منو
X

تصویر
سیده محدثه کوچکی
روانشناس بالینی و فردی
(3)
آمار این متخصص
(3) رای
60%

دقت

0%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

0%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

سیده محدثه کوچکی هستم، فارغ التحصیل روانشناسی تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تربیت معلم در سال ۱۳۹۰، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “رابطه بین توانایی، خود کار آمدی و رویکردهای یادگیری با فرا شناخت در دانش آموزان: یک تحلیل مسیر” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه تربیت معلم

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی تربیتی

عنوان:

رابطه بین توانایی، خود کار آمدی و رویکردهای یادگیری با فرا شناخت در دانش آموزان: یک تحلیل مسیر

استاد راهنما:

دکتر پروین کدیور

استاد مشاور:

دکتر غلامرضا صرامی

دانشجو:

سیده محدثه کوچکی

اسفند ۱۳۹۰

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات پژوهش

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

هدف، سوال و فرضیه های پژوهش

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش

فصل دوم: پیشینه نظری و پژوهشی

بخش اول: مبانی نظری الگوی P3 بیگز

الف. مولفه های پیش زمینه

هوش

اهمیت بررسی هوش

ب. مولفه های فرایندی

رویکرد یادگیری

مطالعات بیگز

رویکرد سطحی

رویکرد عمیق

خود کار آمدی

ج. پیامدهای یادگیری

فراشناخت

اجزا فراشناخت

مدل های مرتبط با فراشناخت

عوامل باقیمانده

جمع بندی مبانی نظری

بخش دوم: پیشینه پژوهش

رابطه هوش و رویکردهای یادگیری

رابطه هوش و خودکارآمدی

رابطه هوش و فراشناخت

رابطه رویکردهای یادگیری و فراشناخت

رابطه خودکارآمدی و فراشناخت

رابطه هوش، خودکارآمدی و فراشناخت

رابطه هوش، رویکردهای یادگیری و فراشناخت

رابطه هوش، رویکردهای یادگیری، خودکارآمدی و فراشناخت

جمع بندی پیشینه پژوهش

فصل سوم: روش پژوهش

روش انجام پژوهش

جامعه آماری

حجم نمونه

روش نمونه گیری

ابزار جمع آوری اطلاعات

روش جمع آوری اطلاعات

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل آماری

یافته های توصیفی

بررسی مقروضه های انجام تحلیل مسیر

بررسی نرمال بودن متغیرهای پژوهش

بررسی فرض روابط خطی میان متغیرها

ماتریس همبستگی میان متغیرها

یافته های تحلیل مسیر

بررسی مدل اولیه

بررسی مدل با اعمال ثابت ماندن واریانس مانده ها

اثرات مستقیم و غیر مستقیم و کل متغیرها بر فراشناخت

جمع بندی

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

مروری بر فرایند انجام پژوهش

فرضیه اول

فرضیه دوم

فرضیه سوم

فرضیه چهارم

فرضیه پنجم

فرضیه ششم

فرضیه هفتم

فرضیه هشتم

سوال پژوهش

محدودیت های پژوهش

پیشنهاد های کاربردی

پیشنهاد های پژوهشی

جمع بندی

فهرست منابع فارسی و لاتین

پیوست ها

چکیده

هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان رابطهی توانایی (هوش)، خودکارآمدی، رویکردهای یادگیری و فراشناخت دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان های چالوس و نوشهر است. برای انجام دادن این پژوهش ۳۴۷ دانش آموز به شیوه ی خوشه ای مرحله ای انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. در جریان پژوهش پرسشنامه های آگاهی های فراشناختی شروا و دنیسون، خود کار آمدی تحصیلی، پرسشنامه تجدید نظر شده ی دو عاملی فرایند مطالعه و آزمون ماتریس های پیشروندهی ریون برای سنجش متغیرهای پژوهش به کار برده شد. برای بیان روابط موجود بین متغیر ها و آزمون مدل ارائه شده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده گردید. نتایج نشان داد که مولفه های هوش، خود کار آمدی، رویکردهای یادگیری و فراشناخت دو به دو با یکدیگر همبستگی دارند. علاوه بر این نتایج تحلیل مسیر نشان داد که داده ها با الگوی پیشنهادی ماگنو (a ۲۰۰۹) برازش ندارند. اما با اعمال ثابت ماندن واریانس مانده ها، شاخص های برازش، نشان دهندهی برازش مدل است. این بدان معناست که یادگیرندگانی که هوش بالایی دارند می توانند توانایی ذهنی خود را به رویکردهای یادگیری عمیق و سطحی و خودکارآمدی تبدیل کنند. همین طور رویکرد یادگیری عمیق و باورهای کار آمدی دانش آموزان را قادر می سازد تا از فراشناخت به طور موثر استفاده کنند. همچنین با استفاده از مدل برازش شده مشخص شد که رویکرد یادگیری عمیق دارای بیشترین اثر کلی بر فراشناخت است.

کلید واژه ها: توانایی، هوش، خود کار آمدی، رویکردهای یادگیری سطحی و عمیق، فراشناخت.

مقدمه:

هر نظام آموزشی در پی دستیابی به اهداف مشخص و از قبل تعریف شده ای است، که از فلسقهی پرورشی آن نظام و نیازهای آن جامعه نشات می گیرد. یکی از مهمترین این اهداف تربیت نسلی است که هم به مسائل زندگی خود، آگاهی داشته و هم دارای مهارت های لازم برای مقابله با آنها باشد، و همچنین آینده نگر بوده و با پیش بینی مشکلات احتمالی زندگی آینده، خود را به دانش و آگاهی ها، فنون و مهارت ها، و شیوه های رفتاری لازم برای زیستن در جهان آینده تجهیز کند. برای رسیدن به این هدف لازم است فراگیر روش های کسب دانش و مهارت ها را یاد بگیرد و راهبردهای مورد نیاز برای یادگیری را به کار برد، تا بتواند با استفاده از این راهبرد ها به دانش مورد نیاز برای برخورد مناسب با زندگی مجهز شود (خان محمدی، ۱۳۸۳).اگر آموزش و پرورش بخواهد دانش آموزانی را تربیت کند که از عهده حل مسائل مختلف جامعه متحولفردا بر آیند و مسئولیت یادگیری خویش را خود به عهده بگیرند باید فراشناخت را در برنامه های خود وارد کند و به گسترش مهارت های فراشناختی بادگیرندگان بپردازد، زیرا مهارت های فراشناختی به افراد کمک می کنند تا خودشان را با موقعیت های جدید سازگار کنند. بسیاری از صاحبنظران از جمله جکوبسن (۱۹۹۸) بر این عقیده هستند که هر گونه اصلاح در نظام تربیتی، مستلزم در نظر گرفتن بافته های تحقیقات فراشناختی و استفاده از آنها در برنامه های آموزشی است (فولاد جنگ، ۱۳۸۱). فراشناخت دارای ماهیتی انتزاعی است و همین امر آن را تهدید بر انگیز جلوه می دهد، اما واقعیت امر این گونه نیست. ما هر روز مشغول انجام برخی فعالیت های فراشناختی هستیم. فعالیت هایی نظیر برنامه ریزی برای انجام یک کار با تکلیف، بازبینی درک خواندن ، و ارزیابی از پیشرفتی که در جهت رسیدن به هدف داریم، همگی دارای ماهیت فراشناختی هستند (لوینگستون، ۱۹۹۷). رشد فراشناخت از جمله موضوعاتی است که در دهه های اخیر به طور جدی مورد توجه پژوهشگران حوزه کی تعلیم و تربیت فرار گرفته است. به گونه ای که نه تنها در خصوص لزوم آن برای موفقیت تحصیلی فراگیران، تقریبا در بین این حوزه، اتفاق نظر وجود دارد (کاریگان، ۲۰۰۶، زهار، ۱۹۹۸؛ به نقل از صفری و مرزوقی، ۱۳۸۸)، بلکه برای قرن بیست و یکم به عنوان یک ضرورت، تشخیص داده شده است (بلاکی و اسپنس، ۱۹۹۸؛ به نقل از صفری و مرزوقی، ۱۳۸۸).

بیان مسئله

مفهوم فراشناخت، اکنون به مفهومی متداول در تعلیم و تربیت تبدیل شده است. از نظر فلاول (۱۹۷۹)،پینتریچ (۲۰۰۴) و شراو و دنیسون (۱۹۹۴) فراشناخت شامل دانش و آگاهی فرد در باره ی شناخت و فرایندهای شناختی و روش های تکمیل نکالیف هست. در مطالعه های مختلفی از فراشناخت به عنوان پیش بینی کننده میزان یادگیری استفاده شده است، که دانش آموزان براساس آن به اطلاعاتی در مورد پادگیری بهتر دست می یابند (از جمله: الکساندر و اسچانتفلو گل، ۱۹۹۴؛ کار و جسوپ، ۱۹۹۷؛ ام سینرنی، و مارش”، ۱۹۹۷). در مطالعه ی حاضر فراشناخت به عنوان یک پیش بینی کننده قرار نگرفته، بلکه به عنوان نتیجه ای در یادگیری است. مطالعه های کمی نشان می دهند که فراشناخت چگونه توسط عوامل دیگر تحت تاثیر قرار می گیرد، به این دلیل که مدل های نظری در بررسی ها، معمولا آن را به صورت یک پیش بینی کننده در نظر می گیرند (ماگنو ، a  ۲۰۰۹  ). همچنین با وجود اهمیت و تاثیر فراشناخت در عملکردهای شناختی، تحقیق کمی در مورد ریشه های آن به خصوص ریشه های انگیزشی و شناختی آن صورت گرفته است (کارشکی و همکاران، ۱۳۸۷). اهمیت ریشه های انگیزشی و شناختی در این است که به عنوان مهمترین عوامل تعیین کنندهی در یادگیری شناخته شده اند (دیره و بشی جمال، ۱۳۸۸). اکنون این اتفاق نظر وجود دارد که دانش آموزان برای موفقیت، به مهارت های شناختی و تمایلات انگیزشی نیاز دارند (پنتربچ و شانگ ، ۲۰۰۲؛ به نقل از محسن پور و همکارن، ۱۳۸۶). در زمینه فراشناخت نیز ریشه های انگیزشی و شناختی آن بررسی می گردد، اما با توجه به اینکه پرداختن به تمام عوامل شناختی و انگیزشی موثر بر فراشناخت در یک پژوهش امکان پذیر نیست، بر این اساس با استناد بر پیشینه های نظری و پژوهشی در مورد منغیر مذکور، به مهم ترین این عوامل تاثیر گذار پرداخته می شود.یکی از مهم ترین عوامل شناختی موثر بر فراشناخت دانش آموزان، رویکردهای یادگیری آنهاست. بعضی از محققین اهمیت ارتباط و هماهنگی بین رویکردهای یادگیری و تنظیم یادگیری را به گونه ای مسلم و عینی فرض کرده اند که نبود یک چنین همخوانی و ارتباطی را تحت عنوان مفهوم ” ناهمخوانی “طرح کرده اند . ورمانت و ورلوپ (۲۰۰۰) نیز در تحقیقات شان دریافتند، دانشجویانی که عملکرد پایینی در دانشگاه دارند دچار چندین نوع ناهمخوانی در الگوهای یادگیری شان هستند. این ناهمخوانی همچنین می تواند نتایج و پیامدهای عاطفی به همراه داشته باشد (ملت، ۱۳۸۶). در رویکردهای یادگیری، دو رویکرد قابل تمایز است: رویکرد سطحی ، که در بر دارنده ی باز تولید مطالب آموزش داده شده، جهت برآوردن حداقل مقتضیات است. رویکرد عمیق ، که فهم واقعی مطالب یاد گرفته شده را در بر می گیرد (ژانگ و استرنبرگ ، ۲۰۰۰، به نقل از شکری و همکاران، ۱۳۸۵). مطالعات سون (۲۰۰۴) و براردی کولتا ، بویر ، دومینو وسکی ، رلینگر (۱۹۹۵)، نشان داد که وقتی این رویکرد عمیق در آموزش یکپارچه شود، فراشناخت دانش آموزان بهتر تسهیل می یابد. همچنین احتمال اینکه یادگیرندگان از فرایندهای یادگیری شان آگاه شوند را افزایش می دهد. نتایج مطالعه مانگتو (a ۲۰۰۹ ) نشان می دهد.که تاثیر رویکرد سطحی بر فراشناخت نزدیک به تاثیری که رویکرد عمیق بر فراشناخت است، اما پژوهش هایی نیز وجود دارد که تنها به وجود رابطهی مثبت بین رویکرد عمیق و فراشناخت دست یافتند. ایوانز ، کربی و فابریگار (۲۰۰۳) اذعان می دارند که راهبردهای رویکرد عمیق، مانند ساختن روابط با دانش قبلی به زمان و تلاش ذهنی نیاز دارد که دانش آموزان در پی به کار بگیری آن به شدت به نظارت بر یادگیری خود نیاز مند می شوند (ماگنو، a ۲۰۰۹ )  اما اسپادا، نیکسویک، مونتا و آرسون (۲۰۰۶) فراشناخت را با رویکرد سطحی مورد مطالعه قرار دادند و همبستگی مثبت و معناداری بین فراشناخت و رویکرد سطحی مشاهده کردند. با توجه به نتایج متناقضی که به دست آمد، در پژوهش حاضر این سوال مطرح می شود که در نمونه مورد نظر، رابطه رویکردهای یادگیری عمیق و سطحی با فراشناخت چگونه خواهد بود؟مطالعه ی عوامل شناختی بدون توجه به عوامل انگیزشی و تاثیر تعاملی این دو بر یادگیری چندان منطقی به نظر نمی رسد (نوری ثمرین و همکاران، ۱۳۸۹)؛ بنابراین در مطالعه ی ریشه های فراشناخت علاوه بر عوامل شناختی باید به باورهای انگیزشی دانش آموزان نیز توجه شود. از مهمترین عوامل انگیزشی موثر بر فراشناخت می توان به باورهای خود کار آمدی دانش آموزان اشاره کرد. بر اساس شواهد تجربی حاصل از تحقیقات علمی انجام شده، خودکار آمدی بر راهبردهای فراشناختی تأثیری عمیق دارد. به اعتقاد بندورا، دانش آموزانی که به شایستگی و توانایی خود اعتقاد دارند، توانایی تمرکر بر راهبردهای یادگیری شناختی و فراشناختی را دارند. وقتی دانش آموز از عهدهی حل یک مسألهی جبر دشوار بر می آید، احساس شایستگی و کار آمدی می کند. برای احساس کار آمدی باید در سطح مهارت، افزایشی به وجود آید. بدیهی است، لازمهی ادراک خود کار آمدی، توسعه ی راهبردهای شناختی و فراشناختی است (دیره و بینی جمال، ۱۳۸۸). پژوهش ها به طور هماهنگ نشان میدهند که باورهای خود کار آمدی میانجی گر مهمی برای تمام فعالیت های مرتبط با پیشرفت است، مانند استفاده از راهبردهای فراشناختی (پاچارس، ۱۹۹۶؛ پتریچ و شانک، ۲۰۰۲ء شانک و پاچارس، ۲۰۰۲ء زیمرمن و پندورا، ۱۹۹۴، برایتنر و پاجارس، ۲۰۰۱؛ به نقل از حجازی و نقش، ۱۳۸۷). شواهد بسیار زیادی در مورد بحث هایی مبنی بر اینکه خود کار آمدی، اجزای فراشناخت را افزایش می دهد، وجود دارد (مانند: وانکوور ، تامپسون ، و ویلیامز ، ۲۰۰۱ وانکوور، تامپسون، تیچر ، و پوتکا ،۲۰۰۲). اکثر پژوهش ها به نتایج مثبتی در زمینه ی خود کار آمدی با فراشناخت دست یافتند، به طوری که در مقایسه با متغیر های دیگر خودکارآمدی دارای بیشترین رابطه با فراشناخت است (ماگو، a ۲۰۰۹ )  اما در پژوهش حاضر سعی می شود به این سوال نیز پاسخ داده شود که خودکارآمدی در اینپژوهش، در کنار متغیرهای به کار برده شده، آیا می تواند با فراشناخت رابطه مثبتی داشته باشد و بیشترین سهم این رابطه را به خود اختصاص دهد؟عامل شناختی دیگری که در یادگیری دانش آموزان تاثیر گذار است، هوش می باشد. هوش دانش آموزان به عنوان یک متغیر پیش بین، مفهومی از توانایی قبلی می باشد که بر خود کار آمدی و رویکردهای بادگیری و فراشناخت تاثیر می گذارد. این مسیر، که توانایی قبلی یک پیش بینی کننده است توسط مدل p3 (بیگز، ۱۹۹۱) توضیح داده شده است. الگوی p3 بیگز، سه مولفه کلاس درس را مورد توجه قرار داده است: “پیش زمینه ” بیانگر مولفه هایی است که قبل از وقوع یادگیری وجود دارند. “فرایند “بیانگر مولفه هایی است که ضمن یادگیری وجود دارند و بازده به نتایجی که بعد از وقوع یادگیری پدیدار می شوند، اشاره می کند (ژانگ و استرنبرگ، ۲۰۰۰؛ به نقل از شکری و همکاران، ۱۳۸۵). هوش دانش آموزان به عنوان شکلی از پیش زمینه در نظر گرفته شده است، زیرا کمبر ، بیگز و لئونگ (۲۰۰۴) مشخص کردند که در میان دانش آموزان، پیش زمینه است که می تواند به عواملی مانند توانایی و دانش قبلی اشاره کند. علاوه بر این، این عوامل پیش زمینه ای با فرایند هایی مانند حاضر به فراشناخت اشاره دارد، ارتباط برقرار رویکردهای یادگیری و خودکارآمدی است و بازده که در مطالعه می کند.در بعضی از مطالعه ها، هوش به عنوان پیش بینی کنندهی رویکردهای یادگیری و خودکارآمدی و فراشناخت مورد استفاده قرار گرفته است. برای مثال، مطالعه آل هیلاوانی (۲۰۰۳) نشان داد دانش آموزانی توانستند در حل مسئله ” و استدلال منطقی هوش خود را به کار بگیرند که از رویکرد عمیق استفاده کردند. بل ” و کوزلووسکی (۲۰۰۲) دریافتند که خود کار آمدی و عوامل شناختی اجتماعی دیگر، به توانایی ذهنی بادگیرندگان وابسته است (ماگنو، ۲۰۰۹ a)، در خصوص ارتباط هوش با فراشناخت، استنبرگ (۱۹۸۶) بیان می کند که توانایی اختصاص دادن منابع شناختی به طور مناسب مانند اینکه تعیین شود چگونه و چه وقت یک تکلیف معین باید انجام شود ( فراشناخت)، بر هوش متمرکز است. (لیوینگستون، ۱۹۹۷). در مقابل این نظریه ها، ماگنو بیان می کند. هوش به صورت غیر مستقیم بر فراشناخت تاثیر می گذارد. او معتقد است که یادگیرندگانی که هوش بالایی دارند می توانند توانایی ذهنی خود را به رویکردهای یادگیری و خودکارآمدی تبدیل کنند. این رویکردها و باورهای کار آمدی، آنها را قادر می سازد تا از فراشناخت به طور موثر استفاده کنند. با توجه به مطالب ذکر شده در این پژوهش سعی می شود بررسی شود که آیا نتایج ماگنو (که هوش دانش آموزان به عنوان یک متغیر پیش بین بر خود کار آمدی و رویکردهای یادگیری به طور مستقیم و فراشناخت به طور غیر مستقیم تاثیر می گذارد) بر خلاف یافته های دیگر پژوهشگران، در این پژوهش روی نمونه مورد نظر حاصل می شود؟ تاکنون از عوامل موثری که بر فراشناخت تأثیر می گذارند (رویکردهای یادگیری و خودکارآمدی و هوش) سخن به میان آمد. همان طور که گفته شد، بیشتر مطالعاتی که در زمینه فراشناخت، چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور، صورت گرفته است، تاثیر آن را بر متغیرهای دیگر بررسی کرده اند و مطالعه های خیلی کمی وجود دارد که فراشناخت را به عنوان یک پیش بینی شونده در نظر بگیرند و عوامل موثر بر آن را شناسایی کنند. مسئله ای که در اینجا مطرح می شود این است که بیشتر پژوهش هایی که در حوزهی یادگیری صورت می گیرد در پی شناسایی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی هستند. در صورتی که یادگیری تنها به پیشرفت تحصیلی ختم نمی شود و عوامل مهم دیگری نیز در بروز آن تاثیر گذارند. باید توجه داشت نادیده گرفتن و نپرداختن به عوامل موثری که در یادگیری دانش آموزان تاثیر می گذارند و شناسایی ریشه های آنها، باعث بروز ضعف ها و مشکلاتی در این حیطه می شود.به علاوه با توجه به اشاره ای که در مورد عوامل موثر بر فراشناخت شد، تنها یک پژوهش در خارج از کشوراست که به بررسی رابطه ی همزمان این متغیرها پرداخته و مدلی در این زمینه ارائه داده و در داخل کشور پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته است. این مدل در سال ۲۰۰۹ توسط ماگنو ارائه شده است که در شکل شماره (۱-۱) مشاهده می کنید. پس مستلهای دیگر در این پژوهش ارزیابی مدل ماگنو (۲۰۰۹) در نمونه ایرانی است که آیا این مدل در چنین نمونه ای همان نتیجه را می دهد و به عبارتی دیگر برازش مدل بررسی می گردد. همچنین سعی می شود به شفاف کردن روابط میان هوش با رویکردهای یادگیری و خودکارآمدی و چگونگی رابطه ی آنها در قالب یک الگو با فراشناخت پرداخته شود، به گونه ای که روابط این متغیرها به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روی متغیر مورد نظر (فراشناخت) شناسایی شود که روابط معناداری به دست می آید یا خیر؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

فراشناخت یکی از تازه ترین شعارهای روز در روانشناسی و تعلیم و تربیت است. اگرچه بیش از دو دهه از حضور فراشناخت در فرهنگ واژگان روانشناسی نمی گذرد اما شواهد گسترده، حاکی از جایگاه ویژهی آن نزد محققان و صاحب نظران بین المللی است. بافته های پژوهشی وسیع دربارهی نقش فراشناخت در زمینه هایی نظیر حل مسئله، خواندن، نگارش، … حکایت از آن دارد که نظام فعلی آموزش و پرورش را باید در جهت تاکید بر فراشناخت حرکت داد. (فولاد چنگ، ۱۳۸۱). در لزوم توجه به اهمیت فراشناخت و آموزش مهارت های فراشناختی به دانش آموزان، اسلاوین (۱۹۹۴) معتقد است که روانشناسان تربیتی طی چندین دهه، آموزش راهبردهای ویژه ی یادگیری به دانش آموزان را تاکید کرده اند. به نوشتهى لفرانکویس (۱۹۹۷)، مهمترین موضوع روانشناسی شناختی در روانشناختی تربیتی، تاکید بر یادگیری چگونه یاد گرفتن» (یادگیری یادگیری به عنوان یکی از هدف های کلی فرایند یادگیری و تدریس است. در مورد اهمیت فراشناخت می توان گفت که اگر دانش آموزان مهارت های اساسی و ضروری فراشناخت را نداشته باشند تا به آنها در تشخیص استفاده از هر راهبرد در موقعیت خاص خود و نیز لزوم تغییر بعضی از آنها کمک کند، یادگیرندگان موفقی نخواهند شد (کدیور، ۱۳۸۳). از طرف دیگر برای دستیابی به …

مشخصات
  • جنسیت زن
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه تربیت معلم
  • رشته تحصیلی روانشناسی تربیتی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی سیده محدثه کوچکی روانشناس، سیده محدثه کوچکی مشاور، سیده محدثه کوچکی روان درمانگر، سیده محدثه کوچکی روانپزشک، سیده محدثه کوچکی متخصص اعصاب و روان، سیده محدثه کوچکی روانسنج
تخصص ها
  • روان‌شناسی تربیتی
تصویر
سیده محدثه کوچکی
روانشناس بالینی و فردی
(3)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر