منو
X

تصویر
محدثه فاضل
مشاوره تحصیلی و شغلی
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
60%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

محدثه فاضل هستم، فارغ التحصیل مشاوره گرایش مدرسه در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی رابطه سبک تفکر و شیوه فرزندپروری والدین با مهارت حل مشکلات اجتماعی کودکان دختر (۱۲-۷) سال یزد” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته مشاوره گرایش مدرسه

عنوان:

بررسی رابطه سبک تفکر و شیوه فرزندپروری والدین با مهارت حل مشکلات اجتماعی کودکان دختر (۱۲-۷) سال یزد

استاد راهنما:

دکتر کیومرث فرح بخش

استاد مشاور:

دکتر ابوالفضل کرمی

نگارش:

محدثه فاضل

بهار ۱۳۹۰

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف تحقیق

فرضیه های تحقیق

تعریف متغیرهای پژوهش

فصل دوم: مبانی نظری پژوهش و مروری بر تحقیقات پیشین

شیوه فرزند پروری

والدین مقتدر

والدین مستبد و دیکتاتور

والدین سهل گیر

والدین مسامحه کار

سبک تفکر

چرا نظریه خود حکومت ذهنی

سبک تفکر قانون گذار

سبک تفکر اجرایی

سبک تفکر قضایی

سبک تفکر مونارکی

سبک تفکر سلسله مراتبی

سبک تفکر الیگارشی

سبک تفکر درونی

سبک تفکر بیرونی

سبک تفکر محافظه کار

تحقیقات خارجی

فصل سوم: روش اجرای تحقیق

مقدمه

جامعه آماری

نمونه و روش نمونه گیری

پرسشنامه سبک تفکر

پرسشنامه شیوه فرزندپروری

پرسشنامه مهارت حل مشکلات اجتماعی کودکان

شیوه اجرای پژوهش

روش تجزیه و تحلیل داده ها

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل آماری یافته های تحقیق

آمار توصیفی

بررسی فرضیه های پژوهش

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

مقدمه

یافته های پژوهش

محدودیت های پژوهش

عنوان پیشنهادات پژوهشی

پیشنهادات کاربردی

فهرست منابع

منابع فارسی

منابع لاتین

چکیده:

این پژوهش به منظور بررسی رابطه سبک تفکر و شیوه فرزند پروری والدین با مهارت حل مشکلات اجتماعی کودکان دختر (۱۲-۷) سال یزد صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان مدارس دخترانه دولتی و غیرانتفایی شهر یزد که سن آنها بین ۱۲-۷ سال بود و در سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹ مشغول به تحصیل بودند، همچنین مادران آنان را تشکیل می دهد. با روش نمونه گیری تصادفی تعداد ۲۴۰ نفر از دانش آموزان دختر ابتدایی انتخاب شدند. ابزار سنجش عبارت است از پرسشنامه سبک تفکر استرنبرگ – واگنر، پرسشنامه شیوه فرزند پروری رابینسون و همکاران، پرسشنامه مهارت اجتماعی گرشام و الیوت. نتایج ضریب همبستگی پیرسون رگرسیون همزمان و گام به گام نشان می دهد که ۱- مؤلفه شیوه استبدادی از شیوه فرزند پروری با مؤلفه مهارت اجتماعی از مهارت حل مشکلات اجتماعی برابر با ۱۹۸/ ۰=MR و ضریب تعیین ۰۳۳/۰ =RS می باشد که در سطح ۰۵ /۰ p< معنی دار می باشد و در نتیجه رابطه رگرسیونی منفی معنادار دارد همچنین مؤلفه شیوه استبدادی و شیوه سهل گیر با مؤلفه مشکلات رفتاری از مهارت حل مشکلات اجتماعی با ۳۶۶/۰ =MR و ضریب تعیین  ۱۲۴/۰=RS می باشد که در سطح ۰۱ /۰ p<معنی دار است در نتیجه مؤلفه شیوه استبدادی با مؤلفه مشکلات رفتاری از مهارت حل مشکلات اجتماعی رابطه رگرسیونی مثبت معنادار دارد و همچنین شیوه سهل گیر از شیوه فرزند پروری با مؤلفه مشکلات رفتاری از مهارت حل مشکلات اجتماعی رابطه رگرسیونی منفی معنادار دارد. ۲مؤلفه سبک جزئی از سبک تفکر با مؤلفه مشکلات رفتاری از مهارت حل مشکلات اجتماعی برابر با ۳۶۶/۰=MR و ضریب تعیین ۰۳۳/۰=RS می باشد که در سطح ۰۵ /۰ p< معنی دار است در نتیجه رابطه رگرسیونی مشقی معنادار دارد و مؤلفه سیک درونی از سبک تفکر با مؤلفه مهارت اجتماعی از مهارت حل مشکلات اجتماعی برابر با ۲۴۳/۰ =MR و ضریب تعیین ۰۵۳/۰ =RS می باشد که در سطح ۰۱/ ۰>p معنی دار است در نتیجه رابطه رگرسیونی منفی معنادار دارد. ۳- شیوه فرزند پروری با مؤلفه مهارت اجتماعی از مهارت حل مشکلات اجتماعی برابر با ۲۴/۰ = MR و ۰۴۲/۰=RS می باشد که در سطح ۰۵ /۰>p معنادار می باشد و در نتیجه رابطه رگرسیونی منفی معنادار دارد.

کلید واژه ها: شیوه فرزند پروری والدین، سبک تفکر والدین، مهارت حل مشکلات اجتماعی کودکان

فصل اول:

مقدمه

سابقه نظریه ی سیک ها بر روی یادگیری به اوایل دهه ۹۰ برمی گردد. در سال ۱۹۹۱ نظریه سبک های تفکر استرنبرگ در حیطه آموزش و پرورش مطرح شد(هوراک . ۲۰۰۲). براساس نظریه خود حکومتی ذهنی استرنبرگ، انسان ترجیحانی در برخورد با امور پیرامونی و تفکر درباره ی آنها دارد که به آن سبک تفکر گفته می شود البته سبک های نفگر به خودی خود خوب یا بد نیستند بلکه به شیوه ی تفکری که انسان با آن راحت تر است، گفته میشود(استرنبرگ، ۱۹۹۷). تاکنون ارزیابی غالب این بوده است که سبک های تفکر در حیطه مطالعات روان شناختی است اما واقعیت این است که موضوعی میان علم روانشناسی و جامعه شناسی است (تریسی، ترجمه نمازی، ۱۳۸۱). ویژگی اساسی انسان برخورداری از قدرت تفکر است انسان ها به کمک فکر خود توانسته اند به محیط پیچیده و غیر مسلط شده و به حیات خود ادامه دهند. افراد با سبک ویژه خودشان در مورد چگونگی انجام کارها فکر می کشند اصطلاح سبک مترادف با توانایی نیست بلکه شیوه ای برای به کار گیری توانایی است (استرنبرگ، ۱۹۹۷). همچنین نفکر به شخصیت افراد نسبت داده میشود علاوه براین در عین حال که بسیاری از مردم در یک موقعیت از یک سیک تفکر استفاده می کنند بسیاری به طور همزمان از سبک های ترکیبی و خط مشی های دیگر استفاده می کنند. فردی که دارای سیک ترکیبی است در برخورد با موقعبتها عقاید جدید را شکل می دهد (هرسیون و برامسون ، ۱۹۸۴ به نقل از امیدوار و حسین چاری، ۱۳۸۶). آشنایی با سبک تفکر می تواند به افراد کمک کند تا نقاط ضعف و قوت خود را تشخیص دهند و بفهمند چگونه می توانند استراتژی های خود را در تصمیم گیری و حل مسأله گسترش دهند. این امر می تواند سبب کاهش تصمیمات اشتباه شود(زارعی، ۱۳۸۶) سیکها یکی از متغیرهای تفاوت های فردی در ترجیحات افراد است که در سال های اخیر توجه بسیاری از دانشمندان و روانشناسان تربیتی را به خود جلب کرده است (زانگ ، ۲۰۰۲) نظریه ها و مدل های بسیاری برای توصیف و تبیین تفاوت های افراد ارایه شده است تمامی این نظریه ها و مدل ها در این موضوع توافق دارند که تفاوت های قابل توجهی در روش پردازش اطلاعات افراد وجود دارد. این موضوع نشان میدهد که افراد به طور یکسان به جهان نمی نگرند و ممکن است هر فردی نسبت به دیگری در شیوه ی تعامل با جهان بیرونی، رویکرد متفاوتی داشته باشند (کشاورزی ارشدی و همکاران، ۱۳۸۴) استرنبرگ بیان می کند که انتخاب های زندگی مستلزم تناسب بین سبک های تفکر و توانایی ها است. افراد فقط یک سبک تفکر ندارند بلکه سبکهای تفکر آنان متعدد و در موفقیت های مختلف، متفاوت است که این موضوع در طول زندگی تغییر می کند (استرنبرگ، ۱۱۹۹۴ به نقل از کشاورزی ارشدی و همکاران ۱۳۸۴). تفکر یکی از مهم ترین مباحثی است که در تعلیم و تربیت مورد توجه ویژهای قرار گرفته است به نحوی که امروزه رشد، پرورش و ارزشیابی تفکر یکی از کارکردهای اساسی تعلیم و تربیت است (هاشمی، ۱۳۸۸)، براساس نظریه خود حکومتی ذهنی استرنبرگ ۱۳ سبک تفکر توصیف می شود که در ۵ بعد از یکدیگر متمایز می شوند. کارگرها ، اشکال ، سطوح ، حوزه ها و گرایش ها .

١. کار کردها برای خود حکومت ذهنی سه کارکرد می توان تصور کرد که عبارت اند از: قانونی ، اجرایی و قضایی (زانگ ۲۰۰۱) فرد دارای سبک قانونی از انجام کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد لذت می برد و یک فرد با سبک تفکر اجرایی بیشتر به تکالیفی علاقه مند است که با آموزش صریح و روشن همراه باشد. در نهایت فرد دارای سبک قضایی بیشتر توجه خود را بر ارزیابی بازده فعالیت های دیگران متمرکز می کند(سیف، ۱۳۸۷).

٢. شکل ها: خود حکومت ذهنی فرد چهار شکل به خود می گیرد(مورناگی ، سلسله مرائبی ، الیگارشی و آنارشی ) یک فرد با سبک مورناکی از انجام تکالیفی لذت می برید که به او اجازه می دهد در هر زمان صرفا بر یک تکلیف به طور کامل متمرکز شود در حالیکه فرد دارای یک سلسله مراتبی ترجیح می دهد توجه خود را بین چند تکلیف اولویت بندی شده توزیع کند و فرد یا یک الیگارشی تمایل دارد در همان محدوده زمانی روی چند تکلیف کار کند بدون اینکه هیچ اولویت بندی قائل شود سرانجام افراد با سبک آنارشی از انجام تکالیفی لذت می برند که در خصوص چه، کجا، کی و چگونه انجام دادن تکلیف اختیار لازم را داشته باشند.

٣. سطوح خود حکومتی ذهنی فرد در دو سطح انجام می پذیرد. کلی و جزئی . افراد با سبک کل نگر به تصویر کلی یک موضوع توجه می کنند و بر عقاید انتزاعی متمرکز می شوند در مقابل افراد با سبک جزئی نگر از انجام تکالیفی لذت می برند که اجازه کار روی ابعاد ویژه اصلی یک موضوع و جزئیات عینی آنها را بدهد.

۴. حوزه ها: خود حکومتی ذهنی شامل دو حوزه بیرونی و درونی میشود. افراد با سبک درونی از انجام تکالیفی لذت می برند که بتوانند آنها را به طور مستقل انجام دهند. در مقابل افراد با سبک بیرونی تکالیفی را ترجیح می دهند که فرصت لازم برای تعامل با دیگران را به آنها بدهد.

۵. گرایش ها: در خود حکومت ذهنی دو گرایش وجود دارد: آزادمنشانه و محافظه کارانه , افراد آزاداندیش از انجام تکالیفی لذت می برند که تازگی و ابهام دارد در حالیکه افراد دارای سبک محافظه کارانه تمایل به رعایت قوانین و روش های موجود در انجام تکالیف دارند (زانگ ۲۰۰۱)

این ۱۳ سبک تفکر را می توان به دو نوع سبک کلی تقسیم کرد:

اولین نوع سبک تفکر (از قبیل قانونی، قضایی، کل نگر، سلسله مراتبی و آزاداندیش) مولد خلاقیت هستند و به پردازش اطلاعات پیچیده نیاز دارند. افرادی که این سبک تفکر را به کار می گیرند متمایل به چالش طلبیدن هنجارها و پذیرش خطر هستند. دومین نوع سبک های تفکر (از قبیل اجرایی، جزئی، مورناکی و محافظه کارانه پر پردازش اطلاعات ساده نیاز دارند افرادی که این یک تفکر را به کار می گیرند مایل به حفظ هنجارها و اقتدار محور می باشند. چهار سیک تفکر باقی مانده از قبیل آنارشی، الیگارشی، درونی و بیرونی) بسته به تکلیف خاص می توانند در هر یک از دو نوع سیک های تفکر پیچیده و با ساده انگارانه قرار گیرند (زانگ و پاستی گلیون ۲۰۰۱). افراد بایستی یاد بگیرند در موقعیت های مختلف سیک های خود را تغییر دهند مثلا لازم است والدین یاد بگیرند که در برخی موقعیت ها قانونگذارانه بودن بهتر از اجرایی بودن است و یا موقعیت هایی ایجاب می کند که افراد آزاداندیش باشند افراد با آگاهی از نوع سبک تفکر خود می توانند راهبردهایی بیاموزد تا با کمک این راهبرد ها از حداکثر نقاط قوت سبک تفکر خود بهره گیرند و ضعف های آن را به حداقل برسانند. درک سیکهای تفکر به افراد کمک می کند تا بدانند که چرا بعضی فعالیت ها برای آنها مناسب است و بعضی دیگر نامناسب (کشاورزی ارشدی و همکاران، ۱۳۸۴).تربیت برای همه ی ملتها، مسئله بسیار مهمی بوده و هست. رابطه بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام و با شبکه ای دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند. این نظام به طور غیر مستقیم و مستقیم از طریق سبکها و روش های مختلف فرزند پروری در کودکان تأثیر می گذارد. فرزند پروری شامل روش ها و رفتارهایی است که والدین برای تربیت فرزندان به کار می برند. روش فرزند پروری و روش تربیتی والدین بر جنبه های مختلف رشد فرزندان تأثیر می گذارد. در واقع پایه و اساس فرزند پروری بین تلاش هایی والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است اگر چه والدین ممکن است در چگونگی کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود با یکدیگر متفاوت باشند ولی به نظر می رسد که همهی والدین در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اولیه را به عهده می گیرند (پرند، ۱۳۸۹)محیط خانواده اولین و بادوام ترین عاملی است که بر رشد شخصیت افراد تأثیر می گذارد. علاوه بر نفوذ والدین از جنیه ارثی، موقعیت اجتماعی خانواده. وضع اقتصادی، افکار و عقاید، آداب و رسوم، آرزوها، سطح تحصیلات والدین، سن آنها همچنین شکل خانواده، و الگوی رفتاری اعضا با یکدیگر و جو کلی حاکم بر خانواده پر شخصیت و رفتارهای فردی و اجتماعی تأثیر می گذارند (صریحی و شهیدی، ۱۳۸۶). شیوه های فرزندپروری به چهار دسته والدین مقتدر ، والدین مستید ، والدین سهل گیر و والدین مسامحه کار تقسیم می شوند. والدین مقتدر در عین حالیکه روش های کنترلی را بر فرزندانشان اعمال می کنند در مورد انجام آن توضیح داده و همچنین روش های تقویتی را برای تغییر رفتار کودکانشان به کار می گیرند. در این سبک، مجموعه ای از حمایت اجتماعی، ارتباط دوسویه، پذیرندگی، پاسخگویی، شکیبایی و خوشنودی نسبت به فرزندان دیده میشود(هیبتی، ۱۳۸۱) کودکان والدین مقتدر سطوح بالاتری از خود مختاری دارند و از صلاحیت اجتماعی بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند و پرخاشگری کمتری نشان می دهند(دیزلندز ، ۲۰۰۰، عسگری، ۱۳۷۸) دانش آموزان والدین مقتدر بیشتر از دانش آموزان والدین مستبد و سهل گیر و مسامحه کار از شیوه های حل مساله در شرایط استرس زا، استفاده می کنند و ارتباط منفی و معناداری بین رضایتمندی از ارتباط والدین با احساس تنهایی وجود دارد(هییتی ۱۳۸۱)، بامریند بیان می کند که والدین دیکتاتور، تعامل های سرد همراه با کنترل زیاد را بر فرزندانشان اعمال می کنند، والدین مقتدر کنترل خود را همراه با گرمی و پاسخگویی بر فرزندانشان دارند در حالیکه والدین سهل گیر انتظارات اندکی از فرزندان خود داشته و آن در مقابل فرزندان خود پاسخگو هستند ولی هیچ کنترلی روی فرزندان خود ندارند. والدین مسامحه کار نه کنترل می کنند و نه پاسخگو هستند(بامریند، ۱۹۹۱ به نقل از محب راد و همکاران ۱۳۸۵) والدین دیکتاتور اغلب فرزندان خود را خوار می شمارند و در مورد تنبیه به کار گرفته شده هیچ گونه توضیحی نمی دهند و اجرای تأدیب های قوی، سبب اختلال در پردازش کودکان نسبت به پیام ها و صحبتهای والدین و دیگران می شود و آنان در ترس دائم به سر می برند(تامپسون ، ۲۰۰۲). والدین سهل گیر هیچ گونه مرزهای کنترلی برای کودکان خود ندارند و این کودکان کمترین میزان اعتماد به نفس، کنجکاوی و خود کنترلی را از خود نشان می دهند. در کنترل تکانه و تشخیص ارزش ها از ضد ارزش ها دچار مشکل می شوند. ویژگی ارتباطی (حمایتی و پذیرا) که حمایت هیجانی، ارتباط دوسویه، همراه با پاسخدهی والدین را شامل می شود ویژگی نظم (کنترل) در سبک اقتدار منش، پاسخدهی منطقی برای انجام امور، فراهم سازی محیطی برای مشخص شدن نتایج رفتار در فرزندان می باشد. ویژگی خودمختاری، فراهم نمودن محیطی برای بیان احساسات و عقاید فرزندان و استفاده از نظرات آنان در ایجاد قواعد خانوادگی است(محب راد و همکاران ۱۳۸۵). بعد اجبار فیزیکی به معنای به کار گیری فراوان تشبیهات نامشخص و خشن، همراه با کنترل زیاد و پذیرنگی پایین برای فرزندان می باشد، بعد خصومت کلامی با به کار گیری انتقادهای مخرب برای ایجاد نظم در فرزندان مشخص می شود و بعد غیر تنبیهی توضیحی تشبیهی با بکار گیری تنبیهات و حقیر کردن فرزندان با ارایه توضیحی بسیار الدک و یا بدون آن می باشد(تامپسون، ۲۰۰۲) و در نهایت ویژگی بی توجهی که ارابه خواسته های اندک همراه با محدودیت های بسیار کم از فرزندان را شامل می شود (محب راد و همکاران ۱۳۸۵) از دهه ی ۱۹۲۰ تا زمان حاضر روانشناسان مشتاقانه بی وقفه روند تأثیرگذاری شیوه تربیتی والدین را بر رشد اجتماعی و کسب شایستگی و موقعیت کودک مورد توجه قرار داده اند و به چگونگی تأثیر والدین بر رشد مهارتهای اجتماعی کودکان علاقه مند بوده اند. علاقه به تأثیر رفتار والدین بر رشد کودک نتیجه طبیعی هر دو نظریه رفتارگرایان و نظر به فروید در دهه ی سوم و چهارم قرن بیستم است. رفتارگرایان کودک به چگونگی تأثیر الگوی تقویت محیط اطراف در شکل دهی و رشد کودک علاقه مندند. از طرف دیگر نظریه پردازان با گرایش فرزندپروری معتقدند که عوامل اساسی تعیین کننده رشد ماهیتا زیستی هستند که به طور غیر قابل اجتنابی با خواسته های والدین و نیازهای اجتماعی در تضاد هستند (برهمند، ۱۳۸۲) مهارتهای اجتماعی رفتارهایی هستند که فرد را قادر به تعمل مؤثر و اجتناب از پاسخ های نامطلوب نموده و بیانگر سلامت رفتاری و اجتماعی افراد است( گرمارودی و وحدانی نیا، ۱۳۸۵) جدیدترین تعریف از واژه نامه روان شناسی آمریکا (۲۰۰۲) است که مهارت اجتماعی را مجموعه ای از توانایی آموخته شده که فرد را قادر می سازد تا با قابلیت و شکل مناسبی در یک زمینه اجتماعی تعامل کند تعریف کرده است و معمولی ترین مهارت های اجتماعی را ابراز وجود، کنار آمدن مهارتهای ارتباطی، دوست یابی، حل مسأله میان فردی و توانایی تنظیم کردن شناختها، احساسات و رفتارهای فرد معرفی کرده است. بندورا معتقد است که علاودیر تشویق و تنبیه، الگو نیز بر رفتار اجتماعی کودک تأثیر گذار است. کودکان از طریق مشاهده و تقلید، مهارت های اجتماعی جدید را کسب می کنند. نظریه رفتارشناسی طبیعی بر بنیادهای فطری رفتار تأکید دارد و معتقد است بسیاری از رفتارهای اجتماعی کودکان از جمله مهارت اجتماعی، به دلیل ارزش سازشی آن انتخاب شده است و تعامل با همگان شکل خاصی از رفتار اجتماعی است که در طی قرن ها انتخاب شده است. بسیاری از نظریه های تحولی شخصیت به این نکته اشاره دارد که الگوی مقابله در ابتدای زندگی ایجاد می شود و در شخصیت تأثیر می گذارد (امیری، ۸۶). براساس نظر بالبی تجربه های اولیه طرد شدگی و فقدان بر الگوی ارتباط های اجتماعی مداخله دارد و ظرفیت های بیمار گونه ای برای تحول دلبستگی بعدی ایجاد می کند. کودکانی که دلبستگی ایمنی بخشی را با والدین خود در هنگام توزادی تجربه کرده اند باید قاعدتا کودکان محبوب باشند به نظر می رسد آنها نکته هایی را در رفتارهای اولیه خود یاد گرفته اند که بر کیفیت ارتباط های بعدی تأثیر گذار است (باقری، ۱۳۷۶). علاودیر این کودکان محبوب از نظر اجتماعی مهارت دارند، به عنوان مثال احساس همکاری و مسئولیت پذیری در آنها زیاد است ( باوون و کوک ، ۲۰۰۶). در پژوهشی مهارت اجتماعی به عنوان رفتارهای جایگزین برای دانش آموزان در معرض خطر پیشنهاد شده است. این مهارت ها شامل کنترل خشم، دوست یابی، ابراز وجود و ارتباط مؤثر بوده است. در نهایت پژوهشگران دریافتند که آموزش مهارت های اجتماعی بر متغیرهای یاد شده، تأثیر مثبتی داشته است ( کادیش ، ۲۰۰۱) بزهکاران در مهارت های اجتماعی خود کمبود دارند و به آموزش نیازمندند. آموزش مهارت هایی مثل ارتباط مؤثر، همدلی، مسئولیت پذیری و روابط بین فردی کفایت اجتماعی نوجوانان بزهکار را افزایش می دهد. در واقع مهارت اجتماعی آن دسته مهارت های شفاهی و غیر شفاهی است که عمدتا در خلال آموزش قرار گرفته می شوند. این مهارت به افراد کمک می کند تا در محیط اجتماعی بازخورد مثبتی دریافت کنند و از روبرو شدن آنها با بازخوردهای منفی جلوگیری می کنند و برقراری روابط بین فردی را بر آنان تسهیل می نماید (مهدویان، ۱۳۸۸) اثربخشی این مهارت همگام با پاداش اجتماعی دریافت شده در محیط افزایش می یابد و بنابر مقتضیات محیط و نیز تحت تأثیر سن، جنسیت، موقعیت های افراد شکل می گیرد (الیوت و گرشام ، ۱۹۹۳). با مرور تحلیل های ارائه شده در مورد مهارت های اجتماعی می توان نتیجه گرفت کسی دارای مهارت اجتماعی است که با دیگران طوری ارتباط برقرار کند که بتواند به حقوق و الزامات، رضایت خاطر و انجام وظایف خود در حد معقولی دست یابد بی آنکه حقوق، الزامات، رضایت خاطر و با وظایف دیگران را نادیده بگیرد و در عین حال بتواند در این موارد مبادل های باز و آزاد با دیگران داشته باشد(هارجی ، ترجمه بیگی و فیروزبخت، ۱۳۸۲).

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی مشاوره گرایش مدرسه
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی محدثه فاضل روانشناس، محدثه فاضل مشاور، محدثه فاضل روان درمانگر، محدثه فاضل روانپزشک، محدثه فاضل متخصص اعصاب و روان، محدثه فاضل روانسنج
تخصص ها
  • روانشناسی تحصیلی
تصویر
محدثه فاضل
مشاوره تحصیلی و شغلی
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر