منو
X

تصویر
محسن بهشتی پور
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
60%

دقت

0%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

محسن بهشتی پور هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در سال ۱۳۹۱، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “مقایسه سبک های تربیتی خانواده، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۶-۴ سال) دارای نیاز های ذهنی ویژه ذهنی با مادران کودکان عادی شهر شیراز” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مرودشت

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

مقایسه سبک های تربیتی خانواده، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۶-۴ سال) دارای نیاز های ذهنی ویژه ذهنی با مادران کودکان عادی شهر شیراز

استاد راهنما:

دکتر سلطان علی کاظمی

استاد مشاور:

دکتر محمد خیر

نگارش:

محسن بهشتی پور

تابستان ۱۳۹۱

فهرست مطالب

عنوان

سپاسگزاری

تقدیم به

فهرست مطالب

فصل اول : کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

اهداف پژوهش

سوال های پژوهش

تعاریف نظری و عملیاتی

فصل دوم : ادبیات و پیشینه تحقیق

مبانی نظری

سبک های فرزندپروری

تاب آوری

تعریف تاب آوری

مفاهیم تاب آوری

مدل های تاب آوری

عزت نفس

دیدگاه های روانشناختی درباره عزت نفس

نظریه های عزت نفس

پیشینه پژوهش

جمع بندی

فصل سوم : روش شناسی پژوهش

روش تحقیق

جامعه و نمونه آماری

ابزار پژوهش

روش اجرای پژوهش

روش تجزیه و تحلیل آماری داده ها

ملاحظات اخلاقی

فصل چهارم : یافته های پژوهش

یافته های توصیفی

یافته های استنباطی

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

خلاصه تحقیق

بحث و نتیجه گیری

دست آوردهای اصلی پژوهش

محدودیت های پژوهشی

پیشنهادهای

کاربردی

پیشنهادهای پژوهشی

منابع

پیوست

پیوست الف) پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند

پیوست ب) پرسشنامه تاب آوری کانردیویدسون

پیوست ج) پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت

چکیده:

هدف کلی پژوهش حاضر مقایسه سبک های تربیتی خانواده ، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۴ – ۶سال) دارای نیاز های ویژه دهنی با مادران کودکان عادی شیراز بود. جامعه آماری مشتمل بر ۵۰ نفر نوآموز ۶-۴ سال تنها مرکز آموزشی استثنایی شیراز بود که به روش نمونه گیری در دسترس، ۴۴ نفر از مادران آنها انتخاب شدند و ۴۴نفر هم از مادران دارای فرزند عادی از طریق همتاسازی تحصیلات، تعداد فرزند، جنسیت فرزند و با هم بودن والدین) انتخاب شدند. این طرح از نوع على – مقایسه ای و داده ها با استفاده از پرسش نامه سبک های فرزند پروری بامربند ، تاب آوری کانر – دیویدسون و عزت نفس کوپر اسمیت جمع آوری و مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تحلیل آماری داده ها از طریق وایسته نشان داد که : بین سبک های تربیتی خانواده ، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۴۶) دارای نیاز های ویژه ذهنی با مادران کودکان عادی تفاوت معنادار وجود ندارد .

کلید واژه ها : سبک های تربیتی خانواده ، تاب آوری ، عزت نفس، کودکان با نیاز های ویژه ذهنی

فصل اول:

مقدمه:

زمانی که یک زوج تشکیل زندگی مشترک می دهند برای خود برنامه های متنوع و فراوانی را با شور و شوق پی ریزی می کنند و این برنامه ها از جنبه های مختلف بر زوجین تاثیر می گذارد. یکی از این برنامه ریزی ها حضور فرزند در زندگی آنها می باشد و با تولد کودک شور و شوق فراوانی ایجاد شده و والدین به خصوص مادر برای آینده خود و فرزندش رویاهای زیادی از قبیل نحوه تربیت و بزرگ کردن او و تهیه امکانات و در سر می پروراند.کودکی که سالم به دنیا می آید عالی ترین امکانات رشد را دارد ، او در بهترین حالت خود آفریده می شود و ظرفیت آن را دارد که به بهترین وجهی تربیت شود و به عالی ترین کمالات دست یابد به شرط آنکه خانواده و محیط مناسب، در اختیارش قرار گیرد تا در آن رشد کند. زمانی که کودک پا به عرصه وجود می گذارد، والدین بیشترین سعی و تلاش خود را به کار می برند تا بهترین و عالی ترین امکانات رشد همه جانبه کودک فراهم کنند. بیشترین والدین مابلند فرزندان سالم، شاداب و نیرومند داشته باشند با این وجود، بسیاری از کودکان در طول فرایند رشد خود خصوصیات نامطلوب تریینی را به تدریج کسب می کنند و از داشتن اعتماد به نفس و احساس امنیت دور می مانند و دچار مشکلات رفتاری می شوند(نلسون و ایزرائیل ، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۸۱)تفش ارتباط های درون خانوادگی، ارتباط والدین با هم،والدین – فرزندان و فرزندان با یکدیگر در شکل گیری شخصیت افراد، آرامش خاطره اعتماد به نفس، توان سازگاری و در آخر بروز رفتارهای مناسب و عدم ابتلا به اختلالات روانی قابل توجه می باشد(گزارش سازمان ملی جوانان، ۱۳۸۱ به نقل از محرابی، ۱۳۸۳).هدف تمام سبک های تربیتی کودک آماده کردن کودک برای اجرای نقشی است که گروه و حوزه فرهنگی بر عهده اش می گذارند. کودکان طوری بزرگ می شوند که راه و رسم والدین خود را دنبال کنند. والدین و آموزگاران واسطه انتقال آرمان های فرهنگی اجتماع به کودک هستند. آرمان های فرهنگی و اجتماع تعیین کننده نوع و چگونگی آموزش هایی هستند که کودک باید فرا گیرد. از آنجا که الگوها و آرمان های فرهنگی متفاوتی در یک اجتماع وجود دارد ،والدین نیز بر اساس آرمان ها و الگوهای فرهنگی خود، فرزندان خود را به سبک های متفاوتی پرورش می دهند(احدی و بنی جمالی، ۱۳۸۰).شیوه های فرزند پروری روش هایی هستند که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری رشد و تکامل آنها در دوران کودکی و ویژگی های شخصیتی و رفتار بعدی آنان تاثیر فراوان و عمیقی دارد. مثلا طرد کودک یا فقدان ارتباط معنادار بین کودک و مادر سبب بروز اختلال شخصیت می شود (شعاری نژاد، ۱۳۷۲)تاب آوری یکی از مفاهیم و سازه های بهنجار مورد توجه و مطالعه روانشناسی مثبت نگر است و به فرایند پویای انطباق مثبت یا تجربه های تلخ و ناگوار گفته میشود (لاتار و چیچنی ،۲۰۰۰، مستن ،۲۰۰۴ به نقل از رنجبر و همکاران، ۱۳۹۰)تاب آوری را به معنای مهارت ها و خصوصیات و توانمندی هایی تعریف می کند که شخص را نوانا می کند با سختی ها، مشکلات و چالش ها سازگار شود. برخی از خصوصیات مربوط به تاب آوری را مینوان آموزش داد و تقویت نمود، به طور کلی تاب آوری را می توان شامل موارد زیر دانست: حفظ آرامش زیر فشار، انعطاف پذیری در مواجهه با موانع، اجتناب از راهبردهای فرسایشی، حفظ خوش بینی و احساسات مثبت به هنگام سختی ها و خلاص شدن از موانع درونی تاب آوری می تواند سطح های استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل کند و باعث افزایش رضایت از زندگی شود. تاب آوری روان شناختی به فرایند پویای انطباق و سازگاری مثبت با تجربه های تلخ و ناگوار در زندگی گفته می شود (بنارد ،۱۹۹۵).یکی از مهم ترین و اساسی ترین نیاز های یک شخصیت رشد یافته، داشتن عزت نفس است. بخصوص این نیاز مبرم بشری در دوره نوجوانی، اهمیت بیشتری پیدا می کند، زیرا نوجوان دارای عزت نفس بالا بیشتر یاد می گیرد، روابط مفیدتر برقرار می کند، و از فرصتها بهتر استفاده می کند و مولد و خودکفا میباشد( کلمز و همکاران، ترجمه علیپور، ۱۳۸۳). برعکس نوجوانانی که عزت نفس پایین دارند، به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند، خود را ناتوان و بی ارزش می پندارند، از امکانات و استعدادهای خود ارزیابی ضعیفی دارند و در موارد مختلف زود ناامید میشوند (بیابانگرد، ۱۳۸۰)کودک در فرآیند جامعه پذیری اولیه تحت تأثیر خانواده، بسیاری از ارزش ها، اعتقادات و معیارهای رفتاری مورد قبول جامعه خود را فرامی گیرد و به مرور در دوره های نوجوانی، جوانی و بزرگسالی این فرایند تحت تأثیر جامعه کامل می گردد (ماست، ترجمه یاسایی، ۱۳۷۰)بیشتر آدم ها به دنبال عزت نفس و اعتماد به نفس هرجایی را جست وجو می کنند به جز درون خود را، و در آن جست وجو چیزی را به دست نمی آورند. عزت نفس بیش از هر چیز یک دست آورد روحی، یک تحول در شعور و بصیرت نسبت به خود است(جعفری، ۱۳۸۹)عوامل زیادی در شکل گیری و رشد عزت نفس دخالت دارند، ولی نگرش های والدین و شیوه های تربیتی آنها در ایجاد حس خود ارزشمندی فرزندان، عامل اولیه و اساسی به شمار می رود. (مک آرتور ،۲۰۰۴، به نقل از حسینیان و همکاران، ۱۳۸۶)نتایج تحقیقات مختلف از جمله فیگر و واسوتی (۲۰۰۶)، آنولا(۲۰۰۰) بیانگر آن است که بین سبک های مختلف فرزندپروری والدین با میزان عزت نفس نوجوانان رابطه وجود دارد. بدین صورت که نوجوانان دارای والدین مقتدر، عزت نفس بیشتری نسبت به نوجوانان دارای والدین مستبد، سهل گیر و با مسامحه گر دارند.بنابر این همانطور که داشتن عزت نفس قوی در افراد عادی جامعه دارای اهمیت زیاد می باشد در افراد با نیازهای ویژه ذهنی نیز دارای اهمیت بوده و نه تنها بر پیشرفت تحصیلی و شغلی آنها تاثیر می گذارد بلکه در سازگاریهای عاطفی، برقراری ارتباط با دیگران، مشارکت در امور اجتماعی، احقاق حقوق خود و در بهره مندی از فرصت هایی که در اختیارشان قرار می گیرد، بسیار موثر می باشدکشف این امر که کودک دچار معلولیت است در خانواده بحران آفرین است. خانواده کودک دارای نیازهای ویژه از بدو پیدایش و احراز ناتوانی و معلولیت، نیازمند دریافت حمایت های تخصصی و آموزشی می باشد. حال با توجه به اینکه بسیاری از خانواده های دارای فرزند با نیازهای ویزه دچار مشکلات خاص فرزندپروری و محدودیت های اقتصادی می باشند، اغلب فاقد محیط غنی شده هستند و به دلیل مشکلات روزمره زندگی از کسب اطلاعات و مهارت های لازم محروم مانده و دچار مشکلات مضاعفی نیز می شوند، و لذا این مسئله مسئولیت برنامه ریزان و مجریان آموزش ویژه را دوچندان می نماید(هاوزر کرم و همکاران، ۲۰۰۷، به نقل از اصغری نکاح، ۱۳۸۶).

بیان مساله

روانشناسانی که در زمینه رشد کار کرده اند همواره علاقه نشان داده اند که چگونگی تاثیر سبک های تربیتی والدین را بر رشد قابلیت های اجتماعی مطالعه و بررسی نمایند. یکی از مهمترین بحث ها در حوزه رشد فرزندپروری » نامیده می شود( دارلینگ و استینبرگ (۱۹۹۳).فرزند پروری فعالیت پیچیده ای می باشد که شامل روش ها و رفتارهای ویژه است که بطور جدا از هم با در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تاثیر می گذارد. در حنفت شالوده و اساس شیوه فرزند پروری نشان دهنده تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی بار آوردن کودکانشان است (بامریند ،۱۹۹۱). بامربند سبک های فرزندپروری را با توجه به تفاوت های آن در کنترل فرزندان متمایز کرده است (دارلینگ، ۱۹۹۹). وی متوجه شد که شیوه های مختلف فرزندپروری والدین در دو بعد با هم متمایز هستند. بعد اول توقع و کنترل و بعد دوم، پذیرندگی و اجابت کنندگی : ترکیب گوناگون دو بعد توقع کنترل و پذیرندگی اجابت کنندگی چهار شیوه فرزندپروری را به وجود می آورد که پژوهش بامربند سه شیوه آن را بیان می کند: مقتدارانه (دمکراتیک ) مستبدانه ، سهل گیرانه و چهارمین شیوه یعنی یعنی شیوه کناره گیر (مسامحه کار) را پژهشگران دیگری را مورد مطالعه قرار داده اند.(برک ،۲۰۰۰، به نقل از حسینیان و همکاران، ۱۳۸۶). با توجه به اینکه والدین در نحوه کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود با یکدیگر تفاوت دارند ولی همه آنها در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اولیه را به عهده دارند (شکوهی پکتا، پرند، فقیهی (۱۳۸۵).تعامل بین پدر و مادر و فزندان باسبک فرزندپروری آنان ارتباط دارد و به دلیل انطباق های دائمی که در آن صورت می گیرد، پدیده ای پویا است. به عنوان مثال مادران، نوزادان و کودکان تازه متولد شده خود را به طور مرتب در آغوش می گیرند و نوازش می کنند، ولی به مرور که کودکان بزرگ می شوند ابراز محبت مادر تغییر شکل پیدا می کند زیرا کودک از نظر شناختی رشد یافته و تغییر کرده است (هار تاپ و لارسن ،۱۹۹۹)

سبک های فرزندپروری تحت تاثیر عوامل متعددی است که این عوامل در سه مقوله عمده می گنجد:

۱- خصوصیات کودکان: خصوصیات شخصیتی، خلق و خوی کودک و توانایی های شناختی

۲- خصوصیات والدین خصوصیات شخصیتی انتظارات آنان، اعتقادات و شناخت آنها در مورد انگیزه ها و توانایی ها و طبیعت کودکان، فرهنگ و تجربیات اجتماعی

۳- زمینه اجتماعی که روابط والدین و فرزندان در آن جای می گیرد. رابطه زناشویی شبکه های اجتماعی، تجارب شغلی والدین) (موزون ،۲۰۰۳، پلسکی ،۱۳۸۴،خلیل زاده، ۱۳۹۰)

در این پژوهش با توجه به محدودیتها و معلولیت کودکان با نیازهای ویژه ذهنی به نظر می رسد که مادران آنها به دلیل ناتوانی های این کودکان آنها را مورد ترحم قرار داده و به صورت حمایت شدید و افراطی مورد توجه قرار می گیرند و یا بالعکس به دلیل اینکه این کودکان انتظارات والدین را برآورده نمی سازند و مورد طرد و غفلت واقع می شوند.فرد تاب آور به طور معمولی توانایی تشکر خلاقانه و انعطاف پذیر درباره حل مشکلات را دارد. یعنی هر زمان که نیاز داشته باشد از دیگران درخواست کمک می کند و در حل کردن مشکلات خود و دیگران از خود توانایی نشان میدهد. افراد تاب آور درجاتی از استقلال و سلامتی را نشان می دهند. آنها توانایی این را دارند که خود فکر کنند و آن را به کار برند. آنها وقتی از اطرافشان انتقاد دارند، قادر هستند که عقایدشان را به دیگران منتقل کنند. آنها از احساسات خوبی نسبت به اطرافیان برخوردار هستند و به توانایی خود برای تغییر دادن محیط شان اعتقاد دارند (الودرد و همکاران، ۲۰۰۵).تاب آوری نه تنها افزایش قدرت تحمل و سازگاری فرد در برخورد با مشکلات است بلکه مهم تر از آن حفظ سلامت روانی و ارتقاء آن است. تاب آوری به افراد توانایی می بخشد تا با مشکلات و ناملایمات زندگی و شغلی روبرو شوند بدون این که دچار آسیب شوند و حتی این موقعیت ها را فرصتی برای ارتقا و رشد شخصیت خود مورد استفاده قرار دهند.به طور کلی افراد تاب آور توانایی برگشتن و بهبود پیدا کردن، خوش بینی و مهارتهای فکری انعطاف پذیر، جستجو کردن مشکلات به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد، توانایی پشتکار و استقامت داشتن، عزت نفس سالم، توانایی تعیین اهداف قابل دسترس، آشکار و واقعی، داشتن شبکه حمایت، توانایی رشد قابلیت های عاطفی و فراطبیعی، توانایی استقلال رای، رشد حس شوخ طبعی، توانایی درک شبوه ارتباط معنادار با افراد و کشورهای دیگر، توانایی رفتار کردن با احترام با خودشان و دیگران، توانایی حل کردن مشکلات و مهارتهای حل تعارض، را دارند(حسینی قمی سلیمی بجستانی، ۱۳۹۰).اما با توجه به مشکلات و سختیهای فراوانی که کودکان با نیازهای ویژه ذهنی دارند مادران آنها باید تاب و تحمل زیاد داشته تا بتوانند از عهده مشکلات فرزندانشان برآیند در غیر اینصورت ممکن است دچار مشکل شده و خود دچار آسیب های روحی و روانی و … شوند. مسلما مادرانی که فدرت تحمل با میزان تاب آوری بالایی دارند بهتر از عهده مشکلات برآمده و در تربیت کودک معلول خود موفق تر خواهد بود.عزت نفس و خود ارزشمندی از مهمترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت فرد است. برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیم گیری، ابتکار و خلاقیت و نوآوری، سلامت فکر و بهداشت روانی رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی عزت نفس و احساس خودارزشمندی دارد. امروزه در درمان و اصلاح بسیاری از مشکلات شخصیتی و رفتاری از جمله کمرویی و گوشه گیری، پرخاشگری و لجبازی و ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس، تقویت اعتماد به نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی به عنوان اولین یا مهمترین گام مورد توجه قرار می گیرد(بیابانگرد، ۱۳۷۳، به نقل از مرادی شهربابک و همکاران، ۱۳۸۹).پژوهش ها نشان داده اند که بین عزت نفس بالا و ویژگی های شخصیتی مثبت در افراد رابطه وجود دارد. افرادی که عزت نفس بالایی دارند، دارای خصوصیاتی مانند پخنگی روانی، ثبات و افع گرایی، آرامش، توانایی بالا در تحمل ناکامی و شکست می باشند. در حالی که افرادی که از عزت نفس پایین برخوردارند دارای چنین ویژگی هایی نیستند(هال و رو ۱۹۹۱، به نقل از مرادی شهربابک و همکاران، ۱۳۸۹)با توجه با اینکه تولد نوزاد با نیاز ویژه ذهنی برای خانواده بحران محسوب می شود فعالیت ها و عملکرد خانواده به خصوص مادر را مختل کرده و ممکن است مادر را در تربیت فرزند دچار مشکل کند و بدنبال آن عزت نفس مادر کاهش پیدا کرده و به مرور مشکلات خانواده و مادر را بیشتر کند.در این پژوهش سبک های تربیتی خانواده، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۴ – ۶ سال دارای نیازهای ویژه ذهنی مورد بررسی قرار می گیرد.

اهمیت و ضرورت پژوهش

پژوهش ها نشان می دهد رابطه والد- کودک، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر شخصیت ، عزت نفس و رفتار کودک است (صالحین ۱۳۸۲) و روابط خانوادگی به طور کامل و روابط بین فرزندان به طور خاص، اثر عمیق و پایداری در پی ریزی رفتارهای فردی کودک و برانگیختن روح زندگی، آرامش درونی و عزت نفس و در نتیجه بر سلامت روانی، جسمانی، اجتماعی اقتصادی کودک دارد (وبستر استراتون و هرمانان ،۲۰۰۸) بنابر این تأثیر و نفود والدین تنها در جنبه ارنی خلاصه نمی شود و گزینش و سبک فرزندپروری مناسب می تواند تأثیر مهمی در شکل گیری عزت نفس داشته باشد (ماسن، گیجان، هوستون و کانجر، ۱۳۸۰)پدر و مادرانی که نقاط قوت و ضعف کودکانشان را می پذیرند و ملاکهای قابل قبولی برای آنها در نظر می گیرند و در رسیدن به این ملاک ها آنها را حمایت می کنند باعث میشوند که عزت نفس فرزندانشان به میزان زیادی رشد کند (کار ،۲۰۰۴). پس سبک درست تربیتی والدین (مندارا و موری ،۲۰۰)، و همچنین رابطه درست والدین با یکدیگر نقش بسیار مهمی در سطوح بالای عزت نفس فرزندان ایفاد می کند (استینبرگ ۲۰۰۱) و برعکس ارتباط های نادرست والدین با یکدیگر و با فرزندان نقش مهمی در ایجاد اختلال های جنسی ایقاد می کند (هاوتون به نقل از پراپر، ویلوفبای.هالپرن کارباین و کاکس ،۲۰۰۷).فقدان منابع اجتماعی، آموزشی و مالی برای والدین در کنار اضطراب و افسردگی والدین که به آنها وارد می شود عوامل خطر آفرین زیادی را هم برای والدین و هم برای کودکان به وجود می آورد. بنابراین ضروری است که روش های مداخله ای انجام گیرد تا به کمک کردن و حمایت از توانایی های والدین برای فراهم ساختن محیط تربیتی، خانوادگی بپردازد(طالعی، طهماسبیان، وفایی، ۰ ۱۳۹).مداخله زودهنگام و آموزش پیش دبستانی به دو دلیل برای خانواده و کودک آسیب دیده مهم و ضروری می باشد : اول آنکه در صورت عدم ارائه مداخله و آموزش اولیه، خانواده غافل از فرصت طلایی پیگیری و آموزش زودهنگام با از اقدام به آن صرف نظر می نماید و آن را تا شروع آموزش رسمی به تعویق می اندازد با آنکه در صورت خوشبینانه تر با مداخلات پراکنده و گاه متضاد باعث ایجاد عادات و رفتارهای نامناسبی نیز می گردد که حل و رفع کردن آن الگوهای مخرب شکل گرفته شده، خود مداخله و آموزش های ویژه ای را می طلبد.دوم اینکه مداخله های غیر تخصصی و بی برنامه خانواده از یک سو باعث بدآموزی و گاه ایجاد احساسات نامطلوب، کاهش اعتماد و اطمینان و افزایش اضطراب کودک حین یادگیری می شود و از دیگر سوی با آزمون خطاهای مکرر باعث به تحلیل رفتن و نقصان انرژی و انگیزه های خانواده و در نتیجه شکل گیری نگرش های منفی متقابل خانواده و کودک می گردد. این روند در قالب یک تسلیم شدگی و پذیرش ناتوانی آموخته شده به مرور زمان ایده ناتوانی و آموزش ناپذیری کودک را عمیق تر می نماید و سرخوردگی فردی و خانوادگی را به همراه می آورد. بنابراین مداخله و آموزش به هنگام می تواند انرژی ها و انگیزه های سرشار خانواده را قبل از سرکوب شدن و از آغاز در مسیری صحیح به کار گیرد و با ایجاد نگرش صحیح و توان بخشی در آموزش به نوبه خود، احساس امنیت آموزشی و احساس شایستگی را نیز در کودک و خانواده افزایش دهد و خوگیری کودک با توان بخشی رسمی را نیز تسهیل و تقویت نماید (رینولدز ۲۰۰۴ به نقل اصغری نکاح، ۱۳۸۶). خانواده از ارکان اصلی و عمده هر جامعه و به عنوان کوچک ترین واحد اجتماعی به حساب می آید. محیط خانه اولین و مهمترین عامل است که بر رشد شخصیت افراد تاثیر می گذارد. کودک خصوصیاتی را از والدین به ارت می پرداماتقش والدین در رشد کودک تنها به جنبه های ارنی محدود نیست. ایده آل ها و آرزوهای والدین، میزان رضایت آن از روابط زناشویی و سبک فرزند پروری آنها، همگی می توانند بر شکل دهی رفتار کودک و سلامت روان او نقش به سزایی داشته باشد رضاییان، ۱۳۷۴).پژوهشگران نشان داده اند که در بین عوامل مختلف شکل گیری شخصیت شیوه های فرزند پروری از مهم ترین و بنیادی ترین عوامل محسوب می شود. با این وجود شیوه های فرزند پروری، شیوه ها و روش هایی است که والدین براساس آنها فرزندان خود را تربیت می کنند و در شکل گیری شخصیت کودک نقش به سزایی دارد(مداحی، لبافت، صمدزاده، مرادی، ۱۳۹۰).با توجه به اینکه عقب ماندگی ذهنی پا به بیان دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمانی اشخاصی در اجتماع بوده اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده و نیاز به کمک های ویژه از طرف خانواده پا نگهداری آنها در مدارس و مراکز خاص وجود داشته است. مادران بیشتر با کودک کم توان ذهنی ارتباط دارند و علاوه بر مسئولیت های زندگی نقش مراقبت و آموزش کودک کم توان ذهنی می تواند بر روی کیفیت زندگی مادران و کودکان تأثیر بگذارد (لوتار ، ۲۰۰۶)عزت نفس بک هیجان مرتبط با ارزش شخصی است که از مجموعه افکار، احساسات و تجارب افراد در طول دوران زندگی شان ناشی می شود (نجمی، فیضی،۱۳۹۰) عزت نفس میزان تأبید، پذیرش و احساس ارزشمندی است که فرد نسبت به خویشتن خود دارد. عزت نفس مهم ترین عامل در جریان رشد روانی افراد می باشد (امین شکروانی و همکاران، ۲۰۰۸، به نقل از شریفی و همکاران، ۱۳۹۰). مطالعات نشان داده اند که عزت نفس پایین باعث اختلالات روان تنسی، اضطراب، افسردگی، مصرف مواد مخدر، ارتباط جنسی تاسالم، بزهکاری، نا موفقیت، و اختلال در خوردن میشود(ادوا ،۲۰۰۶۹ به نقل از شریقی و همکاران، ۱۳۹۰).در این پژوهش سعی محقق بر آن قرار گرفت که تا با ورود به این حوزه به شناخت شیوه های فرزندپروری مادران دانش آموزان ۶-۴ سال با نیازهای ویژه ذهنی، میزان تاب آوری و عزت نفس آنها و مقایسه با مادران دانش آموزان عادی بپردازد تا بتوان از طریق آموزش و یا مداخله به هنگام، برای به کار گیری مؤثرترین و کارآمدترین شیوه فرزند پروری و افزایش میزان تاب آوری و عزت نفس مادران دانش آموزان با نیازهای ویژه، گامی هر چند مقدماتی برای رفع مشکلات احتمالی مادران به تبع آن دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی برداشت و با توصیه به این مادران و سازمان های مرتبط با آموزش و بهزیستی دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی و با اتخاذ تدابیر و شیوه های مناسب برای این گروه که زمینه ساز بهبود بسیاری از مشکلات آنان است، مؤثرتر عمل کنند.

اهداف پژوهش

هدف کلی

مقایسه سبک های تربیتی خانواده، تاب آوری و عزت نفس مادران کودکان (۶-۴سال) دارای نیازهای ویژه ذهنی با مادران کودکان عادی

سوال های پژوهش

۱-آیا بین سبک های تربیتی خانواده مادران کودکان با نیازهای ویژه ذهنی با مادران عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟

۲- آیا بین میزان تاب آوری مادران کودکان با نیازهای ویژه ذهنی با مادران عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟

۳- آیا بین میزان عزت نفس مادران کودکان با نیازهای ویژه ذهنی با مادران عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی محسن بهشتی پور روانشناس، محسن بهشتی پور مشاور، محسن بهشتی پور روان درمانگر، محسن بهشتی پور روانپزشک، محسن بهشتی پور متخصص اعصاب و روان، محسن بهشتی پور روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
محسن بهشتی پور
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر