لیلا زمانی فر
مشاور خانواده
آمار این متخصص
دقت
مفید بودن
دانش و مهارت
رفتار بالینی
وقت شناسی
هزینه اقتصادی
من لیلا زمانی فر هستم، فارغ التحصیل روانشناسی خانواده درمانی در مقطع کارشناسی ارشد از پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۵، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “عوامل موثر بر هویت زوجی” می باشد که در ادامه بخشی از کلیات پژوهشی آن را مطالعه می کنید:
مقدمه و بیان مسئله: ازدواج مهمترین عرف و سنت معمول در تمام جوامع و فرهنگها است که واجد شکلگیری و شکل دهی نزدیکترین فرآیندهای ارتباطی بین دو فرد و درنهایت تشکیل یک واحد اجتماعی به نام خانواده است که سنگ بنای نهاد جامعه محسوب میشود (بیمن، ۱۳۸۸). ارش اصلی خانواده حاصل شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۳۸۲) و از آنجا که همسران با اهمیت ترین زیر مجموعه درون خانواده هستند، ارتباط آنها مؤثرترین نقش را در استحکام خانواده ایفا میکند. رابطه زناشویی به عنوان مهمترین و اساسی ترین رابطه انسان توصیف شده است، زیرا ساختار اولیه ای را برای بنا نهادن رابطه خانوادگی و تربیت کردن نسل آینده فراهم میسازد (لارسون و هالمن، ۱۹۹۴). پژوهشگران ارتباط صحیح و مؤثر همسران را هویت زوجی نام نهاده اند و تأکید کردهاند که چگونگی این ارتباط و میزان دستیابی به این هویت در افزایش سازگاری یا ناسازگاری همسران حائز اهمیت است (درایور، ۲۰۰۶). سورا و بارتل (۲۰۰۱) نیز نشان میدهند که حس هویت زوجی یک مؤلفه ضروری در ازدواج است. بدین صورت که کیفیت ارتباط و تعاملات بین همسران میتواند حسی از صمیمیت و هویت زوجی را به وجود بیاورد (برگر و کلنر، ۱۹۷۵) و یا عدم توافق، استرس و پریشانی را در زوج ایجاد میکند (شاکلفرد، بسر و گوتز، ۲۰۰۸). ازدواج یک فرآیند روانی اجتماعی پویا با پیچیدگی قابل توجه است و فقط یک هماهنگی مقطعی نیست. به منظور کارکرد خوب یک ازدواج، برای طرفین ضرورت داردکه هویتی را در محدوده ارتباط توسعه بخشیده و حفظ نماید (اسیتلی، راجرز و نی، ۱۹۹۹). در واقع مطلوب آن است که به واسطه ازدواج بین همسران اتحادی به وجود آید، منظور از اتحاد آن است که همسران مانند یک تیم عمل کنند. در حقیقت دو فردی که قبل از ازدواج و آشنایی با یکدیگر بیگانه بوده و منافع و مشکلات مشترکی نداشتند، به واسطه تأهل به تدریج ازنظر روانی و هیجانی به یکدیگر نزدیک شده و در منافع و مشکلات دیگری خود را سهیم میدانند (چراغی، مظاهری، موتابی، پاغی و صادقی، ۱۳۹۳). در این حالت هر از همسران شریکش را درکنار خود در نظر میگیرد، نه در نقطه مقابل یا جبهه مخالف خود. هر یک از همسران دیگری را در شرایط دشوار حمایت خواهد کرد و به ارضای نیازهای او علاقمند است. مونارک (۲۰۰۳) اذعان میکند که در حقیقت، سازه هویت زوجی منعکس کننده اتحاد بین همسران و تبدیل شدن دو فرد مجزا از هم به یک واحد مشترک است. او همچنین ادراک قوی تر از هویت زوجی را «ما بودن» زوج نام می نهد. علاوه بر مونارک (۲۰۰۳)، چراغی و همکاران (۱۳۹۳) نیز سازه هویت زوجی را با عنوان «اتحاد بین همسران» مفهوم پردازی کردهاند (که به طور مفصل در فصل آتی توضیح داده شده است): بنابراین اینطور به نظر می رسد که در متون علمی از هویت زوجی با واژه ها و اصطلاحات دیگری از قبیل «ما بودن» و «اتحاد زوجی» نام برده شده که در حقیقت همه آنها به یک مفهوم واحد اشاره دارند. به عنوان یک سیستم اجتماعی، یک ازدواج فراتر از مجموع بخش های آن است زیرا ازدواج چیزی بیشتر از زندگی دو نفر با یکدیگر است. از منظر روانشناختی، ماهیت بین فردی که فراتر از مجموع بخش های آن است «ما بودن» نام گرفته که همسران آن را تجربه کرده و بهطور ضمنی در تعاملات کلامی و غیرکلامی روزمره خودشان نشان میدهند (رید و همکاران، ۲۰۰۶). ما بودن به هویتی که هر یک از همسران در رابطه با دیگری ایجاد میکند، اشاره کرده و هنگامی رخ میدهد که احساس شخص از خود، دربرگیرنده رابطه با شریکش باشد (فرگوس و رید، ۲۰۰۱). هنگامی که همسران خودشان و شریکشان را به عنوان بخشی از یک واحد بزرگتر در نظر میگیرند، میتوانند به مسائل و تعاملاتشان به شکلی رابطه محور نگاه کنند: بنابراین زوج هایی که هویت زوجی بالایی دارند، قادرند در صورت لزوم، نیازهای رابطه شان را قبل از نیازهای شخصیشان در نظر بگیرند. آنها همچنین تمایل دارند که تعاملاتشان را بازتابی از یک واحد زوجی درک کندد نه اینکه آن را صرفاً به صورت «تو» در مقابل «من» ببینند. علاوه بر این، ما بودن در مقابل تمایل فرد به ارضای نیازهایش و اولویت بخشی به دیدگاه ها و نظرات خود به صورت یک پادزهر عمل میکند و سازش، موافقت، مصالحه و فرایندهای دیگری که براییک رابطه موفق و رضایت بخش ضروری است را سبب میشود (دالتون، ۲۰۰۵). همانطور که گفته شد ما بودن به هویتی که هر یک از طرفین در ارتباط با طرف مقابلش میسازد دلالت مینماید. این حس از ما بودن یک ساختار روانشناختی است که تبدیل به شاهدی در سیستم زبانی شده است که شکل دهنده پیوند و همبستگی بین همسران است. مثال هایی از این سیستم زبان شواهدی هستند که هنگامیکه همسران درباره تجربیاتشان و داستان های زندگی زوجیشان صحبت میکنند، به طور آزادانه از کلماتی مانند «ما را»، «ما» و «مال ما» استفاده میکنند (رید و همکاران، ۲۰۰۶). یکی دیگر از نتایج هویت زوجی این ست که به فرد این امکان را میدهد که خودش را به جای همسرش بگذارد و دیدگاها و عکس العمل های شریکش را به صورتی خودآگاهانه در نظر بگیرد به طوریکه گویی ما بودن تفکرات و تجربیات یک نفر را با شریک دیگر به شکلی مفید و سازنده کنار هم قرار میدهد (کارنی و بردبوری، ۱۹۹۵). داک (۱۹۹۴) نیز بیان میکند ظرفیتی که یک فرد میتواند دیدگاهای خودش را در مقایسه با دیدگاه ها و تجارب همسرش در نظر بگیرد، پایه ای است برای یک رابطه صمیمی. درنتیجه هویت زوجی به لنزی تبدیل خواهد شد که هر فرد از طریق آن، خودش، شریکش و تعاملاتش را میبیند: بنابراین میزانی که ما بودن در رابطه زوج ایجاد شود، چگونگی ادراک همسران از رابطه شان و تعبیر و تفسیر انها از رفتارهای یکدیگر را تعیین خواهد کرد. این برداشت ها، رفتارهای زن و شوهر و کیفیت کلی رابطه را تحت تأثیر قرار خواهد داد (دالتون، ۲۰۰۵). در زندگی زناشویی مشکلات و مسائل متعددی بر سر راه زوجها قرار دارد، در صورتی همسران میتوانند با همکاری با هم با این مسائل مواجه شوند و آنها را حل و فصل کند که به یک هویت زوجی دستیافته باشند (رید، دوئل، و احمد، ۲۰۰۸). بدین ترتیب احساس ما بودن در زوج ها به ما نشان میدهد که چگونه یک زوج در یک رابطه موفق و با عملکردی مناسب با دگرگونی ها مسائل جاری زندگی زناشویی سازگار میشوند (کارنی و بردبوری، ۱۹۹۵). علاوه بر این، یکی از جنبه های حیاتی یک سیستم زناشویی، رضایتی است که همسران در رابطه خویش احساس و تجربه می کنند (تانیگوچی، فریمن، تیلور و ملکارن، ۲۰۰۶). رضایت زناشویی به عنوان میزان ادراک زوج از اینکه شریکشان نیازها و تمایلات آنها را مهم شمرده و برآورده میکند، تعریف میشود (بارپی و لانگر، ۲۰۰۵). یافته های تحقیقات درزمینه رضایت زناشویی نشان میدهد ما بودن با رضایت زناشویی مرتبط است، در حقیقت یافته ها بر این نکته تأکید میکنند که ایجاد هویت زوجی پایه ای برای رضایت از رابطه است (رید، دالتون، ۲۰۰۰: رید، و لیدروت، ۲۰۰۱): تا جایی که مونارک (۲۰۰۳) بیان میکند که به نظر میرسد هویت زوجی هسته و مرکز ماهیت رضایت زناشویی است. سازه هویت زوجی، آن چیزی که برای همسران اتحاد در ازدواج و تبدیل شدن از دو فرد به یک واحد مشترک معنی میدهد را منعکس میکند؛ بنابراین یک حس قویتر از ما بودن با رضایت مندی بیشتری از رابطه زناشویی برای هر دو طرف مرتبط است. همانطور که میدانیم تاکنون پژوهش های زیادی در باب خانوانده و روابط حاکم بر آن در اقصی نقاط جهان انجام شده است و قطعاً دانش قابل توجهی را در زمینه عوامل تعیین کننده موفقیت یا شکست در ازدواج در اختیار متخصصین این حوزه قرار داده است، اما اگر از منظری دیگر این پژوهش ها را مورد توجه قرار دهیم، متوجه میشویم که بدنه اصلی دانش در دسترس درباره خانواده، تعامل همسران و عوامل مرتبط با رضایت از روابط خانوادگی و زوجی همانند بسیاری دیگر از علوم انسانی در جوامع معدودی (کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی) تولید شده است (کیتایاما و کوهن، ۲۰۰۷) در نظر گرفتن این واقعیت این سؤال را به ذهن متبادر میکند که آیا دانش تولید شده در این جوامع دارای قابلیت تعمیم به جوامع دیگر با بافت های فرهنگی متفاوت است؟ در مطالعات متعدی از جمعه لوینسون و ورنر (۲۰۰۳) تأکید شده است باوجود آنکه ازدواج سنتی مشترک در بین جوامع مختلف است اما اساساً مقوله ای وابسته به فرهنگ است. باید توجه داشت که اگرچه مفهوم ازدواج در فرهنگ های مختلف مشابه است اما کیفیت روابط همسران میتواند از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد (هالفور، هالوگ و دان، ۱۹۹۰)؛ بنابراین شکست یا موفقیت در ازدواج از عوامل خاصفرهنگ مردمان آن جامعه تأثیر میپذیرد (هاتفیلد، راپسون و مارتل، ۲۰۰۷). بردبوری (۱۹۹۸) نیز بیان میکند همانطور که متغیرهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ازدواج و پیوند زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهند، پدیده ما بودن را نیز متأثر میکند از آنجا که بافت فرهنگی تعیین کننده ی هنجارها، آداب، رسوم و روابط بین فردی است و به نظر می آید که این متیرها از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت باشد (کیتایاما و کوهن، ۲۰۰۷) بنابراین انتظار میرود که منظرهای فرهنگی را باید به عنوان بخش لاینفکی در مطالعات مرتبط با خانواده لحاظ کنیم. با توجه به آنچه بیان شد، از یک طرف به دلیل نقش مهمی که هویت زوجی بر رضایت زناشویی و ثبات زندگی همسران دارد (رید و همکاران، ۲۰۰۶) و از سوی دیگر به واسطه تأثیری که متغیرهای اجتماعی و فرهنگی بر هویت زوجی دارد (بردبوری، ۱۹۹۸)، پژوهش حاضر درصدد است که با استفاده از ابزار ایرانی و به شیوه ای کیفی عوامل مؤثر بر هویت زوجی را در جامعه مان بررسی کند.
مشخصات
- جنسیت زن
- وابسته به کلینیک
- تجارب / مهارت ها
- دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
- رشته تحصیلی روانشناسی خانواده درمانی
- گواهینامه ها
- پست های مدیریتی
- مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
- کلمات کلیدی لیلا زمانی فر روانشناس، لیلا زمانی فر مشاور، لیلا زمانی فر روان درمانگر، لیلا زمانی فر متخصص اعصاب و روان، لیلا زمانی فر روانپزشک
تخصص ها
- روانشناسی خانواده