منو
X

تصویر
نازیلا حنایی
روانشناس بالینی و فردی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

0%

مفید بودن

60%

دانش و مهارت

0%

رفتار بالینی

60%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

نازیلا حنایی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی بالینی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز در سال ۱۳۸۸، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “بررسی ذهنیت های طرحواره ای، تجربه ی کودک آزاری و سبک دلبستگی در افراد با اختلال شخصیت مرزی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه تبریز

دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بالینی

عنوان:

بررسی ذهنیت های طرحواره ای، تجربه ی کودک آزاری و سبک دلبستگی در افراد با اختلال شخصیت مرزی

استاد راهنما:

دکتر مجید محمود علیلو

استاد مشاور:

دکتر عباس بخشی پور

پژوهشگر:

نازیلا حنایی

پاییز ۱۳۸۸

فهرست مطالب

عنوان

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت موضوع

اهداف پژوهش

سوالات پژوهش

فرضیه های پژوهش

تعریف نظری و عملیاتی متغیرها

ذهنیت طرحواره ای

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

سبک دلبستگی

بزرگسال خودمختار (ایمن)

بزرگسال انکار کننده (اجتنابی)

بزرگسال ذهن مشغول و مجذوب ( دو سو گرا)

تعریف عملیانی

کودک آزاری

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیق

مباحث نظری

ماهیت اختلال شخصیت

ویژگی های اختلالات شخصی

اختلال شخصیت مرزی: تشخیص و طبقه بندی

توصیف علایم بالینی BPD

سبب شناسی BPD

عوامل ارثی و زیستی

وقایع تروماتیک دوران کودکی

فقدان ها و جدایی های ابتدایی دوران کودکی

عوامل فرهنگی و اجتماعی

تبیین های شناختی

مروری بر تحقیقات پیشین

اثرات آزار (جسمی، جنسی، عاطفی) و غفلت

اثرات رابطه و الد – کودک (دلبستگی)

فصل سوم: روش پژوهش

طرح پژوهش

جامعه و نمونه آماری:

روش نمونه گیری

ابزارهای پژوهش

پرسشنامه ی ذهنیت طرحواره ای یانگ

پرسشنامه ی کودک آزاری( CASRS )

پرسشنامه ی دلبستگی بزرگسال هازن و شور

روش اجرای پژوهش

روش تجزیه و تحلیل داده ها:

فصل چهارم: تجزیه تحلیل داده ها

مقدمه

داده های توصیفی برای سبک های دلبستگی در بیماران مرزی و افراد بهنجار

آماره های معنا داری تحلیل واریانس چند متغیره (مآنوا) برای سبک های دلبستگی

نتایج تحلیل واریانس چند متغیره برای سبک های دلبستگی در گروه مرزی و بهنجار

داده های توصیفی برای زیر مقیاس های کودک آزاری در بیماران مرزی و افراد بهنجار

آماره های معنا داری تحلیل واریانس چند متغیره (ماتوا برای زیر مقیاس های کودک آزاری

نتایج تحلیل واریانس چند متغیره برای زیر مقیاس های کودک آزاری در گروه مرزی و بهنجار

پیش بینی ذهنیت های طرحواره ای توسط یک دلبستگی و مقیاس های کودک آزاری

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

فرضیه اول تا سوم

فرضیه چهارم تا هفتم

سوالات پژوهشی

محدودیت ها

پیشنهادات

چکیده:

هدف: هدف این پژوهش بررسی دهنیت های طرحواره ای، سبک های دلبستگی و تجربه کودک آزاری در افراد با اختلال شخصیت مرزی و مقایسه آن با افراد بهنجار بود.روش نمونه این پژوهش شامل ۶۰ نفر( ۳۰ بیمار مرزی و ۳۰ نفر گروه بهنجار) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه سالم از نظر ویژگیهای جمعیت شناختی (سن و جنس) با گروه بیماران مرزی همتاسازی شد و از آنها خواسته شد تا پرسشنامه های ذهنیت طرحوارهای بانگ، سبک های دلبستگی هازن و شور و کودک آزاری( CASRS ) را تکمیل نمایند. داده های آماری از طریق روش آماری MANOVA و تحلیل مسیر، تحلیل شد.

یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که گروههای پژوهش در سبک دلبستگی دوسوگرا و زیر مقیاس های عاطفی، غفلت و جنسی مقیاس کودک آزاری با هم تفاوت معناداری نشان دادند. همچنین ذهنیت های طرحوارهای توسط سبک های دلبستگی و مقیاس های کودک آزاری پیش بینی شدند که سبک اجتنابی و آزار های عاطفی و جنسی سهم بیشتری در این پیش بینی ایفا کرداد۔

نتیجه گیری: شکل گیری دلبستگی تایمن (دو سو گرا) و همچنین آزارهای عاطفی و جنسی در دوران کودکی، آسیب پذیری برای مبتلا شدن به اختلال شخصیت مرزی ایجاد می کند.

کلید واژه ها: ذهنیت طرحواره ای، سبک دلبستگی، کودک آزاری، اختلال شخصیت مرزی

مقدمه

اختلالات شخصیت از مهمترین مشکلات اجتماعی و پزشکی است. روانپزشکان، متخصصان بهداشت روان جامعه شناسان و … به این اختلالات توجه جدی نشان داده اند. شیوع این اختلالات در جمعیت عادی بین ۱۱ تا ۲۳ درصد گزارش شده است ، که رقمی هشدار دهنده می باشند . یعنی از هر ۴ تا ۱۰ نفر، بدون توجه به وضعیت اقتصادی اجتماعی، یک نفر مبتلا به اختلال شخصیت است. این افراد احتمالا در توانایی عشق ورزی و دوستی دچار مشکلات مزمن هستند، معمولا سطح تحصیلات پایین تری دارند، مجردند، اعتیاد به دارو دارند و مبتلا به ناهنجاری های جنسی اند. آنها مشکلات زناشویی و خانوادگی دارند و بسیاری از جرایم شدید و خفیف را این بیماران صورت می دهند و بسیاری از زندانیان، مبتلا به نوعی اختلال شخصیت اندر (کاپلان و سادوک،۲۰۰۳ ترجمه ی پور افکاری، ۱۳۸۲).انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۰ نوع اختلال شخصیت تعریف کرده و آنها را در ۳ خوشه طبقه بندی کردهاست. خوشه A با رفتار عجیب و غریب مشخص شده و مرکب از اختلالات شخصیت پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپال می باشد. خوشه B که با رفتار هیجانی و نمایشی مشخص شده اند، شامل اختلال شخصیت ضد اجتماعی، نمایشی، موزی و خودشیفته است. خوشه C هم که با رفتار اضطرابی مشخص می شود، شامل اختلالات شخصیت اجتنایی، وابسته و وسواسی جبری است (کاپلان و سادوک ۲۰۰۳، ترجمه ی پور افکاری، ۱۳۸۲). در سبب شناسی اختلالات شخصیت، عوامل چند گانه ای مشخص شده اند که شامل عوامل زیست شناختی (ژنتیکی، هورمونی و روانشناختی (محیطی) می باشد. فاکتورهای زیست شناختی در اختلالات خوشه و C , A, نقش مهمتری را ایفا می کند ولی در مورد اختلالات خوشه ی B فاکتورهای محیطی نقش اساسی را بر عهده دارند(کولز ون، ترجمه ی رزمگیری، ۱۳۸۵). در تائید این گفته، مشخص شده است که از عوامل موثر بر شکل گیری اختلالات شخصیت خوشه B سبک والدینی و نوع سبک دلبستگی می باشد. این مقوله به طور اختصاصی نردر اختلال شخصیت مرزی دیده می شود که تجربه ی کودک آزاری و سبک دلبستگی نا ایمن از عوامل موثر در شکل گیری این اختلال شناخته شده است.

برای تبیین اینکه تجربه کودک آزاری و تجارب ناگوار دوران کودکی چگونه می تواند سببی برای اختلالات

شخصیت باشد، یانگ، مدلی را بیان می کند که بر طبق آن، ارتباط نوزاد با مراقب در دوران کودکی، شناختواره

ها و طرحواره هایی از محیط را در ذهن کودک شکل می دهد که اگر کودک تجارب ناگواری در این دوران

داشته باشد طرحواره های ناسازگاری شکل می گیرند که هسته ی اصلی اختلالات شخصیت می باشد(یانگ، ترجمه صاحبی و همکاران، ۱۳۸۶).

با توجه به مطالب گفته شده، در این تحقیق سعی بر اینست که با توجه به تجربه ی کودک آزاری و نوع سبک دلبستگی، ذهنیت طرحواره ای در اختلال شخصیت مرزی پیش بینی شود.

بیان مسأله:

واژه ی طرحواره در روانشناسی و به طور گسترده تر در حوزه ی شناختی، تاریخچه ی غنی و برجسته دارد. به طور کلی طرحواره را همچون باور های بنیادیتی تعریف می کنند که تشکیل دهندهی دیدگاه فرد در مورد خود، جهان و دیگران است. طرحواره ها، قدیمیترین مولفه های شناختی محسوب می شوند و حتی گاهی اوقات پیش از آنکه کودک زبان را بیاموزد، شکل می گیرند( طرحواره های پیش کلامی که این طرحواره ها در طول زمان به حرکت خود ادامه می دهند و خود را به تجارب بعدی زندگی تحمیل می کنند. با این تعریف کلی، طرحواره می تواند مثبت یا منفی، سازگار با تاسازگار باشد ( یانگ، ترجمه ی صاحبی وهمکاران.۱۳۸۶).بر طبق نظر یانگ، طرحواره های ناسازگارانه اولیه به دلیل ارضا نشدن نیازهای اساسی دوران کودکی به وجود آمده اند و اعتقاد بر آن است که انسانها و نیاز اساسی دارند، که شامل: ۱-دلبستگی ایمن به دیگران ۲-خود گردانی، کفایت و هویت ۳-آزادی در بیان نیازها و هیجانات سالم خود انگیختگی و تفربح ۵-محدود پنهای واقع بینانه و خویشتنداری، می باشد. گاهی اوقات تعامل بین خلق و خوی کودک و محیط اولیه، به جای ارضا ابن نیازها، منجر به ناکامی آنها می شود که باعث شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه می شود. یانگ ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه را شناسایی کرده که آن را در حوزه ی اصلی: رها شدگی ابی ثباتی، بی اعتمادی ابد رفتاری، محرومیت هیجانی و تقص شرم طبقه بندی کرده است. این طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در مسیر زندگی تکرار می شوند.یانگ بیان می کند که طرحواره های ناسازگار، احتمالا هسته ی اصلی اختلالات شخصیت می باشد. در همین راستا، بر طبق تحقیقات و در نتیجه ی دقت نظر و تأمل در رفتار های بیماران مبتلا به اختلال شخصیت، به ویژه مرزی ها، مشخص شد که به کارگیری مدل اصلی طرحواره (۱۸ طرحواره ناسازگار)، برای بیماران مرزی مشکل است، زیرا این بیماران، خیلی سریع از یک حالت عاطفی با پاسخ مقابله ای افراطی به یک حالت با پاسخ دیگر تغییر جهت می دهند. و از آنجائیکه که تمرکز عمده ی مدل اصلی طرحواره بر سازه های صفت مانند همچون طرحواره با سبکهای مقابله ای بود، لذا در نظر گرفتن این مدل جهت تبیین پدیده ی تغییر حالت های ناگهانی بیماران کافی به نظر نمی رسد. که در اینجا مفهوم ” ذهبت طرحواره ای که به صورت “طرحواره ها با عملکردهای طرحواره ای سازگار با تاساز گار – که در حال حاضر در سیستم پردازش اطلاعات فرد فعال شده اند “تعریف می شود، مطرح می شود. در حال حاضر، ۱۰ ذهنیت طرحواره ای مشخص شده که به ۴ گروه اصلی تقسیم شده اند: ذهنیت های کودکانه، ذهنیت های مقابله ای ناکارآمد، ذهنیت های والد ناکار آمد، و ذهنیت بزرگسال سالم( بانگ، ترجمه ی حمبادی پور و اندوز، ۱۳۸۶).همچنین، بانگ، ریشه ی تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه را در تجارب ناگوار دوران کودکی می داند.و در واقع، بانگ، به نوعی وجود تجارب ناگوار دوران کودکی را به احتمال بروز اختلالات شخصیت در بزرگسالی ربط می دهد. از جمله تجارب ناگوار، تجربه ی کودک آزاری و ارتباط نا مناسب مراقب با کودک را که به نوعی سبک دلبستگی تا ایمن منجر می شود، می توان نام برد.در میان اختلالات شخصیت، طبق تحقیقات سایر (۱۹۹۷)، گودمن و یهودا (۲۰۰۲).( نقل از سانسون و همکاران، ۲۰۰۵) در مقایسه با دیگر اختلالات خوشه ی B در بیماران مرزی، میزان بالاتری از تجارب تروماتیک دوران کودکی وجود دارد. همچنین زاتارتی و گوندرسون (۱۹۹۷، به نقل از لویستال و همکاران، ۲۰۰۵) در تاریخچه ی بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی غفلت و کودک آزاری و آزار کلامی و انزوای هیجانی را گزارش کرده اند.علاوه بر تجربه ی کودک آزاری، تحقیقی که توسط تیمرمان و همکاران (۲۰۰۵) انجام شده، نشان می دهد که آسیب شناسی شخصیت مرزی به طور معناداری با سبک دلبستگی نا ایمن مرتبط می باشد، و بطور کلی تعداد زیادی از مطالعات چندین پیشایند برای BPD در نظر گرفته اند که شامل ، تجارب تروماتیک از قبیل آزار جنسی، آزار فیزیکی و پیشینه ای از جدایی اولیه طولانی مدت (از والد) و تجربه ی فقدان (طلاق والدین با بیماری) (هلگلند و همکاران، ۲۰۰۴). با توجه به پیشینه ذکر شده در بالا، در این تحقیق سعی بر اینست که نوع ذهنیت طرحواره ای، در بیماران مرزی، بر اساس تجربه کودک آزاری و نوع سبک دلبستگی، پیش بینی شود.

اهمیت موضوع

اختلال شخصیت مرزی شایعترین اختلال شخصیت در محیط های روانپزشکی است. بنظر می رسد که تکانشگری، بی ثباتی در خلق و روابط بین فردی از خصوصیات مرکزی این اختلال باشد (دوراند و بارلو، ۲۰۰۲). خلل بیماران مرزی، غالبا با خشمگین است با افسرده، مضاف بر اینکه چرخشهای سریع خلق در اینها شایع است. دردناک بودن ذاتی زندگی آنها در خود زنی های عمدی و مکررشان مشهود است خراشانداختن دست و پاها یا تبغ، خراش انداختن روی مچ دست ها و ساعلم با ابزارهای تیز، کشیدن چاقو به ناحیه شکم، گردن و سینه ها، سوزاندن پوست با سیگار و کوبیدن سر به دیوار نمونه هایی از آسیب رسانی های عملی آنهاست. (دوراند و بار لو، ۲۰۰۲).با توجه به افزایش این نوع اختلال در جوامع گوتی، تحقیقاتی در مورد سیب شناسی و همچنین عواملموثر بر شکل گیری این اختلال و به خصوص عوامل محیطی ( مثل محیط خانوادگی سبک والدینی، نوع سبک دلبستگی، تجربه ی کودک آزاری ) که بر طبق تحقیقات پیشین، از عوامل موثر شناخته شده اند، ضروری می  باشد. پانگ، در سیب شناسی اختلالات شخصیت بیان می کند که هسته ی اصلی اختلالات شخصیت، طرحواره های ناسازگار اولیه ای هستند که عمدتا در نتیجه ی تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند. در واقع بسته به نوع روابط بین کودک و والد که در دوران کودکی رخ میدهد، سبک های ویژه شناختواره ها و طرحواره ها و همچنین سبک خاصی از دلبستگی ایمن یا تا ایمن اتر کودک شکل می گیرد که به طور معناداری از نوع روابط کودک با مراقبش تاثیر می پذیر شد. در این راستا قابل ذکر است که نظریه ی دلبستگی که حاصل تلاش های بالبی و آپشنز ورث است، بر چگونگی شکل گیری و درک اختلال شخصیت مرزی، تاثیر بسزایی داشته است ( یانگ، ترجمه ی حمید پور و آندوز، ۱۳۸۶). همچنین اینکه تروما (کودک آزاری از پیشایندهای شخصیت مرزی می باشد (هرمان و همکاران، ۱۹۸۹ ، به نقل از اسکودول و همکاران، ۲۰۰۲) و اینکه در این بیماران تروما اغلب به شکل آزار جنسی و فیزیکی است (یهودا و همکاران ۱۹۹۱، به نقل از اسکودول و همکاران ۲۰۰۲).در این تحقیق سعی بر اینست که با توجه به نوع روابط بین کودک و والد که در دوران کودکی رخ داده است، سبکهای ویژه شناشنواره ها و طرحواره هایی که در این دوران شکل می گیرند، بررسی شود. در واقع به طور اختصاصی نر هدف این تحقیق اینست که عوامل موثر بر شکل گیری طرحواره های ناسازگار را که خود هسته ی اختلال شخصیت می باشد، بررسی کند که در این راستا دو عامل تجربه ی کودک آزاری و نوع سبک دلبستگی مورد توجه قرار می گیرد. اهمیت نظری این پژوهش، توسعه ی مرز های دانش است و منتظری جدید به فهم و صورت بندی این اختلال، به ویژه در پرتو نظریه هیجان برانگیز طرحواره درمانی می گشاید.اهمیت عملی پژوهش، توجه به بنیادهای شناختی- هیجانی این اختلال از یک سو، و نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی این افراد، در کار بندی مناسب و دقیق تر مداخلات بالینی است همچنین روشن ساختن نقش تجارب تروماتیک دوران کودکی در شکل گیری اختلال شخصیت مرزی در بزرگسالی می تواند به بینش های مفیدی از نظر مداخلات در سطح اول پیشگیری منجر گردد و اینکه میتوان از یافته های این پژوهش تلویحات عملی متعددی را در زمینه آموزش خانواده ها و مداخلات بهنگام تر استنتاج نمود.

اهداف پژوهش

هدف کلی :

تعبین ذهنیت های طرحواره ای، تجربه ی کودک آزاری و سبک دلبستگی در افراد با اختلال شخصیت مرزی

اهداف جزئی

۱-مقایسه ی سبک دلبستگی دو سو گرا در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

۲. مقایسه ی سبک دلبستگی اجتنابی در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

٣. مقایسه ی سبک دلبستگی ایمن در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

۴٫مقایسه ی تاریخچه ی غفلت در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

۵- مقایسه ی تاریخچه ی کودک آزاری جنسی در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

  1. مقایسه ی تاریخچه ی کودک آزاری جسمی در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

۷ . مقایسه تاریخچه ی کودک آزاری عاطفی در دو گروه بیماران مرزی و گروه بهنجار

۸-پیش بینی ذهنیت طرحواره ای بیماران مرزی بر اساس تجارب کودک آزاری و سبک دلبستگی

سوالات پژوهش:

۱. آیا نوع سبک دلبستگی در بیماران مرزی، پیش نیتی کنالتی تهنیت های طرحواره ای می باشد؟

۲. آیا تاریخچه ی کودک آزاری در بیماران مرزی ، پیش بینی کاستی هنیت های طرحواره ای در این گروه می باشد؟

فرضیه های پژوهش:

۱٫بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار، دارای سبک دلبستگی اجتنابی می باشند.

٢. بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار دارای سبک دلبستگی اجتنابی می باشند.

٣. گروه بهنجار در مقایسه با بیماران مرزی دارای سبک دلبستگی ایمن می باشند.

  1. بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار ، در زیر مقیاس آزار عاطفی مقباس کودک آزاری نمره ی بیشتری به دست می آورند .
  2. بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار، در زیر مقیاس غفلت مقباس کودک آزاری، نمرهی بیشتری به دست می آورند.
  3. بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار اثر تریر مقیاس آزار جسمی مقیاس کودک آزاری، نمره ی بیشتری به دست می آورند.
  4. بیماران مرزی در مقایسه با گروه بهنجار نادر تریر مقیاس آزار جنسی مقیاس کودک آزاری، نمره ی بیشتری به دست می آورند.

تعریف نظری و عملیاتی متغیرها

ذهنیت طرحواره ای

تعریف نظری عبارت است از طرحواره ها با عملکرد های طرحواره ای – سازگار با ناسازگار – که در حال حاضر در سیستم پردازش اطلاعات فرد فعال شده اند. (یانگ، ترجمه ی حمید پور و اندوز، ۱۳۸۶).

تعریف عملیائی عبارت است از نمره ای که آزمودنی در آزمون دهنیت طرحواره ای بانگ به دست می آورد

سبک دلبستگی

تعریف نظری :

دلبستگی پدیده ایست که به تدریج و در کسی که میل دارد با شخصی که مطلوب او ست وثوپتر، عاقل تر و قادر به کاستن از اضطراب یا ناراحتی شناخته می شود، رشد می یابد و زمانی به وجود می آید که بین فرد (کودک) و طرف مقابل (مادر) رابطه ای گرم، صمیمانه که برای هر دو رضایت بخش و مایه لذت است، وجود داشته باشد کا پلان -سادوک. ۲۰۰۳، ترجمه پور افکاری، ۱۳۸۲).

بزرگسالان از لحاظ کیفیت دلبستگی به ۳ گروه تقسیم می شوند:

بزرگسال خودمختار ( ایمن) :

بزرگسال ایمن، تجسمی مثبت و حمایتگر از چهره دلبستگی دارند. این تجسم مثبت، احساس خود ارزشمندی را در این افرا را در این افراد افزایش داده و فرد را قادر می سازد که عواطف منفی خود را به شیوه ای سازنده تعدیل کند( کاسیدی، ۱۹۸۸، به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴).

بزرگسال انکار کننده (اجتنابی):

از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران اجتناب کرده و در مقیاس هایی که در روابط عاشقانه و رمانتیک را بررسی میکنند، نمرات پایین تری را بدست می آورند ( فینی و نولر، ۱۹۹۰، به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴).

بزرگسال ذهن مشغول و مجذوب (دوسوگرا): این افراد در روابط عاطفی خود با دیگران انحصار گرا و وابسته بوده، دائما نگران طرد شدن و رها شدن از طرف دیگران هستند و یا دلبستگی شادیال به دیگری، سعی در کاهش اضطراب جدایی خود دارند(میکیولیشر، ۱۹۹۰، تنقل از خانجانی، ۱۳۸۴)

تعریف عملیاتی

نمره ای که آزمودنی در پرسشنامه ی هازان و شور، در ۳ بعد أیمن، اجتنابی و دو سو گرا به دست می آورد.

کودک آزاری

تعریف نظری

عبارت است از آزار دادن کودک توسط سوء رفتار جنسی، سوء رفتار جسمی، مو، رفتار عاطفی با غفلت مسامحه )در مورد کودک می باشد (کاپلان – سادوک ۲۰۰۳، ترجمه ی پور افکاری، ۱۳۸۲).

آزار جسمی: سوء رفتار و آزار جسمی عبارت است از ایجاد جراحت جسمانی در کودک زیر ۱۸ سال توسط فردی که مسئول نگهداری و محافظت از کودک می باشد و تحت شرایطی که نشان می دهد بهداشت و بهتر پستی کودک در معرض تهدید و خطر است( کار، ۱۹۹۹، به نقل از محمد خانی، ۲۰۰۳).

آزار عاطفی: زمانی رخ می دهد که والدین آگاهانه و از روی قصد اقدام به اعمال تنبیه مکرر برای خطاهای

کوچک، طرد گردن، دلسرد گردن، بیرون راندن وی از خانه و ممانعت از برقراری ارتباط وی با همسالان

نمایند( کار، ۱۹۹۹، به نقل از محمد خانی، ۲۰۰۳).

غفلت: در مورد غفلت بر خلاف آزار عاطفی و سایر آزارها، این نکته حائز اهمیت است که والدینی که از کودکان خود غفلت می کنند این کار را آگاهانه و اتر رازی قصد انجام نمی دهند. در واقع آنها از نیاز های کودک آگاه نیستند. نیازهایی چون نیاز های جسمانی، تغذیه، بهداشت، نیاز های عاطفی و نیازهای عقلانی کودک (کار، ۱۹۹۹، نقل از محمد خانی، ۲۰۰۳).

آزار جنسی آزار جنسی به هر گونه ارتباط جنسی با کودک توسط یک بزرگسال اطلاق می شود. آزار جنسی

دامنه ی وسیعی از رفتارهایی است که طی آن لذت فرد بزرگسال منظور نظر قرار دارد. مثل نوازش کودک به قصد لذت تا عورت نمایی و نهایتا تجاوز جنسی (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۰ به نقل از محمد خانی ۲۰۰۳).

تعریف عملیاتی:

نمره ای که ازمودنی در پرسشنامه ی کودک آزاری در ۴ بعد غفلت، آزار جنسی، آزار جسمی و آزار عاطفی به دست آورد.

فصل دوم: مباحث نظری و پیشینه تحقیق

مباحث نظری

ماهیت اختلال شخصیت

اختلالات شخصیت یکی از مقاوم ترین مشکلات بالینی است که درمانگران با آن روبرو می شوند و در حیطه

وسیعی از فعالیتهای خصوصی بیماران مشاهده می شوند. اختلال شخصیت بنا به تعریف متن باز بینی شده

چهارمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (IV – TR – DSM) عبارتست از «تجارب درون ذهنی و رفتاری با دوامی که بر معیارهای فرهنگی منطبق نیست، نفوذی غیر قابل انعطاف دارد، از نوجوانی با جوانی شروع می شود، در طول زمان تغییر نمی کند و موجب ناخشنودی فرد و مختل شدن کار کردهایش میشود ( کاپلان و سادو کی ترجمه پور افکاری، ۱۳۸۳).

ویژگی های اختلالات شخصیت

هر کدام از اختلالات شخصیت، ویژگیهای خاص خود را دارند با این همه، همگی آنها در مجموعه ای از

خصایص باهم اشتراک دارند که اهم آنها عبارت است از:

۱- صفات فراگیر و مستمر هستند؛ به این معنی که سابقه ای دراز مدت از مشکلات در زمینه های مختلف مثل شناخت (یعنی روش های ادراک و تفسیر خود، دیگران رویدادها) حالات عاطفی، عملکرد بین فردی و کنترل تکانه وجود دارد.

۲- علایم برون دگر ساز هستند یعنی بیمار می تواند محیط بیرونی خود را تغییر دهد و با نیازهای خود منطبق

سازد. به عبارت دیگر بیمار بیشتر در پی تغییر دادن محیط است تا خود

۳- صفات همنوا با ایگو هستند، یعنی برای ایگوی فرد قابل قبول و پذیرفتنی بوده و در نتیجه بیمار مبتلا به اختلال شخصیت از بابت رفتارهای غیر انطباقی خود احساس اضطراب نمی کند. میلون نیز یادآوری می کند که صفات شخصیتی برای فرد مبتلا به اختلال شخصیت، احساس خوشایندی پدید می آورد.

۴- صفات به شکل انعطاف ناپا بر حفظ می شوند. در این زمینه میلون از دو مفهوم مهم صحبت می کند:

۱) انعطاف ناپذیری انطبافی ، ۲) چرخه معیوب. این دو مفهوم از مهمترین ملاک های آسیب شناسی شخصیت هستند: راهبردهای جایگزینی که فرد برای ارتباط با دیگران، دستیابی به اهداف و مقابله با فشار روانی به کار می برد نه تنها تعدادشان کم است، بلکه به شیوه انعطاف ناپد پری نیز بکار برده می شوند، میلون معتقد است که در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت این فرایند از طریق به کار گیری چرخه معیوبی از توالی های خود آسیب رسان گسترش می یاباد: «شگردهایی نظیر فشار محائلتی، تحریف شناختی و تعمیم رفتاری فرآیندهایی هستند که فرصت یادگیری جدید را محدود می کنند، وقایع اساسأ بی خطر را سوء تعبیر می کنند و موجب بروز واکنش هایی از جانب دیگران می شوند که مشکلات اولیه را دوباره فعال می کنند».

۵- بیمار تلبیت رشدی و ناپختگی نشان می دهد.

۶- مکانیزم های دفاعی مورد استفاده بشدت جزمی و مسلط می باشند. دفاع ها در بیماران مبتلا به اختلال

شخصیت در موثر ترین حالت خود، اضطراب و افسردگی را از بین می برند و فی الواقع یکی از دلایل عمده

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه تبریز
  • رشته تحصیلی روانشناسی بالینی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی نازیلا حنایی روانشناس، نازیلا حنایی مشاور، نازیلا حنایی روان درمانگر، نازیلا حنایی روانپزشک، نازیلا حنایی متخصص اعصاب و روان، نازیلا حنایی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی بالینی
تصویر
نازیلا حنایی
روانشناس بالینی و فردی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر