منو
X

تصویر
محمود لامعی رامندی
روانشناس بالینی و فردی
(11)
آمار این متخصص
(11) رای
40%

دقت

73%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

من محمود لامعی رامندی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی عمومی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “مدلی برای تبیین گرایش به دموکراسی بر اساس سنخ ھای ارزشی و نگرش به جھانی شدن” می باشد که در ادامه بخشی از کلیات پژوهشی آن را مطالعه می کنید:

بیان مسئله: امروزه بر اساس نظرات دانشمندان ( پاتریک ۱۹۹۵،۱ ) و به استناد شواهد و مدارک عینی، دموکراسی مقبولیت
جهانی پیدا کرده و ضرورت توجه به آن از سوی کشورهای مختلف جهان پذیرفته شده است (جاویدی،
۱۳۸۵ ). اما در باب ماهیت دموکراسی ابهامات و بعضا اختلاف نظر وجود دارد. جوامع مختلف برداشتهای
متفاوتی از این مفهوم را مبنای عمل خود قرار میدهند (جاویدی، ۱۳۸۵ ). توجه به ریشه لاتین این کلمه یعنی
یا اقتدار و حاکمیت، می توان دموکراسی را حاکمیت مردم یا قانونگذاری به وسیله kratia یا مردم و demos
مردم تعریف کرد. بر این اساس ، وظیفه حکومت دموکراتیک بر پا ساختن جمهوری است که در آن قانون-
۱۹۹۵ ). اما گروهی از اندیشمندان ، گذاری توسط خود مردم انجام میشود (گوتک ۲ به نقل از جفرسون ۳
دموکراسی را فراتر از شکل حکومت میدانند و آن را شیوه ای از زندگی در نظر میگیرند. از جمله جان
۱۹۱۶ ) معتقد است دموکراسی گسترده تر از یک شکل سیاسی و یک روش حکومتی است که کار ) دیویی ۴
قانون گذاری و اداره جامعه را از راه گزینش همگانی و انتخاب نمایندگان انجام دهد. دموکراسی گونه ای از
روش زندگی فردی است و بنیاد آن ایمان به توانایی طبیعت آدمی، ایمان به هوش و نیرویی است که از
همکاری و تجربه همگانی برمیخیزد. کلاپریز ۵ و پارتون ۶ از جمله افرادی هستند که معتقدند دموکراسی مفهومی از زندگانی است. به نظر آنان فرایند دموکراسی امکان رشد و پیشرفت را برای همه افراد جامعه فراهم
.(۱۹۹۷ ، مینماید (دیکسون ۱
بنابراین، ملاحظه می شود که دو نوع نگرش به دموکراسی وجود دارد اولی دموکراسی را یک مکانیسم محض
حکومتی و فرمانروایی میداند و نگرش دوم دموکراسی را کمتر تشکیلاتی و نهادین میداند و بیشتر آن را
طرحی برای جامعه ای می داند که مبتنی بر ویژگیهای فردی است و در مسیر رشد اخلاق فردی به بهبود
اوضاع جامعه میپردازد و هدف آن ارتقای کامیابی فردی و جمعی تمام شهروندان است. در پژوهش حاضر
نگرش دوم نسبت به دموکراسی مد نظر قرار گرفته است که بیشتر متکی بر ویژگی های فردی و مسایل روان-
شناختی است. پیاژه به عنوان یکی از برجسته ترین روانشناسان معاصر به مساله دموکراسی پرداخته است. وی
دموکراسی را این چنین تعریف میکند، ذات احترام مقابل به اراده های مستقل در برابر احترام یک جانبه به
قدرت است و به نوعی در برگیرنده اخلاق دگر پیروی است (پهلوان، ۱۳۸۸ ). تمایل به دموکراسی شامل
مفاهیمی از قبیل ۱- نگاه به قانون ۲- تمایل به استقلال ۳-تمایل به گفتگو و همکاری ۴- اعتقاد به تفاوت و
تساوی افراد ۵- نگرش درباره مسئولیت فردی و جمعی ، عینی و ذهنی می باشد که بر اساس نظریه های پیاژه،
.( کلبرگ و هابرمن دریافت شده است ( کریمی، ۱۳۷۸
پیاژه نگاه به” قانون” را در یک مسیر رشدی میبیند که مطابق با تحول اخلاقی کودک، این نگاه تغییر میکند.
کودک در سن پنج سالگی اوج مرحله خودمیان بینی ۲ است. قاعده از دید او دست نزدنی، مقدس و برخاسته از
منشا بزرگسال است و ذاتا جاودانی محسوب می شود حتی اگر همه به این تغییر رضایت دهند. اما از از هفت
تا نه سالگی ، قاعده برای کودک به منزله قانونی است ناشی از تفاهم و توافق متقابل و شرط تغییر آن این است که توافق و تفاهم همگان جلب شود. حدود دوازده سالگی مرحله چهارم شروع می شود که مرحله تدوین
قواعد است (پیاژه به نقل ازکریمی، ۱۳۸۰ ). قواعد را جاودانه نمیداند و معتقد است که قواعد اندک اندک با
ابتکارات خود کودکان مستقر و معمول میشوند. این نشان دهنده پیوند آزادی و استقلال و احترام واقعی به
قانون است و پذیرفتن قانونی متکی بر آرا و اعقاید دیگران یا به عبارت دیگر در نظر گرفتن قواعد دموکراتیک
برای شکل دهی به قانون و کودک به دلیل وجودی قواعد پی میبرد.
در دیدگاه پیاژه”همکاری”یگانه عاملی است که فرد را از مرحله اجبار و خود میان بینی به مرحله استقلال و
صاحب اختیار شدن میرسد. در نتیجه همکاری، هم خود میان بینی و هم واقع بینی اخلاقی اتفاق میافتد و
بدین ترتیب موجب درونی ساختن قواعد میشود. این گفت و شنود و انتقال متقابل است که ما را به طرف
تجزیه و تحلیل سوق میدهد.
در بخش “تساوی و تفاوت افراد”، یک جزء بسیار برجسته در تمامی تعاریف مربوط به دموکراسی مفهوم
برابری است. از نظر پباژه ارزش قانون از اینجا شروع می شود که همه افراد باید از طریق آن، یعنی از پیش قانع
ساختن اکثریت در حوزه عمومی فعالیت کنند و هیچ احترام یک جانبه ای در این امر وجود ندارد. احترام یک
جانبه به دلیل ساز و کار خودش مانعی برای احساسات برابری خواهی است و میگوید موازنه از برابری نشئت
میگیرد و بر اثر همکاری مطرح میگردد. و در توضیح اینکه این برابری لزوما هم شکلی نیست میگوید برابری
اخلاقی در صورتی که در معنی این اصطلاح اتفاق نظر پیدا کنیم نتیجه تحول و حرکت به سوی همگنی نیست
بلکه نتیجه تحرکی است که منوط به متمایز سازی است. هرچه جامعه ای متمایز تر باشد افراد می توانند شرایط
شان را بر حسب استعداد شان تغییر دهند و امکان همکاری هوشی و اخلاقی بیشتر فراهم میشود (پیاژه به نقل از امیری، ۱). در رابطه با بعد “استقلال” با توجه به تعریف روانشناسان از دموکراسی، این مفهوم قویا با مفهوم استقلال پیوند
خورده است پیاژه میگوید خود میان بینی به منزله درهم آمیختگی من با دنیای خارج و خودمیانبینی به منزله
عدم همکاری هر دو یک پدیده هستند. مادامی که کودک نتواند من خود را از تلقی های دنیای فیزیکی و دنیای
اجتماعی جدا کند برای اینکه به من خود آگاه شویم بایستی خود را از اندیشه و اراده دیگری آزاد کنیم. وی
میافزاید: هرچه کودک بزرگتر می شود به همان نسبت من خود را از دیگری جدا میسازد. از به این ترتیب
استقلال جای وابستگی را میگیرد.
در بعد “مسئولیت فردی-جمعی و عینی – ذهنی” پیاژه مطرح میکند که اجبار و احترام یک طرفه ایجاد
مسئولیت عینی میکند. در حالی که مسئولیت در اخلاق همکاری ذهنی و نیت مدار است. وی میگوید واقع
گرایی اخلاقی که نیت را در نظر نمیگیرد، سرچشمه خودمیانبینی است. چون همه چیز را مانند شیء میبیند،
میخواهد که به محتوای وجدان هم عینیت بخشد و تنها مسئله این است که قانون رعایت یا تخلف شده. در
حالی که همکاری، خود میان بینی و واقع بینی اخلاقی را از بین میبرد. در معنای دوم پیاژه میگوید: مسئولیت
جمعی در عصر معاصر با مسئولیت جمعی بدوی این تفاوت را دارد که مسئولیت جمعی در عصر حاضر بر
.( اساس اراده و همکاری است (پیاژه ۱۹۷۱ به نقل از کریمی، ۱۳۸۴
حال با شناخت ابعاد مختلف دموکراسی و جنبه های روانشناختی آن این سوال مطرح میشود که پایه و اساس
نگرش ها و گرایش ها به دموکراسی از کجاسرچشمه میگیرد؟برای پاسخ دادن به این سوال به لایه های درونی شخصیت انسان بپردازیم. یکی از این لایه های شخصیتی،
ارزش ۱ها هستند. ارزش ها از درونی ترین لایه های شخصیت و نیروی محرک و جهت دهنده رفتارهای فرد
هستند و به همین دلیل در چگونگی نگرش افراد نقش دارند (لطف آبادی، ۱۳۸۳ ). ارزشها در واقع مفاهیمی
هستند که زندگی آدمی از آنها معنی میگیرد و آنها راهنماهای موثری برای هدایت رفتارهای انسانها هستند.
ارزش ها نشان دهنده خوب و بد، قابل قبول یا غیر قابل قبول بودن رویدادها در نزد افراد است
(لازاروس ۱۹۸۱،۲ ). در حقیقت در پشت همه انواع رفتارها،گرایشهای جمعی، نگرشها، سازمانها، الگوها،
.( نشانههای اجتماعی، نقشها و رمزها، دنیایی از ارزشها قرار دارد (شریفی، ۱۳۸۴
شوارتز به عنوان یکی از صاحب نظران در این زمینه و در دیدگاه خود ده صفت ارزشی را مطرح میکند. این
ارزشها به عنوان ارزشهای ده گانه شوارتز مشهور است که عبارتند از: لذت گرایی، برانگیختگی، خود
اتکایی، موفقیت، قدرت، دین مداری، امنیت، همنوایی، سنت گرایی، اخلاق گرایی و جهانگرایی است
(شوارتز، ۲۰۰۰ ). برجسته بودن ترکیبی از این ارزشها می تواند باعث بروز گرایشات خاصی از رفتار شود به
عنوان مثال از ترکیب ارزشهای سنت گرایی، همنوایی و امنیت با نمره بالا، سنخ ارزشی محافظه کاری استنباط
میشود.
شوارتز در تحقیقات متعددی از ترکیبهای متفاوت این ارزشها به دسته بندی هایی دست یافت که هرکدام را
به عنوان سنخ های ارزشی بیان میکند. چهار سنخ ارزشی شوارتز به صورت ترکیب ارزشهای جهانگرایی و
از ترکیب ارزش های قدرتگرایی، موفقیت و لذتگرایی سنخ ،« ماورای خود ۳ » اخلاقگرایی سنخ ارزشی از « محافظه کاری ۲ » از ترکیب ارزش های سنت گرایی، همنوایی و امنیت سنخ ارزشی ،« تعالی خود ۱ » ارزشی
به دست میآید. « تمایل به تغییرات ۳ » ترکیب ارزشهای خود اتکایی، برانگیختگی و لذتگرایی سنخ ارزشی
لازم به ذکر است ارزش لذت گرایی برای سنخهای تمایل به تغییرات و تعالی خود مشترک است (شوارتز و
.( ساگی ۲۰۰۳،۴
بنا بر تحقیقات انجام شده در رابطه با نگرشها و ارزشها ، نوعی ارتباط مفهومی بین سنخهای ارزشی و تفسیر
و تحلیل ما از جهان و باورهای مرتبط با آن بدست آمده است. بر اساس یافتههای شوارتز بین ارزشها و
صفات شخصیت ارتباط وجود دارد (شوارتز، ۲۰۰۲ ). شوارتز و همکارانش ارتباط مثبت معنا داری را بین ارزش
های لذتگرایی، خود اتکایی و برانگیختگی (سنخ ارزشی تمایل به تغییرات) و تمایل به آزادی بدست آوردند
(روکاس ۲۰۰۲،۵ ). همچنین بین ارزشهای امنیت، سنتگرایی و همنوایی (سنخ ارزشی محافظه کاری) و تمایل
به آزادی رابطه منفی معناداری را بدست آوردند به طوری که هر چه ارزش های سنخ ارزشی تمایل به تغییرات
افزایش مییافت تمایل به آزادی نیز افزایش مییافت و هرچه ارزشهای سنخ محافظهکاری افزایش مییافت
تمایل به آزادی نیز کاهش مییافت (روکاس و همکاران، ۲۰۰۲ ). با توجه به اینکه تمایل به آزادی یا به نوعی
لیبرالیزم سنگ بنای مفهومی چون دموکراسی است یا به عبارت دیگر یکی از ابعاد میل به دموکراسی محسوب
میشود (سروش، ۱۳۸۳ ) انتظار میرود که سنخهای ارزشی که با تمایل به آزادی ارتباط داشتند با میل به
دموکراسی نیز ارتباط داشته باشند. همچنین بر اساس یافتههای شوارتز انگیزش برای پذیرش دیدگاه های تازه و
نو با این ارزش ها رابطه دارد (شوارتز، ۱۹۹۴ ). در سنخ ارزشی تمایل به تغییرات (ارزش های لذت گرایی، برانگیختگی و خوداتکایی) ارتباط مثبت معناداری با انگیزش برای پذیرش دیدگاههای تازه و نو وجود دارد و
در سنخ ارزشی محافظهکاری (شامل ارزش های امنیت، همنوایی و سنت گرایی) رابطه منفی معنا داری با
انگیزش برای پذیرش دیدگاه های تازه و نو وجود داشت (شوارتز، ۱۹۹۴ ). با توجه به این که پذیرش دیدگاه-
های مختلف یک بعد از ابعاد دموکراسی است انتظار میرود که سنخهای ارزشی با میل به دموکراسی نیز رابطه
۲۰۰۷ ) نشان داده است که میل به دموکراسی با رشد اخلاقی ) داشته باشد. همچنین در یک مطالعه کروکر ۱
ارتباط دارد. هرچه رشد اخلاقی افزایش مییابد میل به دموکراسی نیز افزایش پیدا میکند (کروکر، ۲۰۰۷ ). با در
نظر گرفتن این مطلب انتظار میرود که میل به دموکراسی با سنخ ارزشی ماورای خود که ارزش های اخلاق
گرایی و جهانگرایی را میسنجد ارتباط داشته باشد. در نگاهی کلی تر این ارزشها میتواند هدایت کننده
اصلی نگرش ما از جهانی شدن باشند.
تحولات سیاسی و اقتصادی جهان در عصر حاضر بوجود آمده، تاثیر عظیمی بر جوانب گوناگون زندگی فردی،
اجتماعی و فرهنگی به جای گذاشته است (لطف آبادی، ۱۳۸۳ ). تقریبا از دهه ۱۹۶۰ تغییر مهمی در جهان روی
مطرح شد که به فرایندهایی اشاره دارد که در آنها روابط اجتماعی از قلمرو « جهانی شدن ۲ » داد و واژه
جغرافیایی جدا میشوند، به گونه ای که انسان ها گویی به صورت فزایندهای در جهان به عنوان یک مکان واحد
۱۹۹۸ ). از اینرو شناخت ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ، زندگی میکنند (بلیسکی ۳
روانشناختی جهانی شدن بویژه در جامعه ما از ضرورتی حیاتی برخوردار است (گیوی، ۱۳۷۹ ). جهانی شدن با
معیارهایی چون گشودگی فرهنگی و هویت های فرا ملی همراه است که این دو ویژگی حامل دیدگاهی است
مهم است(گیدنز، ۱۹۹۸ ). بدون در نظر گرفتن نژاد ، جنسیت و طبقه اجتماعی. این « فرد من حیث فرد » که در معیار ها می تواند ارتباط منطقیای با مفهوم برابری و مساوات در دموکراسی داشته باشد. در واقع به طور کلی
می توان اینگونه در نظر گرفت که تمایل به دموکراسی تنها یک جهت گیری سیاسی نیست بلکه مبتنی بر
ویژگی های فردی و گرایشات ارزشی انسان است و بیشتر از اینکه مبتنی بر یک نظام باورهای سیاسی باشد،
ریشه در گرایشات شخصیتی و ویژگیهای فردی دارد و مجموع گرایشات فردی و جهت گیری های ارزشی
که میتواند مدلی را از تمایل به دموکراسی ارایه دهد. با توجه به مباحث مطرح شده در این بخش ما در این
پژوهش به دنبال بررسی روابط بین سه متغیر(سنخ های ارزشی،نگرش به جهانی شدن وتمایل به دموکراسی)
هستیم و بر اساس روابط این متغیرها در پی ارائه مدلی از تمایل به دموکراسی بر اساس سنخ های ارزشی و
نگرش به جهانی شدن هستیم.

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی
  • رشته تحصیلی روانشناسی عمومی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی محمود لامعی رامندی روانشناس، محمود لامعی رامندی مشاور، محمود لامعی رامندی روان درمانگر، محمود لامعی رامندی متخصص اعصاب و روان، محمود لامعی رامندی روانپزشک
تخصص ها
  • روانشناسی عمومی
تصویر
محمود لامعی رامندی
روانشناس بالینی و فردی
(11)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر