منو
X

تصویر
سید هادی موسوی
مشاوره تحصیلی و شغلی
(4)
آمار این متخصص
(4) رای
0%

دقت

80%

مفید بودن

80%

دانش و مهارت

80%

رفتار بالینی

0%

وقت شناسی

40%

هزینه اقتصادی

توضیحات پروفایل
  

سید هادی موسوی هستم، فارغ التحصیل برنامه ریزی درسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در سال ۱۳۸۶، پایان نامه ی اینجانب تحت عنوان “تاثیر آموزش به روش بحث گروهی بر پرورش تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی” می باشد که در ادامه بخشی از آن را مطالعه می کنید:

دانشگاه علامه طباطبایی

دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی

پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد در رشته برنامه ریزی درسی

عنوان:

تاثیر آموزش به روش بحث گروهی بر پرورش تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی

استاد راهنما:

دکتر حسن ملکی

استاد مشاور:

دکتر یحیی مهاجر

دانشجو:

سید هادی موسوی

بهمن ۱۳۸۶

فهرست مطالب

عنوان

فصل اول: کلیات

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

سوالات پژوهش

فرضیه های پژوهش

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

فصل دوم؛ ادبیات تحقیق

مقدمه

انواع تفکر

تعریف تفکر انتقادی

مقایسه تفکر عادی و تفکر انتقادی

سطوح تفکر انتقادی

ابعاد شناختی و عاطفی تفکر انتقادی

نظریه های یادگیری همسو با تفکر انتقادی

نگرش های تفکر انتقادی

مهارت های تفکر انتقادی

ویژگی های تفکر انتقادی

صفات متفکران انتقادی

ویژگی های یاد دهی و یادگیری در آموزش تفکر انتقادی

مطالعات اجتماعی و تفکر انتقادی

جایگاه تفکر انتقادی در آموزش عالی

روش های تدریس

روش بحث گروهی

پیشینه پژوهش

فصل سوم: روش پژوهش

مقدمه

روش پژوهش

جامعه ، نمونه ، و روش نمونه گیری پژوهش

روش اجرای پژوهش

ابزار اندازه گیری پژوهش

اعتبار و روایی ابزار پژوهش

شیوه تحلیل اطلاعات

فصل چهارم ؛ تجزیه و تحلیل داده ها

مقدمه

توصیف داده ها

پیش فرض تساوی واریانس ها

بررسی استنباطی داده ها

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

مقدمه

جمع بندی و نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش

پیشنهادات پژوهشی

پیشنهادات کاربردی

منابع

چکیده :

به منظور بررسی میزان برخورداری دانشجویان از مهارت های تفکر انتقادی و چگونگی پرورش این مهارت ها پژوهشگر، تحقیقی ، شبه تجربی تحت عنوان تاثیر آموزش به روش بحث گروهی بر پرورش تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی با گروه آزمایش آموزش به روش بحث گروهی) و کنترل ( آموزش به روش سخنرانی) انجام داده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تشکیل می دهند که از میان آنها ۲۸ نفر دانشجوی مشاوره ترمهای ۲ و ۴) به عنوان نمونه مورد بررسی، با روش نمونه گیری غیر تصادفی انتخاب شده اند. گروه آزمایش در معرض آموزش به روش بحث گروهی درس روانشناسی تربیتی (شرکت در ۷ جلسه مجموعا ۱۰ ساعت) قرار گرفت و برای گروه گواه آموزش به روش سنتی (انتقال مستقیم، سخنرانی) درس روانشناسی تربیتی اجرا شد برای اندازه گیری تفکر انتقادی از آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا که در پیش و پس از اجرای عمل آزمایشی (آموزش به روش بحث گروهی) استفاده شد. در توصیف اجمالی از داده ها در مورد مهارتهای تفکر انتقادی به نکاتی بر می خوریم که قابل تامل است. هر چند از این داده ها به سادگی نمی توان دست به استنباط زد ولی طرح این یافته ها و داده ها خالی از فایده نمی باشد: ۱)- تفاوت میانگین ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش (روش بحث گروهی) توصیف کننده این مطلب است که آموزش به روش بحث گروهی موجب پرورش مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده شده است. ۲) – آموزش به روش بحث گروهی موجب پرورش مهارتهای تحلیل ، استنباط ، ارزشیابی ، استدلال قیاسی و استدلال استقرایی دانشجویان دانشکده شده است. ۳) – بین آموزش به روش بحث گروهی با آموزش به روش سخنرانی در پرورش مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تفاوت وجود دارد . ۴) – آموزش به روش بحث گروهی در مقایسه با روش سخنرانی در پرورش مهارتهای چون تحلیل ، استنباط ، ارزشیابی ، استدلال قیاسی و استدلال استقرایی دانشجویان دانشکده ، موثرتر بوده است. تجزیه و تحلیل نتایج نهایی اطلاعات از طریق تحلیل کواریانس نشان می دهد که: ۱- بین میانگین های تعدیل شده نمرات مهارت های تفکر انتقادی شرکت کنندگان بر حسب تاثیر آموزش به روش بحث گروهی (دو گروه آزمایشی و کنترل) در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده می شود، به عبارت دیگر آموزش به روش بحث گروهی بر مهارت های تفکر انتقادی شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری داشته است. ۱-۱٫ آموزش به روش بحث گروهی بر مهارتتحلیل شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری داشته است. ۱-۲, آموزش به روش بحث گروهی بر مهارت استنباط شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری نداشته است

۳ – ۱ ، آموزش به روش بحث گروهی بر مهارت ارزشیابی شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری نداشته است.

۴ – ۱ ، آموزش به روش بحث گروهی بر مهارت استدلال قیاسی شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری داشته است.

۵ – ۱ . آموزش به روش بحث گروهی بر مهارت استدلال استقرایی شرکت کنندگان در پژوهش نسبت به روش سخنرانی تاثیر بیشتری داشته است.

فصل اول:

مقدمه:

دانش آموزان در منازل، مدرسه و جامعه ( به عنوان عوامل بازدارنده تفکر) به سرعت می آموزند که چگونه برای مصون نگهداشتن خود از مذمت معلمان ، ساکت بمانند چرا که سوال کردن و کنجکاوی نشان دادن کاری ناهنجار تلقی می شود و دانش آموز خوب مساوی است با دانش آموز ساکت ، آنها به سهولت در می یابند که مدرسه جای اتاد شیادان نیست، و به تدریج می آموزند که از پرسش ها و پاسخ های خود صرفنظر کنند و در عوض به دنبال سوالها و پاسخ هایی باشند که معلمان به آنها علاقه نشان می دهند. نظام آموزشی از روحیه پرسشگری حمایت نمی کند و آموختن به تقلید و تدریس گفتاری صرف وحفظ کتاب محدود می شود . فرهنگ مدرسه ، تنها نمره را وسیله انگیزشی برای دانش آموزان می داند بنابراین آنچه در کلاس درس می ماتاد عمل رقابت آمیز منفی ناخوشایند دانش آموزان در تقابل با یکدیگر یعنی جان گنادان برای ثمره است به گفته علوی و همکاران (۱۳۸۶)، این نگرش سبب شده است که دانش آموزان فقط به تکالیف تعیین شده معلم عمل کنند و تنها به اجرای برنامه های تعیین شده بپردازند ، آنان به جز کتاب های درسی به مطالعه کتاب های دیگر نمی پردازند و علاقه و انگیزه ای نسبت به کاوشگری و تحقیق از خود نشان نمی دهند. این چنین رویکردی، نه دانش آموزان را به ایجاد علاقه برای یادگیری تشویق می کند و نه آنها را در خلق، کشف، نظم دادن ، آزمایش ، وبسط اندیشه تحریک می نماید ، بلکه موجب رکورد فکری آنان می شود. و جای تاسف دارد که دانشگاههای ما نیز از این معضلات رنج می برند با مصرف دانش نمی توان به اهداف و آرمان ها رسیاد و حریت و آزادگی را در عرصه های مختلف زندگی به دست آورد. بلکه باید با محور قرار دادن پرورش تفکر، برنامه درسی را متحول کرد، اگر معلمان توانایی شناختی و مهارتی برای تقویت تفکر دانش آموزان را به دست آورند اگر فضای آموزشی امکان فعالیت و رفتار های مبتنی بر تفکر را فراهم نمایند و اگر همه جای آموزش و پرورش منادی فکری و عملی پرورش تفکر شوند، می توان امیدوار بود که اوضاع تعلیم و تربیت عوض خواهد شد (ملکی، ۱۳۸۳، ص ۹). با توجه به شرایط فعلی جهان و پیشرفت چشمگیر تکنولوژی های مختلف، بخصوص تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، ممکن است چنین تصور شود که تعلیم و تربیت صرفا می بایست بطور خاص بر بکارگیری و تربیت کاربران برای استفاده مناسب از این تکنولوژی تمرکز کند. اما صرفا در اختیار داشتن و استفاده از این تکنولوژی در دنیای تعلیم و تربیت، راه گشای انسان امروز و آینده نخواهد بود. در دنیای فعلی، موضوع اساسی، تربیت انسان هایی است که خود بیاندیشند (مهاجر، ۱۳۸۶). الیور و اوترمولن (۱۹۹۵) معتقدند که امروزه تکنولوژی، اطلاعات بسیار وسیعی را در اختیار قرار داده و خواهد داد اما برای این که دانش آموزان دریافت کنندگان منفعل اطلاعات تباشند باید مهارت های تفکر آنان تقویت شود. دعوت به تفکر اصلی نوظهور و اختراعی انسان امروز نیست چرا که در بینش و آموزشهای توحیدی – اسلامی ما بر آن تاکید و تصریح فراوان شده و مجموعه تجربه و تعقل بشری نیز بر آن مهر تایید می زند در قرآن آیات زیادی در این رابطه وجود دارد. برای مثال در آیه ۴۳ سوره عنکبوت آمده است اتعجب نکنید از این که به حشراتی از قبیل عنکبوت مثال می زنیم و جز عالمان و دانایان آن را در نمی یابند. در این آیه خداوند مثالهایی را برای انسانهای متفکر و آگاه می زند. همچنین در احادیث مختلف به تفکر توصیه شده است از جمله حدیث نبوی، یک ساعت اندیشیدن از هفتاد سال عبادت بهتر است و این که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایتا خردها رهبران اندیشه و اندیشه ها رهبران دلها و دلها رهبران حس ها و حس ها رهبران اندام ها هستند . بزرگان ادب و اندیشه نیز ما را به تفکر دعوت نموده اند. چنانچه مولانا اندیشه را مهمترین عنصر وجودی انسان قلمداد می کند.

ای برادر تو همان اندیشه ای                 ما بقی خود استخوان و ریشه ای

ور بود اندیشه ات گل، گلشنی              وربود خاری تو هیمه گلخنی

با این اوصاف اگر چه علاقه به توسعه توانایی های تفکر و بویژه تفکر انتقادی در محافل آموزشی پدیده ی جدیدی نیست، اما با توجه به تاکید و توجه به مساله تفکر در اهداف نظام های آموزشی و ادعا های مسئولین، متصدیان و مجریان آموزشی متاسفانه در عمل رغبت چندانی برای تشویق دانش آموزان در جهت تفکر و از جمله به کار گیری تفکر انتقادی وجود ندارد اغلب تحقیقات نشانگر این واقعیت هستند که دانش آموزان از تعبیر و تفسیر مقدماتی آنچه که خوانده اند راضی به نظر می رسند، اما از تقاضای تحلیل و یا دفاع از دید گاهشان دچار حیرت می شوند، اغلب پاسخ های آنها در باره تحلیل محتوا و قضاوت دیدگاه ها به طور کلی مایوس کننده است آنها مهارت اندکی در زمینه راهبردهای حل مساله و تفکر انتقادی از خود نشان می دهند. به نظر لیپمن (۱۹۸۴) نیز آموزش باید به گونه ایی باشد که به دانش آموزان قضاوت صحیح را بیاموزد و مهارتهایی را کسب کنند که آنان را برای مواجهه با مسئولیت های شهروندی و مسایل زندگی آماده نماید. به نظر او، بجای آموزش مهارت های مجزا و منفصل، باید بر ارتباط مهارت ها با یکدیگر تاکید داشت به طوری که افراد قادر به تفکر بر موضوع درسی خاصی در یک رشته علمی باشند و آمادگی های انتقادی آنان رشد نموده باشد تا قادر به قضاوت صحیح گردند . وبه راستی تربیت شهروندانی متفکر و حل کننده مساله منوط به آموزش تفکر و مهارت های آن به افراد جامعه است که بیاموزند چطور فکر کنند، به چه ارزش هایی احترام بگذارند، چطور دیدگاه ها و عقاید را منتقدانه بررسی نمایند و چه سئوالهایی مطرح کنند و در مورد چه موضوع هایی تعمق نمایند. به اعتقاد آیزنر تنها هدف تعلیم و تربیت پایان تقویت مباحثه و مناظره در کلاس باشد معلمان باید به دانش آموزان بیاموزند که چگونه فکر کنند و چگونه یاد بگیرند. به عبارت دیگر دانش آموزان باید پاد بگیرند که معمار تعلیم و تربیت باشند. (آیزنر، ۱۹۸۳، به نقل از شعبانی، ۱۳۷۸، ص ۸۱) .و اگر بخواهیم به مطالب فوق الذکر عملیاتی تر بگریم می بایست مواردی از جمله شرایط فیزیکی کلاس ، کتاب های درسی ، چیدمان صندلی ها همچنین انتظارات و قضاوت های معلمان ، اساتید و مسئولان آموزش و پرورش ، قوانین و مقررات ، الگوهای تعامل معلم – شاگرد و بسیاری موارد دیگر که از جمله این ویژگی ها هستند به طور کلی متحول شوند ، منوط به تغییر نگرش است.

بیان مسئله :

ناتوانی افراد یک جامعه در شناخت صحیح و تجزیه و تحلیل موضوعات گوناگون، حل مشکلات، اتخاذ تصمیم های صحیح و ارزیابی نتایج انواع داده ها و جریانات (پازارگادی، و همکاران، ۱۳۸۱) نسلهای ناتوان و سازش پذیر در مقابل انواع مسایل اجتماعی و فرهنگی را نتیجه خواهد داد. (پیشه گر، ۱۳۸۳). نارسایی های سیستم فعلی آموزش و بکارگیری روشهای ضعیف سنتی در آموزش دانش آموزان و دانشجویان در رشته های مختلف تحصیلی و دانشگاهی با در نظر گرفتن حجم عظیم اطلاعات و تیاز به ذخیره کردن آنها جهت بکار گیری به موقع که در وضعیت کنونی غیرممکن می نماید. مساله بکار گیری روشها و شیوه های آموزشی ای را که فراگیران در آن قادر به خود راهبری و بکارگیری مناسب شیوه های استدلال، تفکر انتقادی ، قضاوت و تصمیم گیری موثر و صحیح باشد، بوجود می آورد در این حالت پافشاری بر روشهای قدیمی آموزش و پرورش و بی توجهی نسبت به پرورش قدرت استدلال و تفکر فراگیر به عنوان موجودی توانمند برای قضاوت و عملکرد صحیح در موقعیت های گوناگون شغلی و خانوادگی، نظام آموزشی را به قهقرایی جبران ناپذیر خواهد کشاند. امروزه در زندگی بشری تغییرات زیادی در حال وقوع است و در دنیای پیچیده امروز شاهد رقابت های بسیار فشرده جوامع مختلف در دست یابی به تکنولوژی برتر هستیم. به نظر می رسد که فرد و جامعه مجبورند به طریقی در وضعیت خویش دگرگونی ایجاد کنند تا از قافله علم، تکنولوژی ، پیشرفت و توسعه عقب نمانند، و در این بین موضوع آموزش و پرورش مستثنی نیست. چرا که دانش آموز قرن بیست و یکم نمی تواند عنصری بی اختیار باشد که حتی چگونه باد گرفتن هم از اختبار او خارج باشد و هیچ گونه دخل و تصرفی در آن چه می آموزد، نداشته باشد، برنامه های از پیش تعیین شده و بی چون و چرا، جوابگوی مسائل اوتیست (کدیور، ۱۳۸۲).در چنین عصری ، اهداف غایی و کلی تعلیم و تربیت ناگزیر باید تغییر یابد، و به پرورش تفکر انتقادی در افراد به عنوان یکی از هدف های اصلی تعلیم و تربیت بیشتر توجه شود. و در فرایند آموزش می بایست ضمن تقویت روحیه ی انتقاد پذیری در معلمان، روحیه انتقاد کردن و زمینه بررسی و تحقیق را در شاگردان به وجود آورد (مایرز، ۱۹۸۶). اما متاسفانه مدارس امروز عمدتا به دلیل پیشرفت های علوم و فنون و با توجه به بعضی از رویکردهای روان شناختی توجه خود را بیشتر به انتقال اطلاعات و حقایق معطوف کرده و از تربیت انسان های متفکر خلاق فاصله گرفته اند. (شعبانی، ۱۳۸۲).در کنار این مسائل دائما چاپلوسی هایی در مورد تفکر انتقادی و توجه به آن در رویدادهای تشریفاتی ارائه می شود. در حالی که در حالت کلی تفکر انتقادی به دانش آموزان، پاد داده نمی شود و هیچ درکی از مراحل آن صورت نمی گیرد و این چیزی نیست که توسعه واقع بینانه تفکر انتقادی مستلزم آن باشد. ما هرگز تشخیص نمی دهیم که تفکر انتقادی در حال از بین رفتن است تا این که بپذیریم کلاس ها باید جایی برای کسب گردان، توسعه دادان و آموزش تفکر انتقادی باشند (پاول و الدر’، ۲۰۰۰). در سال های اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد نارسایی توانایی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده اند رشد و پرورش مهارت های فکری شاگردان، همیشه مساله ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برون داد اطلاعاتی از قدرت تفکر انتقادی ما در باره آن اطلاعات فراتر رفته است. در چنین زمینه ای دیگر لازم نیست مراکز آموزشی به منزله مخزن دانش و معلمان به مثابه انتقال دهنده اطلاعات خدمت کنند (مایرز، ۱۳۷۴)، و شاگردان را به صورت کتابخانه های سیار کوچک که وظیفه ای جز ذخیره سازی و بازیافت اطلاعات ندارند، تجهیز نمایند (شعبانی، ۱۳۸۲). بلکه بسیار مهم و ضروری است که شاگردان مهارت خود را در تفکر و استدلال افزایش دهند، اطلاعات موجود را پردازش کنند و آن ها را به کار ببرند (مایرز، ۱۹۸۶).

اهمیت و ضرورت پژوهش:

در دنیای امروز به نظر می رسد میزان دانش و اطلاعاتی که از طریق رایانه ها و انواع وسایل ارتباطی فراهم می شوند؛ بیش از حد توانایی افراد در استفاده از آنها می باشد. در چنین شرایطی لزوم ادامه نقش استادان و معلمان به منزله مخزن دانش و ایفای نقش سختران و منتقل کننده اطلاعات کمتر احساس می شود. و به جای آن اهمیت افزایش مهارت شاگردان در تفکر و استدلال و پردازش اطلاعات و نهایتا بکار گیری آنها خود نمایی می کند. این در حالی است که بسیاری از محافل آموزشی به جای پرداختن به پرورش قابلیت های فکری افراد، همچنان بر یادگیری مطالب و اطلاعات از طریق حفظ کردن و انباشتن آنها در ذهن و در نتیجه شرایط موجود آموزش و ترویج سبک انفعالی آموزش، تأکید کرده و ادامه می دهند. با توجه به نظام های آموزشی در سراسر جهان خوشبختانه این حالت انفعالی در برخی کشورها در حال دگرگونی است و حرکت برای پرورش قدرت و استعداد های فکری شاگردان هم در ادبیات و اصول اولیه در حال توسعه تفکر انتقادی و هم در انواع نو ظهور مواد درسی مشاهده می شود و بسیاری از دانشگاه ها، دبیر ستان ها و حتی مدارس ابتدایی در حال از دمون روشهای متعدد و مختلف آموزش تفکر انتقادی به دانش آموزان هستند (مابرز، ۱۹۸۶ به نقل از پیشه گر، ۱۳۸۳). توجه به شناخت بستر ذهنی افراد و توانایی های آنها در تفکر انتقادی که به شهروندان د بدی تقاد و جامع نسبت به ابعاد اجتماعی، فردی، اقتصادی، سیاسی و ده، داده و آنها را با اصول بنیادین مردم سالاری آشنا می کند و شاگردان را در کسب موقعیت های تحصیلی و جامعه را در سرعت گرفتن جریان رشد و توسعه بالتده کمک خواهد کرد. (پیشه کره.(۱۳۸۳).برخی از صاحبنظران اعتقاد دارند که سه نیروی فرهنگی – اجتماعی وجود دارد که تعلیم و تربیت باید زمینه استمرار آنها را فراهم کند. این سه نیرو عبارتند از آزادی، کثرت و مشارکت. در یک محیط غنی آموزشی، فرد باید بدون جهت دادن به طور آزاد و متفکرانه به کاوش بپردازد. آموخته های خود را وحدت بخشد و به سوی تعالی گام بردارد. این در حالی است که انجمن تظارت و برنامه ریزی درسی (ASCD) که اعضایش عامل تحول نظام های آموزشی دنیا می باشند، ضمن پک نظر سنجی از اعضای خود که چه انتظاراتی از فعالیتهای تربیتی دارند ؟ به این نتیجه رسید که هشتاد و دو درصد (۸۲) آنها در پاسخ خود ، به آموزش تفکر به عنوان یکی از انتظارات مهم تربیتی اشاره کرده اند. اما متاسفانه اغلب مدارس نه تنها چنین رسالتی را فراموش کرده اند، بلکه در جهت خلاف آن گام بر می دارند. ( گالوپ ، ۱۹۸۵ به نقل از شعبانی ، ۱۳۷۸). علاوه بر موارد فوق الذکر ضرورت پرورش تفکر انتقادی در مقوله هایی چون الف) دموکراسی، ب). تقویت و آمادگی خود در فرایند جهانی شدن (با رفتن به سوی دهکده جهانی که امروز یک صورت تند و سیل آسا به خود گرفته است و تناسب با ویژگی های عصر فرا صنعتی و تغییر و تحولات فزاینده آن ج). تاثیر تفکر انتقادی بر سلامت روانی قابل بررسی است که در زیر به آنها اشاره می شود.

الف) دموکراسی :

بشر پس از سالها کوچ نشینی به سکونت گاههای دائمی روی آورد و کشاورزی را توسعه داد و به تبع آن شهرها بوجود آمدند و برای اداره شهرها نظامهای حکومتی و دیوانسالاری شکل گرفت این حکومتها به طور مستمر بین پادشاهی (حکومت یک نفر ) واریستوکراسی ( حکومت جمعی متنفد ) در نوسان بود این روند ادامه داشت تا اینکه در اوائل قرن بیستم شکل جدیدی از حکومت بوجود آمد این شکل جدید دموکراسی (حکومت مردم بر مردم) نام گرفت اگر چه دموکراسی را نوعی نظام حکومتی منبعث از تفکر غرب می دانستند و پیشینه آن را به دولت شهر های یونان باستان می رسانند. ، اما این شکل حکومت با تفکر قرآنی ما نیز ارتباط تنگاتنگ دارد ( تاکید بسیار پر واژه الناس در سوره های قرآن کریم و تاکید آیات کثیری بر حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله : أن الله لا بغیر ما بقوم حتى یغیروا مایا نفسهم و از آنجا که استقرار، تقویت و تحکیم دموکراسی منوط به اصول حاکمیت مردم بر سرنوشت خود ، حاکمیت قانون و…)، ارکان ( احزاب ، مطبوعات و….) و ارزشهای دموکراتیک ( گفتگو، انتخاب آزاد و عادلانه ، تساهل و تسامح ، مشارکت و تفکر انتقادی و…) است همچنین پژوهش های اخیر (شفلر و پیترز، ۱۹۹۱ به نقل از عباسی، ۱۳۸۰) نشانگر آن است که تفکر منطقی یک پیش نیاز برای شهر و تادان موفق است. گاتمن تفکر انتقادی را در تربیت دموکراتیک مرکز توجه قرار می دهد. به نظر او تفکر انتقادی به عنوان مانعی در مقابل تلقین عقیده می باشد. تفکر عقلانی به شاگردان کمک می کند تا انتخابهای دشوار نمایند و موارد سیاسی را تعقیب کنند. حرکت در این زمینه باعث می شود شاگردان در مورد پرسشهای مربوط به زندگی خوب، منطقی فکر نمایند . با توجه به این امر که تفکر انتقادی به عنوان مهارت اساسی برای مشارکت عاقلانه در یک جامعه دموکرات شناخته شده است و در دنیای مدرن به عنوان مهارت ضروری مورد حمایت می باشد (آندولینا، ۲۰۰۱، به نقل از حبیبی ، ۱۳۸۰)، باید دانش آموزان دارای تفکر منتقدانه باشند. چون تفکر انتقادی این کار را برای آن ها ممکن می سازد تا حقیقت را در میان به هم ریختگی حوادث و اطلاعاتی که همه روزه آن ها را احاطه می کنند، جستجو کنند (جانسون ،۲۰۰۲)، و در موقعیت های روزمره از تفکر انتقادی که تفاوت بین موفقیت و شکست در هر کار داده شده را به وجود می آورد (آندولینا، ۲۰۰۱، به نقل از حبیبی ۱۳۸۵)، استفاده نمایند و به هدف تفکر انتقادی که رسیدن به کامل ترین درک ممکن است، دست یابند. چون درک کردن و فهمیدن به فرد اجازه می دهد تا عقاید و معانی را که پشت سر هر چیز مهم وجود دارد را آشکار سازد (جانسون، ۲۰۰۲).

ب) تقویت و آمادگی خود در فرایند جهانی شدن (یا رفتن به سوی دهکده جهانی که امروز یک صورت تند و سیل آسا به خود گرفته است و تناسب با ویژگی های عصر فرا صنعتی و تغییر و تحولات فزاینده آن:

در حالی که با ورود به دوران فرا صنعتی و عصر اطلاعات به دلیل ویژگیهایی مانند انفجار دانش، تحول و تغییر سریع بافته های علمی، حضور ماشینهای هوشمند در عرصه تعلیم و تربیت و از همه مهمتر عدم قطعیت معرفت علمی، نه امکان انتقال همه بافتهای علمی – حتی در یک رشته خاص – وجود دارد و نه ضرورتی در این زمینه احساس می شود. به همین دلیل، متخصصان تعلیم و تربیت و برنامه ریزان در سی به جای انتقال حقایق علمی، پرورش ، تقویت روشها و نگرشهای علمی را توصیه می کنند و به جای تولید مجدد حقایق علمی، فرابتان را مورد توجه قرار داده اند. آنها معتقدند که دانش آموزان به جای کسب حقایق علمی باید به روش کسب حقایق علمی توجه کنند. و به جای انباشت حقایق علمی در ذهن، بیاموزند که چگونه شخصا فکر کنند، تصمیم بگیرند، و درباره امور مختلف و تفکر قضاوت کنند. دانش آموزان در فرایند آموزش باید بتوانند ادراک حسی، فهم نظرات مختلف و نفکر علمی و نفاد خود را تقویت کنند و رشد دهناد رسیدن به چنین اهدافی مستلزم فرصتهای مطلوب باد گیری است. چنین فرصت و موقعیتی با دستور دادن، موعظه کردن، القا و ترغیب به تقلید و اطاعت از دیگری به وجود نخواهد آمد. زیرا محدود ساختن تعلیم و تربیت به انتقال و حفظ حقایق علمی رشد طبیعی دانش آموزان را محدود خواهد ساخت. بنابراین در عصری که کتب درسی قبل از اینکه از زیر چاپ در آیند کهنه می شوند و در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است و واقعیت های پیچیده اقتصادی، اجتماعی، محیطی و اخلاقی به سرعت راه خودشان را به ساختار های زندگی فردی و اجتماعی هر شخصی وارد کرده اند، و فرایند جهانی سازی در حال تحقق است پیش از آنکه ما را جهانی کنند می بایست خود را با ابزارهایی تقویت و آماده کنیم در غیر این صورت قبل از آنکه جهانی شویم ما را جهانی خواهند کرد، بر این اساس …

مشخصات
  • جنسیت مرد
  • وابسته به کلینیک
  • تجارب / مهارت ها
  • دانشگاه دانشگاه علامه طباطبائی
  • رشته تحصیلی برنامه ریزی درسی
  • گواهینامه ها
  • پست های مدیریتی
  • مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد
  • کلمات کلیدی سید هادی موسوی روانشناس، سید هادی موسوی مشاور، سید هادی موسوی روان درمانگر، سید هادی موسوی روانپزشک، سید هادی موسوی متخصص اعصاب و روان، سید هادی موسوی روانسنج
تخصص ها
  • روانشناسی تحصیلی
تصویر
سید هادی موسوی
مشاوره تحصیلی و شغلی
(4)

E-Teb.com © Copyright 2016 روانشناس یا روانپزشک. تمامی حقوق محفوظ است.

دکتر - مشاوره خانواده - پزشک - مشاوره آنلاین - شماره دکتر