منو
X

تصویر
فرناز حکیمی نژاد
روانسجی و نوروفیدبک
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

فرناز حکیمی نژاد هستم، فارغ التحصیل سنجش و اندازه گیری (روان سنجی) در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۹۴، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “ساخت و اعتبار یابی ابزار اندازه گیری توانایی حل مسأله بین فردی، در کودکان ۴ تا ۶ سال” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته سنجش و اندازه گیری (روان سنجی)

عنوان:

ساخت و اعتبار یابی ابزار اندازه گیری توانایی حل مسأله بین فردی، در کودکان ۴ تا ۶ سال

پژوهشگر:

فرناز حکیمی نژاد

استاد راهنما:

دکتر علی دلاور

استاد مشاور:

دکتر جلیل یونسی

۱۳۹۴

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول

کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مساله

اهمیت و ضرورت

اهداف پژوهش

تعریف متغیرهای پژوهش

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

فصل ۲

پیشینه و زمینه بنیادی مسئله پژوهش

مقدمه

نظریه شناختی

روان شناسی تجربی شناختی

روان شناسی رشد شناختی

نظریه رشد شناختی پیاژه

عصب- روان شناسی شناختی

نظریه ویگوتسکی

نتایج ضمنی نظریه های پیاژه و ویگوتسکی

تشریک مساعی: فراتر از تعامل اجتماعی

مهارت حل مسئله

فرآیند حل مسئله

مراحل فرآیند حل مسئله

اولویت بندی کردن مسائل و تأثیر آن در چگونگی حل مسائل

خودآگاهی و نقش آن در چگونگی حل مسئله

پیدا کردن راه حلهای مختلف

تصمیم گیری

بازنگری

مراحل تصمیم گیری منطقی

مرحله اول – مشخص کردن موقعیت تصمیم گیری

مرحله دوم – شناسایی حق انتخاب های موجود در یک موقعیت

مرحله سوم – ارزیابی انتخاب های موجود

مرحله پنجم – اجرای تصمیم و ارزیابی آن

عوامل بازدارنده حل مسئله

شتاب

احساسات

تعصب

خستگی ذهن

توجه زیاد به موانع اجرا

نظریه استرنبرگ و حل مسئله

اجزای عملکرد در حل مسئله

مؤلفه های کسب دانش در حل مسئله

نقش تجربه در بکارگیری مؤلفه ها

ارزیابی مهارت حل مسئله

ارزیابی رفتار و حل مسئله اجتماعی با رویکرد شناختی

راه حلهای کمی در مقابل کیفی

پاسخ های راه حل و رفتار

درجه بندی معلم

فصل سوم

روش شناسی

روش پژوهش

جامعه مورد پژوهش

نمونه و روش نمونه گیری

روش تحلیل داده ها

فصل چهارم

توصیف و تحلیل نتایج

اطلاعات توصیفی

بررسی سوالات پژوهش

فصل پنجم

بحث و نتیجه گیری

نمره گذاری

بحث درباره ی یافته ها

بحث و نتیجه گیری

محدودیت ها

پیشنهادات

پیوست

منابع

چکیده:

مقدمه: مهارت حل مسئله یکی از کارکردهای عالی ذهن است که کتاب آن معمولا به آموزش نیاز دارد. حل مسئله شامل مجموعه پیچیده ای از مؤلفه های شناختی رفتاری و نگرشی است. حل مستله شامل مهارت های سطح بالای تفکر مانند تجسم ذهنی، انتزاع، درک و فهم، دستکاری، استدلال و تجزیه و تحلیل است که باید به خوبی مدیریت شوند. در تمامی الگوهایی که برای حل مسئله ارائه شده اند مراحل با مؤلفه های شناسایی مسئله، تحلیل مسئله و ارائه راه حل از مؤلفههای اصلی حل مسئله محسوب می شوند. هر گاه افراد در یک یا بیش از یک مرحله مشکل داشته باشند، از عهده حل مسائل بر نمی آیند. مطالعات نشان داده اند، آموزش روش حل مسئله به طور مستقیم یا از طریق والدین و معلمان در کاهش رفتارهای نامناسب کودکان و بهبود رفتارهای اجتماعی آنها موثر است. در فرایند حل مسئله کودکان یاد می گیرند که با مسائل و مشکلات خود به گونه ای برخورد کنند که دچار اضطراب نشوند و با شکست های احتمالی برخوردی مناسب داشته باشند. با توجه به جنبه های مختلف مهارت حل مساله ، سنجش پایا و معتبر این سازه پیچیده بسیار با اهمیت به نظر می آید. در کشور ما، در ادبیات پژوهشی نسبت به ساخت و اعتبار پاپی یک ابزار روانسنجی برای سنجش مهارت حل مساله در کودکان ۴ تا ۶ ساله پرداخته نشده است.

هدف: هدف از پژوهش حاضر ساخت و اعتبار بابی مقیاسی جهت سنجش روا و پاهای مهارت حل مساله در کودکان ۴ تا ۶ ساله است. روش شناسی: پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع ساخت ابزار است. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان ۴ تا ۶ ساله در مهد کودک های منطقه تهران در سال ۱۳۹۴ تشکیل دادند. گروه نمونه در مجموع شامل ۲۷۱ کودک ۴ تا ۶ سال بود. روش نمونه گیری، نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای بود. پایایی آزمون از روش باز آزمایی و اعتبار آزمون از طریق اعتبار افتراقی، اعتبار ملاکی و اعتبار سازه بررسی شد.

یافته ها: بر اساس نتایج حاصل می توان نتیجه گرفت که ابزار مورد نظر از ویژگی های روانسنجی مناسبی برخوردار است. در بحث پایایی آزمون ضرایب همبستگی تمرات آزمون در دو مرحله بین ۷۱/۰ تا ۹۶/۰ بدست آمد. شواهد اعتبار افتراقی مبتنی بر تفاوت گروه کودکان بهنجار با کودکان دارای مشکلات رفتاری و مقایسه تیمرخ این دو براساس نمرات مربوط به پاسخ های گروه همسالان و مادران (نمرات ترکیبی) بود. کلیه میانگین مولفه پاسخ های ترکیبی گروه بهنجار در مقایسه با گروه کودکان دارای مشکل بالاتر است. مقایسه نیمرخ دو گروه کودکان بهنجار با کودکان دارای مشکلات رفتاری در نمرات ترکیبی با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد نیمرخ میانگین های دو گروه در سطح کمتر از ۰۵/۰ تفاوت معناداری از هم دارند (۱۶/ ۰ = n و ۰۵/ ۰>pو ( ۶۴ و ۵) = f و ۳۹/۲ =F و۸۴/۰= W ) کلیه میانگین مولفه پاسخ های ترکیبی گروه پسران در مقایسه با گروه دختران بالاتر است. مقایسه تیمرخ دو گروه کودکان بهنجار با کودکان دارای مشکلات رفتاری در تمرات ترکیبی نشان داد نیمرخ میانگین های دو گروه در سطح کمتر از ۰ / ۰۵ تفاوت معناداری از هم دارند (۰۸/ ۰ = nو ۰۰۱ / ۰>pو (۲۶۴ و ۵) = F= 51/4 , f و ۹۲/۰ =W)، اعتبار ملاکی از طریق گزارش معلمان و اعتبار سازه براساس روابط بین نمرات حاصل از آزمون بررسی گردید.

بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که طبق بافته های پژوهش، کودکان دارای مشکلات رفتاری در حل مسائل خود بیشتر راه حل هایی را انتخاب می کنند که با اعمال قدرت فیزیکی با کلامی همراه است میانگین مولفه پاسخ های راه حل، طبقات، غیر مرتبط و شکل مبدل گروه کودکان بهنجار در موقعیت های مرتبط با مادر در مقایسه با گروه کودکان دارای مشکلات رفتاری بالاتر است. این در حالی است که پاسخ های تکراری در گروه تفاوتی را نشان نمی دهند، در این بخش از یافته ها این موضوع اهمیت دارد که در مشکلات کودک با مادر، کودکان عادی راه حل های بیشتری نسبت به کودکان دارای مشکلات رفتاری ارائه می دهند و از طبقات متنوع تری در ارائه راه حل استفاده می کنند. به طور کلی مقایسه نیمرخ دو گروه کودکان بهنجار با کودکان دارای مشکلات رفتاری نشان داد تیمرخ میانگین – های دو گروه در سطح کمتر از ۰۵ به تفاوت معناداری از هم دارند. دختران گروه نمونه در پاسخ های مربوط به مولفههای بدون اعمال قدرت و طبقات، میانگین بالاتر و در پاسخ های مربوط به دیگر مولفه های با اعمال قدرت و غیر مرتبط میانگین کمتری نسبت به پسران را کسب کرده اند. این بدین معنی است که دختران نسبت به پسران در مجموع راه حل های کمتری با اعمال قدرت ارائه می دهند.

واژه ها کلیدی: حل مسئله بین فردی، راه حل، اعتبار، پایایی.

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

زندگی انسان در طول تاریخ، مملو از مشکلات در جنبه های گوناگون بوده است. این مشکلات شامل زمینه های بین فردی، تحصیلی، روانی، محیطی، سلامت و نظایر آن است. حل این مشکلات همواره چالش اصلی پیش روی انسان بوده است. حل مساله یک ویژگی ذاتی با ژنتیکی نیست، بلکه یک مهارت محسوب می شود و می بایست توسط فرد و در بستر اجتماع یاد گرفته شود. به همین دلیل است که معمولا از عبارت «مهارت حل مساله، استفاده می گردد. مهارت حل مسئله یکی از مهارت های اساسی در حل مسائل مختلف زندگی است (کرکلی، ۲۰۰۳)مهارت های تفکر و حل مسئله در پژوهش های روان شناسی از حدود قرن ۱۹ مطرح شد. اولین اندیشه در این زمینه در اواخر دهه ۱۸۹۰ توسط اسوالد کو لب مطرح شد. او در آزمایشگاه خود روش “درون نگری آزمایشی نظامدار” را ابداع نمود. در این تکنیک افرادی را آموزش دادند تا گزارشات درونی خود را در مورد حل مسئله در حین انجام کار با فعالیت های ذهنی پیچیده بنویسند (فانک، ۲۰۱۲). مهارت حل مسئله یکی از مهارت های موثر در موفقیت در دنیای امروز است. بسیاری از دانش آموزان، دانشجویان و کارکنان مشاغل هنگام انجام فعالیت های مختلف مثل چک کردن ایمیل با تماشای تلویزیون در فعالیت های مربوط به حل مسئله نیز درگیر تاد(ویث و برنز، ۲۰۱۶)طبق فعالیت های انجام شده در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ پژوهش ها درباره حل مسئله رو به افزایش است. نمودار زیر تعداد پژوهش ها با کلیدواژه “حل مسئله بین سال های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۳ را نشان می دهد. این داده ها از پایگاه اطلاعات PsychInfo در ۵ گروه گردآوری شده است. خط ممتد تعداد کل مقالات و خط نقطه چین مقالات داوری شده را نشان می دهد (فانک، ۲۰۱۲) مراحل منطقی حل مسئله عبارت است از: ۱) تلاش برای شناسایی مشکل زمانی که روی می دهد ۲) تعریف مسئله، ۳) تلاش برای فهم مسئله، ۴) تعیین هدف هایی در ارتباط با مسئله، ۵) جمع آوری راه حل های ممکن، ۹) ارزیابی و انتخاب بهترین راه حل، ۷) اجرای راه حل انتخاب شده و ۸) ارزیابی اثربخشی تلاش در جهت حل مسئله (دزوریلا و نزو، ۱۹۹۹).مهارت حل مسئله یکی از کار کردهای عالی ذهن است که اکتساب آن معمولا به آموزش نیاز دارد اگر چه انسان در حوزه های مختلف با مسائل متنوعی مواجه است، با این حال می توان اصول کلی را در نظر گرفت که تقریبا در همه انواع مسائل انسانی کاربرد دارند. حل مسئله شامل مجموعه پیچیده ای از مؤلفه های شناختی رفتاری و نگرشی است. مایر (۱۹۸۳) حل مسئله را فرایند چند مرحله ای تعریف کرد که در آن فرد باید رابطه میان تجارب گذشته و مسئله موجود را در یاید و با توجه به آن راه حل مناسب آن را اتخاذ کند. ما بر سه ویژگی را برای حل مسئله مطرح کرد:

۱٫­حل مسئله فرایندی شناختی است ولی از رفتار استنباط می شود.

٢. نتیجه فرایند حل مسئله ارائه راه حل است.

٣. حل مسئله مستلزم دست کاری یا عمل کردن بر اساس دانش پیشین است (فونک ها و سرو دنیس، ۱۹۹۲).

الگوهای متفاوتی برای حل مسئله مطرح شده است. در یکی از الگوها که به IDEAL (حروف اول مراحل حل مسئله) معروف است مراحل حل مسئله به این شکل مطرح شده است: ۱) تشخیص مسئله، ۲) تعریف مسئله و گردآوری اطلاعات مربوط به آن، ۳) کشف راه حل های احتمالی، ۴) عمل کردن با توجه به راه حل های کشف شده و ۵) مرور مراحل گذشته و ارزشیابی نتایج فعالیت های انجام شده (برانسفورد و استین، ۱۹۸۴).در تمامی الگوهایی که برای حل مسئله ارائه شده اند مراحل با مؤلفه های شناسایی مسئله، تحلیل مسئله و ارائه راه حل از مؤلفه های اصلی حل مسئله محسوب می شوند. هرگاه افراد در یک با بیش از یک مرحله مشکل داشته باشند، از عهده حل مسائل بر نمی آیند. بنابراین در آموزش مهارت های حل مسئله لازم است که به این مراحل توجه شود (وه میر ، لاتین و آگران، ۲۰۰۱)روش حل مسئله شامل مهارت های سطح بالای تفکر مانند تجسم ذهنی، انتزاع، درک و فهم دستکاری، استدلال و تجزیه و تحلیل است که باید به خوبی مدیریت شوند. در روش حل مسئله، گام اول تشخیص مسئله است؛ سپس مسئله با کمک اطلاعات موجود تعریف می شود و طی فرایندی با کمک روش هایی مانند بارش مغزی، استفاده از روش های جایگزین و توجه به دیدگاه های مختلف، فرد به بهترین راه حل دست پیدا می کند (کرکلی، ۲۰۰۳).حل مسئله را می توان در فکر کردن و یادگیری کودکان، یا تکلیف خاصی که حل آن از کودکان خواسته می شود، تعریف کرد (گارتن ۱۹۹۳). تعریف “حل مسئله به معنای فکر کردن و یادگیری کودک به طور کلی گسترده تر است و شامل حوزه های محتوایی خاص مانند زبان هم می شود. بدین معنا که مثلا خود زبان تیز، مانند مسئله های دیگر، راه حل خاص خود را طلب می کند. با وجود این، در صورت تمایل می توان برای مثال، اهداف، موانع، راهبردها و سایر منابعی که یادگیری زبان با عدد را برای کودک تسهیل می کند مشخص ساخت. بنابر این، تعاریف عام و خاصی که تا به حال عرضه شد با یکدیگر ناسازگار نیستند. پس، سؤال این است که آیا تفاوتی بین حل مسئله و استدلال وجود دارد؟ با پذیرش اینکه حل مسئله ممکن است هم به فعالیت اشاره داشته باشد و هم به تکلیف، پاسخ مثبت است و می توان حل مسئله را از استدلال، که معمولا فقط به فعالیت شناختی یا تکلیف خاصی که حل آن از کودک خواسته شده است اشاره دارد، تمیز داد.مشکلات کودکان حل کننده مسائل را می توان به نوعی تکالیف شناختی به شمار آورد که نیاز به حل دارند. این مشکلات نوعا با تفاوتی مشخص می شود که بین حالت با وضع فعلی و حالت حل با هدف مطلوب وجود دارد. این که آیا مسئله ای وجود دارد یا نه، بستگی به تخصص و دانش فرد (بزرگسال با کودک) دارد که درک کنند آیا چنین تفاوتی وجود دارد. بزرگسالان، که ممکن است اولیای کودک با محققان کنجکاو روان شناسی رشد باشند، معمولا، تکلیف حل مسئله را مشخص می کنند، که ممکن است زبان، معمان با درگ خط داستان، با در نظر گرفتن سن کودک، سطح کنونی باد گبری و رشد او (از طریق دانش شخصی یا از طریق پیش آزمون) و حوزه خاص مطالعه باشد، بنابراین، اولیا نتیجه خواهند گرفت که آیا فلان تکلیف می تواند برای کودک آنها مسئله، تعریف شود با ته و دانش خود را درباره توانایی های کودک خود در آن حوزه به کار خواهند گرفت تا دانش و مهارت های او را توسعه دهند یا محدود سازند. غالبا می گویند که این نتیجه گیری به حساسیت اولیا نیاز دارد، گرچه توجیهی درباره اینکه این حساسیت چگونه «کسبه می شود یا «رشد می کند وجود ندارد. روان شناسان تجربی، در استفاده از برچسب «مسئله برای فعالیت یا تکلیف هر کودک، بر دانش نظری خود و همچنین نتایج پیش آزمون کودکان در تکالیف مشابه با آزمایش تواناییهای مشابه آنها تکیه دارند. برداشتی که از تفاوت میان دانش و مهارت های فعلی و دانش و مهارت های بالقوه، وجود دارد ممکن است در هر دو مورد به حل مسئله منجر شود، که معمولا به درستی همان یادگیری توصیف می شود.اگر حل مسئله را بیشتر به یادگیری نزدیک بلدانیم تا استدلال، می توانیم، برای آنچه برخی اوقات نسبتا محدود تعریف می شود، به صورت عامتری مفهوم سازی کنیم. این بدین معنا نیست که برخی از مشخصات حل مسئله، که دلوچه و همکاران (۱۹۹۸) توصیف کرده اند، مصداق ندارند. آنها مصداق دارند و مفیدند، در اینجا آنها را بازگو می کنیم:مسئله حل کردن کودکان از سنین آغازین منعطف و فرصت طلبانه است، اما عملکرد آنها را راهبردهایی که در دسترس آنهاست، منابعی که برای حل مسئله در اختیار دارند، توانایی آنها برای مدیریت فرایند حل مسئله و زمینه های اجتماعی که مسائل در آنها عرضه و مغلوب می شوند، محدود می شود.

بیان مساله

مطالعات نشان داده اند، آموزش روش حل مسئله به طور مستقیم یا از طریق والدین و معلمان در کاهش رفتارهای نامناسب کودکان و بهبود رفتارهای اجتماعی آنها مؤثر است (لاگسدون، ۲۰۰۴ بیلمن، ۲۰۰۴ هاگز، هرناندز ونسمن، ۲۰۰۳؛ اسکات، ۲۰۰۵). بسیاری از نوجوانانی که رفتارهای پرخاشگرانه یا بزهکارانه دارند اگر در زمینه مهارت های حل مسئله آموزش ببینند رفتار آنها بهبود می یابد. فقدان واژگان کار آمد و نداشتن مهارت در استفاده از راه حل های جایگزین از عوامل مهم پرخاشگری کودکان است (مک موران و مک گیور، ۲۰۰۵).پژوهش ها نشان داده اند کسانی که مغلوب مشکلات می شوند از مهارت های حل مسئله اندکی برخوردارند. افرادی که از توانایی حل مسئله برخوردار نیستناد به محض اینکه با مانعی برخورد می کنند ممکن است رفتارهای تکانشی از خود بروز دهناد، احساس ناکامی کشند، پرخاشگر شوند یا برای پرهیز از موقعیت مشکل ساز گوشه گیر شوند. تکرار چنین موقعیت هایی ممکن است به ایجاد و بروز رفتارهای غیر انطبافی منجر شود (شور و دیگرومینو، ۲۰۰۱). از این رو اندازه گیری حل مسئله توسط یک ابزار مناسب می تواند به برنامه ریزی جهت بالا بردن این مهارت در افراد دارای مشکل کمک قابل توجهی کند.در پژوهشی مهارت های حل مسئله کودکان چهار تا شش ساله که رفتارهای تکانشی با گوشه گیری داشتند مطالعه شد. نتایج این مطالعه نشان داده است که این کودکان احساسات دیگران را به خوبی درک نمی کنند و در مواجهه با مسائل به راه حل های جایگزین و پیامدهای رفتار خود نمی اندیشند (شور و اسپیواک، ۱۹۸۲)، بنابر این ارزیایی حل مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید به آن پرداخته شود.موضوع مهم حل مسئله و تصمیم گیری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران واقع شده است. یافته ها دال بر آن است که مهم نیست افراد در زندگی با مشکل، دردسر، گرفتاری و … روبه رو نشوند بلکه مهم آن است که در مواجهه با این گونه موقعیت ها بتوانند به شیوه ای ص حیح عمل کنند. بعضی از افراد حتی قادر به برطرف کردن مسائل روزمره خود نیستند و در مقابل کوچک ترین مسئله با انتخاب، دچار پریشانی، دستپاچگی، آشفتگی و ناراحتی می شوند. در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسائل و مشکلات متنوع و مواجهه با موقعیت های چالش برانگیز نه تنها در درون آنها آشوب به وجود نمی آورد بلکه آنها را به این سطح از خود آگاهی می رساند که نقاط ضعف خود را شناخته و برطرف نماینده عمده ترین علت موفقیت این افراد آن است که به هنگام مواجهه با مشکلات و گرفتن یک تصمیم از روشی منظم و مرحله به مرحله که به آن اشاره شد، استفاده می کنند، حال آنکه افراد گروه اول فاقد این توانمندی هستند. هر مسئله با تصمیمی ماهیت یک موقعیت استرس زا پدید می آورد؛ مادامی که فرد مسئله را به درستی حل نکرده با تصمیم مناسبی نگرفته است، پر شدت استرس افزوده شده و در نهایت موجب فعال شدن هیجان های ناخوشایند در او خواهد شد. در فرایند حل مسئله کودکان یاد می گیرند که با مسائل و مشکلات خود به گونه ای برخورد کنند که دچار اضطراب نشوند و با شکست های احتمالی برخوردی مناسب داشته باشتاد (توورسکی و شوارتز، ۲۰۰۵).

اهمیت و ضرورت پژوهش

استفاده از شیوه های مؤثر حل مسئله به کودکان کمک می کند که در ارتباطات اجتماعی موفق تر عمل کنند. همچنین این راهبرد موجب بهبود اعتماد به نفس و رفتارهای انطباقی کودکان می شود. مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری کودکان مانند لجبازی، مشکلات سلوک و رفتارهای ضداجتماعی با آموزش مهارت های حل مسئله و تغییر شناخت بهبود یافته و به افزایش مهارت های کنترل خشم و برقراری ارتباط مناسب با همسالان، افزایش پذیرش اجتماعی و نگرش مثبت نسبت به خود کمک کرده است (جانسون، ربد و استراتون، ۲۰۰۱). مطالعات دیگر نشان داده اند، آموزش روش حل مسئله به طور مستقیم یا از طریق والدین و معلمان در کاهش رفتارهای نامناسب کودکان و بهبود رفتارهای اجتماعی آنها مؤثر است (اسکات، ۲۰۰۵). امروزه در کشورهای پیشرفته آموزش مهارت های حل مسئله به منزله یکی از مؤلفه های برنامه درسی در نظر گرفته می شود. آموزش روش حل مسئله بر بهبود کار کرد دانش آموزان در تمامی دروس تأثیر گذار است (کرکلی، ۲۰۰۳). در دنیای امروز که بنا به اظهار نظر نش (۱۹۹۴) دانش بشری تقریبا ۵ / ۵ سال یکبار دو برابر می شود، به کار گیری مهارت های سطح بالاتر تفکر در دانش افزایی اهمیت فرایندهای بافته است. بهره گیری از مهارت های سطح بالاتر تفکر، علاوه بر مهارت های اساسی مستلزم توانایی به کار گیری دانش در حیطه های مختلف، توانایی تحلیل های انتقادی و مهارت حل مسئله است (کرکلی، ۲۰۰۳).استفاده از شیوه های مؤثر حل مسئله به کودکان کمک می کند که در ارتباطات اجتماعی موفق تر عمل کنند. همچنین این راهبرد موجب بهبود اعتماد به نفس و رفتارهای انطباقی کودکان می شود. مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری کودکان مانند لجبازی، مشکلات سلوک و رفتارهای ضداجتماعی با آموزش مهارت های حل مسئله و تغییر شناخت بهبود یافته است و افزایش مهارت های کنترل خشم و برقراری ارتباط مناسب با همسالان و افزایش پذیرش اجتماعی و بالا رفتن نگرش مثبت نسبت به خود را موجب شده است (گرین و همکاران، ۲۰۰۴: جانسون، ۲۰۰۱: رید، وبستر – استراتون ۲۰۰۱؛ مک کاریک- دیکس، ۲۰۰۰).به نظر شور (۲۰۰۰) – طراح کارگاه تربیت کودک اندیشمند – کودکانی که از عهده حل مسائل بین فردی بر می آیند، در مدرسه نیز عملکرد بهتری دارند و می توانند بر الزامات مربوط به تکالیف مدرسه ای تمرکز بیشتری داشته باشند. در بررسی های شور بسیاری از روان شناسان، مشاوران و مددکاران اجتماعی بر تأثیر مثبت این کارگاه ها صحه گذاشته و پیامدهای یاد شده را تأیید کرده اند.شور و اسپیواک (۱۹۸۰، ۱۹۸۲) تأثیر آموزش روش حل مسئله را بررسی کردند. به نظر آنها فقدان مهارت های شناختی حل مسئله موجب بروز رفتارهای خشونت آمیز در کودکان می شود. از دیدگاه آنان، کودکانی که در مواجهه با مسائل مختلف قادر نیستند به راه حل های گوناگون بیندیشند و نمی توانند پیامدهای عمل خود را پیش بینی کنند با احتمال بیشتری رفتارهای خشونت آمیز نشان می دهند.از دیدگاه شور و اسپیواک، کودکان بدون اکتساب این مهارت ها دچار ناکامی و سرخوردگی بیشتری می شوند. این ناکامی کودکان را در چرخه تعامل های اجتماعی نامطلوب، احساس های نامناسب، ناکامی و مشکلات رفتاری فرار می دهد. به نظر شور و اسپیواک به واسطه آموزش می توان این چرخه را شکست، چرا که کودکان همان طور که ریاضی با ادبیات را یاد می گیرند، می توانند مهارت های حل مسئله را نیز بیاموزند. آنها به مدت دو سال گروهی از کودکان کودکستانی را مطالعه کردند و به نیمی از آنها روش حل مسئله را با استفاده از بازی آموزش دادند و بقیه آزمودنی ها آموزشی دریافت نکردند. شور و اسپیواک دریافتند که آموزش مهارت های شناختی حل مسئله، رفتارهای تکانشی و سازگاری اجتماعی کودکان را بهبود می بخشد. آنها نتایج حاصل از مداخله را یک و دو سال پس از پایان آموزش پیگیری کردند، نتایج بیانگر دوام تأثیر آموزش در طی یک و دو سال بود. علاوه بر این شور و اسپیواک در مطالعۀ طولی پنج ساله ای دریافتند، کودکانی که در کودکستان و پایۀ تحصیلی اول روش حل مسئله را یاد می گیرند در مقایسه با گروه کنترل همچنان در مهارت های حل مسئله عملکرد بهنتری دارند. این پژوهش نشان داد، مداخله های شناختی زود هنگام می تواند تأثیر بسیار زیاد و مداومی بر رفتار و روابط میان فردی کودکان بر جای گذارد.

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی سنجش و اندازه گیری
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی فرناز حکیمی نژاد روانشناس، فرناز حکیمی نژاد مشاور، فرناز حکیمی نژاد روان درمانگر، فرناز حکیمی نژاد روانپزشک، فرناز حکیمی نژاد متخصص اعصاب و روان، فرناز حکیمی نژاد روانسنج
تخصص ها
  • روانسنجی
تصویر
فرناز حکیمی نژاد
روانسجی و نوروفیدبک
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر