منو
X

تصویر
فهیمه نظری
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

فهیمه نظری هستم، فارغ التحصیل روانشناسی عمومی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم اجتماعی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در سال ۱۳۹۳، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه شیوه های فرزند پروری با خودکارآمدی و ادراک لیاقت در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شهر شیراز” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مرودشت

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی عمومی

عنوان:

رابطه شیوه های فرزند پروری با خودکارآمدی و ادراک لیاقت در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شهر شیراز

استاد راهنما:

دکتر مرضیه امینی

استاد مشاور:

دکتر سیما شهیم

نگارش:

فهیمه نظری

تابستان ۱۳۹۳

فهرست مطالب

عنوان

چکیده

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

فرضیه های پژوهش

سوالات پژوهش

تعریف مفاهیم پژوهش

تعریف نظری شیوه فرزند پروری

تعریف عملیاتی شیوه فرزند پروری

تعریف نظری خود کار آمدی

تعریف عملیاتی خود کار آمدی

تعریف نظری ادراک لیاقت

تعریف عملیاتی ادراک لیاقت

فصل دوم: ادبیات و پیشینه پژوهش

اختلالات یادگیری

تعریف اختلالات یادگیری

سبب شناسی اختلالات یادگیری

ژنتیک

غلبه طرفی مغز

نظریه فرابری آگاهی ها

تاخیر در رشد

عوامل خانوادگی

سبک فرزند پروری

تعریف شیوه فرزند پروری

نظریه های مرتبط با سبک فرزند پروری

نظریه بامریند

الگوی شیفر

نظریه آدلر

الگوی وینتر باتوم

الگوهای تغییرات تحولی در تعامل والد- فرزند

تعریف خود کار آمدی

منابع خود کار آمدی

تجربیات ماهرانه با موفقیت آمیز

تجربیات الگو برداری

ترغیب اجتماعی

حالت های عاطفی و فیزیولوژیکی

فرایندهای واسطه خود کار آمدی

فرایندهای شناختی

فرایندهای انگیزشی

فرایندهای عاطفی

فرایندهای انتخابی

ظرفیت ها و قابلیت های موثر در خود کار آمدی

خود کارآمدی و شکل گیری آن در خانواده

پیشینه داخلی پژوهش

پیشینه خارجی پژوهش

فصل سوم: روش پژوهش

طرح پژوهش

جامعه و نمونه آماری

روش نمونه گیری

ابزارهای پژوهش

پرسشنامه شیوه فرزند پروری شیفر (۱۹۶۵)

پرسشنامه خود کار آمادی شرار و همکاری (۱۹۸۲)

پرسشنامه ادراک لیاقت هارتر (۱۹۸۲)

روش اجرای پژوهش

روش تحلیل داده ها

ملاحظات اخلاقی

فصل چهارم

الف) داده های توصیفی

ب) یافته های استنباطی

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

خلاصه پژوهش

بحث و نتیجه گیری

دست آورد اصلی پژوهش

محدودیت های پژوهش

پینشهادات کاربردی

پیشنهادات پژوهشی

منابع

چکیده:

هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری و خودکارآمدی و ادراک لیاقت در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری مقطع -۵-۶- شهر شیراز بود. به لحاظ ماهیت و اهداف این پژوهش از نوع توصیفی است و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان ناتوان یادگیری مراکز آموزشی اختلال یادگیری سازمان آموزش و پرورش استثنایی شهر شیراز بود که در سال ۹۳ – ۱۳۹۲ در پایه پنجم و ششم مشغول به تحصیل بودند. که تعداد نمونه ۱۴۵ نفر بودند. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های خودکارآمدی عمومی شرر (۱۹۸۲) ، شیوه های فرزندپروری شیفر (۱۹۶۵) و ادراک لیاقت هارتر (۱۹۸۲) استفاده شد. که روایی و پایایی آنها مورد تایید قرار گرفته است، در سطح آمار توصیفی از آمارهایی نظیر فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار استفاده شد. و در سطح آمار استنباطی از ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. نتیجه حاصله نشان داد که در بعد آزادی و محبت قادر به پیش بینی هیچ یک از ابعاد ادراک لیاقت در دانش آموزان اختلال یادگیری نمی باشد و شیوه های فرزند پروری قادر به پیش بینی خود کارآمدی و ادراک لیاقت در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری می باشد.

کلید واژه: شیوه های فرزند پروری، ادراک لیاقت، خودکارآمدی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری.

فصل اول:

مقدمه:

اصطلاح اختلالات یادگیری را اولین بار ساموئل کرک در سال ۱۹۶۳ در انجمنی از والدین که در شهر نیویورک تشکیل شده بود، پیشنهاد کرد (به نقل از شهیم و هارون رشیدی، ۱۳۸۶). اداره آموزش و پرورش ایالات متحده و قانون عمومی ۴۷۶ – ۱۰۱ اختلال یادگیری را چنین تعریف می کند: اختلال در یک یا چند فرایند اساسی روانشناختی که در فهم با کاربرد زبان گفتار بیا نوشتاری ایجاد مشکل کرده و ممکن است به صورت ناتوانی در گوش دادن ، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن کلمات با محاسبات ریاضی ظاهر گردد. در چهارمین راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (IV – TR – DSM) ملاک های تشخیصی برای اختلال خواندن، اختلال در املا و اختلال ریاضیات مشخص شده اند. ناتوانایی های یادگیری غیر کلامی مانند اختلال در کار کرد فضایی، شناخت اجتماعی و اختلالات یادگیری، به گونه ای دیگر مشخص نشده اند، آورده شده است. این اختلالات به طور عمده در کودکان ۷ تا ۱۰ ساله داده می شود ( کاپلان، سادوک و گرب، ۲۰۰۲). هالاهان و همکاران، ۲۰۰۵( به نقل از حاجلو و رضایی شریف، ۰ ۱۳۹) میزان شیوع این اختلالات را در نقاط مختلف جهان بین ۳ تا ۱۲ درصد گزارش کرده اند. این اختلال ها معمولا ناشی از ضایعه های سیستم عصبی مرکزی است و بسته به منطقه ضایعه، نمودهای متفاوتی دارند. به طوری که اصطلاح اختلال یادگیری، شرایطی چون ناتوانایی های ادراکی، آسیب دیدگی های مغزی، نارسایی جزیی در مغز و آقازی رشدی را در بر می گیرد. بر طبق این تعریف، اختلال یادگیری به عنوان یک نارسایی عصب شناختی است و همچنین بیانگر بد کار کردهای شناختی از قبیل در کی خواندن، نوشتن و ریاضی به حساب می آید. ( گیرود، ۲۰۰۱). در بروز اختلالات یادگیری عوامل مختلف آموزشی، محیطی، روانشناختی و حتی ژنتیک دخیل اند و شامل نقایص نورولوژیک ( عصب شناختی)، تحصیلی، اجتماعی، عاطفی و سازشی می شوند ( رومن، ۱۹۹۸؛ به نقل از شهیم و هارون رشیدی، ۱۳۸۶). تردیدی نیست که خانواده اثرات مستقیمی بر تحصیلات کودک و ناتوانایی های یادگیری آنان دارند. خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزشها و معیارهای فکری کودکان است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک زندگی فرد دارد. تأثیر خانواده به عنوان نخستین و موثرترین واحد اجتماعی بر فرزندان، امری مشخص است. در جریان رشد کودک، محبط و شرایط خانواده یک عامل مثبت و مهیا کننده زمینه های رشد و با یک عامل مخل و بازدارنده است. در این میان، نظام تربیتی خانواده و یا به تعبیری دیگر روشهای فرز تادیر وزی والدین، یکی از عوامل مهم در شکل گیری شخصیت کودک است. با توجه به تاثیر شیوه های فرزند پیروزی بر شخصیت کودک. پژوهشگران با مطالعه دیدگاه های والدین درباره تربیت کودک، شیوه فرزند پیروزی را بر اساس دو بعاد ( پذیرندگی – پاسخ دهندگی) و ( توقع داشتن – کنترل) طبقه بندی و از ترکیب این دو بعد چهار شیوه فرزند پروری را معرفی کرده اند. از طرف دیگر، از جمله متغیرهایی که با خانواده و شیوه فرزندیروزی آنها مرتبط است، خودکارآمدی و ادراک لیاقت می باشد. منظور از خودکارآمدی و با خود بسندگی، میزان اطمینانی است که فرد به توانایی خود در زمینه اجرای یک رشته امور با انجام یک تکلیف خاص ابراز می نماید. ادراک لیاقت نیز نمایانگر ادراک فرد از توانایی های خود در برخورد با حیطه های مختلف در زندگی است. بسیاری از والدین کودکانشان را تشویق می کنند و باور دارند که آنها می توانند در حوزه های مختلف زندگی موفق شوند تا آنجا که چنین تشویق هایی بچه ها را ترغیب می کند تا به اندازه کافی تلاش کند و همچنین باعث ارتقاء و رشد خودکارآمدی شخصی و ادراک لیاقت در آن ها می گردند. بر عکس والدینی که به طور مداوم تلاش های فرزندانشان را با انتقاد و تحقیر مایوس می کنند احتمالا انتظارات کارآمدی پایینی را در فرزندانشان ایجاد می کنند (بندورا، ۱۹۹۷). با پژوهش های اولیه بامیرند، معلوم شده فرزند پروری مقتدرانه در طول سال های کودکی و نوجوانی با عزت نفس، پختگی اجتماعی اخلاقی و پیشرفت تحصیلی رابطه دارد. پژوهش ها نشان می دادند این سبک ها ممکن است رفتار های مثبت یا منفی را در کودکان افزایش یا کاهش دهند. فرزند پروری مقتدرانه با پیامد های تحولی مشیت همچون پیشرفت تحصیلی بالا، خود کار آمدی بیشتر، نمرات عزت نفس بالاتر، انحرافات رفتاری کمتر و روابط بهتر با همسالان مرتبط است. سبک سهل گیرانه با بزهکاری، پرخاشگری، رفتار جنسی زودرس و انحرافات جنسی و سبک مستبدانه با پیامدهای رفتاری در وی سازی شده و برون سازی شده و سطوح پایین کنش وری ارتباط دارد (استینبرگ و همکاران، ۲۰۰۲) بنابراین از آنجا که شیوه فرزند پروری درست والدین نقش موثری در رشد ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مثبت در کودکان می شود پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شیوه فرزندپروری با خود کار آمدی و ادراک لیاقت در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری پرداخته است.

بیان مسئله:

به جرات می توان یادگیری را بنیادی ترین قرایتادی دانست که در نتیجه آن، موجودی ناتوان و در مانده در طی زمان و در تعامل و رشد جسمی به فردی تحول یافته می رساند که توانایی های شناختی و قدرت اندیشه او حد و مرزی می شناسد (زرگر و همکاران، ۱۳۹۰). تنوع بسیار زیاد و گسترش زمانی یادگیری انسان که به وسعت طول عمر اوست، باعث شده است علیرغم تفاوت های زیادی که در یادگیری با هم دارند، برخی افراد در روند عادی یادگیری و آموزش دچار مشکل شوند. ناتوانی یادگیری به عنوان مشکل عصب شناختی در نظر گرفته شده است که با مشکلات جدی در توانایی خواندن، ریاضیات و نوشتن همراه بوده و با توانایی ذهنی مورد انتظار از فرد همخوانی ندارد. ناتوانایی های یاد گیری گستره ای بسیار وسیع تر از مشکلات تحصیلی را در بر می گیرد و فهم آن نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی، خانوادگی عاطفی هیجانی و رفتاری زندگی کودک است (لونر، ۲۰۰۶). مطالعات مختلف ۳ عامل خصوصیات کودکان، جنبه های خانوادگی و محیط اجتماعی را به عنوان عواملی تاثیر گذار در شکل گیری اختلالات کودکان نشان داده اند. متخصصان و روانشناسان کودک علت بسیاری از نابهنجاری کودکان را روابط خانوادگی و روش های فرزند پروری والدین می دانند. مهارتهای فرزند پروری شامل یادگیری مطالبی درباره چگونگی رشد و رفتار کودک و درک اینکه هر ستی چه رفتاری را از آنها باید انتظار داشت، یادگیری راه های مثبت و موثر برای کنار آمدن با رفتارهای ناشایست، کسب مهارت در اطمینان خاطر دادن و محبت کردن به فرزندان و یادگیری خوب گوش دادن و صریح و قاطع صحبت کردن می شود (مهرابی هنر مند ۱۳۷۹). تحقیقات معاصر در مورد شیوه های فرزند پروری از مطالعات بامبرند بر روی کودکان و خانواده های آنان نشات گرفته است، بامیرند با رویکردی تیپ شناختی بر ترکیب اعمال فرزند پروری متفاوت تاکید می کند. تفاوت در ترکیب عناصر اصلی فرزند پروری مانند گرم بودن، درگیر بودن، در خواست های بالغانه، نظارت و سرپرستی) تغییراتی در چگونگی پاسخ های کودک به تاثیر والدین ایجاد می کند (دارلینگ، ۲۰۰۷). شیفر بر اساس مشاهدات تعاملات کودکان ۱-۳ ساله با مادران آنها یک طبقه بندی مبتنی بر دو جنبه ی رفتار والدینی یعنی آزادی – کنترل (سهل گیری در مقابل سخت گیری) و سردی گرمی (پذیرش در مقابل طرد) را ارائه کرده و نتیجه گرفته که مادران پذیر شده با طرد گشاده می توانند سخت گیر یا آسان گیر باشند (لابل، ۲۰۰۲). شیوه های فرزند پروری والدین به صورت های متفاوتی طبقه بندی شده است. به طور کلی، پژوهشگران متعددی چهار شیوه فرزند پروری اساسی مبتنی بر دو شاخه اصلی معنی محبت والدین (پاسخ دهی والدینی) و کنترل والدین (سخت گیری والدینی) را طرح ریزی کردهاند (اسچیفر، ۲۰۰۳). در فرزند پروری مستبدانه، والدین سطوح بالای از کنترل و سطح پایینی از پاسخ دهی را اعمال می کنند. آن ها از فرزندان خود انتظار اطاعت داشته و اغلب برای پیشگیری از نافرمانی، فرزندان خود را تنبیه می کنند. در فرزند پروری سهل گیرانه، والدین بر خلاف والدین سخت گیر بسیار پاسخ دهنده بوده و اجازه خود گردانی زیادی به کودکان می دهند و آن ها را ملزم به انجام رفتار رشد یافته نمی کنند. در فرزند پروری غفلت ورزانه والدین در پاسخ دهی و سخت گیری در سطح پایینی قرار داشته و طرد کننده یا مسامحه کننده اند. در شیوه فرزند پروری مقتدرانه، والدین دارای سطح بالایی از کنترل و پاسخ دهی بوده و فرزندان آنان اجتماعی و به طور موثری با کفایت اند و مشکلات رفتاری اندکی را نشان می دهند (بیگهام، ۲۰۰۰). تاکنون مطالعات متعددی در مورد شیوه فرزند پروری و پیامدهای روانشناختی و بهداشت روانی آن صورت گرته است که از جمله می توان به نقش شیوه های انضباطی سخت گیرانه مادران در افزایش هیجانهای منفی کودکان (فلورشیم، ۱۹۹۷) نقش والدین سهل گیر در تکانشگری و پرخاشگری، استقلال و مسئولیت پذیری کودکان و تاثیر حمایت مفرط والدین یا طرد آنها در اختلال های درونی کودکان و نوجوانان و تاثیر فرزند پروری مستبدانه بر هویت زود هنگام و سبک های سهل گیرانه در آشفتگی هویت (قاسمی و همکاران، ۲۰۰۴) اشاره کرد. چنین به نظر می رسد که سبک های فرزند پروری در باورهای خود کار آمدی افراد نیز نقش داشته باشد. مفهوم خود کار آمدی از نظریه شناختی اجتماعی بندورا مشتق شده و به باورها یا قضاوت های فرد درباره توانایی های خود در انجام وظایف و مسئولیت هایش اشاره دارد. وی خودکارآمدی را عبارت از باور ها و قضاوت های افراد درباره توانایی هایشان در انجام تکالیف خاص در موقعیت های خاص می داند (بندورا، ۲۰۰۰). اگرچه تحقیقات آشکاری در مورد رابطه شیوه فرزند پروری والدین و خودکارآمدی فرزندانشان وجود ندارد اما شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارد مبنی بر اینکه خود کار آمدی بالای فرزندان به کیفیت بالای تعاملات مادر – کودک، حساسیت، گرمی و پاسخ دهی مادرانه مربوط است (توکر و همکاران، ۱۹۹۸ تی تی و همکاران، ۱۹۹۱؛ استیفتر و بونو، ۱۹۹۸). این ویژگی های والدینی می تواند با سبک های فرزند پروازی مختلفی در ارتباط بوده و عوامل محافظتی مهمی در برابر رشد کودک و مشکلات رفتاری ، عملکرد و پیشرفت تحصیلی آنان باشد. از سوی دیگر یکی از متغیرهای مرتبط با شرایط خانواده و شیوه های تربیتی و انگیزش درونی، ادراک شایستگی است. ادراک شایستگی یکی از ابعاد نسبتا خاص مفهوم خود است. این سازه را اولین بار وایت (۱۹۵۹) مطرح کرد. او بیان می کند که یک نیاز درونی برای احساس شایستگی، ویژگی درونی انسان هاست و رفتارهایی مانند کاوش و تلاش برای تسلط به وسیله این نیروی انگیزش قطری بهتر تبیین می شوند ( استپیک ،۱۹۸۵). ادراک شایستگی یکی از سازه های مدل انگیزش مؤثر هارتر (۱۹۸۱) نیز است. هارتر (۱۹۸۵) ادراک شایستگی را قضاوت و خود ارزیابی دانش آموز درباره توانایی های خود برای انجام دادن یک تکلیف خاص تعریف می کند (به نقل از پیتربچ و شانک ،۱۹۸۵). در سال های اخیر، پژوهشگران متعددی قضاوت های فرد از لیاقت های خود در زمینه های شناختی، جسمانی، اجتماعی و با تحصیلی را به عنوان ابعاد خاصی از مفهوم خود مورد بررسی قرار داده اند (هارتر و پایک ۱۹۸۴ مارش ،۱۹۹۰). در این زمینه هارتر (۱۹۸۲) مفهوم ادراک لیاقت خود را به سه خرده مفهوم شناختی، اجتماعی و جسمانی تقسیم و ادراک لبافت خود را به منزله یک بعد از خود ارزش یابی معرفی کرده است. شایان ذکر است که خودارزش یابی از مفهوم خود منتج و به عزت نفس منتهی می شود. (هارتر، ۱۹۸۲) معتقد است که فرایند خودارزش یابی ماهیتی سلسله مراتبی دارد که به موجب آن عزت نفس در بالاترین سطح و قضاوت های لبافتی در سطوح پایین این سلسله مراتب فرار می گیرد. بنابراین می توان گفت که در صورتی که شیوه های فرزندپروری ناکارآمد در خانواده حاکم باشد می تواند مشکلاتی را در زمینه خودکارآمدی و ادراک لیاقت فرزندان به وجود آورد. از این رو در پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به سئوالات زیر می باشیم:

۱-آیا شیوه فرزند پروری والدین پر خود کار آمدی کودکان دارای اختلال یادگیری اثر دارد؟

۲- آیا شیوه فرزند پروری والدین بر ادراک لیاقت کودکان دارای اختلال یادگیری اثر دارد؟

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
  • رشته تحصیلی روانشناسی عمومی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی فهیمه نظری روانشناس، فهیمه نظری مشاور، فهیمه نظری روان درمانگر، فهیمه نظری روانپزشک، فهیمه نظری متخصص اعصاب و روان، فهیمه نظری روانسنج
تخصص ها
  • روانشناسی عمومی
تصویر
فهیمه نظری
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر