجم نمونه و روش نمونه گیری

ابزار پژوهش

پرسشنامه سبک های دلبستگی

توصیف آزمون دلبستگی

پایایی آزمون

اعتبار نمره گذاری

توصیف ازمون انحراف شخصیت

محاسبه اعتبار آزمون ها

روش اجرا

روش تجزیه و تحلیل داده ها

فصل چهارم: روش تجزیه و تحلیل داده ها

الف) توصیف داده ها

ب) تحلیل داده ها

فرضیه ۱- بین سبک های دلبستگی نوجوانان عادی و کم بینای دختر و پسر تفاوت وجود دارد

فرضیه ۲- بین میزان پرخاشگری نوجوانان عادی و کم بینای دختر و پسر تفاوت وجود دارد

فرضیه ۳- بین خرده مقیاس های پرخاشگری در نوجوانان عادی و کم بینای دختر و پسر تقاوت وجود دارد

فرضیه ۴- بین میزان پرخاشگری بر حسب نوع بیماری های چشمی در نوجوانان کم بینا تفاوت وجود دارد

فرضیه ۵ بین سبک های دلبستگی بر حسب نوع بیماری های چشمی در نوجوانان کمبینا تفاوت وجود دارد

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

بحث و نتیجه گیری

فرضیه های پژوهش

محدودیت های پژوهش

الف – پیشنهادات کاربردی

ب – پیشنهادات پژوهشی

منابع فارسی

منابع انگلیسی

چکیده:

هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه سبک های دلبستگی و پرخاشگری نوجوانان کم بینا و عادی است. به همین منظور ۱۶۰ نفر از نوجوانان دختر و پسر مقاطع راهنمایی و دبیرستان به صورت تصادفی از میان مدارس عادی و ویژه نابینایان شهر تهران انتخاب شدند. کیفیت دلبستگی نوجوانان به وسیله آزمون دلبستگی هازن و شیور AAQ نسخه جدید (۱۹۹۳) و میزان پرخاشگری آن ها به وسیله آزمون انحراف  شخصیت D . S .P سنجیده شد. تحلیل آماری داده ها براساس آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و …) و آمار استنباطی، تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی و LSD نشان داد که تفاوت معناداری بین کیفیت دلبستگی و میزان پرخاشگری نوجوانان کم بینا و عادی وجود دارد بدین ترتیب که میانگین سبک دلبستگی دوسوگرا در نوجوانان کم بینا بیشتر از نوجوانان عادی است، همچنین میانگین پرخاشگری نوجوانان کم بینا بیشتر از نوجوانان عادی است و لذا از بین خرده مقیاس های پرخاشگری دو گروه، مشاهده شد که میانگین خرده مقیاس۔ های درون تنبیهی و سلطه گری در نوجوانان کم بینا بیشتر از نوجوانان عادی است، و نیز طبق نتایج به دست آمده بین دختران و پسران دو گروه کم بینا و عادی از لحاظ سبک های دلبستگی و پرخاشگری تفاوت معناداری وجود ندارد. در ادامه یافته ها: بین میزان پرخاشگری افراد کم بینا بر حسب بیماری های چشمی تفاوتی وجود نداشت و در مقایسه سبک های دلبستگی کم بینایان بر حسب بیماری های کاهنده بینایی بیشترین میزان سبک دلبستگی ایمن متعلق به عارضه چشمی اکتسابی تروما بود. لذا یافته های پژوهش حاضر بر اهمیت بینایی در کسب دلبستگی ایمن در کودکان تأکید می کند.

کلید واژه: دلبستگی، پرخاشگری ، کم بینایی

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

تلاش برای جستجو و حفظ تماس با افراد مهم زندگی یک قاعده برانگیزاننده اولیه و ڈائی بشر است که در تمام طول زندگی انسان، از کودکی تا سالمندی با وی همراه است (بالبی ، ۱۹۸۸)، تلاشی که کودک از نخستین لحظه های تولد در جهت حفظ این قاعده و پاسخ به این نیاز ذاتی و اولیه انجام می دهد رابطه ای را نضج می دهد که اساس شخصیت و محور بسیاری از رفتارها و تعاملات بین فردی آینده کودک است.وابستگی هیجانی کودک به مادر برای صدها سال امری عادی و بدیهی تلقی شده بود (بلسکی ،۱۹۹۹) که بالبی این جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش را تحت عنوان «دلبستگی » مطرح نمود(خوشابی، ابوحمزه، ۱۳۸۶).بالبی در تاکید بر اهمیت ارتباط مراقب و کودک معتقد است که آن چه برای سلامت روانی کودک ضرورت دارد، تجربه یک رابطه صمیمی، گرم و مداوم با مراقب با جانشین دائم او می باشد (بالبی، ۱۹۶۹). بنابر اعتقاد او بسیاری از اشکال روان آزردگی ها و اختلالات شخصیتی، حاصل محرومیت کودک از مراقبت های مراقب با عدم ثبات در روابط کودک با فردی است که با او دلبستگی شکل می گیرد(ترو ، ۲۰۰۱، کرنل ، ۲۰۰۸). بررسی ها نیز حاکی از آنند که نوع تعامل های مادر و کودک در سال های نخستین زندگی و کیفیت این ارتباط، بر چگونگی شکل گیری دلبستگی کودک مؤثرند(فرانکل و بتز ،۱۹۹۰)بر همین اساس می توان گفت که نوع طبقه دلبستگی کودک در سال های اولیه مشکلات رفتاری بعدی او را پیش بینی می کند، به تعبیری دیگر تحول اولیه دلبستگی کودک در تداوم تحول هیجانی – اجتماعی آتی او نقش قاطعی دارد(خانجانی، ۱۳۸۴)طبق یافته های پژوهش های متعدد، کودکان دلبسته نایمن و آشفته – سرگشته، بیشتر در معرض اختلالات رفتاری بوده و با همسالان خود مشکلات بیشتری دارند، پسرهای ناایمن پرخاشگرتر، کنترل کننده تر هستند و رفتارهای جلب توجه کننده تر بیشتری نسبت به کودکان أیمن نشان می دهند (ترنر ۱۹۹۱، ناچمیس و همکاران، ۱۹۹۶) همچنین کودکانی که در طبقه دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا قرار دارند، درجات بالاتری از پرخاشگری را ابراز می کنند (موس و همکاران، ۱۹۹۶). نتایج پژوهش های فوق الذکر ما را به بررسی این مساله می کشاند که فرایند دلبستگی در دوران کودکی ممکن است یک پیش بینی کننده و با یک همبسته مرتبط با ناسازگاری های رفتاری بعدی باشد. در عبارتی کلی می توان گفت که انواع طبقات دلبستگی (ایمن ، ناایمن اجتنابی ، ناایمن دوسوگرا و آشفته و نشان دهنده شیوه هایی هستند که از طریق آنها والدین و کودکان برای انتقال احساسات و نیاز هایشان در موقعیت های تنیدگی زا ایجاد می کنند (منگلس دور و همکاران، ۱۹۹۰، خانجانی، ۱۳۸۴)دلبستگی برای کودک انسان در ماه های نخست پس از تولد شامل تعامل های ساده و بازشناسی ادراکی نشانه هاست. نوزادان با یک سری پاسخ های اجتماعی از قبل آماده شده به محرکات انسانی به دنیا می آیند، به نظر می رسد که این پاسخ ها برای مجذوب کردن والدین طراحی شده اند. کودک در زمان بیداری قادر است اشیاء نورانی و با صورت انسان را با چشمان خود دنبال کند، با مادر تماس چشمی زودگذر برقرار کند و خیره به افراد بنگرد(کلاس ، ۱۹۷۵؛ به نقل از وولف ، ۱۹۸۹)چندین دهه است که نقش بینایی در تسهیل مشارکت کودک در تعامل های اجتماعی و ایجاد سازگاری به طور گسترده ای شناخته شده است (برونر ، ۱۹۷۷، کولیس ،۱۹۷۷، فرایبرگ ، ۱۹۷۷)، بدون بینایی، ادراک از خود و دنیای پیرامون به طرزی چشمگیر متفاوت است، برای یک کودک نابینا، این تفاوت های ادراکی ممکن است در طول زندگی منجر به مشکلات عاطفی و اجتماعی گردد (بیرد و همکاران، ۱۹۷۷)، معلولیت بینایی اولین مانع ارتباط والدین با نوزاد است. کودکان دارای اختلال در بینایی از همان روزهای نخست زندگی نسبت به کودکان بیتا برای تماس اجتماعی و تحرک به مادر خود وابستگی شدیدی دارند (سامرز ، ۱۹۸۶) اما قادر نیستند از طریق تماس های چشمی و استفاده از نظام ارتباطی غیر کلامی و از طریق نشانه های دیداری » میل و علاقه خود را به دوجانبه به خوبی ابراز کنند و این محدودیت ارتباطی بدون «پسخوراند بصری » وابستگی عاطفی مادر و کودک را تحت تاثیر قرار می دهد.استرس و اندوه و الدین از فقدان بینایی و احساس سردرگمی در شناخت خواسته ها و احساسات کودکشان، همچنین احساس گناه و ناخرسندی و عدم دریافت پاسخ در نمودهای چهره ای از جمله مهمترین عواملی هستند که ارتباط بین کودک و مادر را دچار اختلال می کنند، بدین ترتیب افزایش استرس مادر و والدین با ایجاد زمینه دلبستگی ناایمن در کودک رابطه دارد(ویسل ، ۲۰۰۵).از سویی دیگر به نظر بالبی (۱۹۸۲) رابطه نزدیک اولیه، عامل بسیار مهمی برای تحول عاطفی و اجتماعی کودکان است و وجود یک رابطه ایمنی بخش بین کودک و مراقبت کننده اصلی او زیر بنای مهارت های اجتماعی و سازگاری کودک را تشکیل می دهد و در پدیدآیی ارتباط های صمیمانه بعدی او نیز اهمیت کلیدی خواهد داشت (بره ترتن و واترز ، ۱۹۸۵)، در همین رابطه طبق مطالعات صورت گرفته کودکان معلول به دلیل آسیب جسمی و محرومیت های ناشی از آن اغلب قادر به ایجاد رابطه اجتماعی و متقابل با همسالان و بزرگسالان نیستند و سازشیابی عاطفی و اجتماعی آنان با دشواری رو به رو است. این کودکان معمولا گوشه گیرند و رفتارهای رشد نایافته و ضد اجتماعی و نامناسب از خود بروز می دهند (کوئن و پدرسون ،۱۹۷۳).از این رو طبق نتایج پژوهش های متعدد، کودکان دارای معلولیت بینایی، بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار دارند. از سویی دیگر وجود سبک های ناایمن در افراد می تواند سبب بروز اختلال در روابط بین شخصی و ناسازگاری با اطرافیان و پرخاشگری شود (لیونز -رات و همکاران، ۱۹۹۳).حال در بحث نوجوانی و تحولات آن، در مورد تعاریف، تغییرات بدنی و ارتباط آن با رشد شخصیت و اینکه رفتار مبتنی بر دلبستگی و پیامدهای عاطفی آن فرایندی جاری در تمام طول زندگی است اتفاق نظر وجود دارد، در این راستا طبق نظر برادوی (۱۹۸۴) نوجوانان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در چهار زمینه پرخاشگری، طرده پذیرش، مسایل جنسی و نگرانی از آینده مشکلات بیشتری دارند و فقدان بینایی، این مشکلات را بر نوجوانان شابینا تحمیل می کند(نامنی، ۱۳۷۹)از آنجائیکه دوره نوجوانی فرصت بسیار مغتنمی جهت مطالعه اهمیت دلبستگی در دوره ای است که تحولات مهم عاطفی و اجتماعی و شخصی روی می دهد و از این رو که نوجوانی «پل رشدی» بین کودکی و بزرگسالی است و زمانی است که کودک از وابستگی به سوی استقلال گام بر می دارد و همچنین پیچیده تر شدن افکار اظهار شده از سوی نوجوان نشان دهنده فهم غلی او درباره روابط اجتماعی است (جانسون ، ویفن ، ترجمه بهرامی، ۱۳۸۸) بنابراین بررسی و مطالعه نوجوانانی که دچار کم بینایی هستند و مسائلی که متعاقب آن ایجاد شده قطعا مهم و لازم به نظر می رسد.

بیان مساله

از جمله مهمترین عواملی که تعیین کننده شخصیت فرد در بزرگسالی است رابطه اولیه او با مراقب با مادرش است. وجود یا عدم وجود این ارتباط و همچنین چگونگی کیفیت این رابطه بین نوزاد و مراقب او مورد توجه بسیاری از روانکاوان و روانشناسی نظیر فروید ، ملانی کلاین ، اریکسون و بالبی قرار گرفته است، که در این بین «بالبی»، به طور منظم و منسجم به مطالعه و بررسی این فرایند تحت عنوان «دلبستگی» پرداخته است، دلبستگی در مکتب روان تحلیل گری یک کشاننده ثانوی و متکی بر نیاز نخستین تغذیه پنداشته شده بود، بی همتایی و بدیع بودن مفهوم دلبستگی در نظام بالبی در عین تکیه کردن بر آزمایشگری، بیان این فرضیه است که نیاز دلبستگی نیز نخستین است، بدین سان بالبی از فروید که برای وی نیازها تنها نیاز های بدنی هستند، فاصله می گیرد (منصور و دادستان، ۱۳۶۹).نخستین بار اینسورث (۱۹۷۸)، به نقل از کولاو ،۲۰۰۲) با ابداع روش مشاهدهای ساخت بافتهای، تحت عنوان فرایند «موقعیت ناآشنا» جهت مطالعه تفاوت های فردی عملکرد نظام دلبستگی در پیوند مراقب – کودک، تفاوت های کودکان را از لحاظ واکنش کودک در غیبت مراقب و نیز واکنش وی به مادرش بعد از جدایی کوتاه مدت از وی، تحت عنوان سه الگوی دلبستگی ایمن»، «ناایمن اجتنابی» و «ناایمن دوسوگرا» توصیف کرد.زیر بنای دلبستگی مراقب – کودک، مفهوم کلیدی «الگوهای فعال درونی » از چهره دلبستگی (مراقب است که تحت تاثیر تجارب روزانه کودک با مراقب ایجاد می گردد. در خلال سال های اولیه رشد، افراد برحسب تجاربشان با چهره های دلبستگی و تعامل با جهان مادی، الگو های فعال درونی خود را شکل می دهند. به کمک همین الگو هاست که شخص وقایع را درک و تفسیر کرده، حوادث را پیش بینی و طرح هایی را بنا می کند (کولینز و رید ، ۱۹۹۴)الگوهای فعال درونی، یک تصویر ذهنی از خود و دیگران است که در طول روابط اولیه کودک با چهره دلبستگی ایجاد می شود.کارکرد اصلی این الگوها، تسهیل توانایی فرد در زمزگردانی تعامل ها و پیش بینی صحیح رفتار دیگران» (افراد مهم و احساس، اندیشه و رفتار «خود» در پاسخ به آن است. برای مثال اگر چهره دلبستگی حمایت گر و آرام بخش باشد، الگو های کودک از «دیگری» (مراقب)، نشان دهنده والدی مهربان خواهد بود و الگوی درونی کودک از «خود» بیانگر فردی شایسته حمایت و مهربانی خواهد گردید. برعکس، اگر چهره دلبستگی طردکننده باشد و نتواند در موقعیت های استرس زا باعث آرامش کودک شود، کودک نه تنها الگوی درونی طردکننده از مراقب می سازد، بلکه «خود» را نیز شایسته حمایت و مهربانی نمی بیند. از خاستگاه نظریه دلبستگی، اختلالات شخصیتی حاصل از الگوهای فعال درونی منفی و ناایمن هستند (بالبی، ۱۹۸۲، شاور ، ۲۰۰۵، بارتولومبو ،  ۱۹۹۱).تولد یک کودک استثنابی اثرات گسترده ای بر روی خانواده خصوصا پر والدین می گذارد. از جمله مهمترین تاثیرات می توان به اختلال در رابطه مراقب – کودک اشاره کرد که می تواند انواع مختلفی از دلبستگی ناایمن را در کودک به وجود آورد(پری ، ۲۰۰۸).فرایبرگ (۱۹۷۷) و زینا (۱۹۹۳) معتقدند که معلولیت بینایی اولین مانع ارتباط والدین با نوزاد است. نوزاد به طور طبیعی تمرکز دیداری بر چشمهای والدین، لبخند زدن و تغییر تمرکز نگاه به منظور بررسی اجمالی صورت والدین و محیط به ارتباط اجتماعی حاکی از توجه والدین پاسخ می دهد. طی این فرایند، تبادل نگاه بین کودک و والدین به عنوان تجربه خوشایندی که وابستگی عاطفی را تسهیل می کند، در نظر گرفته شده است همچنین پژوهش های فرایبرگ (۱۹۷۰-۱۹۷۹) و چارتی (۲۰۱۰) حاکی از آن است که کودکان مبتلا به معلولیت بینایی، مجموعه رفتارهای ارتباطی محدودی دارند که این خود بر وابستگی عاطفی آنان به والدین تاثیر می گذارد (نامنی، ۱۳۸۱). برخی دیگر از مطالعات بر نقش نابینایی و اثرات مخرب آن بر تعامل مراقب – کودک تاکید کرده است (دیل ،۲۰۰۲). چنانکه مطرح شد ارتباط چشمی در ایجاد وابستگی عاطفی بین کودکان و والدین نقش مهمی دارد. از آن جا که فقدان تماس چشمی حاکی از رد کردن یا فقدان علاقه به تعامل اجتماعی قرض می شود، ممکن است سبب تعامل کمتر کودکان معلول بینایی با والدین گشته و تعامل برقرار شده نسبت به تعامل کودکان بینا با والدینشان از کیفیت متفاوتی برخوردار شود (نامنی، ۱۳۸۱) که در نهایت این نقص حسی و آسیب های ناشی از آن منجر به شکل گیری دلبستگی ناایمن در کودکان می شود(لوئیس ،۲۰۰۹).از سویی دیگر تاریخچه دلبستگی ناایمن به عنوان یک متغیر مرتبط با «پرخاشگری از مدت ها پیش مورد توجه پژوهشگران بوده است. پرخاشگری » یک رفتار عمدی در آسیب رساندن به افراد است که می تواند به صورت جسمانی یا روائی صورت بگیرد، این رفتار پیوسته از مهمترین معضلاتی است که در دنیای نظام روابط اجتماعی امروزه مطرح می شود(سبحانی، ۱۳۷۵).طبق نتایج مطالعات، دلبستگی ناایمن با انواع رفتارهای اجتماعی ناسازگارانه مانند کار افراطی، سوءمصرف مواد و ابراز خشم ارتباط دارد (برنان و شیور، ۱۹۹۰ به نقل از برگ ، ۲۰۰۱، ترجمه یحیی سید محمدی)، همچنین دلبستگی ناایمن با پرخاشگری و عدم تمرکز، رابطه دارد (آلن و همکاران، ۱۹۹۸).در ادامه ذکر نتایج پژوهش ها در این خصوص می توان به این نتیجه نیز اشاره کرد که به نظر می رسد افراد با تجارب دلبستگی مغشوش در مورد تجارب دلبستگی، سطوح بالاتری از اعمال و رفتارهای مخرب نظیر پرخاشگری را نشان می دهند( همان منبع). همچنین کیفیت دلبستگی در پیش بینی واریانس رفتارهای پیونشجویی، همکاری – عدم همکاری، پرخاشگری، روابط بین شخصی و تعامل با همسالان سهم زیادی را به خود اختصاص می دهد (دهقان طرزجانی، ۱۳۷۶)، به تعبیری دیگر شاید بتوان گفت که افراد دارای نقایص حسی دچار نوعی افسردگی می شوند که این انزوا موجب اختلال در روابط آنها با دیگران و از جمله با مراقب خواهد شد که در نهایت منجر به دلبستگی ناایمن در آن ها می شود ( اندرسون ، ۲۰۰۰، چارتی ،۲۰۱۰).از آنجائی که در شکل گیری فرایند دلبستگی بر ضرورت ارتباط بهنجار کودک و مادر تاکید فراوان شد و بر اهمیت تماس های بینایی در شکل گیری سبک دلبستگی ایمن صحه گذارده شد و با طرح این مساله که بینایی و دشن متقابل کودک و مادر تسهیل کننده فرایند دلبستگی بین آنهاست هم به دلیل فقدان مؤلفه های مستقیم ارتباط اجتماعی ممکن است زمینه بسیاری از مشکلات رفتاری، ناسازگاری ها و پرخاشگری، اختلالات عاطفی و آسیب های روانی شکل بگیرد که ماحصل آن جایگیزی کوک کم بینای امروز و نوجوان کم بینای فردا در یکی از طبقات تاایمن دلبستگی شود، در ادامه لازم به ذکر است که نظریه دلبستگی فقط نظریه تحول گوک نیست بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست (ویس ، ۱۹۹۴، به نقل از مظاهری، ۱۳۷۹)، رفتار مبتنی بر دلبستگی و پیامدهای عاطفی آن، در سراسر زندگی همواره حاضر و فعال هستند و به هیچ وجه به دوره کودکی محدود نمی شوند، تجربه های فرد با چهره دلبستگی در خلال سال های رشد نایافتگی دوره های کودکی و نوجوانی مسیر رفتار و الگوی دلبستگی آینده وی را تعیین می کند (جانسون، ویفن، ترجمه بهرامی و همکاران، ۱۳۸۷)، از این رو با توجه به نتایج پژوهش هایی که وجود انواع مشکلات را در راه رسیدن به سازش بانی عاطفی و اجتماعی نابینایان ذکر کرده اند بنابراین در پژوهش حاضر با بررسی و مقایسه سبک های دلبستگی و مقایسه میزان پرخاشگری در دو گروه نوجوانان (کم بینا و عادی ) سعی شده است تا به این مساله و پرسش پاسخ داده شود که آیا کم بینایی می تواند در تعامل دو فاکتور دلبستگی مادر – کودک) و پرخاشگری نقش داشته باشد.

اهمیت و ضرورت پژوهش

تعداد زیادی از افراد هر جامعه به نحوی از انحاء از یک یا چند نارسایی حسی که باعث ایجاد معلولیت می گردد رنج می برند. مطابق آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی، در حال حاضر در سراسر دنیا، بیش از ۴۲ میلیون نفر نابیتا وجود دارد که از این تعداد در حدود ۵ / ۱ میلیون نفر را کودکان تشکیل می دهند. نابینایی و کم بینایی در روند تحول و آموزش کودکان معلول بینایی مشکلات بسیار فراوانی را به وجود می آورد انجمن بین المللی چشم، IEE، ۲۰۰۲ )، از آنجائیکه از هر ۲۰ کودک در سنین آمادگی، دو کودک مشکلاتی ناشی از اختلال در کارکرد بینایی دارند توجه زود هنگام به مشکلات و مسائلی که این کودکان با آن مواجه هستند می تواند برای آموزش رفتار مناسب، ایجاد سازگاری شخصیتی، اجتماعی و عاطفی، یادگیری و بهبود عملکرد تحصیلی آنان مفید باشد. هنوز سالانه نزدیک به نیم میلیون کودک معلول بینایی به آمار موجود اضافه می شود (به نقل از انتشارات پروژه بینایی جهان، آمریکا، ۲۰۰۲ )اساسا مطالعه پیرامون کودکان «نابینا» و «کم بیتا» بنا بر دلایل نظری و عملی اهمیت ویژه ای دارد، چرا که اکثر نظریه های روان شناسی فرض می کنند که اطلاعات قابل دسترس در تکامل بخشیدن به کودک مقدمتاً از طریق انتقال بینایی صورت می پذیرد و

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
  • رشته تحصیلی روانشناسی گرایش کودکان استثنایی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی فرشته رمضانی روانشناس، فرشته رمضانی مشاور، فرشته رمضانی روان درمانگر، فرشته رمضانی روانپزشک، فرشته رمضانی متخصص اعصاب و روان، فرشته رمضانی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی کودکان استثنایی
تصویر
فرشته رمضانی
مشاور کودک
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر