منو
X

تصویر
میترا محمودی
روانشناس بالینی و فردی
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

0%

دانش و مهارت

100%

رفتار بالینی

80%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

میترا محمودی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۷۳، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “تفاوت نگرش عاطفی مادران کودکان ناشنوا و مادران کودکان شنوا نسبت به فرزندشان در مدارس ابتدایی دخترانه شیراز” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی

پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

موضوع:

تفاوت نگرش عاطفی مادران کودکان ناشنوا و مادران کودکان شنوا نسبت به فرزندشان در مدارس ابتدایی دخترانه شیراز

استاد راهنما:

دکتر یوسف کریمی

استاد مشاور:

دکتر علی دلاور

نگارش:

میترا محمودی

تیر ماه ۱۳۷۳

فهرست مطالب

عنوان

چکیده

بخش اول :

مقدمه

بیان مسئله و موضوع تحقیق

فرضیه

تعریف مفاهیم و تعریف عملیاتی

اهداف تحقیق

اهمیت تحقیق

بخش دوم ادبیات پژوهشی

تحقیقات خارجی

تحقیقات انجام شده در ایران

بخش سوم : تعریف و تعیین جامعه

نمونه وروش های نمونه گیری

ابزار اندازه گیری

طرح تحقیق

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

بخش چهارم :

جداول مربوط به آمار توصیفی

جداول مربوط به آمار استنباطی

نمودارها

بخش پنجم :

نتیجه گیری کلی

پیشنهادات

محدودیت های تحقیق

منابع

ضمانم ! تست روث (Roth)

چکیده :

در این پژوهش نگرش عاطفی مادران کودکان شنوا و ناشنوا نسبت به فرزندشان در چهار بعد : پذیرش ، ابراز محبت و اعضای آزادی وطرد با یکدیگر مقایسه شده است و این پرسش که آیا نگرش عاطفی مادران کودکان شنوا و ناشنوا در هریک از این چهاربعد با یکدیگر تفاوت دارد ؟ مورد مطالعه قرار گرفته است . برای پاسخ به این پرسشها ، کلیه دانش آموزان دختر مدرسه ناشنوایان شیراز در رده سنی ۶-۱۰ ساله که تعداد آنها ۳۰ نفر یود، انتخاب شدند و به علت محدود بودن افراد جامعه و نمونه گیری به عمل نیامد و نیز همین تعداد از دبستانهای دخترانه مدارس عادی به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند آزمودنیها از نظر شغل پدر وتحصیلات وشغل مادر رسن با یکدیگر جور شدند . سپس پرسشنامه ” ارتباط مادر و کودک ” که توسط رابرت روث در واشنگتن تهیه شده و شامل ۴۸ سئوال می باشد که چهاربعد پذیرش و ابزار محبت ، اعضای آزادی وطرد را در مادر می سنجد توسط محقق بر روی آنها اجرا گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آزمون t تست مستقل وئیز درصد گیری انجام شده است و یافته های پژوهش نشان میدهد که دریعد پذیرش و ابراز محبت بین مادران کودکان شنوا و ناشنوا تفاوت معنی دار وجود دارد در اعطای آزادی و طرد تفاوت معنی دار مشاهده نشد.

بخش اول:

در بین تمامی نهادها، سازمانها و تاسیسات اجتماعی ، خانواده نقش و اهمیتی خاص و بسزا دارد. تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیده اند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تاکید ورزیده اند به درستی هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردارند باشد انسان شناسان در جوامع مختلف نشان داده اند که طرز پرورش طفل در هر جامعه کلید فهم آن اجتماع وفرهنگ است . از حدود سالهای ۱۹۳۰ به این سومردم شناسان کوششهای خاص در مطالعه طرزپرورش کودک در اجتماعات مختلف به کار بسته اند و منشا بسیاری از مشخصات اجتماعی و فرهنگی را درنحوه رفتار با کودکان جسته اند، تا جایی که امروزه هرتحقق فرهنگ ، از بررسی دوران کودکی ونحوه بار آوردن کودکان در جامعه آغاز می کند و نهادهای اجتماعی را انعکاسی از این تربیت و ناشی از آن میداند ، در جریان طولانی تکوین خانواده در تاریخ، خانواده، از صورت زیستی بیرون آمده و هر روز ابعاد تربیتی و فرهنگی بیشتر یافته است ( ساروخانی ، ۱۳۷۰).خانواده اولین محیطی است که کودک را به مرور از کیفیت و چگونگی روابط انسانی آگاه می سازد به طوری که تجارب اصلی زندگی خود را در این محیط فرا می گیرد و این تجارب زیربنایی خواهد بود که رفتارها ، نگرشها، نوع حرفه، اعتقادات مذهبی و سیاسی و اقتصادی فرد را تا حد زیادی تحت الشعاع قرار می دهد (مهابادی ، ۱۳۷۲).در سال های اخیر نیز پژوهش های دامنه داری درباره عوامل خانوادگی واکنش دوم پس از به نتیجه نرسیدن انکار، آن است که تا حدودی به وجود مساله معلولیت در فرزندان خود اذعان می کنند و می پذیرند که کودک آنها مشکلی دارد . این مرحله را مرحله ” آگاهی نسبی ” می خوانند و پس از این مرحله است که والدین به مرحله پذیرش کامل مساله فرزند خود می رسند و این مرحله ” آگاهی کامل از معلولیت فرزند است و بنابراین والدین درصدد چاره جویی و همراهی به او بر می آیند استون ، ۱۹۴۸). شیوه پذیرش مشابهی نیز به وسیله روزن ۱۹۵۵ ، پیشنهاد شده است. وی معتقداست والدین، مساله کودک عقب مانده ذهنی خودراطی پنج مرحله می پذیرند . این مراحل عبارتند از: هشیار شدن  ، باز شناسی ، درمان جویی “، راه حل جویی و مرحله پذیرش این پذیرفتن کودک عقب مانده ذهنی تحت تاثیر عوامل گوناگونی است چون زمینه مذهبی، سن کودک و شخصیت والدین (کریمی،۱۳۷۲). برخورد سازنده والدین با مساله فقط زمانی امکان پذیر است که آنها برگشت ناپذیر بودن معلولیت را بپذیرند و عوارض وعلل آنرا بفهمند وتفسیر وتوجیه نمایند (تقوی، ۱۳۷۰) دراین زمینه تحقیق خانمها بیانی و محبوب (۱۳۵۹) نشان میدهد که والدین وهمچنین معلمین مدارس ابتدایی شهر تهران نسبت به کودکان استثنایی نگرش منفی دارند در همان تحقیقات مقایسه میانگین ها نشان میدهد که نگرش معلمین نسبت به کودکان استثنائی منفی تر از نگرش والدین کودکان استثنایی است . این مطالب نشان می دهد که وجود کودک معلول در خانواده میتواند باعث ایجاد نگرش منفی در والدین شود و نهایتا بهداشت روانی افراد خانواده را به مخاطره اندازد.ناشنوایی یکی از معلولیت هاست که واکنش های دفاعی مشابه را در اضطراب برای آینده ( کاتر، ۱۹۵۳، شیمو، ۱۹۵۱) خطر جدی برای انسجام خانواده (فاریر، ۱۹۵۹) و منبع ناکامی و بیهودگی ( گریلر، ۱۹۵۲) ، یاد کرده اند. عده ای دیگر از محققان نیز جنبه های مختلف تعامل بین کودک عقب مانده ذهنی و والدین او را مورد توجه قرار داده اند (کریمی، ۱۳۷۲) وقتی والدین بک کودک عقب مانده ذهنی در می یابند که کودک آنها به نوعی با کودکان دیگر فرق دارد” نخستین واکنش آنها معمولا انکار وجود مساله ای در فرزندانشان است (شیمو، ۱۹۵۱) برای اثبات صحت این انکار، معمولا والدین به منابع مختلفی از قبیل پزشکان روان شناسان و متخصصان دیگر مراجعه می کنند. آنها غالبا” به دنبال تعبیر و تفسیرهایی بجزعقب ماندگی ذهنی نظیر خجالتی بودن، ترسو بودن و نظایر آنها می گردند (کائر، ۱۹۵۳). بعضی والدین مدت زمانی در این مرحله می مانند و از یک منبع به منبع دیگر مراجعه می کنند به نظر استون (۱۹۴۸)، این والدین کسانی هستند که کمترین آگاهی را از مسائل کودکان خود دارند اینگونه والدین به دنبال انگاره به سرزنش وملامت منابع می پردازند، پزشک روشهای تشخیص، سیستم های آموزشی و نظایر آنها را مقصر می شناسند و وقتی این کوششها هم به نتیجه ای نمیرسند لبه تیز حمله متوجه خود کودک میشود و در واقع ملامت خود کودک آغاز میشود وگناه عقب ماندگی را به گردن تنبلی و پی دست وپایی خود کودک میاندازند و سرانجام وقتی این واکنشها نیز به نتیجه نرسیدند، به ملامت بکدیگریا به ملامت خود می پردازند (کارنر، ۱۹۵۳). را جزئی از نگرش درونی خود می نماید. (شاملو، ۱۳۷۱).از طرفی رشد اجتماعی و شخصیتی افراد ، بطور کلی بستگی زیادی به نحوه ارتباط آنها با دیگران دارد در طول دوران بارداری و انتظار تولد فرزند والدین در این مورد که آن فرزند در آینده چه کسی خواهد شد، رویا وخیالهایی را می پرورانند، انتظار تولد یک کودک تجربه ای قدیمی است که افراد را عمیقا به جنب وجوش می آورد ، نیازهای ارضا نشده و آرزوهایی در مورد آینده، تمایل به اصلاح نقایص ومطلوبیت دستیابی به رویا، اغلب که کودکی که تولدش به انتظار میرود منضم میگردد. عمدتا” والدین به این رویاها وابسته اند سعیدی ۱۳۷۲). توندیک کردک معلول به تعارضات درونی زیادی در والدین دامن میزند . برخوردباماله، احساسات متضادی را در ارتباط با زمان بارداری، تولد کودک، و تشخیص معلولیت در بر میگیرد و مجموعه این احساسات روند برخورد والدین را با مساله شکل میدهد. واکنشهایی که معمولا دیده میشوند، شامل انکار مساله جدا نگهداشتن کودک از جمع، احساساتی که مجموعا ناتوانی را به فردایفا میکند عجز و درماندگی)، پرسش راجع به دلایل معلولیت، روی آوردن به مذهب، سرزنش کردن پزشک، احساس گناه، از این دکتر به آن دکتر رفتن وخشم و افسردگی میباشد. این مساله در مورد انواع معلولیتها به نوعی صلق میکند تلقی محققان از وجود یک کودک عقب مانده ذهنی در خانواده ها متفاوت بوده است ، مثلا” بعطی وجود چنین کودکی را فاجعه ای عاطفی تلقی کرده اند (ورشل و ورشل ، ۱۹۹۱) . دیگران آثرا با اصطلاحاتی از قبیل یک بحران (فاربر، ۱۹۹۰) منبعی برای اتفاق می افتد که تاریخچه ای از مشکلات در زندگی آنها وجود داشته است (کاکس ، پوکرینگ: پاوند ، میلز. ۱۹۸۷) .معهذا ناراحتی های فعلی مادر ممکن است باعث کاستی مراقبت های مادرانه شده باشد که ربطی هم به مشکلات گذشته آنها ندارد (کونتین ، راتر، ۱۹۸۵) به نقل از گودیر، ۱۹۸۸) .در مورد نقش والدین بخصوص مادر باید گفت که یکی از منابع مهم شکل گیری خودپندار واحساس ارزش خود، والدین می باشند . پی بردن به شخصیت، قابلیت ها و توانائی ها و خود پنداری از مهمترین مسائل بهداشت روانی است . تصور مثبت و متعادل از خود داشتن، نشانه سلامت روانی وتصور منفی ونامتعادل از خود به معنای روان نا سالم قلمداد می شود، خودپنداری در اثر یادگیری بوجود می آید، لذا تجارب گذشته و نقش والدین باعث میشود که کودک برقضاوت دیگران درباره خودپی ببرد و از خود ارزیابی به عمل آورد و اعتماد بنفس پیدا کند و صمیمیت ، محبت و استوار بودن خانواده و روابط صحیح بین اعضای آن باعث ثبات و پایداری خودپنداری شده و بالعکس از هم گسسته شدن خانواده با روابط نامطلوب اعضای آن باعث عدم ثبات خود پنداری و از دست دادن اعتماد بنفس شده و شخص در مقابله با مشکلات دچار نگرانی و اضطراب و رفتار های نامناسب میشود (میلانی فر، ۱۳۷۰). کودکانی که طرد می شوند، با کمال به طرد خود میپردازند و احساس بی ارزشی می کنند (بینیس :۱۹۸۳) . این روند را بسیاری از روان شناسان درون فکنی نام نهاده اند که به وسیله آن کودک (ادراکات نگرش ها و واکنش های دیگران مادر و فرزند وابسته اند استرن . ۱۹۸۵) اخیرا گفته شده که نوزادان بطور آشکاری نسبت به آشفتگی در روابط ارتباطی دو طرفه همچون گفتار، حالات چهره و دیگر فعالیتهاحساس میباشند (موری ، ۱۹۸۸) . ادامه دادن به این کاستی های رفتار مادرانه در برقراری ارتباط ممکن است منجر به نقصان آگاهی و احساس در کردک شود. آزمون ویژه ای که به منظور تانیداین نظریه صورت گرفت مشخص گردید که نوزادان مادران افسرده در مقایسه با نوزادان همسن و سال خود که دارای مادران شاد هستند به نسبت کمتری قادر به پیدا کردن اشیا پنهان شده می باشند. (موری ، ۱۹۸۸)تحلیل تصاوپر ویدنونی وظایف و عکس العمل های مادر کودک نشان میدهد که نوزادان مادران افسرده معلاقه کمتری به کارهای خود نشان می دهند. همان تصاویر نشان میدهد که مادران افسرده ، توجه کمتری به نوزاد خود داشته وبنظر می رسد که تفسیرهای انتقادی بیشتری نسبت به نوزاد خود ابراز میدارند (موری، ۱۹۸۸) مطالعات مشاهده ای مستقیم رفتار متقابل نوزادان ، بافته های فوق الذکر را در مورد کودکان بالای سه سال تائید مینماید . (کوگیل ، کاپلان ، الکساندرا، رونیون ، کانر (۱۹۸۶)) این مساله نشان میدهد که روابط دو جانبه اجتماعی که بوجود می آیند احتمالا” با موفقیت پرتطابق آینده تاثیر می گذارد (کونیتن و راتر، ۱۹۸۸) پر واضح است که رفتار فعلی والدین تاحدی به تجربیات گذشته آنها بستگی دارد. تحقیقات تاحدودی از این فرضیه حمایت می کند که ارتباط بین افسردگی مادر و مشکلات رفتاری در کودکان ، بیشتر در مورد مادرانی رابطه بین مادر و کودک یک رابطه پویا است که مشارکت هر دو طرف را مبطلبد. تاکید بر ارتباط فعال برای رشد نوزاد سالم و سرحال بودن والدین و ارضای دوستانه دو طرفه از اصول مهم در تنوری باول بی (۱۹۷۳) می باشد . باول بی همچنین پیشنهاد می کند که روابط صمیمانه در اوان زندگی تاثیری حفاظت کننده در برابر مشکلات و استرس های بعدی زندگی دارد.(گودیر، ۱۹۸۸) خواهی نخواهی کاستی رفتار مادرانه از حد استاندارد (آنچه که با شما، مستقیما  از فشارهای روحی ناشی می شود . بسیار مهم است که اثرات کاسنی رفتار های مادرانه ، بر رشد طبیعی کودکان تعیین گردد . تحقیقات در مورد این اثرات بر کودکان محروم از رابطه مادر و فرزند آغاز شد تا نشان داده شود که کاستی رفتار مادرانه ممکن است پیش آید (موری، ۱۹۸۹ اولا” فاکتورهای تاثیرگذار بر کودک و نیز تا در درارتقا روابط اجتماعی بسیار مهم هستند، بطوریکه رشد و پرورش کردی را در همه زمینه ها تسهیل می نماید (موری و ترواترن، ۱۹۸۶) لبخند، خنده، نگریستن و حرکت های مختلف همه بیانگر حالت تاثیر گذار برنوزاد هستند وینظر می رسد به عنوان محرک های رفتار های اجتماعی عمل می کنند و همچنین نقاط مرجعی برای فعالیتهای دوجانبه بین افراد فراهم می سازند . این رفتار های تکاملی مورد بررسی قرار گرفته اند به عنوان مثال، تغییر گفتار طفل که با گذشت زمان کامل تر و غنی تر می شود بعلاوه حالات گویای چهره نوزاد و حرکات او به رفتار افراد بستگی دارد . ولی هدفدار و جهت دار بوده و به روشهای اجتماعی مانند فعالیت های دوجانبه

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی میترا محمودی روانشناس، میترا محمودی مشاور، میترا محمودی روان درمانگر، میترا محمودی روانپزشک، میترا محمودی متخصص اعصاب و روان، میترا محمودی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
میترا محمودی
روانشناس بالینی و فردی
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر